۸۷٬۹۰۶
ویرایش
(←منابع) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
}} | }} | ||
'''یونس بن عبدالرحمن ''' از یاران [[علی بن موسی (رضا)|امام رضا (علیهالسلام)]] و از [[راوی|راویان]] [[وثاقت|ثقه]] [[مذهب شیعه|شیعه]] و از [[اصحاب اجماع]] است. وی [[جعفر بن محمد ( | '''یونس بن عبدالرحمن ''' از یاران [[علی بن موسی (رضا)|امام رضا (علیهالسلام)]] و از [[راوی|راویان]] [[وثاقت|ثقه]] [[مذهب شیعه|شیعه]] و از [[اصحاب اجماع]] است. وی [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق (علیهالسلام)]] را ملاقات کرده ولی تنها از [[موسی بن جعفر (کاظم)|امام کاظم (علیهالسلام)]] و [[علی بن موسی (رضا)|امام رضا (علیهالسلام]]) روایت نقل کرده است. منابع رجالی او را ستودهاند. امام رضا (علیهالسلام) سه بار بهشت را برای یونس ضمانت کرده است. یونس بن عبدالرحمن آثار مکتوب بسیاری از خود بر جای گذاشته است. وی در سال ۲۰۸ه.ق وفات یافت. | ||
== نسب و خاندان== | == نسب و خاندان== | ||
کنیه یونس بن عبدالرحمن، ابومحمد<ref>طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۷۷۹.</ref> است، وی معروف به «مولی آل یقطین» | کنیه یونس بن عبدالرحمن، ابومحمد<ref>طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۷۷۹.</ref> است، وی معروف به «مولی آل یقطین» بوده<ref>رجال كشی، ج 2ص 777فهرست شیخ طوسی، ص 181رجال نجاشی، ص 311و الانساب سمعانی، ج 13ص 350.</ref>و نسبش، قمّی است<ref>سمعانی، الانساب، ج۵، ص۶۲۹.</ref>. | ||
جمعی از عالمان رجالی تاریخ ولادتش را نیمه اول از سده دوم هجرت و دوران زمامداری هشام بن عبدالملک(بین سالهای ۱۰۵ تا ۱۲۵ق<ref>حیوة الحیوان دمیری، ج 1ص 102و فرهنگ معین، ج 6بخش اعلام، ص 2278.</ref>) ذکر کردهاند<ref>نجاشی، رجال، ص۴۴۶ و تنقیح المقال، ج 3ص 338.</ref>. | جمعی از عالمان رجالی تاریخ ولادتش را نیمه اول از سده دوم هجرت و دوران زمامداری هشام بن عبدالملک(بین سالهای ۱۰۵ تا ۱۲۵ق<ref>حیوة الحیوان دمیری، ج 1ص 102و فرهنگ معین، ج 6بخش اعلام، ص 2278.</ref>) ذکر کردهاند<ref>نجاشی، رجال، ص۴۴۶ و تنقیح المقال، ج 3ص 338.</ref>. | ||
== جایگاه علمی == | == جایگاه علمی == | ||
جایگاه علمی یونس بن عبدالرحمن بهقدر ی است که دربارهاش گفتهاند: «انتهی علم الائمه ((علیهمالسلام)) الی اربعه نفر اولهم سلمان الفارسی و الثانی جابر، و الثالث السید، و الرابع یونس بن عبدالرحمن»<ref>رجال کشی، خ 917، ص 485؛ تنقیح المقال، ج 3، ص 339؛ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۷۸۰. و نجاشی، رجال، ص۴۴۷.</ref>. علم ائمه ((علیهمالسلام)) به چهار نفر پایان یافته است، سلمان فارسی، جابر بن یزید جعفی، سید اسماعیل حمیری، یونس بن عبدالرحمان. | جایگاه علمی یونس بن عبدالرحمن بهقدر ی است که دربارهاش گفتهاند: «انتهی علم الائمه ((علیهمالسلام)) الی اربعه نفر اولهم سلمان الفارسی و الثانی جابر، و الثالث السید، و الرابع یونس بن عبدالرحمن»<ref>رجال کشی، خ 917، ص 485؛ تنقیح المقال، ج 3، ص 339؛ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۷۸۰. و نجاشی، رجال، ص۴۴۷.</ref>. علم ائمه ((علیهمالسلام)) به چهار نفر پایان یافته است، سلمان فارسی، جابر بن یزید جعفی، سید اسماعیل حمیری، یونس بن عبدالرحمان. | ||
امام رضا | امام رضا (علیهالسلام) او را معتمد خود و ثقه در امور دینی و سؤالات علمی شیعیان معرفی میکرد<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص.۲۵۱</ref>. | ||
فضل بن شاذان نیشابوری از عبدالعزیز مهتدی که از نیکان و خوبان قم بود نقل کرده که از حضرت امام رضا | فضل بن شاذان نیشابوری از عبدالعزیز مهتدی که از نیکان و خوبان قم بود نقل کرده که از حضرت امام رضا (علیهالسلام) پرسیدم: من در هر موقعیّتی نمیتوانم به حضور شما مشرّف شوم؛ برای فراگرفتن مسائل و احکام دینی خود، از چه کسی سؤال کنم؟ امام در جواب فرمود: یونس بن عبدالرحمن<ref>رجال كشی، ج 2ص 779.</ref>. | ||
در روایت دیگری از فضل بن شاذان آمده که گفت: از حضرت رضا (علیهالسلام)پرسیدم: آیا یونس بن عبدالرحمن نزد شما مورد اطمینان و اعتماد هست تا احکام دین را از او فرا گیرم؟ امام فرمود: بله<ref>رجال كشی، ج 2ص 884.</ref> | در روایت دیگری از فضل بن شاذان آمده که گفت: از حضرت رضا (علیهالسلام)پرسیدم: آیا یونس بن عبدالرحمن نزد شما مورد اطمینان و اعتماد هست تا احکام دین را از او فرا گیرم؟ امام فرمود: بله<ref>رجال كشی، ج 2ص 884.</ref> | ||
جناب نجاشی بعد از نقل روایت فوق از عبدالعزیز چنین اظهارنظر میکند: این کلام امام، شأن و فضیلت والایی در حقّ یونس است<ref>رجال نجاشی، ص 312.</ref>. | جناب نجاشی بعد از نقل روایت فوق از عبدالعزیز چنین اظهارنظر میکند: این کلام امام، شأن و فضیلت والایی در حقّ یونس است<ref>رجال نجاشی، ص 312.</ref>. | ||
راویانی همانند یونس که ائمه دین، شیعیان را برای فراگرفتن آموزههای دینی و روایات آل پیغمبر | راویانی همانند یونس که ائمه دین، شیعیان را برای فراگرفتن آموزههای دینی و روایات آل پیغمبر (علیهمالسلام) به آنان ارجاع دادهاند، بین یاران امامان تنها چند نفر هستند؛ [[ابان بن تغلب]]، [[محمد بن مسلم]]، [[زرارة بن اعین]]، [[ابو بصیرها و ابو بصیریهها|ابو بصیر]]، [[زکریا بن آدم]]، [[عثمان بن سعید]] و [[محمد بن عثمان بن سعید]]<ref>وسائلالشیعه، ج 18ص 110 - 107اصول اصلیه، سید عبدالله شبّر، ص 138و رجال.</ref>. | ||
== یونس مورد مدح امام و ذم عوام == | == یونس مورد مدح امام و ذم عوام == | ||
از منظر امامان شیعه یونس نزد امامان شیعه و بهخصوص امام رضا | از منظر امامان شیعه یونس نزد امامان شیعه و بهخصوص امام رضا (علیهالسلام) جایگاه ویژهای داشت و بارها از وی با عنوان عبد صالح و بنده نیک خدا یاد شده است<ref>طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۷۸۲ و ۷۸۳ و ۷۸۴.</ref>. | ||
