پرش به محتوا

حسن بن محبوب: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۶: خط ۵۶:
حسن بن محبوب علاوه بر یونس بن عبدالرحمن، احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی و صفوان بن یحیی از ارکان اربعه ایام خویش بود<ref>مجمع الرجال، علامه قهپایی، اصفهان، نشر مصحح، 1384ه، ص145.</ref> وی  مرجع و ملجأ شیعیان به شمار می‌رفت<ref>راویان امام رضا (علیه‌السلام) در مسندالرضا (علیه‌السلام)، ص123.</ref>.
حسن بن محبوب علاوه بر یونس بن عبدالرحمن، احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی و صفوان بن یحیی از ارکان اربعه ایام خویش بود<ref>مجمع الرجال، علامه قهپایی، اصفهان، نشر مصحح، 1384ه، ص145.</ref> وی  مرجع و ملجأ شیعیان به شمار می‌رفت<ref>راویان امام رضا (علیه‌السلام) در مسندالرضا (علیه‌السلام)، ص123.</ref>.


== مصاحبت معصوم ==
ابن محبوب از امام رضا  (علیه‌السلام) روایت نقل می‌کند و از ارکان اربعه عصر خود بوده است.<ref>الفهرست، ص96، ش162</ref>
حضرت رضا (علیه‌السلام) در شأن او فرمود:
«اِنَّ اللهَ قَد اَیَّدَکَ بِحِکمَتِهِ، اَنطَقَها عَلی لِسانِکَ، قَد اَحسَنتَ وَ اَصَبتَ، اَصابَ اللهُ بِکَ الرَّشادَ، وَ یَسَّرَکَ لِلخَیرِ وَ وَفَّقَکَ لِطاعَتِهِ:
همانا خداوند به حکمت خود تو را تأیید کرد، و زبانت را گویا ساخت، براستی که نیکو عمل کردی و به حقیقت رسیدی، خداوند تو را به رشد و کمال هدایت فرماید، خیر و سعادت را برای تو آسان گرداند، و در راه اطاعت و بندگی توفیق بخشد.»<ref>سفينة البحار ؛ ج‏2 ؛ ص227؛ بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏85 ؛ ص311؛ تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ؛ المشيخة ؛ ص53.</ref>
== ارسال خفی در نقل های حسن بن محبوب ==
== ارسال خفی در نقل های حسن بن محبوب ==
آیت‌الله بروجردى رحمه‌الله در «رسالة الخمس» روايتى را از «محمّد بن مسلم» نقل مى ‏كند كه درباره خمس معادن تفصيل مى‏ دهد، و راوى از «محمّد بن مسلم»، «حسن بن محبوب» است؛ ايشان در توضيح و شناسايى خلل واقع شده در سلسله سند و بيان ارسال خفىّ آن، بنابر آن‏چه آیت‌الله‌العظمی فاضل لنكرانى «دام عزّه» نقل كرده است، فرموده‏‌اند:
آیت‌الله بروجردى رحمه‌الله در «رسالة الخمس» روايتى را از «محمّد بن مسلم» نقل مى ‏كند كه درباره خمس معادن تفصيل مى‏ دهد، و راوى از «محمّد بن مسلم»، «حسن بن محبوب» است؛ ايشان در توضيح و شناسايى خلل واقع شده در سلسله سند و بيان ارسال خفىّ آن، بنابر آن‏چه آیت‌الله‌العظمی فاضل لنكرانى «دام عزّه» نقل كرده است، فرموده‏‌اند:
خط ۶۶: خط ۶۱:
ظاهر آن است كه حتما بين «محمّد بن مسلم» و «حسن بن محبوب» واسطه‏‌اى وجود داشته كه همان ابوایوب است و از طبقه پنجم مى‏ باشد؛ همان‏گونه كه در نسخه‏هاى صحيح «وسائل الشيعة» وجود دارد.»<ref>فاضل لنكرانى، محمّد، تفصيل الشريعه فى شرح تحرير الوسيلة، كتاب الخمس، رسالة فى الخمس ( تقريرات بحث السيّد البروجردى)، ص 355.</ref>
