confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
و یا امام باقر ـ (ع) ـ به ابان بن تغلب فرمودند: «در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا بده که من دوست دارم در میان شیعه کسانی مانند تو دیده شوند.» | و یا امام باقر ـ (ع) ـ به ابان بن تغلب فرمودند: «در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا بده که من دوست دارم در میان شیعه کسانی مانند تو دیده شوند.» | ||
بنابراین، اصل اجتهاد در عصر حضور امامان معصوم (ع) نیز وجود داشته است امّا به دلیل حضور معصوم نیاز کمتری به اعمال اجتهاد بوده است، ولی در عصر غیبت چنین نیازی به سرحد کمال خود رسید. | بنابراین، اصل اجتهاد در عصر حضور امامان معصوم (ع) نیز وجود داشته است امّا به دلیل حضور معصوم نیاز کمتری به اعمال اجتهاد بوده است، ولی در عصر غیبت چنین نیازی به سرحد کمال خود رسید. | ||
=اجتهاد در زمان پیامبر (ص) در مدینه= | |||
پس از هجرت [[پیامبر]] (ص) به [[مدینه]] و آماده شدن زمینۀ مناسب شریعت و پیدایش علل و عوامل تشریع، آیاتی در زمینۀ احکام الهی و فرایض دینی، بر آن حضرت نازل شد که نزدیک به یک سوم <ref>قرآن</ref> را تشکیل می دهند و این آیات، بیانگر اصول همۀ احکام اجتهادی و قوانین و قواعد کلی استنباط شرعی (اعم از عبادات، معاملات، سیاسیات، مسائل قضایی، حکومتی، روابط بین الملل، قوانین حقوقی، کیفری، مدنی، احوال شخصی و جز اینها) است. | |||
بر این مبنا، این اصول و قواعد، از مبادی اجتهاد به شمار می روند و هر مجتهدی بر مبنای آنها می تواند مسائل فرعی، تازه و پدیده های جدید را به آن اصول پایه عودت داده و قواعد کلی آنها را بر مصادیق خارجی منطبق سازد. از این آیات که در آنها، احکام شرعی در همۀ ابعاد و زمینه های مختلف زندگی مادی و معنوی انسانها بیان شده، به «آیات الاحکام» تعبیر کرده اند.<ref>ادوار اجتهاد، محمد ابراهیم جناتی، ص 42</ref> | |||
به این ترتیب مدینه را می توان به عنوان نخستین پایگاه تشریع احکام و تشکیل حکومت اسلامی دانست که خود زمینه ساز دورۀ تمهید مبانی اجتهاد نیز به شمار می رود؛ با این توضیح که در این دوره با وجود و حضور بنیانگذار اسلام و تشریع کنندۀ احکام اسلامی، نیاز چندانی به اجتهاد وجود نداشته، زیرا: | |||
الف. وجود شارع یعنی [[رسول خدا]] (ص) در میان [[مسلمانان]] و دسترسی مستقیم آنان به آن حضرت، که خود بهترین راه و مطمئن ترین طریق برای شناخت احکام شرعی در وقت نیاز بود و مردم بی هیچ واسطه ای به شخص پیامبر (ص) مراجعه می کردند و دربارۀ احکام و مسائل خویش از آن حضرت می پرسیدند. | |||
ب. در این دوره، به علت آغاز تشریع و نزول آیات و عدم درگیری مسلمانان با مسائل جدید، پدیده ها و فروع جدید کم بودند و زمینه های تازه ای برای تعلیل و تبیین احکام اجتهادی وجود نداشت. با این حال نمی توان این امر را نادیده گرفت که آثاری از رگه های آغازین اجتهاد در زمان تشریع و خود پیامبر (ص) وجود داشته است. برای روشن مطلب باید به این مطلب اشاره کرد که اجتهاد دارای دو مفهوم عام و خاص است به این شرح: | |||
الف. اجتهاد در مفهوم عام آن عبارت است از: قدرت و توان بر عملیات استنباط، از هر مصدر و منبع تشریعی که مجتهدان آن را معتبر بدانند. | |||
ب. اجتهاد به مفهوم خاص آن که عبارت است از: اجتهاد در مواردی که از جانب شارع و شرع مقدس دربارۀ آن نصّی وجود ندارد. | |||
