پرش به محتوا

اجتهاد: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۵٬۳۹۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳ مهٔ ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰۸: خط ۱۰۸:


اما پس از غیبت صغری با ظهور نظر پردازانی مطلع مانند: ابن جنید و ابن ابی عقیل و سپس با ظهور افرادی مانند: شیخ مفید و شاگردش سید مرتضی و آن گاه با درخشش شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی معروف به شیخ طوسی و پیدایش نحلۀ فقهی وی در بغداد و نجف اشرف، بتدریج زمینه برای استفاده از واژۀ اجتهاد در محیط فقه امامیه فراهم گردید، به گونه ای که محققان و فقیهان دوره های بعدی، به سهولت و آسانی، برای بیان استنباط، از لغت «اجتهاد» بهره گرفتند، به این معنا که مفاهیم مورد نظر اهل سنت را از لفظ اجتهاد، کنار نهادند و به جای آن از مفاهیم برگرفته از قرآن و از سنت و عترت پیامبر (ص) استفاده کردند.<ref>دائرة المعارف تشیع، مقاله اجتهاد، ج 1، ص 473 به بعد ادوار اجتهاد، ص 42 به بعد</ref>
اما پس از غیبت صغری با ظهور نظر پردازانی مطلع مانند: ابن جنید و ابن ابی عقیل و سپس با ظهور افرادی مانند: شیخ مفید و شاگردش سید مرتضی و آن گاه با درخشش شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی معروف به شیخ طوسی و پیدایش نحلۀ فقهی وی در بغداد و نجف اشرف، بتدریج زمینه برای استفاده از واژۀ اجتهاد در محیط فقه امامیه فراهم گردید، به گونه ای که محققان و فقیهان دوره های بعدی، به سهولت و آسانی، برای بیان استنباط، از لغت «اجتهاد» بهره گرفتند، به این معنا که مفاهیم مورد نظر اهل سنت را از لفظ اجتهاد، کنار نهادند و به جای آن از مفاهیم برگرفته از قرآن و از سنت و عترت پیامبر (ص) استفاده کردند.<ref>دائرة المعارف تشیع، مقاله اجتهاد، ج 1، ص 473 به بعد ادوار اجتهاد، ص 42 به بعد</ref>
=اجتهاد از نظر لغت=
اجتهاد در لغت از ریشه «جَهْد» به فتح جیم، یا از «جُهد» به ضمّ جیم است؛ فیّومى مى گوید: «الْجُهْدُ بِالضَّمِّ فى الْحِجَازِ وَ بِالْفَتْحِ فى غَیْرِهِمْ الْوُسْعِ وَ الطَّاقَةِ»<ref>مصباح المنیر، فیّومى، احمد بن محمّد، واژه «جهد»</ref> و نظر ابن فارس چنین است: «الجیم و الهاء و الدال، أصله المشقة... و الجُهد وَ الطَّاقَةِ» <ref>مقاییس اللغه، ابوالحسین احمد بن فارس، واژه «جهد»</ref> و ابن منظورمى گوید: «الجَهْد و الجُهد بمعنى الطاقة» یعنى جَهْد و جُهد به معناى قدرت و توانایى است و در همین کتاب آمده که «جَهْد» به معناى سختى و رنج و «جُهد» به معناى طاقت و توانایى است.<ref>لسان العرب، ابن منظور، واژه «جهد»</ref>
راغب اصفهانى مى گوید: «الجَهْد و الجُهد الطَّاقَةُ وَالْمَشَقَّةِ»، نیز: «الجَهْد الطاقة» و «الجُهد الوسع» و سرانجام گفته است: «الِاجْتِهَادِ أَخْذُ النَّفْسِ بِبَذْلِ الطَّاقَةِ وَ تَحْمِلُ الْمَشَقَّةِ»<ref>المفردات، راغب اصفهانى، واژه «جهد»</ref>؛ (اجتهاد آن است که انسان در انجام کارى نهایت طاقت و توان خویش را به کار گیرد و رنج ها و سختى ها را تحمّل کند».
حق آن است که تحمّل مشقّت و سختى از لوازم به کار گرفتن نهایت قدرت و توان است. اجتهاد در لغت به معناى استفاده کردن از تمام قدرت و توان است که لازمه اش در رنج و سختى قرار گرفتن مى باشد.<ref>أنوار الأصول، مکارم شیرازی، ناصر، به قلم: قدسى، احمد، مدرسة الامام على بن ابى طالب، ج 3، ص 596</ref>
آیه شریفه: «لاَ یَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُمْ»<ref>قرآن کریم، سوره توبه، آیه 79</ref>؛ (کسانى راکه [براى انفاق در راه خدا] جز به مقدارِ [ناچیزِ] توانایى خود دسترسى ندارند) به همین معنا اشاره دارد، یعنى بیش از توان نمى یابند.