ظاهر آن است كه حتما بين «محمّد بن مسلم» و «حسن بن محبوب» واسطه‏‌اى وجود داشته كه همان ابوایوب است و از طبقه پنجم مى‏ باشد؛ همان‏گونه كه در نسخه‏هاى صحيح «وسائل الشيعة» وجود دارد.»<ref>فاضل لنكرانى، محمّد، تفصيل الشريعه فى شرح تحرير الوسيلة، كتاب الخمس، رسالة فى الخمس ( تقريرات بحث السيّد البروجردى)، ص 355.</ref>
توضيح اين نكته لازم است كه گروه تحقيق كتاب «تفصيل الشريعه، كتاب الخمس» در توضيح مطلب بالا مى‏ نويسند: آن‏چه آیت‌الله‌العظمی فاضل لنكرانى «دام‌ظله» از استاد بزرگوار خود، آیت‌الله‌العظمی آقاى بروجردى رحمه‌الله نقل كرده است، براساس نسخه «وسائل الشيعة» چاپ شده در سال 1324 هجرى قمرى<ref>- ج 2، ص 60-</ref> مى‏باشد؛ ولى در «تهذيب الأحكام، جامع أحاديث الشيعة و وسائل الشيعة- چه چاپ اسلاميه و چه چاپ مؤسسه آل البيت- سند روايت بدين‏گونه آمده است: «حسن بن محبوب عن ابوایوب عن محمّد بن مسلم».<ref>همان، پاورقى شماره 4.</ref>
توضيح اين نكته لازم است كه گروه تحقيق كتاب «تفصيل الشريعه، كتاب الخمس» در توضيح مطلب بالا مى‏ نويسند: آن‏چه آیت‌الله‌العظمی فاضل لنكرانى «دام‌ظله» از استاد بزرگوار خود، آیت‌الله‌العظمی آقاى بروجردى رحمه‌الله نقل كرده است، براساس نسخه «وسائل الشيعة» چاپ شده در سال 1324 هجرى قمرى<ref>- ج 2، ص 60-</ref> مى‏باشد؛ ولى در «تهذيب الأحكام، جامع أحاديث الشيعة و وسائل الشيعة- چه چاپ اسلاميه و چه چاپ مؤسسه آل البيت- سند روايت بدين‏گونه آمده است: «حسن بن محبوب عن ابوایوب عن محمّد بن مسلم».<ref>همان، پاورقى شماره 4.</ref>
مثال ديگرى كه در آثار آقاى بروجردى رحمه‌الله وجود دارد و مبحث فوق را به‌خوبی روشن مى‏كند، روايتى است كه در باب خمس زمين ذمّى وارد شده و تنها روايتى است كه خمس را در زمينى كه ذمّى آن را از مسلمان مى‏ خرد، اثبات مى‏ نمايد؛ آن بزرگوار فرموده است:
مثال ديگرى كه در آثار آقاى بروجردى رحمه‌الله وجود دارد و مبحث فوق را به‌خوبی روشن مى‏‌كند، روايتى است كه در باب خمس زمين ذمّى وارد شده و تنها روايتى است كه خمس را در زمينى كه ذمّى آن را از مسلمان مى‏ خرد، اثبات مى‏ نمايد؛ آن بزرگوار فرموده است:
«و كيف كان، فالأصل في هذا الحكم ما رواه الشيخ بإسناده، عن سعد بن عبدالله، عن أحمد بن محمّد، عن الحسن بن محبوب، عن أبي أيّوب إبراهيم بن عثمان، عن أبي عبيدة الحذّاء، قال: سمعت أبا جعفر علیه‌السلام يقول: «أيّما ذمّي إشتري من مسلم أرضا فإنّ عليه الخمس» <ref>طوسى، محمّد بن الحسن، تهذيب الأحكام، ج 4، ص 139، حديث 393.</ref>
«و كيف كان، فالأصل في هذا الحكم ما رواه الشيخ بإسناده، عن سعد بن عبدالله، عن أحمد بن محمّد، عن الحسن بن محبوب، عن أبي أيّوب إبراهيم بن عثمان، عن أبي عبيدة الحذّاء، قال: سمعت أبا جعفر علیه‌السلام يقول: «أيّما ذمّي إشتري من مسلم أرضا فإنّ عليه الخمس» <ref>طوسى، محمّد بن الحسن، تهذيب الأحكام، ج 4، ص 139، حديث 393.</ref>
