پرش به محتوا

سلطان‌ العلماء: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۹: خط ۱۹:
}}
}}
==زندگی‌نامه==
==زندگی‌نامه==
علاء الدین سید حسین بن رفیع الدین، معروف به خلیفه سلطان در سال 1001 ق، در شهر اصفهان متولد شد. بیشتر نیاکان و اجداد وی از بزرگان مذهبی و سیاسی در عصرهای مختلف، و در دوره متأخر به سادات خلیفه مشهور بودند و از جانب پدر با 29 واسطه نسبتش به امام سجاد (ع) می‌رسید و از جانب مادر از سادات شهرستان بود. جد او از دانشمندان متبحر زمان خود و پدرش رفیع الدین "الحق" به  فضل، کمال، سلامت نفس و خیر اندیشی معروف بود.
==تحصیل و تدریس==
خلیفه سلطان یکی از علمای بسیار معروف و دانشمند عصر خویش بود. او از فنون و علوم بهره کلی برده در قواعد اصول دین مبین در نهایت متانت و فطانت بود. (53) او الحق دانشمند نیکواخلاق بود و خلاصه عمر خود را صرف مطالعه و مباحثه نمود. وی در فنون معقول و منقول سرآمد روزگار گردیده بود و در علم حساب مهارت کامل داشت. (54)
او در فنون شاعری نیز خبره بود (55) نصرآبادی در تذکره خود چند رباعی از او نقل نموده است که به خوبی گویای تبحر او در شاعری است. (56) او به گونه ای در شعر و فن آن تبحر داشت که در زمره شاعران عصر خود محسوب می شد. (57)
خلیفه سلطان به مطالعه کتب سیره و تتبع آثار سلف علاقه خاصی داشت (58) . وی نه تنها فردی بسیار علاقه مند به مطالعه در کلیه زمینه های علمی بود، بلکه خود، مراحل کلاسیک تحصیل را نیز پیموده بود، او نزد اساتید مطرحی به کسب علوم پرداخته بود. تلمذ عمده او از پدرش بوده است. (59) ولی از اساتید دیگر نیز بهره های فراوان برد که از زمره آن ها است: حاج محمود الزمانی و حاج حسین الیزدی.
خلیفه سلطان نزد آن ها در زمینه های حکمت، کلام و غیره تلمذ نمود (60) و از آن ها اجازت نیز داشت (61) . از اساتید دیگر وی می توان از شیخ بهائی (62) که از وی نیز اجازت داشت (63) و آقا حسین خوانساری (64) نام برد.
خلیفه سلطان همان گونه که مراحل تحصیل را طی می نمود، مقداری از اوقات خود را به تدریس نیز تخصیص داده بود. او از مدرسان مشهور عصر خود بود نوشته اند که در درس او دو هزار نفر حاضر می شدند و هیچ منبر درسی در دوره حیات وی برپا نمی شد مگر آن که برای او نصب می گردید. (65)
او تدریس المعالم و شرح اللمعه و مطالب کتبی را که خود، آن ها را تصنیف نموده بود به عهده داشت (66) .


علاء الدین سید حسین بن رفیع الدین، معروف به خلیفه سلطان در سال 1001 ق، در شهر اصفهان متولد شد. بیشتر نیاکان و اجداد وی از بزرگان مذهبی و سیاسی در عصرهای مختلف، و در دوره متأخر به سادات خلیفه مشهور بودند و از جانب پدر با 29 واسطه نسبتش به امام سجاد (ع) می‌رسید و از جانب مادر از سادات شهرستان بود. جد او از دانشمندان متبحر زمان خود و پدرش رفیع الدین "الحق" به فضل، کمال، سلامت نفس و خیر اندیشی معروف بود.  
او طی تدریس خود شاگردان بسیاری را تربیت نمود که برخی از آن ها مشهور گشتند از زمره آن ها می توان از افراد ذیل نام برد: آقا حسین خوانساری صاحب مشارق الشموس مولی خلیل قزوینی، میرزا عیسی والد صاحب الریاض، میرعبدالرزاق کاشانی، مولی ابوالخیر محمد تقی انصاری مجلسی (67) صاحب بحارالانوار.
 
خلیفه سلطان به واسطه عنایت خاصی که به علم و علم آموزی داشت تعدادی مدارس عالی از خود به جای گذاشت. یکی از آن ها مدرسه ای در قزوین بود که خلیفه سلطان نام داشت (68) .
 
او هم چنین دارای کتاب خانه ای عالی بود که انواع کتاب ها در آن وجود داشت و مطالعه کنندگان از هر جانب به سوی او می آمدند (69) .
 