به تعبیری دیگر، اجتهاد از نظر مفهوم به دو بخش تقسیم می گردد: | |||
یک. اجتهاد از راه منابع معتبر شرعی مانند کتاب و سنت. | |||
دو. اجتهاد از راه رأی و تفکر شخصی. | |||
میان این دو مفهوم از اجتهاد، تفاوت اساسی، ماهوی و ذاتی وجود دارد، زیرا اجتهاد در اصطلاح اول که مورد پذیرش عالمان اصولی امامیه و شیعه است، عبارت است از نهایت کوشش مجتهد برای شناخت احکام حوادث واقعه و مسائل جدید و مورد نیاز جامعه، از راه منابع، پایه ها و اصولی که شارع آنها را معتبر دانسته است. | |||
اما مفهوم دوم آن، که عالمان اصولی اهل سنت به آن پایبند و معتقدند، عبارت است از: تلاش و کوشش مجتهد از راه رأی و تفکر شخصی برای شناخت احکام، در مواردی که دارای نصّ خاصّ از جانب شارع نیست. اجتهاد به مفهوم نخست آن، از نظر عالمان شیعه، تنها به عنوان «وسیله»ای برای شناخت احکام از راه منابع معتبر شرعی است؛ در حالی که اجتهاد به مفهوم دوم آن و در بینش علمای اصولی اهل سنت، خود عامل و منشأ تشریع حکم است که در کنار قرآن و سنت. | |||
اجتهاد به معنای عام آن از همان روزهای نخستینی تشریع احکام توسط شارع مقدس وجود داشته، گرچه اثری از اصطلاحات خاصّی که دانشمندان اصولی بعدها در آن منظور کرده اند، در این نوع اجتهاد وجود نداشته است. در آن زمان به این دلیل که عالمان و قاریان با پیامبر (ص) ارتباط مستقیم داشته اند و در مقام استنباط، نیاز به علوم مقدماتی (مانند: علم حدیث، علم رجال، علم اصول و دیگر مبادی اجتهادی) نداشته اند و از سویی مسائل تازه و رویدادهای پیچیده ای هم وجود نداشته و از سوی دیگر، مسائلی نیز که دارای نصّی خاص نباشد، وجود نداشته است. | |||
همچنین نظریات متضاد، متناقض و متنافی در میان نبوده و از جانبی دیگر عالمان و قاریان، به بحثهای استدلالی و نظری به آن شکل که در دوره های بعدی متداول گردید، هم نیازی نداشتند. اجتهاد کردن، برای آنها از راه منابع کار چندان مشکلی نبوده است و تنها به ادراک و تامل اندکی در منابع نیازمند بوده اند.<ref>الاجتهاد اصوله و احکامه، بحرالعلوم، ص 39؛ ادوار اجتهاد، محمد ابراهیم جناتی، ص 42 - 49</ref> | |||
در حالی که اجتهاد به معنای دوم و خاص آن، یعنی اجتهاد از راه رأی و تفکر شخصی، در دورۀ تشریع و صدر اسلام وجود نداشته و پس از رحلت رسول خدا (ص) پدید آمده است و اینکه برخی از علمای اهل سنت ادعا کرده اند که دین نوع از اجتهاد نیز در صدر اسلام و زمان حضور شارع مقدس و دورۀ تشریع وجود داشته و شخص پیامبر (ص) و یا بعضی از صحابۀ آن حضرت، به آن عمل کرده اند، ادعایی بدون دلیل و غیرصحیح است، زیرا روایات مورد استناد آنان، در نزد خود آنان از نظر سند ضعیف هستند و بر فرض قبول سند، معلوم نیست منظور از رأی همان مفهومی باشد که بعدها، از آن استنباط می گردید، از این گذشته، ممکن است این روایات به موارد خاصّی نظر داشته و تنها در آن موارد مجاز شمرده شوند.<ref>ادوار اجتهاد،ص 53 - 54</ref> | |||
=اجتهاد در دورۀ امامان (ع)= | |||
