confirmed
۵٬۸۳۵
ویرایش
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
===تأثیر استبداد بر تربیت=== | ===تأثیر استبداد بر تربیت=== | ||
كواكبى معتقد است كه استبداد خوى و اخلاق مردم را فاسد مىكند،اميال طبيعى و اخلاق فاضله را تغيير مىدهد، اراده و اعتماد به نفس رااز افراد سلب مىكند، عاطفه را مىكشد، ريا و نفاق و بدگمانى را درجامعه زنده مىنمايد، ترس را غالب مىگرداند، بگونهاى كه همه را ازشهادت به حق، افشاى معايب، امر به معروف و نهى از منكربازمىدارد. | |||
لذا ملتهاى آزاد از قيد استبداد، آزادى خطابه و قلم را جارىساخته و فقط تهمت و نسبتهاى زشت را استثنا كردهاند. | |||
كواكبى مىگويد: انبياء عليهم السلام، براى نجات بشر، اين راه وروش را برگزيدند كه پيش از هر كار عقلهاى مردمان را گشودند تا كسىرا بجز ذات خداوند تعظيم نكنند و جز فرمان او به فرمانى گردنننهند.پس از آن جهد ورزيدند تا عقلها را به مبادى حكمت نورانىنمايند و بفهمانند كه چگونه اراده و آزادى فكر و عمل را كسب كنند وبا اين معنى قلعههاى استبداد را ويران ساخته و سرچشمه فساد رامسدود نمودند. | |||
حكماى سياسى قديم در پيمودن اين راه از انبياء عليهم السلامپيروى كردند، اما برخى از متاخرين غربى، ملت را از چهارچوبه دينبيرون بردند و او را به وادى تربيت طبيعى كشاندند به اين گمان كهنظمپذيرى براى بشر امرى فطرى است. | |||
اينان دين و استبداد را با هم مساوى پنداشتند; در حالى كه اينگونهنيستبويژه درباره اسلام، كه علم را آزاد و عمومى ساخت، و به همهجا صادر كرد چنانكه از طريق اعراب مسلمان به اروپا منتقل گرديد وآنان را به شاهراه ترقى هدايت كرد. | |||
كواكبى روحيات شرقيان و غربيان را از هم متمايز مىداند;اروپائيان را مردمى مادى، انتقامجو، خودخواه، حريص، در معاملهسختگير، و بىبهره از آموزههاى مسيحيتشرقى، اما اهل مشرق رااهل ادب، رافت قلب، برخوردار از سلطنت عشق، پايبند به وجدان ورحمت، متصف به سهلگيرى و قناعت معرفى مىكند. | |||
كواكبى معتقد استشرقيان نيز مىبايست آيندهنگرى و قاطعيترا پيشه خود سازند | |||
===تأثیر استبداد بر اخلاق=== | ===تأثیر استبداد بر اخلاق=== | ||
===رهایی از استبداد=== | ===رهایی از استبداد=== |