روایات فراوانی در مدح و عظمت این عالم بزرگ صادر شده است: | روایات فراوانی در مدح و عظمت این عالم بزرگ صادر شده است: | ||
* امام رضا | * امام رضا (علیهالسلام) سه بار بهشت را از طرف خود و پدرانش برای وی ضمانت کرده است<ref>طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۷۷۹</ref>. | ||
* امام رضا (علیهالسلام) فرمود: «یونس بن عبدالرحمن در زمان خود مانند سلمان در زمان خود بود.»<ref>طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۷۸۱.</ref>. | |||
* امام رضا | * الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، قَالَ حَدَّثَنِی الْمُهْتَدِی الْأَشْعَرِیُّ عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنِ الْمُهْتَدِی، وَ کَانَ خَیْرَ قُمِّیٍّ رَأَیْتُهُ، وَ کَانَ وَکِیلَ الرِّضَا (علیهالسلام) وَ خَاصَّتَهُ، قَالَ:، سَأَلْتُ الرِّضَا (علیهالسلام) فَقُلْتُ إِنِّی لَا أَلْقَاکَ فِی کُلِّ وَقْتٍ فَعَنْ مَنْ آخُذُ مَعَالِمَ دِینِی قَالَ خُذْ مِنْ یُونُسَ بْنِ عبدالرحمن.»<ref>الكشی، رجال الكشی، ص 483، حدیث 910.</ref>در این نقل راوی از امام رضا (علیهالسلام) میخواهد کسی را معرفی نماید که از او معالم دین را اخذ نماید. امام یونس را معرفی مینماید. | ||
* عن عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ الْمُهْتَدِی الْقُمِّیُّ، قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ نُصَیْرٍ: قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى، وَ حَدَّثَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ، بِذَلِکَ أَیْضاً، قَالَ:، قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا (علیهالسلام) جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی لَا أَکَادُ أَصِلُ إِلَیْکَ أَسْأَلُکَ عَنْ کُلِّ مَا أَحْتَاجُ إِلَیْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِینِی، أَ فَیُونُسُ بْنُ عبدالرحمن ثِقَةٌ آخُذُ عَنْهُ مَا أَحْتَاجُ إِلَیْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِینِی فَقَالَ نَعَمْ.<ref>الكشی، رجال الكشی، ص 490، حدیث 935.</ref> در این نقل از وثاقت یونس سؤال شده است؛ امام فرمودند بله. | |||
* الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، قَالَ حَدَّثَنِی الْمُهْتَدِی الْأَشْعَرِیُّ عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنِ الْمُهْتَدِی، وَ کَانَ خَیْرَ قُمِّیٍّ رَأَیْتُهُ، وَ کَانَ وَکِیلَ الرِّضَا | * عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ الْمُهْتَدِی، قَالَ:، قُلْتُ لِلرِّضَا (علیهالسلام) إِنَّ شُقَّتِی بَعِیدَةٌ فَلَسْتُ أَصِلُ إِلَیْکَ فِی کُلِّ وَقْتٍ، فَآخُذُ مَعَالِمَ دِینِی مِنْ یُونُسَ مَوْلَى ابْنِ یَقْطِینٍ قَالَ: نَعَمْ<ref>الكشی، رجال الكشی، ص 491، حدیث 938</ref>. | ||
* احمد بن خلف این گونه گزارش میدهد: من بیمار بودم. حضرت جواد (علیهالسلام) به عیادتم آمد و در بالای سر من کتابی از یونس به نام «یوم و لیله» را دید. آن را برداشت و با دقّت ورق زد، صفحه به صفحه نگاه کرد تا کتاب به پایان رسید؛ آن گاه سه مرتبه، فرمود: خداوند یونس را رحمت کند رَحِمَ اللهُ یونُسَ، رَحِمَ اللهُ یونُسَ، رَحِمَ اللهُ یونُسَ<ref>رجال كشی، ج 2ص 780.</ref>. | |||
* عن عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ الْمُهْتَدِی الْقُمِّیُّ، قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ نُصَیْرٍ: قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى، وَ حَدَّثَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ، بِذَلِکَ أَیْضاً، قَالَ:، قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا | * ابوهاشم جعفری نقل میکند که: از امام جواد (علیهالسلام) در شأن و منزلت یونس سؤال کردم، فرمود: خداوند او را رحمت کند <ref>كشی، ج 2، ص 781.</ref>. | ||
* ابوهاشم جعفری که از یاران برجسته امامان شیعه است، میگوید: کتاب «یوم و لیله» یونس بن عبدالرحمن را نزد امام عسکری (علیهالسلام) بردم. حضرت با نظری دقیق به تمام کتاب نگاه کرد و تا آخر آن را ورق زد و فرمود: آنچه در این کتاب است، دین من و دین پدرانم است؛ تمام این کتاب حقّ و حقیقت است<ref>رجال كشی، ج 2ص 781.</ref>. | |||
* عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ الْمُهْتَدِی، قَالَ:، قُلْتُ لِلرِّضَا | * بنا بر نقل مرحوم نجاشی، امام عسکری (علیهالسلام) فرمود: خداوند به یونس در عوض هر حرفی از این کتاب، نوری در روز قیامت عنایت فرماید<ref>رجال نجاشی، ص 313.</ref>. | ||
* احمد بن خلف این گونه گزارش میدهد: من بیمار بودم. حضرت جواد | * باز میگوید: از امام جواد (علیهالسلام) پرسیدم: درباره یونس چه میفرمایید؟ فرمود: کدام یونس؟ | ||
* ابوهاشم جعفری نقل میکند که: از امام جواد | |||
* ابوهاشم جعفری که از یاران برجسته امامان شیعه است، میگوید: کتاب «یوم و لیله» یونس بن عبدالرحمن را نزد امام عسکری | |||
* بنا بر نقل مرحوم نجاشی، امام عسکری | |||
* باز میگوید: از امام جواد | |||
گفتم: یونس بن عبدالرحمن. | گفتم: یونس بن عبدالرحمن. | ||
فرمود: گویا نظر تو مولی آل یقطین است؟ | فرمود: گویا نظر تو مولی آل یقطین است؟ | ||
عرض کردم: بله. | عرض کردم: بله. | ||
فرمود: خداوند متعال او را مشمول رحمت خود قرار دهد، او در مسیر و روش و سیره ما اهلبیت بود. | فرمود: خداوند متعال او را مشمول رحمت خود قرار دهد، او در مسیر و روش و سیره ما اهلبیت بود. | ||
