پرش به محتوا

مالک بن نبی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۴: خط ۲۴:


== تحصیلات ==
== تحصیلات ==
تحصیلات‌ ابتدایی‌ و متوسطه‌ را در همین‌ شهر به‌ پایان‌ رسانید؛ مالک تا سال 1918میلادی در تبسه مقیم بود به طوری که در این زمان به خاطر احراز بالاترین رتبه به منظور ادامه تحصیل در قسنطینه موفق به دریافت بورس تحصیلی شد. از این رو وی دوباره به قسنطینه بازگشت. در آغاز نزد عمویش محمود اقامت گزید و موسیقی را تا حدی از او اموخت و از طریق او با مسلک [[عیساویه]] که یکی از مسلک‌های شایع [[صوفیه]] در شهر بود آشنا شد. تحصیلات او در قسنطینه در دو جهت بود: هم نزد استاد مارتن در مدرسه ی فرانسوی اشتغال به تحصیل داشت و هم صبحگاهان در مسجد بزرگ شهر نزد شیخ عبدالمجید زبان عربی را می‌آموخت.
تحصیلات‌ ابتدایی‌ و متوسطه‌ را در همین‌ شهر به‌ پایان‌ رسانید؛ مالک تا سال 1918میلادی در تبسه مقیم بود به طوری که در این زمان به خاطر احراز بالاترین رتبه به منظور ادامه تحصیل در قسنطینه موفق به دریافت بورس تحصیلی شد. از این رو وی دوباره به قسنطینه بازگشت. در آغاز نزد عمویش محمود اقامت گزید و موسیقی را تا حدی از او اموخت و از طریق او با مسلک [[عیساویه]] که یکی از مسلک‌های شایع [[تصوف|صوفیه]] در شهر بود آشنا شد. تحصیلات او در قسنطینه در دو جهت بود: هم نزد استاد مارتن در مدرسه ی فرانسوی اشتغال به تحصیل داشت و هم صبحگاهان در مسجد بزرگ شهر نزد شیخ عبدالمجید زبان عربی را می‌آموخت.


در سال ۱۹۲۰داوطلب امتحان ورود به دبیرستان شد و با موفقیت این مرحله را گذراند. اولین سال تحصیلی دبیرستان در سال ۱۹۲۱آغاز شد البته به دست آوردن این موفقیت برای مالک با توجه به سن و سال وی و کلاسی که وارد آن می‌شد چندان آسان نبود دومین حلقه ی طلای زندگی مالک در این سال شکل گرفت او با برخی از شاگردان شیخ عبدالحمید بن بادیس آشنا شد احساس کرد که با دوستان جدیدش پیرو یک خط فکری می‌باشد. او در تابستان آن سال عازم تبسه شد تا تحصیلات را نزد والدینش بگذراند. در سال چهارم دبیرستان «۱۹۲۵-۱۹۲۴»بود که مالک دورنمای آینده اش را ترسیم می‌کرد. در پایان این سال با دوستی به نام قاواو در جستجوی کار به مرسیلیاولیون رفتند و توقف کوتاهی هم در پاریس کردند ولی کار مناسبی نیافتند و دوباره به الجزایر باز گشتند در این دوران مالک شیفته ی مسافرت به [[سودان]] یا [[استرالیا]] بود تا در آنجا مزرعه ای بر پا کند ولی تمام این آرزوها رؤیای بیش نبودند<ref>[https://lib.eshia.ir/23019/1/1901  ر. ک: کتابخانه مدرسه فقاهت].</ref>.
در سال ۱۹۲۰داوطلب امتحان ورود به دبیرستان شد و با موفقیت این مرحله را گذراند. اولین سال تحصیلی دبیرستان در سال ۱۹۲۱ آغاز شد البته به دست آوردن این موفقیت برای مالک با توجه به سن و سال وی و کلاسی که وارد آن می‌شد چندان آسان نبود دومین حلقه ی طلای زندگی مالک در این سال شکل گرفت او با برخی از شاگردان شیخ عبدالحمید بن بادیس آشنا شد احساس کرد که با دوستان جدیدش پیرو یک خط فکری می‌باشد. او در تابستان آن سال عازم تبسه شد تا تحصیلات را نزد والدینش بگذراند. در سال چهارم دبیرستان «۱۹۲۵-۱۹۲۴» بود که مالک دورنمای آینده اش را ترسیم می‌کرد. در پایان این سال با دوستی به نام قاواو در جستجوی کار به مرسیلیاولیون رفتند و توقف کوتاهی هم در پاریس کردند ولی کار مناسبی نیافتند و دوباره به الجزایر باز گشتند در این دوران مالک شیفته ی مسافرت به [[سودان]] یا [[استرالیا]] بود تا در آنجا مزرعه ای بر پا کند ولی تمام این آرزوها رؤیای بیش نبودند<ref>[https://lib.eshia.ir/23019/1/1901  ر. ک: کتابخانه مدرسه فقاهت].</ref>.