شيخ صدوق رحمه‌الله اين روايت را با اسناد خود از «ابو عبيدة حذّاء» روايت كرده است<ref>صدوق، محمّد بن على، من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 22، حديث 81.‏</ref> ؛ مرحوم محقق حلّى نيز آن را به‌صورت مرسل در «المعتبر» آورده و از «حسن بن محبوب» روايت كرده است<ref>حلّى، جعفر بن الحسن، المعتبر، ج 2، ص 624.</ref>‏ ؛ شيخ مفيد رحمه‌الله نيز در «المقنعة» آن را با كمى اختلاف به‌صورت مرسل نقل كرده است، منتهى روايات را از حضرت امام صادق (عليه‌السّلام) به اين صورت نقل كرده است: أنّه قال: «الذمّي إذا اشترى من المسلم الأرض فعليه فيها الخمس»<ref>مفيد، محمّد بن النعمان، المقنعة، ص 283.</ref> آقاى بروجردى رحمه‌الله بيان مى‏كند:
شيخ صدوق رحمه‌الله اين روايت را با اسناد خود از «ابو عبيدة حذّاء» روايت كرده است<ref>صدوق، محمّد بن على، من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 22، حديث 81.‏</ref> ؛ مرحوم محقق حلّى نيز آن را به‌صورت مرسل در «المعتبر» آورده و از «حسن بن محبوب» روايت كرده است<ref>حلّى، جعفر بن الحسن، المعتبر، ج 2، ص 624.</ref>‏ ؛ شيخ مفيد رحمه‌الله نيز در «المقنعة» آن را با كمى اختلاف به‌صورت مرسل نقل كرده است، منتهى روايات را از حضرت امام صادق (عليه‌السّلام) به اين صورت نقل كرده است: أنّه قال: «الذمّي إذا اشترى من المسلم الأرض فعليه فيها الخمس»<ref>مفيد، محمّد بن النعمان، المقنعة، ص 283.</ref> آقاى بروجردى رحمه‌الله بيان مى‏كند:
ظاهر آن است كه مروىّ عنه همان ابوجعفر امام باقر علیه‌السلام بوده و نقل روايت از حضرت صادق علیه‌السلام، اشتباه است؛ زيرا، در مقام بحث، فقط يك روايت وجود دارد و نه دو روايت.
ظاهر آن است كه مروىّ عنه همان ابوجعفر امام باقر علیه‌السلام بوده و نقل روايت از حضرت صادق علیه‌السلام، اشتباه است؛ زيرا، در مقام بحث، فقط يك روايت وجود دارد و نه دو روايت.
مرحوم صاحب جواهر در «جواهر الكلام» به صحّت سند روايت حكم كرده است<ref>نجفى، محمدحسن، جواهر الكلام، ج 16، ص 65.</ref>‏؛ همچنین سيّد محمّد موسوى عاملى رحمه‌الله (1009 ه. ق) در «مدارك الأحكام» فرموده است: اين روايت در حدّ اعلاى صحّت است<ref>موسوى عاملى، سيّد محمّد، مدارك الأحكام، ج 5، ص 386.</ref>؛ البته بايد توجّه داشت كه در ترجمه «احمد بن محمّد بن عيسى» آمده است كه وى از «حسن‏ بن‏ محبوب‏» روايت نقل نمى ‏كرد؛ چون، «حسن‏ بن‏ محبوب‏» از «ابى حمزه ثمالى» روايت مى‏ كرده است؛ هرچند بعدها توبه نمود و از «حسن‏ بن‏ محبوب‏» نيز روايت نقل كرد. ظاهراً آن‏چه باعث شده كه «احمد بن عيسى» از «حسن‏ بن‏ محبوب‏» روايتى نقل نكند، اين است كه «حسن‏ بن‏ محبوب‏» رواياتى داشت كه چه‏ بسا بيست روايت آن بدون واسطه از «ابوحمزه ثمالى» بود؛ با اين‏كه وفات «ابوحمزه ثمالى» در سال 150 هجرى قمرى اتّفاق افتاده است<ref>طوسى، محمّد بن الحسن، رجال طوسى، ص 110، شماره 1083 و ص 174، شماره 2047.‏</ref> ؛ و «حسن‏ بن‏ محبوب‏» در سال 224 هجرى قمرى فوت كرده و گفته شده است كه مدّت حيات او 75 سال بوده است<ref>كشى، محمّد بن عمر، إختيار معرفة الرجال، ص 584، شماره 1094.</ref>. بنابراين، ايّام وفات «ابى حمزه ثمالى» با ايّام ولادت «ابن محبوب» نزديك است؛ پس، چگونه ممكن است كه «حسن‏ بن‏ محبوب‏» از «ابى حمزه ثمالى» بدون واسطه روايت كند؟!.