یکبار دیگر فرمود: خدا رحمتش کند، بنده بسیار خوبی برای خدا بود. طبق گزارش دیگری فرمود: خدای متعال او را رحمت کند، بنده صالح خدا بود<ref>رجال كشی، ج 2، ص 783.</ref>. | یکبار دیگر فرمود: خدا رحمتش کند، بنده بسیار خوبی برای خدا بود. طبق گزارش دیگری فرمود: خدای متعال او را رحمت کند، بنده صالح خدا بود<ref>رجال كشی، ج 2، ص 783.</ref>. | ||
جعفر بن عیسی این چنین گزارش میدهد: ما جمعی از شیعیان در محضر امام رضا | جعفر بن عیسی این چنین گزارش میدهد: ما جمعی از شیعیان در محضر امام رضا (علیهالسلام) بودیم. یونس بن عبدالرحمن هم در این جمع حاضر بود. همان موقع چند نفر از اهل بصره، از امام اجازه ورود خواستند. حضرت به یونس اشاره کرد که به داخل اتاق برود، پرده را بیندازد و لحظاتی پشت پرده بماند و مبادا حرکتی کند تا هنگامی که خود به وی اجازه دهد. سپس آنها که از بصره آمده بودند، به خدمت امام رسیدند و درباره یونس سخنان بدین بر زبان راندند و از او بدگویی کردند و تهمتهایی به او روا داشتند. امام سر مبارکش را پایین انداخته و ساکت بود. | ||
در این هنگام | در این هنگام آنها بلند شدند و رفتند. اینجا بود که حضرت به یونس اجازه داد از پشت پرده خارج شود و به جلسه بازگردد. یونس زمانی که آمد، قطرات اشک از گوشههای چشمانش جاری بود و گریه میکرد. عرض کرد: جانم به فدایت، من از آرمان شما اهلبیت دفاع میکنم و این است حال من در نزد بعضی از یارانم! حضرت فرمود: ای یونس، وقتی که امام و رهبرت از تو خشنود و راضی است، از این سخنان ناروا ناراحت و اندوهگین مباش. ای یونس! با این مردم بهاندازه فهم و درک آنان سخن بگو و در آن زمینههایی که بالاتر از درک و استعداد آنها است، ایشان را به حال خود واگذار. | ||
آن گاه امام مثال جالبی بیان کرد و فرمود: بر تو باکی نیست اگر در دست تو یک دُرّ و گوهر گرانبها باشد؛ ولی مردم بگویند: این چیز فاقد ارزش است؛ یا در دست تو چیز بیارزشی باشد و مردم بگویند: متاع بسیار گرانبهایی است. آیا به حال تو سودی دارد؟ عرض کرد: نه. | آن گاه امام مثال جالبی بیان کرد و فرمود: بر تو باکی نیست اگر در دست تو یک دُرّ و گوهر گرانبها باشد؛ ولی مردم بگویند: این چیز فاقد ارزش است؛ یا در دست تو چیز بیارزشی باشد و مردم بگویند: متاع بسیار گرانبهایی است. آیا به حال تو سودی دارد؟ عرض کرد: نه. | ||
فرمود: بله! تو هم این چنین هستی، هنگامی که در راه ولایت و پاسداری از مکتب و آیین اهلبیت هستی و امام از تو رضایت دارد، از آنچه مردم دربارهات بگویند، نگران مباش و با آنچه آنها بگویند، ضرری بر تو وارد نمیشود<ref>رجال كشی، ج 2، ص 782.</ref>. | فرمود: بله! تو هم این چنین هستی، هنگامی که در راه ولایت و پاسداری از مکتب و آیین اهلبیت هستی و امام از تو رضایت دارد، از آنچه مردم دربارهات بگویند، نگران مباش و با آنچه آنها بگویند، ضرری بر تو وارد نمیشود<ref>رجال كشی، ج 2، ص 782.</ref>. | ||
هنگامی که یونس از بدگویی مردم درباره خود و نزد امام هشتم شیعیان غمگین گردید، امام در دلجویی از او رضایت کامل خود را از وی اعلام کرد و عنوان نمود این قبیل بدگوییها از رضایت امام نسبت به او نمیکاهد<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۶۶.</ref>. | هنگامی که یونس از بدگویی مردم درباره خود و نزد امام هشتم شیعیان غمگین گردید، امام در دلجویی از او رضایت کامل خود را از وی اعلام کرد و عنوان نمود این قبیل بدگوییها از رضایت امام نسبت به او نمیکاهد<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۶۶.</ref>. | ||
=== عدم صحت روایات ذم === | === عدم صحت روایات ذم === | ||
بعضی از روایات در مذمّت و انتقاد از یونس وارد شده که البته اسناد آن روایات اعتبار ندارد. با نظر به همین نکته، حضرت رضا | بعضی از روایات در مذمّت و انتقاد از یونس وارد شده که البته اسناد آن روایات اعتبار ندارد. با نظر به همین نکته، حضرت رضا (علیهالسلام) به یونس توصیه فرمود که باید هر سخنی را برای هر کس نگویی. استعدادها، قریحهها و ظرفیتها مختلف است. حکمت را باید به اهلش یاد داد و از نااهل دریغ داشت؛ لذا پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) فرمود: ما پیامبران مأموریم که ظرفیتهای فکری مردم را مراعات کنیم و بهاندازه فهم و درکشان با آنان سخن بگوییم<ref>(اصول كافی ، ج 1، ص 23.</ref>. | ||
گویا یونس گاهی روایات و احادیث عمیق و سنگینی را که درباره مقامات معنوی ائمه دین بود، برای | گویا یونس گاهی روایات و احادیث عمیق و سنگینی را که درباره مقامات معنوی ائمه دین بود، برای عدهای نقل میکرد و طبعاً آنان قدرت قهم و هضم و درک این معانی بلند را نداشتند؛ لذا گاهی امام از او انتقاد میفرمود. | ||
از منظر دیگر، این | از منظر دیگر، این مذمّتها و انتقادها برای این بود که شخصیتهای بزرگ حدیثی و فقهی شیعه از تعرّض و هجمه مخالفان محفوظ و مصون بمانند و به آنها صدمه و زیانی وارد نشود<ref>ر-ك : رجال كشی ، ج 1، ص 342. (حالات زراره).</ref>. | ||
یونس بن عبدالرحمن با وجود جلالت و عظمت فراوان، مورد طعن و تهمتهای فراوانی از سوی شیعیان واقع شده است که علت اصلی آن | یونس بن عبدالرحمن با وجود جلالت و عظمت فراوان، مورد طعن و تهمتهای فراوانی از سوی شیعیان واقع شده است که علت اصلی آن همانگونه که امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام به وی گوشزد نمودهاند بیان نابجای معارف بلند اهلبیت برای غیر اهلش و کسانی که ظرفیت فهم آن را نداشتهاند، بوده است. | ||
عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقُتَیْبِیُّ، قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو جَعْفَرٍ الْبَصْرِیُّ، وَ کَانَ ثِقَةً فَاضِلًا صَالِحاً، قَالَ، دَخَلْتُ مَعَ یُونُسَ بْنِ عبدالرحمن عَلَى الرِّضَا علیهالسلام فَشَکَا إِلَیْهِ مَا یَلْقَى مِنْ أَصْحَابِهِ مِنَ الْوَقِیعَةِ! فَقَالَ الرِّضَا علیهالسلام: دَارِهِمْ فَإِنَّ عُقُولَهُمْ لَا تَبْلُغُ<ref>(رجال الکشی ج۱ ص۴۸۸؛ بحار الأنوار ج۲ ص۶۸؛مستدرك الوسائل ج۱۲ ص۲۱۵.)</ref>. | عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقُتَیْبِیُّ، قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو جَعْفَرٍ الْبَصْرِیُّ، وَ کَانَ ثِقَةً فَاضِلًا صَالِحاً، قَالَ، دَخَلْتُ مَعَ یُونُسَ بْنِ عبدالرحمن عَلَى الرِّضَا علیهالسلام فَشَکَا إِلَیْهِ مَا یَلْقَى مِنْ أَصْحَابِهِ مِنَ الْوَقِیعَةِ! فَقَالَ الرِّضَا علیهالسلام: دَارِهِمْ فَإِنَّ عُقُولَهُمْ لَا تَبْلُغُ<ref>(رجال الکشی ج۱ ص۴۸۸؛ بحار الأنوار ج۲ ص۶۸؛مستدرك الوسائل ج۱۲ ص۲۱۵.)</ref>. | ||
خط ۷۳: | خط ۶۹: | ||
البته یونس بن عبدالرحمن با روح بلند خود بر اهل ولایت خرده نمیگرفت و آنان را بخشیده بود: عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنِی الْفَضْلُ، قَالَ حَدَّثَنِی عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا أَنَّ یُونُسَ بْنَ عبدالرحمن قِیلَ لَهُ: إِنَّ کَثِیراً مِنْ هَذِهِ الْعِصَابَةِ یَقَعُونَ فِیکَ وَ یَذْکُرُونَکَ بِغَیْرِ الْجَمِیلِ! فَقَالَ: أُشْهِدُکُمْ أَنَّ کُلَّ مَنْ لَهُ فِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام نَصِیبٌ فَهُوَ فِی حِلٍّ مِمَّا قَالَ<ref>(رجال الكشی- إختیار معرفة الرجال، النص، ص: 488)</ref>. | البته یونس بن عبدالرحمن با روح بلند خود بر اهل ولایت خرده نمیگرفت و آنان را بخشیده بود: عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنِی الْفَضْلُ، قَالَ حَدَّثَنِی عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا أَنَّ یُونُسَ بْنَ عبدالرحمن قِیلَ لَهُ: إِنَّ کَثِیراً مِنْ هَذِهِ الْعِصَابَةِ یَقَعُونَ فِیکَ وَ یَذْکُرُونَکَ بِغَیْرِ الْجَمِیلِ! فَقَالَ: أُشْهِدُکُمْ أَنَّ کُلَّ مَنْ لَهُ فِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام نَصِیبٌ فَهُوَ فِی حِلٍّ مِمَّا قَالَ<ref>(رجال الكشی- إختیار معرفة الرجال، النص، ص: 488)</ref>. | ||
البته باید توجه داشت که در برخی موارد ائمه (علیهمالسلام) عمدا از برخی از اصحاب خاص بدگویی میکردند تا دشمنان دست از سرشان بردارند و آنان را به خاطر قربشان به ائمه اذیت نکنند؛ چنانکه در مورد زراره این قضیه صادق است که امام صادق | البته باید توجه داشت که در برخی موارد ائمه (علیهمالسلام) عمدا از برخی از اصحاب خاص بدگویی میکردند تا دشمنان دست از سرشان بردارند و آنان را به خاطر قربشان به ائمه اذیت نکنند؛ چنانکه در مورد زراره این قضیه صادق است که امام صادق (علیهالسلام) عمدا از زراره بدگویی میکرد تا او را از گزند دشمنان حفظ کند و خود امام صادق (علیهالسلام) نیز به این امر تصریح نموده است: | ||
” الجواب عمّا یوهم ذمّه هو ما أجابه الصادق علیهالسلام فی علّه ذمّه لزراره و أنّها لدفع الظلم عنه مثل ما صنع الخضر على نبیّنا و آله و علیهالسلام بالسفینه عابها لتسلم من السلطان<ref>مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۸، ص: ۳۱۲</ref>. | ” الجواب عمّا یوهم ذمّه هو ما أجابه الصادق علیهالسلام فی علّه ذمّه لزراره و أنّها لدفع الظلم عنه مثل ما صنع الخضر على نبیّنا و آله و علیهالسلام بالسفینه عابها لتسلم من السلطان<ref>مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۸، ص: ۳۱۲</ref>. | ||
از امام صادق | از امام صادق (علیهالسلام) روایت شده که به فرزند زراره فرمود: | ||
” عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَهَ، قَالَ، قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ | ” عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَهَ، قَالَ، قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) اقْرَأْ مِنِّی عَلَى وَالِدِکَ السَّلَامَ، وَ قُلْ لَهُ إِنِّی إِنَّمَا أَعِیبُکَ دِفَاعاً مِنِّی عَنْکَ، فَإِنَّ النَّاسَ وَ الْعَدُوَّ یُسَارِعُونَ إِلَى کُلِّ مَنْ قَرَّبْنَاهُ وَ حَمِدْنَا مَکَانَهُ لِإِدْخَالِ الْأَذَى فِی مَنْ نُحِبُّهُ وَ نُقَرِّبُهُ، وَ یَرْمُونَهُ لِمَحَبَّتِنَا لَهُ وَ قُرْبِهِ وَ دُنُوِّهِ مِنَّا، وَ یَرَوْنَ إِدْخَالَ الْأَذَى عَلَیْهِ وَ قَتْلَهُ، وَ یَحْمَدُونَ کُلَّ مَنْ عِبْنَاهُ نَحْنُ وَ إِنْ نَحْمَدَ أَمْرَهُ، فَإِنَّمَا أَعِیبُکَ لِأَنَّکَ رَجُلٌ اشْتَهَرْتَ بِنَا وَ لِمَیْلِکَ إِلَیْنَا …. ”<ref>رجال کشی ج ١ ص ٣۴٩</ref>. | ||
به پدرت از قول من سلام برسان، و بگو اگر من در بعضى از مجالس از تو بدگویى | به پدرت از قول من سلام برسان، و بگو اگر من در بعضى از مجالس از تو بدگویى میکنم بخاطر آن است که دشمنان ما مراقب این هستند که ما نسبت به چه کسى اظهار محبت میکنیم، تا او را بخاطر محبتى که ما به او داریم مورد آزار قرار دهند، بعکس اگر ما از کسى مذمت کنیم آنها از او ستایش میکنند، من اگر گاهى پشت سر تو بدگویى میکنم بخاطر آن است که تو در میان مردم به ولایت و محبت ما مشهور شدهاى، و به همین جهت مخالفان ما از تو مذمت میکنند، من دوست داشتم عیب بر تو نهم تا دفع شر آنها شود، آن چنان که خداوند از زبان دوست عالم موسى میفرماید أَمَّا السَّفِینَهُ فَکانَتْ لِمَساکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَها وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَهٍ غَصْباً … این مثل را درست درک کن، اما به خدا سوگند تو محبوبترین مردم نزد منى، و محبوبترین یاران پدرم اعم از زندگان و مردگان تویى، تو برترین کشتیهاى این دریاى خروشانى و پشت سر تو پادشاه ستمگر غاصبى است که دقیقا مراقب عبور کشتیهاى سالمى است که از این اقیانوس هدایت میگذرد، تا آنها را غصب کند، رحمت خدا بر تو باد در حال حیات و بعد از ممات<ref>تفسیر نمونه، ج ۱۲، ص: ۵۱۸</ref>. | ||
