۲۳٬۰۰۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
'''تفویضیه '''(یا مفوضه) گروهی از [[غلات|غلاة]] شیعه هستند که میگویند خداوند تدبیر امور دنیا را به [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|حضرت محمّد]] ( | '''تفویضیه '''(یا مفوضه) گروهی از [[غلات|غلاة]] شیعه هستند که میگویند خداوند تدبیر امور دنیا را به [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|حضرت محمّد]] (صلیالله علیه وآله وسلم) تفویض کرده است. همچنین گروهی از ایشان میگویند که خداوند ماموریت پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلم) را به [[علی بن ابیطالب|امام علی]] (علیهالسلام) تفویض و هر چه در دنیا وجود دارد را برای او مباح کرده است. | ||
== تاریخچه == | == تاریخچه == | ||
تفویضیه عنوان عام گروهها و فرقههای شیعی و غیرشیعی معتقد به فضیلت و برتری امام علی ( | تفویضیه عنوان عام گروهها و فرقههای شیعی و غیرشیعی معتقد به فضیلت و برتری امام علی (علیهالسلام) بر دیگر [[صحابه|صحابه پیامبر]] و [[خلفای راشدین|خلفا]] است. آنان حضرت علی علیهالسلام را بعد از [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم)]] برترین فرد میدانند و شایستگی او را برای مقام امامت و خلافت، بر دیگران ترجیح و تفضیل میدهند. البته این اعتقاد مخصوص شیعه نیست، بلکه گروههایی از [[اهل سنت و جماعت|اهلسنّت]] نیز چنین اعتقادی دارند. هر چند آنها امامت مفضول را با وجود امامت افضل جایز میدانند. این سخن [[ابن ابی الحدید|ابن ابیالحدید]] شارح [[نهجالبلاغه (کتاب)|نهجالبلاغه]] است که میگوید عموم بغدادیان و عدهای از بصریان معتقدند که حضرت علی (علیهالسلام) بر دیگران برتری دارد و خود او نیز معتقد به برتری علی (علیهالسلام) است. | ||
عبدالجلیل رازی میگوید: «شیعه را مفوضه نامیدهاند، چرا که ایشان میگویند خداوند در [[قیامت]] کارها را به علی علیهالسلام تفویض میکند». <ref>رازی عبدالجلیل، النقض، ص 538</ref> | عبدالجلیل رازی میگوید: «شیعه را مفوضه نامیدهاند، چرا که ایشان میگویند خداوند در [[قیامت]] کارها را به علی علیهالسلام تفویض میکند». <ref>رازی عبدالجلیل، النقض، ص 538</ref> | ||
میرسیدشریف جرجانی به فرقهای با این عنوان اشاره میکند و مینویسد: آنان معتقدند که خداوند خلقدنیا را به محمد صلی الله علیه و آله تفویض کرده است.<ref>میرسیدشریف جرجانی، تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم، ص183</ref> | میرسیدشریف جرجانی به فرقهای با این عنوان اشاره میکند و مینویسد: آنان معتقدند که خداوند خلقدنیا را به محمد صلی الله علیه و آله تفویض کرده است.<ref>میرسیدشریف جرجانی، تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم، ص183</ref> | ||
مرتضی رازی عین همین مطلب را بیان کرده و علاوه بر پیامبر، امامان را نیز به این مجموعه اضافه کرده است و مینویسد: برخی از ایشان ادعا میکنند که محمد ( | مرتضی رازی عین همین مطلب را بیان کرده و علاوه بر پیامبر، امامان را نیز به این مجموعه اضافه کرده است و مینویسد: برخی از ایشان ادعا میکنند که محمد (صلیالله علیه وآله وسلم) و امامان (علیهمالسلام) آمر و ناهی و حاکماند و خدا امر خلق و حیات و مرگ آنان را به ایشان تفویض کرده و پیامبر و امامان مستحق عبادتاند.<ref>رازی مرتضی، تبصرة العوام، ص 176</ref> | ||
== پیدایش == | == پیدایش == | ||
برخی درباره پیدایش مفوضه نوشتهاند:«در دهههای سوم و چهارم قرن دوم هجری، در دوره زندگی و امامت [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق علیهالسلام]] گروه دیگری از غلاة در جامعه شیعه پدیدار شدند. این گروه به بسیاری از نظرات وعقاید گروه [[کیسانیه]] (که تقریباً ناپدید شدهاند) علاقهمند بوده و از آنان جانبداری میکردند و خود را دنبالهرو آنان میدانستند. از جمله، ائمه آل محمد ( | برخی درباره پیدایش مفوضه نوشتهاند:«در دهههای سوم و چهارم قرن دوم هجری، در دوره زندگی و امامت [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق