۸۷٬۷۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
== بنیان فکری == | == بنیان فکری == | ||
اساس این مذهب مبتنی بر ترکیب «تعبیرات فلسفی قدیم» متاثر از آثار [[شهابالدین سهروردی|سهروردی]] با اخبار آل محمد | اساس این مذهب مبتنی بر ترکیب «تعبیرات فلسفی قدیم» متاثر از آثار [[شهابالدین سهروردی|سهروردی]] با اخبار آل محمد (صلّیالله علیه وآله) است<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ دوم، ص 269 با ویرایش و اصلاحات</ref>. آموزههای ویژه بنیانگذار این فرقه، غیر از آنکه مایه انشعاب داخلی فرقه شد زمینهساز پیدایش دو فرقه منحرف «[[بابیه|بابیت]]» و «[[بهائیت]]» نیز گردید. | ||
== شرح حال موسس == | == شرح حال موسس == | ||
بنیانگذار فرقه شیخیه شیخ احمد احسایی پسر زینالدین احسائی از مردم احساء منطقه قطیف حوالی [[بحرین]] در ساحل [[عربستان]] بود که در سال ۱۱۶۶ هجری در خانوادهای سنی مذهب به دنیا آمد و در بیست سالگی مذهب [[شیعه|شیعه دوازده امامی]] را برگزید. وی در شیعیگری متعصب و دارای ذوق فلسفی بود. این شخصیت در آثار خود سهم قابل توجهی به مباحث مربوط به [[امامت]] داده است که نمونه آن را میتوان در شرح [[زیارت جامعه کبیره]] مشاهده کرد. محور اندیشه وی در این زمینه توجه خاصی است که وی به جنبههای تکوینی مقامِ امام نشان داده است. از جمله در بازگوکردن این عقیده که [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر اسلام]] ( | بنیانگذار فرقه شیخیه شیخ احمد احسایی پسر زینالدین احسائی از مردم احساء منطقه قطیف حوالی [[بحرین]] در ساحل [[عربستان]] بود که در سال ۱۱۶۶ هجری در خانوادهای سنی مذهب به دنیا آمد و در بیست سالگی مذهب [[شیعه|شیعه دوازده امامی]] را برگزید. وی در شیعیگری متعصب و دارای ذوق فلسفی بود. این شخصیت در آثار خود سهم قابل توجهی به مباحث مربوط به [[امامت]] داده است که نمونه آن را میتوان در شرح [[زیارت جامعه کبیره]] مشاهده کرد. محور اندیشه وی در این زمینه توجه خاصی است که وی به جنبههای تکوینی مقامِ امام نشان داده است. از جمله در بازگوکردن این عقیده که [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر اسلام]] (صلّیالله علیه وآله) و امامان (علیهمالسّلام) برترین مخلوقات خداوند و واسطه فیضاند، آنان را علتهای چهارگانه کائنات؛ یعنی علتهای فاعلی، مادی، صوری و غایی معرفی میکند. احسایی به استناد مضامین روایی کمال هریک از چهار جنبه علیت را در وجود پیامبر و امامان جستجو میکند و نتیجه میگیرد که آنان علل اربعه کائنات هستند<ref>احسائی، شرح زیارت جامعه، ج۳، ص۶۵.</ref>. | ||
== اعتقادات موسس == | == اعتقادات موسس == | ||
شیخ احمد احسایی معتقد بود که: | شیخ احمد احسایی معتقد بود که: | ||
۱. ائمه (علیهمالسّلام) علل اربعه عالم هستند | |||
<ref>مجله انتظار، شماره اول سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰</ref> | ۱. ائمه (علیهمالسّلام) علل اربعه عالم هستند<ref>مجله انتظار، شماره اول سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰</ref><ref>ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلام اسلامی، ص۳۲۹–۳۳۵.</ref>. | ||
۲.[[اصول دین]] عبارتند از شناخت خدا، شناخت پیامبران، شناخت امامان و شناخت رکن چهارم که شیوخ و بزرگان شیخیه میباشند | |||
۳. قرآن کلام پیامبر صلوات الله علیه میباشد | ۲.[[اصول دین]] عبارتند از شناخت خدا، شناخت پیامبران، شناخت امامان و شناخت رکن چهارم که شیوخ و بزرگان شیخیه میباشند<ref>تنکابنی، میرزا محمد، قصص العلما، ص۴۳.</ref>. بر همین اساس، از مختصات او نفی عدل به عنوان اصلی از اصول دین و اعتقاد به رکن رابع میباشد. | ||
۴. خدا و پیامبران علیهمالسلام یکی هستند | |||
۵.امام زمان عجل الله تعالی | ۳. قرآن کلام پیامبر صلوات الله علیه میباشد<ref>مجله انتظار، شماره اول، سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.</ref>. | ||