روایاتی که بر مذمت ایشان دلالت دارد. برخی دال بر لعن و برائت امام رضا علیهالسلام از وی و برخی نسبت کذب و غیره به ایشان میدهند: مثلاً: روایت ضعیف کتاب مستطرفات چنین است که محمّد بن فضل بصرى میگوید: | روایاتی که بر مذمت ایشان دلالت دارد. برخی دال بر لعن و برائت امام رضا علیهالسلام از وی و برخی نسبت کذب و غیره به ایشان میدهند: مثلاً: روایت ضعیف کتاب مستطرفات چنین است که محمّد بن فضل بصرى میگوید: | ||
خط ۸۹: | خط ۸۵: | ||
== ویژگیهای یونس بن عبدالرحمن == | == ویژگیهای یونس بن عبدالرحمن == | ||
=== مبارزه با انحرافها === | === مبارزه با انحرافها === | ||
موضع یونس، در دفاع از امامت بسیار صریح بود بهطوری که از همان آغاز شهادت موسی بن جعفر | موضع یونس، در دفاع از امامت بسیار صریح بود بهطوری که از همان آغاز شهادت موسی بن جعفر (علیهالسلام) حتی برای یکلحظه هم در امامت حضرت رضا (علیهالسلام) تردید نکرد. چنان که گفتهاند یونس بن عبدالرحمان در مجلس عیسی بن سلیمان در بغداد نشسته بود که شخصی وارد شد و خبر از دنیا رفتن امام کاظم (علیهالسلام) را به حاضران ابلاغ نمود. یونس تا این خبر را شنید بلافاصله جمع حاضر را مورد خطاب قرار داد و گفت: «یا معشر اهل المجلس انه لیس بینی و بینالله امام الا علی بن موسی (علیهالسلام) فهو امامی»<ref>رجال کشی، خ 933، ص 489.</ref>. «ای همه اهل مجلس بین من و خدا امامی جز علی بن موسیالرضا (علیهالسلام) نیست پس او امام من میباشد». | ||
دفاع یونس از امامت حضرت رضا (علیهالسلام) به این شکل بود که او در برابر بدعتها و انحرافها ساکت ننشیند و با شجاعت و قاطعیت به افشاگری پردازد. | دفاع یونس از امامت حضرت رضا (علیهالسلام) به این شکل بود که او در برابر بدعتها و انحرافها ساکت ننشیند و با شجاعت و قاطعیت به افشاگری پردازد. | ||
احمد بن فضل از این محدّث جلیل، نقل میکند: وقتی حضرت موسی بن جعفر | احمد بن فضل از این محدّث جلیل، نقل میکند: وقتی حضرت موسی بن جعفر (علیهالسلام) به شهادت رسید و از دنیا رفت، نزد وکلای آن حضرت که در شهرها بودند، اموال فراوانی بود. وجود این اموال در نزد آنان، باعث شد آنها مذهب باطل «واقفیه» را اختراع کنند؛ لذا مرگ امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) را انکار کردند تا اموال را خود تصاحب کنند؛ زیاد قندی هفتاد هزار دینار و علی بن ابی حمزه سی هزار دینار نزد خود داشتند. هنگامی که من این انحراف آشکار را مشاهده کردم و امامت حضرت رضا (علیهالسلام) برای من ثابت و مسلّم شد، به تبلیغ و حمایت از شأن و منزلت و امامت حضرت رضا (علیهالسلام) پرداختم و شیعیان را بهسوی آن وجود گرامی دعوت کردم. آن دو نفر تا مبارزه سخت مرا دیدند، نمایندهای بهسوی من فرستادند و پرسیدند: به چه دلیل مردم را بهسوی او حضرت رضا (علیهالسلام) دعوت میکنی؟ اگر پول میخواهی، ما تو را بینیاز میکنیم. آنان متعهّد شدند که دههزار دینار به من بدهند تا از این تبلیغ و افشاگری دست بردارم. به آنان گفتم: این روایت از امامان شیعه به ما رسیده است که: «هر زمانی که دیدید در جامعه اسلامی انحراف و بدعت به وجود آمد، باید در مقابل آن بایستید، موضع بگیرید و ساکت و خاموش ننشینید وگرنه نور ایمان از شما سلب خواهد شد.» من هرگز جهاد و مبارزه در راه خدا را ترک نخواهم کرد. برایناساس بود که آنها کینه مرا در دل گرفتند و مبارزه سختی را بر علیه من شروع کردند<ref>رجال كشی، ج 2، ص 786.</ref>. | ||
یونس بن عبدالرحمان میگوید: آن گه که موسی بن جعفر | یونس بن عبدالرحمان میگوید: آن گه که موسی بن جعفر (علیهالسلام) از دنیا رفت در نزد نمایندگان آن حضرت اموال فراوانی جمع شده بود تا جایی که در نزد زیاد قندی هفتاد هزار و نزد علی بن حمزه سیصد هزار دینار گرد آمده بود و همین اموال هم موجبات لغزش و انحراف این گونه نمایندگان را فراهم آورد و سرانجام به خاطر تصاحب اموال بر امامت موسی بن جعفر (علیهالسلام) توقف نموده و امامت حضرت رضا (علیهالسلام) را انکار کردند. | ||
یونس بن عبدالرحمان سخنان خود را چنین ادامه میدهد که: چون این حرکت انحرافی را مشاهده نمودم و برای من حقیقت امر مبنی بر انحراف واقفیه و اثبات امامت حضرت رضا آشکار گردید به افشاگری علیه این باند دنیاپرست زبان گشودم و مردم را از افتادن به دام انحراف واقفیه برحذر داشتم و به صراط مستقیم امامت که در شخصیت با عظمت علی بن موسی تجلی یافته بود دعوت کردم. | یونس بن عبدالرحمان سخنان خود را چنین ادامه میدهد که: چون این حرکت انحرافی را مشاهده نمودم و برای من حقیقت امر مبنی بر انحراف واقفیه و اثبات امامت حضرت رضا آشکار گردید به افشاگری علیه این باند دنیاپرست زبان گشودم و مردم را از افتادن به دام انحراف واقفیه برحذر داشتم و به صراط مستقیم امامت که در شخصیت با عظمت علی بن موسی تجلی یافته بود دعوت کردم. | ||
زیاد قندی و علی بن ابی حمزه چون موضعگیری مرا مطلع شدند طی پیامی برای من، اظهار داشتند که آنچه نیاز مالی دارم برآورده خواهند کرد بهشرط این که از مخالفت دست بردارم و مردم را به امامت حضرت رضا | زیاد قندی و علی بن ابی حمزه چون موضعگیری مرا مطلع شدند طی پیامی برای من، اظهار داشتند که آنچه نیاز مالی دارم برآورده خواهند کرد بهشرط این که از مخالفت دست بردارم و مردم را به امامت حضرت رضا (علیهالسلام) دعوت نکنم بیست هزار دینار را ضمانت نمودند. | ||
یونس میگوید: در پاسخ آنان گفتم: از امام باقر و امام صادق | یونس میگوید: در پاسخ آنان گفتم: از امام باقر و امام صادق (علیهالسلام) شنیدهایم که میفرمودند: «اذا ظهرت البدع فعلی العالم ان یظهر علمه فان لم یفعل سلب نور الایمان و ما کنت لادع الجهاد و امر الله علی حال فناصبانی و اظهرا لی العداوة»<ref>رجال کشی، خ 946، ص 493؛ المقالات و الفرق، ص 237.</ref>. | ||
