confirmed
۷٬۹۶۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
| نام =ثعالبه | | نام =ثعالبه | ||
| نام رایج = | | نام رایج = | ||
| تاریخ شکل گیری = 1 | | تاریخ شکل گیری = 1 ق | ||
| قرن شکل گیری = | | قرن شکل گیری = | ||
| مبدأ شکل گیری = | | مبدأ شکل گیری = | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
==دلیل جدایی از ابن عجرد== | ==دلیل جدایی از ابن عجرد== | ||
علت جدایی ثعلبه از ابن عجرد را اختلاف نظر این دو درباره اطفال دانستهاند. به اعتقاد ابن عجرد، باید از اطفال قبل از آن که به بلوغ برسند برائت جست، اما به اعتقاد ثعلبه، اطفال را میباید دوست داشت جز آنکه زیر بار حق نروند، زیرا درباره محبت یا دشمنی با کودکان حکم خاصی نداریم و اگر کودکی بعد از رسیدن به بلوغ اسلام را نپذیرد، کافر شده است. اینان معتقدند که [[سوره یوسف]] جزء [[قرآن]] نیست، بلکه فقط یک داستان است. اختلاف نظر این دو نفر در ماجرای خواستگاری از دختربچهای بروز کرد و به جدایی آنان انجامید<ref>اشعری، | علت جدایی ثعلبه از ابن عجرد را اختلاف نظر این دو درباره اطفال دانستهاند. به اعتقاد ابن عجرد، باید از اطفال قبل از آن که به بلوغ برسند برائت جست، اما به اعتقاد ثعلبه، اطفال را میباید دوست داشت جز آنکه زیر بار حق نروند، زیرا درباره محبت یا دشمنی با کودکان حکم خاصی نداریم و اگر کودکی بعد از رسیدن به بلوغ اسلام را نپذیرد، کافر شده است. اینان معتقدند که [[سوره یوسف]] جزء [[قرآن]] نیست، بلکه فقط یک داستان است. اختلاف نظر این دو نفر در ماجرای خواستگاری از دختربچهای بروز کرد و به جدایی آنان انجامید<ref>ابوالحسن اشعری، ''همان''، ج ۱، ص ۹۷.</ref><ref>عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، ''همان''، ج ۱، ص ۱۰۰.</ref><ref>محمد بن عبدالکریم شهرستانی، ''همان''، ج ۱، ص ۱۳۱.</ref>. اما داستان اینچنین بود که مردی از عجارده دختر ثعلبه را خواستگاری کرد، ثعلبه گفت مهر او را معین کن، خواستگار زنی را پیش مادر دختر فرستاد که از او بپرسد که آیا دختر بالغ است یا نه؟ اگر بالغ شده به شرطی که در پیش عجارده معتبر است باید [[اسلام]] را توصیف کند تا هر چه مهر او باشد بدهد. مادر دختر گفت او زنی مسلمان و در ولایت ما است خواه بالغ یا نابالغ باشد. چون این خبر به عبدالکریم عجرد و ثعلبه ابن مشکان رسید، عبدالکریم گفت کودکان تا بالغ نشدهاند باید از آنها بیزاری جست. ثعلبه گفت ما باید از ایشان خواه خردسال باشند و خواه بزرگسال، سرپرستی کرده و آنان را تا انکار حق نکردهاند دوست بداریم. چون سخن بدینجا رسید، عجارده از ثعلبه جدا شده و فرقهای جدید به نام ثعالبه بوجود آمد<ref> محمد جواد مشکور، ''فرهنگ فرق اسلامی''، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ اول، ص ۱۲۹.</ref>. | ||
==اعتقادات== | ==اعتقادات== | ||
به ثعالبه و پیروانش عقایدی نسبت داده شده است، از جمله اینکه گرفتن زکات از بندگان (بردگان) هنگامی که غنیاند و دادن زکات به آنها هنگامی که فقیرند رواست<ref> | به ثعالبه و پیروانش عقایدی نسبت داده شده است، از جمله اینکه گرفتن زکات از بندگان (بردگان) هنگامی که غنیاند و دادن زکات به آنها هنگامی که فقیرند رواست<ref>ابوالحسن اشعری، ''همان'' ، ج ۱، ص ۹۸.</ref><ref>محمد بن عبدالکریم شهرستانی، ''همان'' ج ۱، ص ۱۳۱.</ref>. همچنین گفته شده است که ثعالبه منکر قضا و قدر الهی بودند.<ref>ابن جوزی، ''تلبیس ابلیس''، بیروت، سال 1368 ش، ج 1، ص۲۰.</ref><ref>''رسالة معرفة المذاهب''، ج ۱، ص ۸۰.</ref><ref> ''رسالهای در فرق اسلام از آثار قرن هشتم هجری''، ص ۴۱، تهران، انتشارات عطایی، سال ۱۳۳۷ ش.</ref> و نیز کودکان را در عذاب پدرانشان شریک میدانستهاند<ref>ابوالحسن اشعری، ''همان''، ج۱، ص۱۰۰. | ||
</ref>. | </ref>. | ||