و سپس‌ برای‌ تحصیلات‌ عالی‌ به‌ پاریس‌ رفت‌ و در 1314 ش‌/ ‌ 1935 در رشته مهندسی‌ برق‌ فارغ‌التحصیل‌ شد. در عین‌ حال‌ به‌ مطالعات‌ گسترده‌ای‌ در علوم‌ اسلامی‌ پرداخت‌ و مدت‌ درازی‌ نزد [[عبدالحمید بن بادیس]] شاگردی‌ کرد.
و سپس‌ برای‌ تحصیلات‌ عالی‌ به‌ پاریس‌ رفت‌ و در 1314 ش‌/ ‌ 1935 در رشته مهندسی‌ برق‌ فارغ‌التحصیل‌ شد. در عین‌ حال‌ به‌ مطالعات‌ گسترده‌ای‌ در علوم‌ اسلامی‌ پرداخت‌ و مدت‌ درازی‌ نزد [[عبدالحمید بن بادیس]] شاگردی‌ کرد.


خط ۶۵: خط ۶۵:


== اندیشه‌ها ==
== اندیشه‌ها ==
اندیشه‌ها و مبارزات‌ علمی‌ بن‌ نبی‌ او را در زمره اندیشمندان‌ اصلاح‌طلبی‌ مانند [[رشید رضا|محمدرشید رضا]]، [[اقبال لاهوری|محمد اقبال‌ لاهوری‌]] و [[ابن‌بادیس‌]] قرار داده‌ است‌<ref>جدعان‌، ص‌ 603ـ604</ref>. وی‌ از مهمترین‌ اندیشمندان‌ اسلامی‌ است‌ که‌ به‌ مسئله‌ تمدن‌ پرداخته‌ و با آنکه‌ اندیشه‌های‌ او به‌ گونه‌ای‌ ژرف‌ تحت‌تأثیر نظریات‌ جدید در فلسفه تمدن‌ است‌، ابن‌خلدون‌ را باید نخستین‌ استاد و بزرگترین‌ الهام‌بخش‌ وی‌ دانست‌<ref>جدعان‌، ص‌ 416</ref>.
اندیشه‌ها و مبارزات‌ علمی‌ بن‌ نبی‌ او را در زمره اندیشمندان‌ اصلاح‌طلبی‌ مانند [[رشید رضا|محمدرشید رضا]]، [[اقبال لاهوری|محمد اقبال‌ لاهوری‌]] و [[عبدالحمید بن بادیس|ابن‌بادیس‌]] قرار داده‌ است‌<ref>جدعان‌، ص‌ 603ـ604</ref>. وی‌ از مهمترین‌ اندیشمندان‌ اسلامی‌ است‌ که‌ به‌ مسئله‌ تمدن‌ پرداخته‌ و با آنکه‌ اندیشه‌های‌ او به‌ گونه‌ای‌ ژرف‌ تحت‌تأثیر نظریات‌ جدید در فلسفه تمدن‌ است‌، ابن‌خلدون‌ را باید نخستین‌ استاد و بزرگترین‌ الهام‌بخش‌ وی‌ دانست‌<ref>جدعان‌، ص‌ 416</ref>.
مالک بن نبی مهمترین تمدن اندیش قرن بیستم در جهان عرب است. او در کتاب«فکرة کمنويلث اسلامی» ایده ای را دنبال می‌کند تا بر اساس آن در فضای دوقطبی، جهان اسلام هویتش را حفظ کند.
مالک بن نبی مهمترین تمدن اندیش قرن بیستم در جهان عرب است. او در کتاب«فکرة کمنويلث اسلامی» ایده ای را دنبال می‌کند تا بر اساس آن در فضای دوقطبی، جهان اسلام هویتش را حفظ کند.