«آن گاه که بدعتها آشکار گردید بر عالم است که علم خود را ظاهر کند و اگر رسالت خود را در برابر بدعت انجام نداد نور ایمان از او سلب میگردد. | «آن گاه که بدعتها آشکار گردید بر عالم است که علم خود را ظاهر کند و اگر رسالت خود را در برابر بدعت انجام نداد نور ایمان از او سلب میگردد. | ||
و من چنین نبودم که جهاد و مبارزه با بدعت را رها کنم زیرا فرمان خداوند را در انجام مسؤولیت در هر حالی لازم میداند، ولی واقفیه مرا طرد نموده و دشمنی خویش را نسبت به من ظاهر ساختند». | و من چنین نبودم که جهاد و مبارزه با بدعت را رها کنم زیرا فرمان خداوند را در انجام مسؤولیت در هر حالی لازم میداند، ولی واقفیه مرا طرد نموده و دشمنی خویش را نسبت به من ظاهر ساختند». | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۰۷: | ||
=== یکی از برترین اصحاب اجماع === | === یکی از برترین اصحاب اجماع === | ||
ایشان در بین یاران و اصحاب امامان شیعه، یکی از اصحاب اجماع هستند. | ایشان در بین یاران و اصحاب امامان شیعه، یکی از اصحاب اجماع هستند. | ||
مرحوم کشی بعد از ذکر اسامی دسته سوم اصحاب اجماع میفرماید: و أفقه هؤلاء یونس بن عبدالرحمن و صفوان بن | مرحوم کشی بعد از ذکر اسامی دسته سوم اصحاب اجماع میفرماید: و أفقه هؤلاء یونس بن عبدالرحمن و صفوان بن یحیی<ref>رجال الكشی – إختیار معرفة الرجال؛ النص؛ ص556</ref>. | ||
رجالشناس معروف، کشّی، از قول عالمان اصحاب شیعه روایت میکند. او در دو، سه مورد از کتاب خود مینویسد: «اصحاب ما، اتّفاق دارند بر صحیح شمردن روایاتی که از این جمع و گروه روایت شود و به مقام فقهی و دانش آنان اعتراف دارند. یکی از آنها یونس بن عبدالرحمن است<ref>رجال كشی، ج 2، ص 830، 673، 507.</ref>. | |||
=== مرجع دیگران === | === مرجع دیگران === | ||
حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقُتَیْبِیُّ، قَالَ حَدَّثَنِی الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، قَالَ حَدَّثَنِی الْمُهْتَدِی الْأَشْعَرِیُّ عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنِ الْمُهْتَدِی، وَ کَانَ خَیْرَ قُمِّیٍّ رَأَیْتُهُ، وَ کَانَ وَکِیلَ الرِّضَاعلیهالسلام وَ خَاصَّتَهُ، قَالَ، سَأَلْتُ | حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقُتَیْبِیُّ، قَالَ حَدَّثَنِی الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، قَالَ حَدَّثَنِی الْمُهْتَدِی الْأَشْعَرِیُّ عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنِ الْمُهْتَدِی، وَ کَانَ خَیْرَ قُمِّیٍّ رَأَیْتُهُ، وَ کَانَ وَکِیلَ الرِّضَاعلیهالسلام وَ خَاصَّتَهُ، قَالَ، سَأَلْتُ الرِّضَا علیهالسلام فَقُلْتُ إِنِّی لَا أَلْقَاکَ فِی کُلِّ وَقْتٍ فَعَنْ مَنْ آخُذُ مَعَالِمَ دِینِیکم قَالَ خُذْ مِنْ یُونُسَ بْنِ عبدالرحمن<ref>رجال الكشی – إختیار معرفة الرجال؛ النص؛ ص490</ref>. | ||
<ref> وعده بهشتی بودن</ref> | <ref> وعده بهشتی بودن</ref> | ||
محمد بن یونس میگوید: حضرت امام رضا | محمد بن یونس میگوید: حضرت امام رضا (علیهالسلام) سه بار، برای یونس بهشت را ضمانت کرد. | ||
از امام جواد | از امام جواد (علیهالسلام) نیز نقل میکند که آن بزرگوار از طرف خود و پدران گرامیاش بهشت را برای یونس بن عبدالرحمن ضمانت کرد<ref>رجال كشی، ج 2ص 779.</ref>. | ||
=== | === گرهگشا از مسائل پیچیده حدیثی === | ||
ابن فضال که از بزرگان حدیث و از علمای بزرگ و باتقوا و همچنین از اصحاب اجماع میباشد خطاب به یونس میگوید: تو پیوسته | ابن فضال که از بزرگان حدیث و از علمای بزرگ و باتقوا و همچنین از اصحاب اجماع میباشد خطاب به یونس میگوید: تو پیوسته گرهگشای مسائل پیچیده حدیثی هستی: ... قَالَ فَقَامَ ابْنُ فَضَّالٍ فَقَبَّلَ رَأْسَهُ وَ قَالَ رَحِمَکَ اللَّهُ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَا تَزَالُ تَجِیءُ بِالْحَدِیثِ الْحَقِّ الَّذِی یُفَرِّجُ اللَّهُ بِهِ عَنَّا<ref>(کافی ج1 ص388)</ref>. | ||
== مشایخ و راویان == | == مشایخ و راویان == | ||
=== صحابی ائمه (علیهمالسلام) === | === صحابی ائمه (علیهمالسلام) === | ||
تمام دانشمندان شیعی او را از یاران حضرت موسی بن جعفر و حضرت رضا | تمام دانشمندان شیعی او را از یاران حضرت موسی بن جعفر و حضرت رضا (علیهالسلام) میدانند خلاصه علامه، ص 184.. شیخ طوسی در یک مورد او را از یاران امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) و در جای دیگر از یاران و اصحاب حضرت امام رضا (علیهالسلام) میداند.<ref>رجال شیخ طوسی، ص 343و 395.</ref>همچنین نوشتهاند: یونس در دو موقعیت توفیق ملاقات با امام صادق (علیهالسلام) را یافت؛ اولین بار در کنار قبر رسول کرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) در مدینه و یکبار هم هنگام سعی بین صفا و مروه. خودش میگوید: برای من ممکن نشد از امام (علیهالسلام) حدیثی و روایتی بپرسم<ref>رجال كشی، ج 2ص 780و نجاشی، ص 343.</ref>. | ||
حضرت رضا | حضرت رضا (علیهالسلام) موقعیت یونس بن عبدالرحمان را همانند موقعیت سلمان فارسی میداند و میفرماید: «یونس بن عبدالرحمن فی زمانه کسلمان الفارسی فی زمانه<ref>رجال کشی، خ 919، ص 486 خ 926، ص 488.</ref> .«یونس بن عبدالرحمان در زمان خودش مانند سلمان فارسی در زمان خودش میباشد». | ||
=== مشایخ === | === مشایخ === | ||