و در نهج البلاغه نیز به این معنا آمده: « َو لَا یُؤَدِّی حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُون‌»<ref>نهج البلاغه، صبحى صالح خطبه 1</ref>؛ (کسانى که با به کار گرفتن نهایت قدرت و توان خویش، نمى توانند حقّ پروردگار متعال را ادا کنند).
این واژه، گاه در مواردى که انسان، اشیاى ثقیل و سنگینى را حمل کند، یا آن را از زمین بردارد نیز استعمال مى شود.
<ref>. المستصفى، غزالى، ابوحامد محمّد بن محمّد، ج 2، ص 350؛ الإحکام فى اصول الأحکام، آمدى، سیف الدین على بن ابى على، ج 4، ص 396؛ الاصول العامة للفقه المقارن، حکیم، سیّد محمّدتقى، ص 561؛ ارشاد الفحول الى تحقیق علم الاصول، الشوکانى، محمّد بن على بن محمّد، ص 417؛ المحصول، الرازى، فخرالدین محمّد بن عمر بن الحسین، ج 2، ص 425</ref>
در نتیجه، به کسى که ضروریات دین را به دست مى آورد، نمى گویند اجتهاد کرده؛ ولى براى فقیهى که مسائل پیچیده فقهى و احکام شرعى را از منابع آن استنباط کرده، این واژه را به کار مى برند.
=اجتهاد از نظر اصطلاح=
علماى اصول براى اجتهاد معانى و تعاریف مختلفى ذکر کرده اند که به بعضى از آنها اشاره مى شود:
الف) هر گاه کسى در تحصیل و به دست آوردن ظن به حکمى شرعى تمام توان و همه قدرت خویش را به کار گیرد، در این صورت مى گویند: او اجتهاد کرده و مجتهد است.<ref>کفایة الاصول، خراسانى، محمّد کاظم، ج 2، ص 422؛ ارشاد الفحول الى تحقیق علم الاصول، همان، ص 250؛ الإحکام فى اصول الأحکام، همان، ج 4، ص 396</ref>
این تعریف اگر چه در کلمات بعضى از علماى امامیّه دیده مى شود<ref>مبادى الوصول الى علم الاصول، مطهر قمى ابو منصور حسین بن یوسف بن على بن حلّى، ص 240</ref>، ولى ریشه اصلى آن در کلمات غیر امامیّه (عامّه) است<ref>شرح مختصر، حاجبى، ص 460</ref>؛ زیرا عامّه ظن به احکام را به طور مطلق حجّت شرعى مى دانند و آنچه نزد امامیّه معتبر است ظنون خاصّى است که دلیل خاص بر حجیّت آن اقامه شده باشد.اشکال دیگر مقیّد شدن تعریف به «تحصیل ظن به حکم شرعى» است؛ چون اگر بذل وسع و طاقت در تحصیل علم به حکم شرعى شود نیز، اجتهاد صدق مى کند.<ref> انوار الاصول، همان، ج 3، ص 597</ref>
ب) «الِاجْتِهَادِ هُوَ اسْتِفْرَاغُ الْوُسْعِ فى تَحْصِیلِ الْحُجَّةُ عَلَى الحکم الشَّرْعِیِّ»<ref> انوار الاصول، همان، ج 3، ص 598</ref>؛ (اجتهاد عبارت است از به کار گرفتن همه توان و قدرت و بذل وسع و طاقت در به دست آوردن حجّت بر حکم شرعى).
اشکال این تعریف آن است که در تحقق اجتهاد، نهایت تلاش و به کارگیرى تمام توان و نیرو در مقام فحص لازم نیست، بلکه اگر به قدرى فحص و تحقیق کند که از وجود دلیل مخالف یا مخصّص و یا مقیّد مأیوس شود، کافى است تا به ظاهر دلیل اوّل اخذ کند؛ دیگر نیازى نیست که همه توان را در مقام فحص و تحقیق به کار گیرد. مگر اینکه منظور از تمام وسع، همان مقدار عرفى فحص باشد.