از نظر مالک امروز با یک جهان اسلام  مواجه نیستیم بلکه بر اساس واقعیت های موجود باید از جهان های اسلامی سخن گفت که این جهان ها عبارتند از:
از نظر مالک امروز با یک جهان اسلام  مواجه نیستیم بلکه بر اساس واقعیت های موجود باید از جهان های اسلامی سخن گفت که این جهان ها عبارتند از:
خط ۸۶: خط ۸۶:
بر این اساس ابتدا به لحاظ درونی باید  عناصر هویتی و خاص هر جهان کشف و صورتبندی گردد و سپس به عوامل هویتی پرداخته شود که می‌تواند این جهان را به جهان های اسلامی دیگر پیوند دهد و در نهایت از اشتراک ها آن مرکز شکل می‌گیرد.
بر این اساس ابتدا به لحاظ درونی باید  عناصر هویتی و خاص هر جهان کشف و صورتبندی گردد و سپس به عوامل هویتی پرداخته شود که می‌تواند این جهان را به جهان های اسلامی دیگر پیوند دهد و در نهایت از اشتراک ها آن مرکز شکل می‌گیرد.


به‌ عقیده بن‌ نبی‌ «جوهر مشکل‌ هر ملت‌، در مسئله‌ تمدن‌ آن‌ است‌ و هیچ‌ ملتی‌ قادر به‌ فهم‌ و حلّ مشکل‌ خود نخواهد بود، مگر آنکه‌ اندیشه خود را تا سطح‌ تحولات‌ بزرگ‌ بشری‌ ارتقا بخشد و عوامل‌ ظهور و سقوط‌ تمدن‌ها را عمیقاً درک‌ کند»<ref>بن‌نبی‌، 1992، ص‌ 21</ref>.بن‌نبی‌، شیفته جنبش‌ اصلاحی‌ «[[جمعیت‌ العلماء المسلمین‌]]» [[الجزایر]] به‌ رهبری‌ ابن‌بادیس‌ بود و در آن‌ ویژگی‌هایی‌ می‌دید که‌ حرکت‌ اصلاحی‌ [[عبده‌|شیخ‌محمد عبده‌]] فاقد آن‌ بود؛ چه‌، عبده‌ به‌ اصلاحات‌ صرفاً کلامی‌ بسنده‌ می‌کرد، اما ابن‌بادیس‌ برنامه عملی‌ کاملی‌ را به‌ استناد آیة‌ شریفه‌ «اِنَّ اللّهَ لایُغَیِّرُ ما بِقَوْم‌ حَتّی‌ یُغَیِّروُا ما بِأنْفُسِهِم‌» (رعد: 11) پذیرفته‌ بود.
به‌ عقیده بن‌ نبی‌ «جوهر مشکل‌ هر ملت‌، در مسئله‌ تمدن‌ آن‌ است‌ و هیچ‌ ملتی‌ قادر به‌ فهم‌ و حلّ مشکل‌ خود نخواهد بود، مگر آنکه‌ اندیشه خود را تا سطح‌ تحولات‌ بزرگ‌ بشری‌ ارتقا بخشد و عوامل‌ ظهور و سقوط‌ تمدن‌ها را عمیقاً درک‌ کند»<ref>بن‌نبی‌، 1992، ص‌ 21</ref>.بن‌نبی‌، شیفته جنبش‌ اصلاحی‌ «[[جمعیت‌ العلماء المسلمین‌]]» [[الجزایر]] به‌ رهبری‌ ابن‌بادیس‌ بود و در آن‌ ویژگی‌هایی‌ می‌دید که‌ حرکت‌ اصلاحی‌ [[محمد عبده|شیخ‌محمد عبده‌]] فاقد آن‌ بود؛ چه‌، عبده‌ به‌ اصلاحات‌ صرفاً کلامی‌ بسنده‌ می‌کرد، اما ابن‌بادیس‌ برنامه عملی‌ کاملی‌ را به‌ استناد آیة‌ شریفه‌ «اِنَّ اللّهَ لایُغَیِّرُ ما بِقَوْم‌ حَتّی‌ یُغَیِّروُا ما بِأنْفُسِهِم‌» (رعد: 11) پذیرفته‌ بود.