6. تفاوت اعتقادی فرقه شیخیه با سایر [[شیعیان]] در این است که شیعیان میگویند امام دوازدهم در قالب جسمانی زنده است، ولی شیخیها میگویند امام دوازدهم در قالب روحانی زنده است | |||
۴. خدا و پیامبران علیهمالسلام یکی هستند<ref>مجله انتظار، شماره اول، سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.</ref>. | |||
۵.امام زمان عجل الله تعالی فرجهالشریف به دلیل ترس به عالم هورقلیایی رفته است. عالمی که غیر از عالم مادی است<ref>مجله انتظار، شماره اول، سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.</ref>. | |||
6.تفاوت اعتقادی فرقه شیخیه با سایر [[شیعیان]] در این است که شیعیان میگویند امام دوازدهم در قالب جسمانی زنده است، ولی شیخیها میگویند امام دوازدهم در قالب روحانی زنده است<ref>مدرسی چهاردهی، مرتضی، شیخیگری، بابیگری، ص۴۱.</ref>. | |||
7. معتقد بود که همواره کسی به عنوان انسان کامل در میان شیعیان حضور دارد که در سمت نیابت خاصه امام زمان امور مسلمین را بر عهده داشته باشد و شیخ احمد احسایی خود را صاحب این مقام میدانست<ref> مدرسی چهاردهی مرتضی، شیخیگری، بابیگری، ص۷۳–۷۵.</ref>. | |||
== اعتقادات فرقه شیخیه == | == اعتقادات فرقه شیخیه == | ||
شیخیه اصول دین را منحصر در چهار اصل: [[توحید|توحید]]، [[نبوت]]، [[امامت]] و [[رکن رابع]] میدانند. به عقیده ایشان، رکن چهارم دین شناختن شیعه کامل است که همان مبلّغ و ناطق اوّل باشد و او واسطه در بین شیعیان و امام غایب است و احکام را بلاواسطه از امام میگیرد و به دیگران میرساند. ولی مشایخ شیخیه با غیر اینها میگویند: مقصود از رکن رابع تولّی و تبرّی است یعنی دوست داشتن [[ائمه|ائمه معصومین]] ( | شیخیه اصول دین را منحصر در چهار اصل: [[توحید|توحید]]، [[نبوت]]، [[امامت]] و [[رکن رابع]] میدانند. به عقیده ایشان، رکن چهارم دین شناختن شیعه کامل است که همان مبلّغ و ناطق اوّل باشد و او واسطه در بین شیعیان و امام غایب است و احکام را بلاواسطه از امام میگیرد و به دیگران میرساند. ولی مشایخ شیخیه با غیر اینها میگویند: مقصود از رکن رابع تولّی و تبرّی است یعنی دوست داشتن [[ائمه|ائمه معصومین]] (علیهمالسّلام) و دوری جستن از دشمنان ایشان است. درباره [[معاد]] و [[عدل]] میگویند که اعتقاد به این دو اصل لغو و غیر محتاج الیه است، چون اعتقاد به خدا و رسول، ضرورتا مستلزم اعتقاد به [[قرآن]] و ما فی الکتاب و از جمله [[عدل]] و [[معاد]] است. عدل یکی از صفات ثبوتی خداوند است، اگر ما آن را بپذیریم، چرا سایر صفات «ثبوتیه» از قبیل علم، قدرت، حکمت و غیره را به عنوان اصول دین نپذیریم. اصل رکن رابع را [[حاج محمد کریم خان کرمانی|حاج محمد کریم خان کرمانی]] بنا نهاده است و [[شیخیه آذربایجان|شیخیه آذربایجان]] به این اصل اعتقاد ندارند بدان جهت [[شیخیه کرمان|شیخیه کرمان]] را که پیرو حاج محمد کریمخان هستند «رکنیه» نیز خوانند. شیخیه معتقدند که [[معاد جسمانی|معاد جسمانی]] وجود ندارد و بعد از انحلال جسم، عنصری که باقی میماند، جسم لطیفی است که به اصطلاح ایشان، جسم هورقلیایی است. هورقلیا که ظاهرا کلمه سریانی است، همان قالب مثالی میباشد که اصطلاحات فلسفی شیخ احمد احسایی است. | ||
همچنین معتقدند که آدم دارای دو جسم است، یکی مرکب از عناصر زمانی که به منزله اعراض جسم حقیقی است و آن مانند جامهای است که انسان آن را میپوشد و از تن بیرون میآورد و آنچه پس از مرگ میپوسد و از میان میرود همین جسم است. دیگر، سرشتی است که آدمی از آن آفریده شده و زمانی نیست و از عالم هورقلیا است و در گور او باقی خواهد ماند و آن چه آدمی در روز رستاخیز به هیأت آن زنده خواهد شد، همین جسم مثالی است و ثواب و عقاب اخروی مربوط به همین جسم میباشد. <ref>مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 268 با ویرایش و اصلاحات در عبارات</ref> | همچنین معتقدند که آدم دارای دو جسم است، یکی مرکب از عناصر زمانی که به منزله اعراض جسم حقیقی است و آن مانند جامهای است که انسان آن را میپوشد و از تن بیرون میآورد و آنچه پس از مرگ میپوسد و از میان میرود همین جسم است. دیگر، سرشتی است که آدمی از آن آفریده شده و زمانی نیست و از عالم هورقلیا است و در گور او باقی خواهد ماند و آن چه آدمی در روز رستاخیز به هیأت آن زنده خواهد شد، همین جسم مثالی است و ثواب و عقاب اخروی مربوط به همین جسم میباشد. <ref>مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 268 با ویرایش و اصلاحات در عبارات</ref> | ||
