۸۷٬۷۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
| عقیده = محمد بن حنفیه زنده و بعد از امام علی او امام است. | | عقیده = محمد بن حنفیه زنده و بعد از امام علی او امام است. | ||
}} | }} | ||
'''حیّانیه''' پیروان شخصی بهنام حیّان سرّاج بودند و اعتقاد داشتند که [[محمد بن حنفیه|محمد حنفیه]] بعد از [[علی بن ابیطالب|امام علی ( | '''حیّانیه''' پیروان شخصی بهنام حیّان سرّاج بودند و اعتقاد داشتند که [[محمد بن حنفیه|محمد حنفیه]] بعد از [[علی بن ابیطالب|امام علی (علیهالسّلام]]) امام است. | ||
== شرح حال موسس == | == شرح حال موسس == | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
== تاریخچه == | == تاریخچه == | ||
نوشتهاند که وی با [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق ( | نوشتهاند که وی با [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق (علیهالسّلام)]] احتجاجاتی داشته است که به چند مورد از آن اشاره میشود: | ||
[[محمد بن عمر کشی|کشّی]] از راوی نقل میکند که بر حضرت صادق ( | [[محمد بن عمر کشی|کشّی]] از راوی نقل میکند که بر حضرت صادق (علیهالسّلام) وارد شدم، حضرت فرمود اگر کمی زودتر رسیده بودی، حیّان سرّاج را میدیدی که درباره محمد حنیفه بحث میکرد. او محمد را بهگونهای مدح میکرد که گویا زنده است. به او گفتم ای حیّان! آیا شما و دیگران نمیگویید که همانند آن چه در [[بنی اسرائیل|بنیاسرائیل]] اتفاق افتاد، باید در این امت اتفاق بیفتد؟ گفت: آری، گفتم: آیا ما و شما دیده و یا شنیدهایم که عالمی در برابر چشم مردم مرده باشد و زنانش شوهر کرده باشند و اموالش تقسیم شده باشد و در عین حال زنده باشد؟ او چیزی نگفت و از جا برخاست و رفت<ref>کشی محمد بن عمربن عبدالعزیز، رجال، ص 266.</ref>. | ||
[[شیخ صدوق]] از حسینبنمختار نقل میکند میگفت: حیّانبنسرّاج بر امام صادق ( | [[شیخ صدوق]] از حسینبنمختار نقل میکند میگفت: حیّانبنسرّاج بر امام صادق (علیهالسّلام) وارد شد، حضرت فرمود: حیّان! یارانت درباره محمدبنحنفیه چه میگویند و چه اعتقادی دارند؟ حیّان گفت آنها معتقدند که او زنده است و روزی میخورد. حضرت فرمود: پدرم برای من نقل فرمود که او جزء اشخاصی بوده که به عیادت محمد رفته و چانهاش را بسته و در خاک دفنش کرده و اموالش تقسیم شده است. حیّان عرض کرد: مثال محمد مثل [[حضرت عیسی|عیسیبنمریم (علیهالسّلام)]] است که مردم گمان کردند به دار آویخته شده و مرده است. حضرت فرمود: برای دوستان یا دشمنانش؟ عرض کرد: برای دشمنانش، فرمود: گمان میکنی که حضرت محمدبنعلی دشمن محمدحنفیه است؟ گفت: نه<ref>شیخ صدوق، کمالالدین، ج 1، ص 36.</ref>. | ||
عبدالرحمنبنحجاج نقل میکند که امام صادق ( | عبدالرحمنبنحجاج نقل میکند که امام صادق (علیهالسّلام) به من فرمود: یکی از پسرعموهایم آمد و برای حیّانسرّاج از من اجازه ملاقات خواست، اجازه دادم؛ حیّان وارد شد و گفت: یا اباعبدالله میخواهم از شما سوالی بپرسم که خودم به پاسخ آن آگاهم، اما دوست دارم که جوابش را از شما هم بدانم! به من خبر ده از عمویت، محمدبنعلی (حنفیه)، آیا مرده است یا نه؟ امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: من در جواب گفتم که پدرم به من چنین خبر داد که در مزرعه خودم بودم که شخصی آمد و گفت: عمویت را دریاب، من به منزل عمویم رفتم، دیدم حالت غش به او دست داده، ناگهان به هوش آمد و به من گفت: به محل زراعت برگرد. من پرهیز کردم، گفت که باید برگردی! برگشتم. هنوز به مزرعهام نرسیده بودم که باز آمدند و گفتند عمویت را دریاب. برگشتم، دیدم زبانش بسته شده، اما مشغول به نوشتن وصیتنامه است. از جایم برنخاستم تا چشمش را بستند و غسلش دادند و کفن بر او پوشاندند و نماز بر وی خواندیم و سپس دفنش کردیم. اگر این موت و مرگ است به خدا که او مرده است. حیان گفت: خداوند تو را بیامرزد، بر پدرت مطلب اشتباه شده گمان کرده که محمد حنفیه مرده است<ref>کشی، رجال، ص 267 - 266.</ref>. | ||
== سر انجام == | == سر انجام == |