او به انگیزه دانش طلبی و یا تمایلات مذهبی دست به یک سلسله مسافرت های طولانی زد: به مصر سفر کرد و با علمای قاهره و غیره هم نشین شد. با پیشوای زیدی آن جا هم ملاقات کرد. دو مرتبه نیز به قسطنطنیه سفر کرد و در آن جا مناظراتی نیز با ابن معود المفتی انجام داد (70) .
 
اعملکرد خلیفه سلطان همان گونه که قبلا نیز اشاره شد، پژوهش درباره خلیفه سلطان و به ویژه درباره عملکرد او به علت کمی منابع حتی به قدر لازم مقدور نیست. لذا در این مختصر تلاش شده است هرگونه اطلاعاتی در این باره که در منابع موجود است آورده شود.
 
معمولا تعویض یا انتصاب و عزل وزرا، بر آیند مسائل حاد مطروحه در زمینه های اجتماعی، نظامی و یا مذهبی بوده است. در این دوره نیز انتصاب مجدد خلیفه سلطان به این سمت در همین راستا می تواند توجیه شود. اما با توجه به کمی منابع و به تبع آن قلت اطلاعات کافی، معضل یا معضلات موجود در جامعه و یا هر یک از ساختارهای رسمی و عرفی آن که منتهی به انتخاب خاص خلیفه سلطان شد نامعلوم است.
 
اما با توجه به اطلاعات موجود درباره اعمال او معضل مربوط را تا حدی می توان شناخت. با توجه به عملکرد عمده خلیفه سلطان در طی وزارتش که گزارش های مربوط به آن در منابع تا اندازه ای موجود است، می توان به این نتیجه رسید که عمده معضل اجتماعی عصر مزبور رواج و گسترش مفاسد مختلف اخلاقی و غیره بود که ریشه در ضعف اعتقادهای مذهبی افراد جامعه داشت. مرگ شاه عباس اول که بانی بسیاری از ساختارهای نسبتا نوین اجتماعی بود و در طول حیات خود به ضوابط و نظم توجه خاصی داشت و شهرت اقتدار او خود یکی از عوامل اجرایی نظم و اخلاق مقبول توسط افراد جامعه بود، استحکام تشکیلات روحانی در دوره مزبور و به علل مختلف همگرایی تشکیلات مزبور با شاه عباس اول در دوره حیات او، همه موجد و مقوم اخلاقیات و نظم لازم در میان افراد جامعه بود. مرگ او و روی کار آمدن صفی اول و عدم پای بندی استوار او به رعایت جدی شرعیات، آشفتگی و از هم گسیختگی نظم پیشین، همه موجب تقویت و تزاید فساد به معنای اعم آن در میان افراد جامعه گشت.
 
کناره گیری روحانیت در دوره صفی اول از همکاری جدی با دستگاه سیاسی که علل گوناگون داشت، علت و نیز معلول معضل مزبور بود. دوره عباس ثانی را بایستی تا اندازه ای دوره رجعت به دوره عباس اول دانست.


لذا عباس ثانی می کوشد نظم را اعاده کند، فساد در زمینه ها و دستگاه های مختلف را برطرف سازد و خطر احتمالی که از جانب روحانیت متوجه دستگاه بود با نصب یک فقیه و عالم مشهور عصر و مقبول روحانیت و مردم و هم چنین منسوب به خاندان صفوی بر طرف سازد.


وی سیدی فاضل، سلیم النفس، ملک خصال و آگاه به علوم معقول و منقول بود که بعد از فوت قاضی سلطان، صاحب منصب صدارت، در سال 1026 ق، از طرف عباس اول به این مقام منصوب شد و به سر و سامان دادن امور صدارت پرداخت و در زمان تصدی منصب صدرات در کمال دیانت، بی طمعی، حقانبت و پرهیزکاری رفتار کرد و پس از وفات شاه عباس اول، در زمان  شاه صفی از صدارت عزل و پس از مدتی درگذشت.
وی سیدی فاضل، سلیم النفس، ملک خصال و آگاه به علوم معقول و منقول بود که بعد از فوت قاضی سلطان، صاحب منصب صدارت، در سال 1026 ق، از طرف عباس اول به این مقام منصوب شد و به سر و سامان دادن امور صدارت پرداخت و در زمان تصدی منصب صدرات در کمال دیانت، بی طمعی، حقانبت و پرهیزکاری رفتار کرد و پس از وفات شاه عباس اول، در زمان  شاه صفی از صدارت عزل و پس از مدتی درگذشت.
confirmed
۴٬۰۲۰

ویرایش