یکی از دلایل رشد و بالندگی این استوانه فقه و حدیث شیعه، داشتن استادانی برجسته بود که در درجه اول، امامان معصوم(علیهمالسلام) قرار داشتند. وی نهایت بهره و فیض را از وجود بابرکت آنان برد و بعد از امامان، اساتید بزرگی داشته که تعداد آنان حدوداً به 25نفر میرسد و نام بردن همه آنان در این نوشتار چندان ثمر بخش نخواهد بود؛ ولی به عنوان نمونه، به ذکر چند نفر از شاخص ترین آنان بسنده میکنیم: | یکی از دلایل رشد و بالندگی این استوانه فقه و حدیث شیعه، داشتن استادانی برجسته بود که در درجه اول، امامان معصوم(علیهمالسلام) قرار داشتند. وی نهایت بهره و فیض را از وجود بابرکت آنان برد و بعد از امامان، اساتید بزرگی داشته که تعداد آنان حدوداً به 25نفر میرسد و نام بردن همه آنان در این نوشتار چندان ثمر بخش نخواهد بود؛ ولی به عنوان نمونه، به ذکر چند نفر از شاخص ترین آنان بسنده میکنیم: | ||
# عبدالله بن سنان: محدّث و فقیه فرزانه که به گفته نجاشی: مسئولیت بیتالمال را در حکومت منصور و مهدی و هادی و هارون الرشید به عهده داشت. او روایتگری مورد اطمینان و از اصحاب و یاران ما و جلیل القدر است که هیچ گونه طعنی بر او روا نیست<ref>رجال نجاشی، ص 148.</ref>. | # عبدالله بن سنان: محدّث و فقیه فرزانه که به گفته نجاشی: مسئولیت بیتالمال را در حکومت منصور و مهدی و هادی و هارون الرشید به عهده داشت. او روایتگری مورد اطمینان و از اصحاب و یاران ما و جلیل القدر است که هیچ گونه طعنی بر او روا نیست<ref>رجال نجاشی، ص 148.</ref>. | ||
# عبدالله بن مسکان: از نیکان و | # عبدالله بن مسکان: از نیکان و ستارهای درخشان در آسمان علم و روایت و از اصحاب اجماع و محدّثی بسیار بزرگوار و مورد اطمینان است<ref>رجال نجاشی، ص 148.</ref>. | ||
# هشام بن سالم: محدّثی است که به طور کامل مورد توجه و اعتماد است و از یاران حضرت صادق و حضرت موسی بن جعفر (علیهالسلام) به شمار میرود<ref>رجال نجاشی، ص 305.</ref>. | # هشام بن سالم: محدّثی است که به طور کامل مورد توجه و اعتماد است و از یاران حضرت صادق و حضرت موسی بن جعفر (علیهالسلام) به شمار میرود<ref>رجال نجاشی، ص 305.</ref>. | ||
# هشام بن حکم: همان کسی است که با عمرو بن عُبید در مسجد بصره پیرامون مسئله امامت و رهبری جامعه اسلامی مناظره کرد و او را از نظر استدلال و دلیل محکوم کرد<ref>رجال كشی، ج 1ص 550.</ref> میگویند در اصل اهل کوفه بود، ولی در بغداد به شغل تجارت پرداخت. از نظر روایت بسیار مورد اعتماد و از منظر اعتقاد به ولایت ائمه شیعی، بسیار پایبند و معتقد و در حقیقت یک شیعه راستین بود. وی در سال 179ه. ق در کوفه چشم از جهان فرو بست <ref>رجال نجاشی، ص 305و رجال كشی، ج 1ص 526.</ref> | # هشام بن حکم: همان کسی است که با عمرو بن عُبید در مسجد بصره پیرامون مسئله امامت و رهبری جامعه اسلامی مناظره کرد و او را از نظر استدلال و دلیل محکوم کرد<ref>رجال كشی، ج 1ص 550.</ref> میگویند در اصل اهل کوفه بود، ولی در بغداد به شغل تجارت پرداخت. از نظر روایت بسیار مورد اعتماد و از منظر اعتقاد به ولایت ائمه شیعی، بسیار پایبند و معتقد و در حقیقت یک شیعه راستین بود. وی در سال 179ه. ق در کوفه چشم از جهان فرو بست <ref>رجال نجاشی، ص 305و رجال كشی، ج 1ص 526.</ref> | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۳۵: | ||
=== راویان === | === راویان === | ||
تربیت شاگردان کارآمد یکی دیگر از نکات مثبت در زندگی یونس بن عبدالرحمن است. وی در این عرصه به توفیقات زیادی دست یازید و با پرورش شاگردان بسیار قدمهای بلندی در راه نشر حدیث و معارف اهلبیت برداشت. | تربیت شاگردان کارآمد یکی دیگر از نکات مثبت در زندگی یونس بن عبدالرحمن است. وی در این عرصه به توفیقات زیادی دست یازید و با پرورش شاگردان بسیار قدمهای بلندی در راه نشر حدیث و معارف اهلبیت برداشت. | ||
او دانش خود را از کوثر زلال و ناب امامان معصوم | او دانش خود را از کوثر زلال و ناب امامان معصوم (علیهالسلام) فرا گرفته بود؛ لذا یافتههایش را به افراد لایق و مستعد میآموخت. در این راستا جمعی از دینباوران و دانشپژوهان، پروانهوار دور شمع وجودش را گرفتند و از محضرش بهره بردند. تعداد شاگردان او را تا چهل و پنج نفر نوشتهاند، که عدهای از آنان بدون تردید، از نخبگان و فرزانگان حوزه حدیث و معارف شیعه محسوب میشوند <ref>تنقیح المقال، ج 2ص 374.</ref>به نام چند تن از آنان اشاره میکنیم: | ||
# محمد بن عیسی بن عبید یقطینی: بیشترین روایاتی که عیسی بن عبید نقل کرده، از یونس بن عبدالرحمن است. او از کسانی است که کتابهای یونس را گزارش داده و میگویند در روزگار خود، از نظر فضل و علم، نظیر نداشت و محلّ اعتماد و اطمینان است<ref>نجاشی، ص 235.</ref>. | # محمد بن عیسی بن عبید یقطینی: بیشترین روایاتی که عیسی بن عبید نقل کرده، از یونس بن عبدالرحمن است. او از کسانی است که کتابهای یونس را گزارش داده و میگویند در روزگار خود، از نظر فضل و علم، نظیر نداشت و محلّ اعتماد و اطمینان است<ref>نجاشی، ص 235.</ref>. | ||
# عبدالعزیز مهتدی قمی: از وکلا و خاصّان حضرت رضا (علیهالسلام)بود و در قم زندگی میکرد. او مورد عنایت و اطمینان است<ref>رجال كشسی، ج 2ص 779.</ref>. | # عبدالعزیز مهتدی قمی: از وکلا و خاصّان حضرت رضا (علیهالسلام)بود و در قم زندگی میکرد. او مورد عنایت و اطمینان است<ref>رجال كشسی، ج 2ص 779.</ref>. | ||
# حسن بن علیّ الوشاء: یاز امام رضا (علیهالسلام)و از چهرهای برجسته و شاخص شیعه است. احمد بن محمد بن عیسی قمی میگوید: «هنگامی که برای طلب حدیث به کوفه رفتم، در آن جا با حسن بن علیّ الوشاء ملاقات کردم...» تا این که از قول استادش حسن بن علیّ وشاء نقل میکند. من در این مسجد نهصد محدّث و استاد حدیث را دیدم که هر یک میگفت: حدیث کرد مرا، جعفر بن محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)<ref>رجال نجاشی، ص 29.</ref>. | # حسن بن علیّ الوشاء: یاز امام رضا (علیهالسلام) و از چهرهای برجسته و شاخص شیعه است. احمد بن محمد بن عیسی قمی میگوید: «هنگامی که برای طلب حدیث به کوفه رفتم، در آن جا با حسن بن علیّ الوشاء ملاقات کردم...» تا این که از قول استادش حسن بن علیّ وشاء نقل میکند. من در این مسجد نهصد محدّث و استاد حدیث را دیدم که هر یک میگفت: حدیث کرد مرا، جعفر بن محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)<ref>رجال نجاشی، ص 29.