بر این‌ اساس‌، «کلید حلّ مشکل‌ در روح‌ امت‌ قرار دارد»؛ لذا «ایجاد تمدن‌ یک‌ پدیده اجتماعی‌ است‌ که‌ در شرایطی‌ درست‌ همانند شرایط‌ پیدایش‌ نخستین‌، ممکن‌ می‌شود». با این‌ حال‌، بن‌ نبی‌ از جمعیت‌ العلماء المسلمین‌ الجزایر انتقاد و آن‌ را به‌ انحراف‌ از برنامه مصوب‌ متهم‌ کرد، زیرا این‌ جمعیت‌ پذیرفته‌ بود که‌ همراه‌ یک‌ کاروان‌ سیاسی‌ در 1315 ش‌/ 1936 برای‌ مذاکره‌ با فرانسویان‌ به‌ پاریس‌ برود. به‌ عقیده بن‌ نبی‌، اصلاح‌ وضع‌ جامعه‌ از طریق‌ سیاست‌ و حکومت‌ ممکن‌ نیست‌، زیرا حکومت‌ تابعی‌ از شرایط‌ اجتماعی‌ است‌ و جامعه‌ای‌ که‌ در آن‌ روحیه «استعمارپذیری‌» حاکم‌ باشد، بناچار دارای‌ حکومتی‌ استعماری‌ خواهد بود.
بر این‌ اساس‌، «کلید حلّ مشکل‌ در روح‌ امت‌ قرار دارد»؛ لذا «ایجاد تمدن‌ یک‌ پدیده اجتماعی‌ است‌ که‌ در شرایطی‌ درست‌ همانند شرایط‌ پیدایش‌ نخستین‌، ممکن‌ می‌شود». با این‌ حال‌، بن‌ نبی‌ از جمعیت‌ العلماء المسلمین‌ الجزایر انتقاد و آن‌ را به‌ انحراف‌ از برنامه مصوب‌ متهم‌ کرد، زیرا این‌ جمعیت‌ پذیرفته‌ بود که‌ همراه‌ یک‌ کاروان‌ سیاسی‌ در 1315 ش‌/ 1936 برای‌ مذاکره‌ با فرانسویان‌ به‌ پاریس‌ برود. به‌ عقیده بن‌ نبی‌، اصلاح‌ وضع‌ جامعه‌ از طریق‌ سیاست‌ و حکومت‌ ممکن‌ نیست‌، زیرا حکومت‌ تابعی‌ از شرایط‌ اجتماعی‌ است‌ و جامعه‌ای‌ که‌ در آن‌ روحیه «استعمارپذیری‌» حاکم‌ باشد، بناچار دارای‌ حکومتی‌ استعماری‌ خواهد بود.
خط ۹۲: خط ۹۲:
بنابراین‌ استعمار زاییده کردار سیاستمداران‌ نیست‌ بلکه‌ نتیجه تن‌ دادن‌ ملت‌ به‌ استعمار است‌. به‌ همین‌ دلیل‌، رهایی‌ از استعمار تنها از طریق‌ رهایی‌ نفس‌ از ذلت‌ استعمارپذیری‌ ممکن‌ می‌شود؛ به‌ طوری‌ که‌ انسان‌ بر اثر «تحول‌ درونی‌» در شرایطی‌ قرار گیرد که‌ با احترام‌ به‌ کرامت‌ انسانی‌ خویش‌، به‌ وظایف‌ اجتماعی‌ خود قیام‌ کند و به‌ حکومت‌ استعماری‌ تن‌ ندهد <ref>جدعان‌، ص‌ 416ـ417؛ بن‌ نبی‌، 1992، ص‌ 28ـ29، 33</ref>. از نظر مالک‌بن‌ نبی‌، مشکل‌ اصلی‌ اینجاست‌ که‌ «جامعه اسلامی‌» قرنهای‌ متمادی‌ «خارج‌ از تاریخ‌» زیسته‌ و تمدن‌ خود را از دست‌ داده‌ است‌ و از آنجا که‌ «هر تمدنی‌ محصولات‌ خود را ایجاد می‌کند» نمی‌توان‌ با خرید و گردآوری‌ محصولات‌ تمدن‌های‌ دیگر دارای‌ تمدن‌ شد. آنچه‌ از طریق‌ جمع‌آوری‌ اشیای‌ تمدن‌های‌ دیگر به‌ دست‌ می‌آید، «شبه‌ تمدن‌» است‌ نه‌ «تمدن‌ حقیقی‌»<ref>جدعان‌، ص‌ 417ـ 418؛ بن‌ نبی‌، 1992، ص‌ 47</ref>.  