ج) تعریفى که در تنقیح آمده، و آن عبارت است از «تحصیل حجّت بر حکم شرعى».<ref> التنقیح فى شرح العروة الوثقى، الخویی، سید ابوالقاسم، به قلم: غروى تبریزى، میرزا على، ج 1، ص 22</ref>
این تعریف اگر چه از تعاریف دیگر بهتر و کامل تر است، ولى اشکالش این است که شامل عمل مقلّد نیز مى شود، زیرا او نیز حجّت بر حکم شرعى را از طریق قول مجتهد تحصیل مى کند؛ ولى از طریق دلیل اجمالى.
د) تعریفى که نزد مشهور علماى اصول مورد قبول و خالى از اشکالات سابق است، چنین است: «الِاجْتِهَادِ هُوَ اسْتِخْرَاجُ الحکم الشَّرْعِیِّ الْفَرْعِیِّ اَوْ الْحُجَّةِ عَلَیْهِ عَنْ أَدِلَّتِهَا التَّفْصِیلِیَّةِ»<ref> انوار الاصول، همان، ج 3، ص 599</ref>؛ (اجتهاد عبارت است از استخراج و استنباط حکم شرعى فرعى، یا حجّتى شرعى بر حکم شرعى فرعى از طریق دلیل هاى تفصیلى).


=بنیان‌گذاران اجتهاد=
=بنیان‌گذاران اجتهاد=
خط ۱۵۸: خط ۱۸۹:


اکنون اجتهاد مطلق در اهل سنت وجود ندارد و فقط اجتهاد در مذهب شیعه وجود دارد البته تا سال ۶۵۵ ه‍.ق اجتهاد مطلق در بین فقیهان اهل سنت رواج داشت ولی به علت سیاسی بعدها دیگر مذاهب نادیده گرفته شدند . <ref>مقریزی، تقی الدین، خطط مقریزی (المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار)، ج2، ص 333 و 334</ref>
اکنون اجتهاد مطلق در اهل سنت وجود ندارد و فقط اجتهاد در مذهب شیعه وجود دارد البته تا سال ۶۵۵ ه‍.ق اجتهاد مطلق در بین فقیهان اهل سنت رواج داشت ولی به علت سیاسی بعدها دیگر مذاهب نادیده گرفته شدند . <ref>مقریزی، تقی الدین، خطط مقریزی (المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار)، ج2، ص 333 و 334</ref>
=ضرورت اجتهاد در اندیشه امام خمینی=
در مقابل مکتب امام خمینی حداقل با سه نوع نگاه مواجه هستیم نگاه اول این است که اندیشه و مکتب امام ظرفیت و پتانسیل آن تمام‌شده است و به‌اصطلاح دوره‌اش گذشت است و جامعه با توسعه نیازها و سؤالات به مکتب و دستگاه فکری دیگری نیاز دارد و ضرورت‌های اجتماعی ما را به مرحله‌ای خواهد رساند که باید مکتب و اندیشه امام را کنار گذاشت. نگاه دوم برخورد ظاهرگرایانه به محتوای مکتب و اندیشه امام است. برای مثال اصحاب این نگاه می‌گویند چون امام فرمودند ما اگر از صدام بگذریم از آل سعود نمی‌گذریم تا ابد باید استراتژی ما در مقابل عربستان استراتژی نزاع باشد.نگاه سوم نگاهی است که از مکتب اهل‌بیت برخاسته و آن نگاه اجتهادی است. در این نگاه اجتهاد یک ضرورت برای پویایی مکتب جهت پاسخ‌گویی به پرسش‌های هر عصر است.
این سه نگاه در تاریخ اسلام نیز دارای سابقه است ما می‌بینیم پس از ارتحال پیامبر (ص) جامعه اسلامی با سه رویکرد با مکتب پیامبر مواجه شد. یک رویکرد طرد مطلق بود، این نگاه در برخی از بنی امیه وجود داشت، یک بیتی منصوب به یزید است که «لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحی نزل»، یعنی این که آل هاشم (پیامبر) با حکومت بازی کرد و هدفش است کسب حکومت بود و الا نه وحی آمد و نه خبری این رویکرد احیاناً جاهایی هم از ترس مواجهه اجتماعی بروز پیدا نمی‌کرد، بعضی جاها پررنگ‌تر می‌شد مثل اهل رده، آن‌ها مسلمانی بودند که بعد از پیامبر از اسلام برگشتند.