</ref>. | ||
# عباس بن معروف قمی: از برجستگان حوزه حدیث، اهل قم و مورد اطمینان است.<ref>همان، ص 200.</ref> | # عباس بن معروف قمی: از برجستگان حوزه حدیث، اهل قم و مورد اطمینان است.<ref>همان، ص 200.</ref> | ||
# محمد بن خالد برقی قمی: پدر احمد بن محمد بن خالد است. محمد بن خالد را از یاران موسی بن جعفر و امام رضا و امام جواد (علیهالسلام) | # محمد بن خالد برقی قمی: پدر احمد بن محمد بن خالد است. محمد بن خالد را از یاران موسی بن جعفر و امام رضا و امام جواد (علیهالسلام) شمردهاند و به او اعتماد دارند<ref>رجال شیخ طوسی، ص 386و 404.</ref>. | ||
# ریان بن شبیب: سکن قم و از یاران حضرت رضا (علیهالسلام)بود. او موثّق و مورد اطمینان است.<ref>رجال نجاشی، ص 118.</ref> | # ریان بن شبیب: سکن قم و از یاران حضرت رضا (علیهالسلام)بود. او موثّق و مورد اطمینان است.<ref>رجال نجاشی، ص 118.</ref> | ||
# احمد بن محمد بن خالد برقی: صاحب کتاب محاسن<ref>تنقیح المقال، ج 339 3.</ref>. | # احمد بن محمد بن خالد برقی: صاحب کتاب محاسن<ref>تنقیح المقال، ج 339 3.</ref>. | ||
== یونس بن عبدالرحمن از منظر بزرگان == | == یونس بن عبدالرحمن از منظر بزرگان == | ||
* ابن ندیم در کتاب معتبر و مشهور خود، هنگامی که فقیهان و عالمان برجسته شیعی را نام میبرد، این چنین میگوید: یونس بن عبدالرحمن از آنان است. او علّامه روزگار خویش بود<ref>فهرست ابن ندیم، ص 376.</ref>. | * [[ابن ندیم]] در کتاب معتبر و مشهور خود، هنگامی که فقیهان و عالمان برجسته شیعی را نام میبرد، این چنین میگوید: یونس بن عبدالرحمن از آنان است. او علّامه روزگار خویش بود<ref>فهرست ابن ندیم، ص 376.</ref>. | ||
* مرحوم شیخ طوسی در رجال میگوید: در نظر من محدّثی مورد اطمینان است<ref>رجال شیخ، ص 363.</ref>. | * مرحوم [[شیخ طوسی]] در رجال میگوید: در نظر من محدّثی مورد اطمینان است<ref>رجال شیخ، ص 363.</ref>. | ||
* نجاشی مینگارد: یونس بن عبدالرحمن از برجستهترین و شاخصترین عالمان شیعی و صاحبمنزلت و مقامی رفیع است. حضرت رضا | * [[نجاشی]] مینگارد: یونس بن عبدالرحمن از برجستهترین و شاخصترین عالمان شیعی و صاحبمنزلت و مقامی رفیع است. حضرت رضا (علیهالسلام) یارانش را برای فراگیری فتوا و دانش به او ارجاع میداد و پیروان مذهب باطل وقف (واقفیه)، مال فراوانی به او پیشنهاد کردند، ولی وی از پذیرش اموال امتناع ورزید و بر روش مستقیم ثابت و پابرجا ماند<ref>رجال نجاشی، ص 313.</ref>. | ||
* فضل بن شاذان میگوید: در زمان زندگی پیامبر کرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) در میان یاران و صحابه پیامبر گرامی از منظر فقاهت و دانش دینی، کسی بهپای سلمان فارسی نرسید و فقیهترین و عالمترین دانشمند بعد از روزگار پیامبر در بین یاران امامان معصوم شیعی، یونس بن عبدالرحمن است<ref>رجال كشی، ج 2، ص 780.</ref>. | * [[فضل بن شاذان]] میگوید: در زمان زندگی پیامبر کرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) در میان یاران و صحابه پیامبر گرامی از منظر فقاهت و دانش دینی، کسی بهپای سلمان فارسی نرسید و فقیهترین و عالمترین دانشمند بعد از روزگار پیامبر در بین یاران امامان معصوم شیعی، یونس بن عبدالرحمن است<ref>رجال كشی، ج 2، ص 780.</ref>. | ||
* علّامه حلّی میفرماید: او انسانی بزرگ و از پیشگامان مکتب تشیّع است<ref>خلاصه علامه، ص 184 و مجالس المومنین، ج 1 ، ص 411.</ref>. | * [[حسن بن یوسف حلی|علّامه حلّی]] میفرماید: او انسانی بزرگ و از پیشگامان مکتب تشیّع است<ref>خلاصه علامه، ص 184 و مجالس المومنین، ج 1 ، ص 411.</ref>. | ||
== آثار ارزشمند یونس بن عبدالرحمن == | == آثار ارزشمند یونس بن عبدالرحمن == | ||
خط ۱۵۸: | خط ۱۵۴: | ||
شیخ طوسی هم در این زمینه مینگارد: او دارای کتاب و تألیفات فراوانی است، همانند: کتابهای حسین سعید اهوازی؛ بلکه بیشتر از آنها <ref>فهرست شیخ طوسی، ص 181.</ref>. | شیخ طوسی هم در این زمینه مینگارد: او دارای کتاب و تألیفات فراوانی است، همانند: کتابهای حسین سعید اهوازی؛ بلکه بیشتر از آنها <ref>فهرست شیخ طوسی، ص 181.</ref>. | ||
در بعضی از روایات آمده است که وقتی امام هادی | در بعضی از روایات آمده است که وقتی امام هادی (علیهالسلام) کتاب را مطالعه کرد برای یونس از خداوند طلب اجر نمود و فرمود: | ||
اعطاه الله بکل حرف نورا یوم القیامة<ref>تنقیح المقال، ج 3، ص 339؛ رجال کشی، خ 915، ص 484.</ref> «خداوند در مقابل هر حرفی که نوشته، روز قیامت نوری به او عطا نماید». | اعطاه الله بکل حرف نورا یوم القیامة<ref>تنقیح المقال، ج 3، ص 339؛ رجال کشی، خ 915، ص 484.</ref> «خداوند در مقابل هر حرفی که نوشته، روز قیامت نوری به او عطا نماید». | ||
عن ابیهاشم الجعفری قال: ادخلت کتاب یوم و لیلة الذی الفه یونس بن عبدالرحمان علی ابیالحسن العسکری | عن ابیهاشم الجعفری قال: ادخلت کتاب یوم و لیلة الذی الفه یونس بن عبدالرحمان علی ابیالحسن العسکری (علیهالسلام) فنظر فیه و تصفحه کله ثم قال! هذا دینی و دین ابائی و هو الحق کله<ref>رجال کشی، خ 910، ص 483.</ref>ابوهاشم جعفری نقل کرده است: کتاب «یوم و لیله» یونس بن عبدالرحمن را نزد امام عسکری (علیهالسلام) بردم. حضرت با نظری دقیق به تمام کتاب نگاه کرد و تا آخر آن را ورق زد و فرمود: آنچه در این کتاب است، دین من و دین پدرانم است؛ تمام این کتاب حقّ و حقیقت است. خدواند به ازای هر کلمه از این کتاب نوری در قیامت به او عطا کند. | ||
== سفر آخر و سفر آخرت == | == سفر آخر و سفر آخرت == |