خط ۳۸: | خط ۴۴: | ||
'''سیدکاظم رشتی''': | '''سیدکاظم رشتی''': | ||
پس از شیخ احمد احسائی، شاگرد او [[سید کاظم رشتی|سیدکاظم رشتی]] (در گذشته در 1259 ه) و پس از وی حاج محمد کریم خان قاجار کرمانی جانشین او شد. اجداد سیدکاظم از اشراف سادات حسینی [[مدینه]] بودند و دو نسل بود که ایرانی شده بودند. جدّش سیداحمد به علّت شیوع طاعون از مدینه گریخت و به رشت رفت. وی در اصطلاح شیخیه ملقب به «[[سید نبیل]]» است. سید در جوانی به یزد رفت و به شیخ احمد احسائی پیوست و سپس به [[کربلا]] رهسپار شد و تا پایان عمر در آن شهر به تدریس و ترویج مکتب شیخیه مشغول بود و بالغ بر یکصد و پنجاه جلد کتاب و رساله نوشت که غالبا رمز گونه و غیر مفهوم است. او در کربلا مورد توجه علمای عصر خود گردید. [[محمود آلوسی]] مفتی بغداد صاحب «مقامات آلوسیه» درباره سیدکاظم میگوید که اگر سید در زمانی میزیست که ممکن بود نبی مرسل و پیغمبری باشد، من اولین کسی بودم که به او ایمان میآوردم، زیرا شرایط لازم به اخلاق و علم کثیر و عمل به سجایای معنوی در شخص او موجود بود. بعضی نوشتهاند نجیب پاشا حاکم عثمانی که در زمان سید مسئول قتل و غارت کربلا بود، سید را دعوت کرد تا از وی دیدن نماید و ظاهرا مراتب احترام را به جای آورد، ولی به او قهوهای مسموم خوراند و سید در ذی حجه سال 1259 ه درگذشت و در جوار قبر [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسین]] ( | پس از شیخ احمد احسائی، شاگرد او [[سید کاظم رشتی|سیدکاظم رشتی]] (در گذشته در 1259 ه) و پس از وی حاج محمد کریم خان قاجار کرمانی جانشین او شد. اجداد سیدکاظم از اشراف سادات حسینی [[مدینه]] بودند و دو نسل بود که ایرانی شده بودند. جدّش سیداحمد به علّت شیوع طاعون از مدینه گریخت و به رشت رفت. وی در اصطلاح شیخیه ملقب به «[[سید نبیل]]» است. سید در جوانی به یزد رفت و به شیخ احمد احسائی پیوست و سپس به [[کربلا]] رهسپار شد و تا پایان عمر در آن شهر به تدریس و ترویج مکتب شیخیه مشغول بود و بالغ بر یکصد و پنجاه جلد کتاب و رساله نوشت که غالبا رمز گونه و غیر مفهوم است. او در کربلا مورد توجه علمای عصر خود گردید. [[محمود آلوسی]] مفتی بغداد صاحب «مقامات آلوسیه» درباره سیدکاظم میگوید که اگر سید در زمانی میزیست که ممکن بود نبی مرسل و پیغمبری باشد، من اولین کسی بودم که به او ایمان میآوردم، زیرا شرایط لازم به اخلاق و علم کثیر و عمل به سجایای معنوی در شخص او موجود بود. بعضی نوشتهاند نجیب پاشا حاکم عثمانی که در زمان سید مسئول قتل و غارت کربلا بود، سید را دعوت کرد تا از وی دیدن نماید و ظاهرا مراتب احترام را به جای آورد، ولی به او قهوهای مسموم خوراند و سید در ذی حجه سال 1259 ه درگذشت و در جوار قبر [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسین]] (علیهالسّلام) مدفون شد. مهمترین کتاب سیدکاظم «شرح القصیده» است که در شرح قصیده لامیه پاشا عبدالباقی افندی عمری موصلی والی عراق در دوره عثمانی نوشته است. | ||
سبب سرودن آن قصیده به مناسبت ارسال روپوش برای مرقد [[موسی بن جعفر (کاظم)|امام موسی بن جعفر]] ( | سبب سرودن آن قصیده به مناسبت ارسال روپوش برای مرقد [[موسی بن جعفر (کاظم)|امام موسی بن جعفر]] (علیهالسّلام) از طرف سلطان محمود خان ثانی پادشاه عثمانی می باشد. این روپوش، قطعهای از پوششهای ضریح مطهر [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|حضرت رسول (صلّیالله علیه وآله)]] بود که سلطان مذکور به عنوان تحفه برای ضریح حضرت موسی بن جعفر (علیهالسّلام) فرستاد. | ||
'''حاج محمد کریم خان قاجار''': | '''حاج محمد کریم خان قاجار''': |