۸۷٬۶۵۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
== انشعابات صفاتیه == | == انشعابات صفاتیه == | ||
فرق [[اشاعره]]، مشبهه و کرامیه از جمله فرق صفاتیهاند<ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص339</ref><ref>شهرستانی محمد، ''الملل و النحل''، ج 1 ص 84.</ref><ref>آملی شمس الدین محمد، ''نفائس الفنون فی عرایس العیون''، ج 2 ص 272.</ref>. علاوه بر این، [[عبدالقاهر بغدادى|عبدالقاهر بغدادی]]، اصحاب مالک، [[محمد بن ادریس شافعی|شافعی]]، [[عبدالرحمن اوزاعی|اوزاعی]]، ثوری، [[ابوحنیفه|ابی حنیفه]] و [[ابن ابی لیلی]] و نیز اصحاب | فرق [[اشاعره]]، مشبهه و کرامیه از جمله فرق صفاتیهاند<ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص339</ref><ref>شهرستانی محمد، ''الملل و النحل''، ج 1 ص 84.</ref><ref>آملی شمس الدین محمد، ''نفائس الفنون فی عرایس العیون''، ج 2 ص 272.</ref>. علاوه بر این، [[عبدالقاهر بغدادى|عبدالقاهر بغدادی]]، اصحاب مالک، [[محمد بن ادریس شافعی|شافعی]]، [[عبدالرحمن اوزاعی|اوزاعی]]، ثوری، [[ابوحنیفه|ابی حنیفه]] و [[ابن ابی لیلی]] و نیز اصحاب [[احمد بن حنبل]] و اهل ظاهر را از جمله صفاتیه برمیشمرد<ref>بغدادی عبدالقاهر، ''الفرق بین الفرق''، ص 338.</ref>. | ||
== آرای صفاتیه == | == آرای صفاتیه == | ||
صفاتیه فرقی بین [[صفات ذات]] و [[صفات فعل]] نمیگذاشتند و هر دو را یکی میدانستند. همچنین [[صفات خبریه|صفات خبریه]] مانند نسبت دست و وجه را به خداوند جایز میدانستند و معتقد بودند که این صفات در شرع آمده و ما آنها را «صفات خبریه» میدانیم. برخی از قدمای متکلمان مسلمان درباره صفات خداوند تا حد تشبیه مبالغه کردند اما برخی دیگر بر صفاتی که دلالت بر افعال میکند بسنده کرده گفتند که به مقتضای عقل میدانیم که خداوند را مثل و مانندی نیست و هیچ مخلوقی را نمیتوان به او «تشبیه» کرد، از این رو یقین حاصل می شود که ما از درک معنای بعضی از الفاظ وارده در [[قرآن]]- مانند قول خداوند که فرمود: «الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی» سوره طه، آیه 5، «... خَلَقْتُ بِیَدَیَّ ...» و سوره ص آیه 75 «وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا ...» سوره فجر، آیه 22، عاجزیم و مکلف به تفسیر و تعبیر آنها هم نیستیم، ولی تکلیف شرعی به ما حکم میکند به آنچه که در «کتاب اللّه» آمده معتقد باشیم. با این حال برخی از متکلمان متأخر این سخن را بر آنچه سلف گفته افزودند که ما باید این صفات را حمل بر ظاهرش حمل کنیم. از این جهت در ورطه «تشبیه» افتادند. برخی از غلات شیعه نیز این الفاظ را بر ظاهر آن حمل و ائمه خود را به خداوند تشبیه کردند. | صفاتیه فرقی بین [[صفات ذات]] و [[صفات فعل]] نمیگذاشتند و هر دو را یکی میدانستند. همچنین [[صفات خبریه|صفات خبریه]] مانند نسبت دست و وجه را به خداوند جایز میدانستند و معتقد بودند که این صفات در شرع آمده و ما آنها را «صفات خبریه» میدانیم. برخی از قدمای متکلمان مسلمان درباره صفات خداوند تا حد تشبیه مبالغه کردند. اما برخی دیگر بر صفاتی که