علیهالسلام]] گروه دیگری از غلاة در جامعه شیعه پدیدار شدند. این گروه به بسیاری از نظرات وعقاید گروه [[کیسانیه]] (که تقریباً ناپدید شدهاند) علاقهمند بوده و از آنان جانبداری میکردند و خود را دنبالهرو آنان میدانستند. از جمله، ائمه آل محمد (صلیالله علیه وآله وسلم) را موجوداتی فوقبشری میخواندند که دارای علم نامحدود از جمله علم بر غیب و قدرت تصرف در کائنات بودند. این گروه جدید از غلاة، پیامبر و ائمه را خدا نمیخواندند، بلکه معتقد بودند که خداوند مسائلی چون خلق، رزق و اختیار تشریع احکام را به آنان تفویض کرده است. در نتیجه پیامبر و امامان عملاً تمام کارهایی را که خداوند باید انجام دهد، انجام میدهند با این تفاوت که خداوند دارای قدرت ذاتی است و آنان دارای قدرت تبعی و اعطایی هستند، پس فرق اصلی میان آنان و غلاة؛ الحاد آنان بود چون امامان را در عرضخدا و همشأن او میدانستند، ولی اینان امان را در طول خداوند میدانستند. | ||
این رویکرد به زودی در فرهنگ شیعه با کلمه [[تفویض]] شناخته شد و گروه مزبور را به این اعتبار [[مفوضه]] نامیدند. همچنان که سایر گروههای غلاة که ائمه را خدا میدانستند، به طور ویژهتر، غلاة طیاره یا به طور ساده و خلاصه طیاره خوانده میشدند. در کتابهای رجالی شیعه، معمولاً افراد این گروههای دوم (یعنی آنان که ائمه را خدا میدانستند یا عملاً با این عقیده و با تفسیرهای باطنی خاص خود از ربقه اسلام و تشیع خارج شده و گروههای مستقل برای خود تشکیل داده بودند) با تعابیری نظیر فاسدالمذهب یا فاسدالاعتقاد و اهل تخلیط (تفسیر باطنی از شریعت) مشخص شده و گروه اول که همچنان داخل مذهب تشیع مانده و به اصطلاح غلاة درون گروهی بودند با تعابیری همچون «اهل الارتفاع» «فی مذهبه (یـا فی حدیثه) ارتفـاع»، «مرتفعالقـول، یا فیه غلـوّ و ترفّع» ممتـاز گردانیدهاند که همه این تعبیرها حـاکی از تندروی و بلنـدپروازی نابجـای کسـانی است که امامان را گرچه خـدا ندانستند، ولی آنان را از مقام واقعی خود بیش از حد بالا برده و با نسبت دادن علم و قدرت نامحدود و معجزات و نظائر آن، موجودات فوق بشری و غیرطبیعی معرفی کرده بودند. با این همه در استعمال اعمّ، اصطلاح غلاة بر هـر دو دسته به طور معمول و متـداول اطلاق میشده است، مگر آن که دو اصطلاح غلاة و مفوضه با یکدیگر بهکار میرفت که در اینصورت، منظور از کلمه غلاة مشخصاً کسانی بودند که امامان را خدا و یا پیامبر میخواندند.<ref>مدرسی طباطبایی سید حسین، مکتب در فرایند تکامل، ص 31</ref> | این رویکرد به زودی در فرهنگ شیعه با کلمه [[تفویض]] شناخته شد و گروه مزبور را به این اعتبار [[مفوضه]] نامیدند. همچنان که سایر گروههای غلاة که ائمه را خدا میدانستند، به طور ویژهتر، غلاة طیاره یا به طور ساده و خلاصه طیاره خوانده میشدند. در کتابهای رجالی شیعه، معمولاً افراد این گروههای دوم (یعنی آنان که ائمه را خدا میدانستند یا عملاً با این عقیده و با تفسیرهای باطنی خاص خود از ربقه اسلام و تشیع خارج شده و گروههای مستقل برای خود تشکیل داده بودند) با تعابیری نظیر فاسدالمذهب یا فاسدالاعتقاد و اهل تخلیط (تفسیر باطنی از شریعت) مشخص شده و گروه اول که همچنان داخل مذهب تشیع مانده و به اصطلاح غلاة درون گروهی بودند با تعابیری همچون «اهل الارتفاع» «فی مذهبه (یـا فی حدیثه) ارتفـاع»، «مرتفعالقـول، یا فیه غلـوّ و ترفّع» ممتـاز گردانیدهاند که همه این تعبیرها حـاکی از تندروی و بلنـدپروازی نابجـای کسـانی است که امامان را گرچه خـدا ندانستند، ولی آنان را از مقام واقعی خود بیش از حد بالا برده و با نسبت دادن علم و قدرت نامحدود و معجزات و نظائر آن، موجودات فوق بشری و غیرطبیعی معرفی کرده بودند. با این همه در استعمال اعمّ، اصطلاح غلاة بر هـر دو دسته به طور معمول و متـداول اطلاق میشده است، مگر آن که دو اصطلاح غلاة و مفوضه با یکدیگر بهکار میرفت که در اینصورت، منظور از کلمه غلاة مشخصاً کسانی بودند که امامان را خدا و یا پیامبر میخواندند.<ref>مدرسی طباطبایی سید حسین، مکتب در فرایند تکامل، ص 31</ref> | ||