بنابراین‌ استعمار زاییده کردار سیاستمداران‌ نیست‌ بلکه‌ نتیجه تن‌ دادن‌ ملت‌ به‌ استعمار است‌. به‌ همین‌ دلیل‌، رهایی‌ از استعمار تنها از طریق‌ رهایی‌ نفس‌ از ذلت‌ استعمارپذیری‌ ممکن‌ می‌شود؛ به‌ طوری‌ که‌ انسان‌ بر اثر «تحول‌ درونی‌» در شرایطی‌ قرار گیرد که‌ با احترام‌ به‌ کرامت‌ انسانی‌ خویش‌، به‌ وظایف‌ اجتماعی‌ خود قیام‌ کند و به‌ حکومت‌ استعماری‌ تن‌ ندهد <ref>جدعان‌، ص‌ 416ـ417؛ بن‌ نبی‌، 1992، ص‌ 28ـ29، 33</ref>. از نظر مالک‌بن‌ نبی‌، مشکل‌ اصلی‌ اینجاست‌ که‌ «جامعه اسلامی‌» قرنهای‌ متمادی‌ «خارج‌ از تاریخ‌» زیسته‌ و تمدن‌ خود را از دست‌ داده‌ است‌ و از آنجا که‌ «هر تمدنی‌ محصولات‌ خود را ایجاد می‌کند» نمی‌توان‌ با خرید و گردآوری‌ محصولات‌ تمدن‌های‌ دیگر دارای‌ تمدن‌ شد. آنچه‌ از طریق‌ جمع‌آوری‌ اشیای‌ تمدن‌های‌ دیگر به‌ دست‌ می‌آید، «شبه‌ تمدن‌» است‌ نه‌ «تمدن‌ حقیقی‌»<ref>جدعان‌، ص‌ 417ـ 418؛ بن‌ نبی‌، 1992، ص‌ 47</ref>.  


از دیدگاه‌ مالک‌ بن‌ نبی‌، هر محصول‌ تمدنی‌ تنها از ترکیب‌ سه‌ عامل‌ انسان‌، زمین‌ و زمان‌ به‌ دست‌ می‌آید. بن‌ نبی‌ تأکید می‌کند که‌ برای‌ ترکیب‌ این‌ سه‌ عنصر، یک‌ «ترکیب‌کننده تمدنی‌» لازم‌ است‌ و تحلیل‌ تاریخی‌ نشان‌ می‌دهد که‌ این‌ ترکیب‌کننده‌ چیزی‌ جز «اندیشه دینی‌» نیست‌<ref>جدعان‌، ص‌ 418ـ419؛ بن‌ نبی‌، 1992، ص‌ 50</ref>. از سوی‌ دیگر، ترکیب‌ عناصر تمدن‌ و عامل‌ ترکیب‌کننده آنها از منطق‌ «حرکت‌ تاریخ‌» پیروی‌ می‌کند؛ زیرا تمدن‌ دارای‌ «حیات‌» یا، به‌ قول‌ [[ابن‌خلدون‌]]، دارای‌ یک‌ «دوره‌» است‌: با «نهضت‌» به‌ دنیا می‌آید، صعود و رشد می‌کند تا به‌ نقطه «اوج‌» برسد، سپس‌ راه‌ نزول‌ در پیش‌ می‌گیرد و به‌ «افول‌» منتهی‌ می‌شود.
از دیدگاه‌ مالک‌ بن‌ نبی‌، هر محصول‌ تمدنی‌ تنها از ترکیب‌ سه‌ عامل‌ انسان‌، زمین‌ و زمان‌ به‌ دست‌ می‌آید. بن‌ نبی‌ تأکید می‌کند که‌ برای‌ ترکیب‌ این‌ سه‌ عنصر، یک‌ «ترکیب‌کننده تمدنی‌» لازم‌ است‌ و تحلیل‌ تاریخی‌ نشان‌ می‌دهد که‌ این‌ ترکیب‌کننده‌ چیزی‌ جز «اندیشه دینی‌» نیست‌<ref>جدعان‌، ص‌ 418ـ419؛ بن‌ نبی‌، 1992، ص‌ 50</ref>. از سوی‌ دیگر، ترکیب‌ عناصر تمدن‌ و عامل‌ ترکیب‌کننده آنها از منطق‌ «حرکت‌ تاریخ‌» پیروی‌ می‌کند؛ زیرا تمدن‌ دارای‌ «حیات‌» یا، به‌ قول‌ [[ابن خلدون|ابن‌خلدون‌]]، دارای‌ یک‌ «دوره‌» است‌: با «نهضت‌» به‌ دنیا می‌آید، صعود و رشد می‌کند تا به‌ نقطه «اوج‌» برسد، سپس‌ راه‌ نزول‌ در پیش‌ می‌گیرد و به‌ «افول‌» منتهی‌ می‌شود.