مرحوم صاحب جواهر در «جواهر الكلام» به صحّت سند روايت حكم كرده است<ref>نجفى، محمدحسن، جواهر الكلام، ج 16، ص 65.</ref>‏؛ همچنین سيّد محمّد موسوى عاملى رحمه‌الله (1009 ه. ق) در «مدارك الأحكام» فرموده است: اين روايت در حدّ اعلاى صحّت است<ref>موسوى عاملى، سيّد محمّد، مدارك الأحكام، ج 5، ص 386.</ref>؛ البته بايد توجّه داشت كه در ترجمه «احمد بن محمّد بن عيسى» آمده است كه وى از «حسن‏ بن‏ محبوب‏» روايت نقل نمى ‏كرد؛ چون، «حسن‏ بن‏ محبوب‏» از «ابى حمزه ثمالى» روايت مى‏‌كرده است؛ هرچند بعدها توبه نمود و از «حسن‏ بن‏ محبوب‏» نيز روايت نقل كرد. ظاهراً آن‏چه باعث شده كه «احمد بن عيسى» از «حسن‏ بن‏ محبوب‏» روايتى نقل نكند، اين است كه «حسن‏ بن‏ محبوب‏» رواياتى داشت كه چه‏ بسا بيست روايت آن بدون واسطه از «ابوحمزه ثمالى» بود؛ با اين‏كه وفات «ابوحمزه ثمالى» در سال 150 هجرى قمرى اتّفاق افتاده است<ref>طوسى، محمّد بن الحسن، رجال طوسى، ص 110، شماره 1083 و ص 174، شماره 2047.‏</ref> ؛ و «حسن‏ بن‏ محبوب‏» در سال 224 هجرى قمرى فوت كرده و گفته شده است كه مدّت حيات او 75 سال بوده است<ref>كشى، محمّد بن عمر، إختيار معرفة الرجال، ص 584، شماره 1094.</ref>. بنابراين، ايّام وفات «ابى حمزه ثمالى» با ايّام ولادت «ابن محبوب» نزديك است؛ پس، چگونه ممكن است كه «حسن‏ بن‏ محبوب‏» از «ابى حمزه ثمالى» بدون واسطه روايت كند؟!.
خلاصه آنکه «ابوحمزه ثمالى»، در طبقه چهارم قرار مى‏ گيرد؛ و «ابن محبوب» از طبقه ششم آن طبقات است. بنابراين، امكان ندارد كه «ابن محبوب» از «ابوحمزه» بدون واسطه روايت كند؛ و ظاهراً علّت و فلسفه اين‏كه «احمد بن محمّد بن عيسى» روايت از «حسن بن محبوب» را رها كرده، همين جهت است؛ زيرا، مشاهده كرده كه «حسن بن محبوب» از «ابوحمزه ثمالى» بدون واسطه روايت مى‏ كند و اين‏گونه نقل روايت امكان ندارد. امّا نكته‌‏اى كه مطلب را مشكل مى‏ كند، آن است كه اگر علّت ترك روايت از«ابوحمزه» اين جهت باشد. نبايد «احمد بن محمّد بن عيسى» از او هيچ روايتى را نقل كند و وجهى براى توبه و رجوع به روايت از او، وجود ندارد.
خلاصه آنکه «ابوحمزه ثمالى»، در طبقه چهارم قرار مى‏ گيرد؛ و «ابن محبوب» از طبقه ششم آن طبقات است. بنابراين، امكان ندارد كه «ابن محبوب» از «ابوحمزه» بدون واسطه روايت كند؛ و ظاهراً علّت و فلسفه اين‏كه «احمد بن محمّد بن عيسى» روايت از «حسن بن محبوب» را رها كرده، همين جهت است؛ زيرا، مشاهده كرده كه «حسن بن محبوب» از «ابوحمزه ثمالى» بدون واسطه روايت مى‏ كند و اين‏گونه نقل روايت امكان ندارد.