دلالت بر افعال میکند بسنده کرده گفتند که به مقتضای عقل میدانیم که خداوند را مثل و مانندی نیست و هیچ مخلوقی را نمیتوان به او «تشبیه» کرد، از این رو یقین حاصل می شود که ما از درک معنای بعضی از الفاظ وارده در [[قرآن]]- مانند قول خداوند که فرمود: «الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی» سوره طه، آیه 5، «... خَلَقْتُ بِیَدَیَّ ...» و سوره ص آیه 75 «وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا ...» سوره فجر، آیه 22، عاجزیم و مکلف به تفسیر و تعبیر آنها هم نیستیم، ولی تکلیف شرعی به ما حکم میکند به آنچه که در «کتاب اللّه» آمده معتقد باشیم. با این حال برخی از متکلمان متأخر این سخن را بر آنچه سلف گفته افزودند که ما باید این صفات را حمل بر ظاهرش حمل کنیم. از این جهت در ورطه «تشبیه» افتادند. برخی از غلات شیعه نیز این الفاظ را بر ظاهر آن حمل و ائمه خود را به خداوند تشبیه کردند. | ||
امّا متقدمان از سلف که به «تشبیه» و «تأویل» نپرداختند، دانشمندانی مانند [[مالک بن انس]] بودند که درباره آیه «الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی» سوره طه، آیه 5، میگفتند که معنای استوا بر ما معلوم است، ولی کیفیت آن مجهول و ایمان بدان واجب و سؤال از آن «[[بدعت]]» است. | امّا متقدمان از سلف که به «تشبیه» و «تأویل» نپرداختند، دانشمندانی مانند [[مالک بن انس]] بودند که درباره آیه «الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی» سوره طه، آیه 5، میگفتند که معنای استوا بر ما معلوم است، ولی کیفیت آن مجهول و ایمان بدان واجب و سؤال از آن «[[بدعت]]» است. | ||
[[احمد بن حنبل]] و [[ثوریه|سفیان ثوری]] و [[داوود بن علی اصفهانی]] و پیروان ایشان، «صفاتیه» بودند تا این که نوبت به [[عبداللّه بن سعید کلّابی|عبداللّه بن سعید کلّابی]]، [[ابوالعباس قلانسی]] و [[حارث بن اسد محاسبی]] رسید. اینان نیز به [[علم کلام]] مشغول شده و عقاید و دلایل کلامی و براهین اصولی ایشان را تأیید کردند تا این که در زمانه ابوالحسن اشعری، وی در مسئله «صلاح» و «اصلح» با استاد خود [[ابو علی جبایی|ابوعلی جبایی]] گفتگو کرد و سر انجام سخن سلف را تأیید نمود<ref>مشکور محمد جواد، ''فرهنگ فرق اسلامی''، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 301 همراه با ویرایش و اصلاحات در عبارات.</ref>. | [[احمد بن حنبل]] و [[ثوریه|سفیان ثوری]] و [[داوود بن علی اصفهانی]] و پیروان ایشان، «صفاتیه» بودند تا این که نوبت به [[عبداللّه بن سعید کلّابی|عبداللّه بن سعید کلّابی]]، [[ابوالعباس قلانسی]] و [[حارث بن اسد محاسبی]] رسید. اینان نیز به [[علم کلام]] مشغول شده و عقاید و دلایل کلامی و براهین اصولی ایشان را تأیید کردند تا این که در زمانه ابوالحسن اشعری، وی در مسئله «صلاح» و «اصلح» با استاد خود [[ابو علی جبایی|ابوعلی جبایی]] گفتگو کرد و سر انجام سخن سلف را تأیید نمود<ref>مشکور محمد جواد، ''فرهنگ فرق اسلامی''، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 301 همراه با ویرایش و اصلاحات در عبارات.</ref>. |