در جوامع حدیثی [[شیعه]]، احادیثی دیده می شود که راویان آنها مسائلی را در مورد عناصر مشترک اجتهاد، از امام صادق (ع) و دیگر امامان (ع) پرسیده و پاسخ آنها را دریافت داشته اند. این مطلب نمایانگر این است که آنان قواعد اصولی و اجتهادی را به گونۀ کامل بیان کرده اند؛ به عنوان مثال امام صادق (ع) مکرراً می فرمود: «علینا القاء الاصول و علیکم التفریع» و امام رضا (ع) فرموده است: «علینا ان نلقی الاصول و علیکم ان تتفرعوا» و امام صادق (ع) به ابان بن تغلب دستور داد که: «اجلس فی المسجد وافت للناس». با توجه به اینکه دوران حضور ائمه (ع) خود امتداد عصر پیامبر(ص) و ادامۀ عصر حاکمیت نصوص بر احکام شرعی است شیعیان به دلیل دسترسی به امامان خود، نیاز چندانی به اجتهاد احکام شرعی نداشته اند؛ با این حال، روایاتی که نقل شد و اخبار و احادیثی دیگر در تشویق و ترغیب، شیعیان به امر اجتهاد، از جانب پیشوایان معصوم (ع) صادر شده است.<ref>ادوار اجتهاد،ص 89 - 90</ref> | |||
گرچه در مقابل روایات و احادیثی نیز از ائمه (ع) وجود دارد که به مذمّت از اجتهاد پرداخته اند. جمع بین این احادیث به ظاهر متضاد با یکدیگر به این است که گفته شود: روایات و احادیث مشوّق و ترغیب کنندۀ به اجتهاد در کلام امامان (ع)، ناظر به مفهوم عام و اصطلاح اول اجتهاد است که از راه منابع معتبر شرعی انجام می پذیرد. | |||
و احادیث و اخباری که در مذمت و بدگویی و منع از اجتهاد، از سوی ائمه (ع) صادر شده، به مفهوم دوم اجتهاد، یعنی مفهوم خاص اجتهاد است که همان اجتهاد از راه رأی و تفکر شخصی به عنوان عامل و منشأ تشریع حکم باشد و اتفاقاً آنان که گفته اند اجتهاد تا قرن هفتم در مذهب شیعه مذموم بوده است، به همین اجتهاد از راه رأی و تفکر نظر داشته اند و البته مذمت از اجتهاد در کلام ائمه و پیروانشان، دلیل نمی شود که اجتهاد از همان قرن اول تا قرن هفتم حامل معنای دوم بوده است و بعدها به معنا و مفهوم اول تحول یافته است؛ <ref>ادوار اجتهاد،ص 92 - 99</ref>زیرا در همان دوران ائمه، چنان که اشاره شد و علامۀ کاشف الغطاء نیز تصریح کرده، باب اجتهاد به معنا و مفهوم اول، باز بوده و مانعی برای اعمال آن در منابع وجود نداشته است؛ چرا که مقتضی برای اجتهاد و تفقه که همان اصول احکام و قوانین کلی آن است، در این دوره موجود بوده و مانع از اعمال آن در منابع مفقود بوده است.<ref>اصل الشیعه و اصولها، ص 233 - 237</ref> | |||
مطلبی که باید به آن اشاره کرد، این است که واژۀ اجتهاد در عرف آن زمان نزد امامیه، به دلیل آمیختگی آن با رأی، تاویل و قیاس، کاربرد مثبتی نداشته و ناپسند بوده است و به جای آن از واژه های «تفقه»، «معرفت»، «تفریع»، «استنباط» و دیگر واژه های متناسب با فقه امامیه استفاده می شده است. | |||
اما پس از غیبت صغری با ظهور نظر پردازانی مطلع مانند: ابن جنید و ابن ابی عقیل و سپس با ظهور افرادی مانند: شیخ مفید و شاگردش سید مرتضی و آن گاه با درخشش شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی معروف به شیخ طوسی و پیدایش نحلۀ فقهی وی در بغداد و نجف اشرف، بتدریج زمینه برای استفاده از واژۀ اجتهاد در محیط فقه امامیه فراهم گردید، به گونه ای که محققان و فقیهان دوره های بعدی، به سهولت و آسانی، برای بیان استنباط، از لغت «اجتهاد» بهره گرفتند، به این معنا که مفاهیم مورد نظر اهل سنت را از لفظ اجتهاد، کنار نهادند و به جای آن از مفاهیم برگرفته از قرآن و از سنت و عترت پیامبر (ص) استفاده کردند.<ref>دائرة المعارف تشیع، مقاله اجتهاد، ج 1، ص 473 به بعد ادوار اجتهاد، ص 42 به بعد</ref> | |||
=بنیانگذاران اجتهاد= | =بنیانگذاران اجتهاد= |