البته امكان دارد اين مطلب را چنين توجيه كنيم كه دليل روايت «ابن محبوب» از «ابوحمزه ثمالى» بدون واسطه، آن است كه اين روايت در نزد «محبوب ابی‌الحسن»- پدر حسن بن محبوب- مضبوط و محفوظ از زياده و نقيصه بوده است؛ چرا كه آن روايات را براى «ابوحمزه ثمالى» قرائت كرده، و اجازه نقل آن را از «ابوحمزه ثمالى» براى پسرش كه در سنين خردسالى بود، گرفته است؛ «ابوحمزه» نيز به او اجازه روايت داده، «ابن محبوب» نيز پس از بالغ‌شدن، روايت را بدون واسطه از «ابوحمزه» روايت كرده است؛ چه آن‏كه از ناحيه «ابوحمزه ثمالى» اجازه نقل روايت، بعد از استجازه پدرش صادر شده بود؛ هرچند كه «ابوحمزه ثمالى» تا آن زمان باقى نمانده است.
امّا نكته‌‏اى كه مطلب را مشكل مى‏ كند، آن است كه:
نكته‌‏اى كه اين مسئله را تأييد مى‏ كند، شدّت اهتمام «محبوب» بوده است به اين كه فرزندش از متحمّلين حديث باشد؛ همان‏گونه كه از ترجمه «محبوب» بر مى ‏آيد، و به‌ازای هر حديثى كه «حسن بن محبوب» ياد مى‏ گرفت و حفظ مى‏ كرد، يك درهم به او مى‏ داد<ref>سبک‌شناسی دانش رجال الحديث ؛ صص324تا 327.</ref>
* اگر علّت ترك روايت از«ابوحمزه» اين جهت باشد. نبايد «احمد بن محمّد بن عيسى» از او هيچ روايتى را نقل كند و وجهى براى توبه و رجوع به روايت از او، وجود ندارد.<br>
* توجيه دیگر اینكه دليل روايت «ابن محبوب» از «ابوحمزه ثمالى» بدون واسطه، آن است كه اين روايت در نزد «محبوب ابی‌الحسن»- پدر حسن بن محبوب- مضبوط و محفوظ از زياده و نقيصه بوده است؛ چرا كه آن روايات را براى «ابوحمزه ثمالى» قرائت كرده، و اجازه نقل آن را از «ابوحمزه ثمالى» براى پسرش كه در سنين خردسالى بود، گرفته است؛ «ابوحمزه» نيز به او اجازه روايت داده، «ابن محبوب» نيز پس از بالغ‌شدن، روايت را بدون واسطه از «ابوحمزه» روايت كرده است؛ چه آن‏كه از ناحيه «ابوحمزه ثمالى» اجازه نقل روايت، بعد از استجازه پدرش صادر شده بود؛ هرچند كه «ابوحمزه ثمالى» تا آن زمان باقى نمانده است.
* نكته‌‏اى كه اين مسئله را تأييد مى‏ كند، شدّت اهتمام «محبوب» بوده است به اين كه فرزندش از متحمّلين حديث باشد؛ همان‏گونه كه از ترجمه «محبوب» بر مى ‏آيد، و به‌ازای هر حديثى كه «حسن بن محبوب» ياد مى‏ گرفت و حفظ مى‏ كرد، يك درهم به او مى‏ داد<ref>سبک‌شناسی دانش رجال الحديث ؛ صص324تا 327.</ref>


== مصاحبت معصوم ==
ابن محبوب از امام رضا  (علیه‌السلام) روایت نقل می‌کند و از ارکان اربعه عصر خود بوده است.<ref>الفهرست، ص96، ش162</ref>
حضرت رضا (علیه‌السلام) در شأن او فرمود:
«اِنَّ اللهَ قَد اَیَّدَکَ بِحِکمَتِهِ، اَنطَقَها عَلی لِسانِکَ، قَد اَحسَنتَ وَ اَصَبتَ، اَصابَ اللهُ بِکَ الرَّشادَ، وَ یَسَّرَکَ لِلخَیرِ وَ وَفَّقَکَ لِطاعَتِهِ:
همانا خداوند به حکمت خود تو را تأیید کرد، و زبانت را گویا ساخت، براستی که نیکو عمل کردی و به حقیقت رسیدی، خداوند تو را به رشد و کمال هدایت فرماید، خیر و سعادت را برای تو آسان گرداند، و در راه اطاعت و بندگی توفیق بخشد.»<ref>سفينة البحار ؛ ج‏2 ؛ ص227؛ بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏85 ؛ ص311؛ تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ؛ المشيخة ؛ ص53.</ref>
== مشایخ و راویان ==
== مشایخ و راویان ==
=== مشایخ ===   
=== مشایخ ===   
confirmed
۲٬۲۰۰

ویرایش