گرچه‌ به‌ نظر بن‌ نبی‌، این‌ دوره‌، تخلّف‌ ناپذیر است‌، وی‌ برخلاف‌ ابن‌خلدون‌، از تمدنی‌ که‌ درخشش‌ خود را از دست‌ داده‌ ناامید نیست‌، زیرا خداوند اسباب‌ پیشرفت‌ را به‌ اختیار انسان‌ها نهاده‌ است‌. احیا یا بازسازی‌ تمدن‌ ناچار باید بر آگاهی‌ کامل‌ از تاریخ‌ این‌ تمدن‌ و مراحل‌ دوره تمدنی‌ و شرایط‌ اجتماعی‌ و روانی‌ فرد و جامعه‌ در مراحل‌ مختلف‌ مبتنی‌ باشد. به‌ اعتقاد بن‌ نبی‌، در یک‌ نظام‌ دقیق‌ و والای‌ اخلاقی‌ غرایز و خوی‌ حیوانی‌ و واکنشهای‌ فرد کاملاً مهار می‌شود و جامعه‌ نیز تابع‌ شبکه نیرومندی‌ از روابط‌ خواهد بود. در این‌ مرحله‌، «غریزه‌» ساکت‌ است‌ و همه افراد و اجزای‌ جامعه‌ همچون‌ «بنیان‌ مرصوص‌» با ندای‌ «روح‌» حرکت‌ صعودی‌ سریعی‌ را در پیش‌ می‌گیرند. از دیدگاه‌ بن‌ نبی‌، این‌ مرحله‌ در تاریخ‌ تمدن‌ اسلامی‌ مطابق‌ است‌ با فاصله زمانی‌ میان‌ نزول‌ وحی‌ در غار حرا تا واقعه صفین‌ در سال‌ 38 که‌ با ورود معاویه‌ به‌ صحنه حوادث‌، توازن‌ میان‌ «روح‌» و زمان‌ از بین‌ رفت‌<ref>جدعان‌، ص‌ 419ـ420؛ بن‌ نبی‌، 1992، ص‌ 58 ـ59؛ همو، 1989، ص‌ 29</ref>.
گرچه‌ به‌ نظر بن‌ نبی‌، این‌ دوره‌، تخلّف‌ ناپذیر است‌، وی‌ برخلاف‌ ابن‌خلدون‌، از تمدنی‌ که‌ درخشش‌ خود را از دست‌ داده‌ ناامید نیست‌، زیرا خداوند اسباب‌ پیشرفت‌ را به‌ اختیار انسان‌ها نهاده‌ است‌. احیا یا بازسازی‌ تمدن‌ ناچار باید بر آگاهی‌ کامل‌ از تاریخ‌ این‌ تمدن‌ و مراحل‌ دوره تمدنی‌ و شرایط‌ اجتماعی‌ و روانی‌ فرد و جامعه‌ در مراحل‌ مختلف‌ مبتنی‌ باشد. به‌ اعتقاد بن‌ نبی‌، در یک‌ نظام‌ دقیق‌ و والای‌ اخلاقی‌ غرایز و خوی‌ حیوانی‌ و واکنشهای‌ فرد کاملاً مهار می‌شود و جامعه‌ نیز تابع‌ شبکه نیرومندی‌ از روابط‌ خواهد بود. در این‌ مرحله‌، «غریزه‌» ساکت‌ است‌ و همه افراد و اجزای‌ جامعه‌ همچون‌ «بنیان‌ مرصوص‌» با ندای‌ «روح‌» حرکت‌ صعودی‌ سریعی‌ را در پیش‌ می‌گیرند. از دیدگاه‌ بن‌ نبی‌، این‌ مرحله‌ در تاریخ‌ تمدن‌ اسلامی‌ مطابق‌ است‌ با فاصله زمانی‌ میان‌ نزول‌ وحی‌ در غار حرا تا واقعه صفین‌ در سال‌ 38 که‌ با ورود معاویه‌ به‌ صحنه حوادث‌، توازن‌ میان‌ «روح‌» و زمان‌ از بین‌ رفت‌<ref>جدعان‌، ص‌ 419ـ420؛ بن‌ نبی‌، 1992، ص‌ 58 ـ59؛ همو، 1989، ص‌ 29</ref>.
Writers، confirmed، مدیران
۸۸٬۰۰۹

ویرایش