رویکرد دوم پذیرش مطلق و غیرمجتهدانه و ظاهرگرایانه بود. در تاریخ آمده است که از احمد بن حنبل سؤال کردند که «الرحمن علی العرش استوی» یعنی چه؟ گفت رحمن که معلوم است، عرش هم معلوم است، استوی هم معلوم است، سؤال هم بدعت است. در این رویکرد یا سؤال بدعت بود یا به‌نوعی برای سؤالات جدید، به دنبال پاسخ‌های از پیش داده‌شده می‌گشتند، اگر پاسخ داشتند می‌گفتند، اگر پاسخ نداشتند فریاد برمی‌آوردند که سؤال بدعت است.
نگاه سوم نگاه و رویکرد مجتهدانه است، در این نگاه بعثت یک حادثه تاریخی صرف نیست و در دین ظرفیت‌های وجود دارد که با اجتهاد می‌توان آن را فعال کرد. ما می‌بینیم بسیاری از سؤالات جدید در عصر رسول اکرم وجود نداشت و دهه‌ها و سده‌های بعد از بعثت و پس از فتوحات اسلامی و نهضت ترجمه در جامعه به وجود آمد. ائمه نه‌تنها آن‌ها را پاسخ می‌گفتند و پاسخ‌های جدید می‌گفتند، بلکه به اصحابشان یاد می‌دادند که چگونه اجتهاد کنند و سؤالات هر عصر را چگونه با تکیه‌بر مبانی و اصول پاسخ دهند.
در مکتب امام خمینی نیز می‌توانیم سه نوع رویکرد داشته باشیم: اول این‌که مکتب امام را نفی کنیم و بگوییم مکتب امام برای روزگار خودش بود، باید به دنبال یک مکتب جدید باشیم. نوع دوم نگاه این‌که ما برای هر سؤال جدیدی به دنبال جواب‌های از پیش داده‌شده در آثار امام بگردیم، مثلاً تا یک اتفاقی افتاد برویم یکی از کتاب‌های امام را مستند قرار بدهیم یا صحیفه امام را بازکنیم و عیناً آن متن را به‌عنوان جواب مطرح کنیم.نوع سوم نگاه اجتهادی به مکتب و اندیشه امام است این‌که ما مبانی، اصول، محکمات، متشابهات و نواسخ اندیشه امام را بشناسیم و با روش مجتهدانه در آن اجتهاد کنیم.
حال در این زمینه سؤالاتی مطرح می‌شود که منظور از اجتهاد در اندیشه و مکتب امام چیست؟ آیا به دنبال این هستیم که بفهمیم نظر امام خمینی در خصوص اجتهاد مصطلح حوزوی چیست؟ آیا معتقدیم نظرات امام به‌عنوان یک مکتب در عرض مکتب شیعه است که ضرورت دارد در آن اجتهاد کرد؟ آیا منظور از اجتهاد در اندیشه امام خمینی فهم ایستا از اندیشه‌های ایشان در موضوعات مختلف است؟ آیا اجتهاد در اندیشه یا مکتب امام به معنای نقد و رد اندیشه امام است؟ آیا اجتهاد در اندیشه امام اجتهاد در اصول و مبانی اندیشه ایشان و یا به عبارتی تجدیدنظرطلبی در اندیشه‌های ایشان است؟در پاسخ به سؤالات بالا باید گفت اجتهاد در اندیشه یا مکتب امام به معنی فهم اندیشه امام و یافتن پاسخ سؤالات امروز و فردا را با روش‌های خاص اجتهادی است.
نکته دیگر این‌که اجتهاد در اندیشه و یا مکتب امام در طول مکتب تشیع می‌باشد و مکتب امام یک مکتب در عرض مکتب تشیع نیست و استقلال از مکتب و مذهب ندارد و نکته دیگر این‌که اجتهاد موردنظر بر اساس مبانی و اصول پذیرفته‌شده در مکتب امام است و اجتهاد در اصول و مبانی امام نیست که تجدیدنظرطلبی و نقد و طرد اندیشه امام تلقی شود هدف از اجتهاد در مکتب و اندیشه امام این است که بتوانیم پاسخ سؤالات امروز و فردای خود را استخراج‌کنیم. و قبل از آن باید بدانیم مکتب امام خمینی برای روزگار امروز و فردای ما پاسخ دارد و این پاسخ‌ها هرگز از پیش، آماده و ارائه نشده است.<ref>اجتهاد در اندیشه امام خمینی (ره)؛ ضرورت امروز و فردای انقلاب - ایرنا
https://www.irna.ir › news › اجتهاد-در...
</ref>


=پانویس=
=پانویس=
confirmed، مدیران
۳۶٬۱۹۳

ویرایش