پرش به محتوا

ثعالبه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
| نام =ثعالبه  
| نام =ثعالبه  
| نام رایج =  
| نام رایج =  
| تاریخ شکل گیری = 1 ق
| تاریخ شکل گیری = 1 ق
| قرن شکل گیری =
| قرن شکل گیری =
| مبدأ شکل گیری =
| مبدأ شکل گیری =
خط ۲۰: خط ۲۰:


==دلیل جدایی از ابن عجرد==
==دلیل جدایی از ابن عجرد==
علت جدایی ثعلبه از ابن عجرد را اختلاف نظر این دو درباره اطفال دانسته‌اند. به اعتقاد ابن عجرد، باید از اطفال قبل از آن که به بلوغ برسند برائت جست، اما به اعتقاد ثعلبه، اطفال را می‌باید دوست داشت جز آن‌که زیر بار حق نروند، زیرا درباره محبت یا دشمنی با کودکان حکم خاصی نداریم و اگر کودکی بعد از رسیدن به بلوغ اسلام را نپذیرد، کافر شده است. اینان معتقدند که [[سوره یوسف]] جزء [[قرآن]] نیست، بلکه فقط یک داستان است. اختلاف نظر این دو نفر در ماجرای خواستگاری از دختربچه‌ای بروز کرد و به جدایی آنان انجامید<ref>اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامییّن، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰، ج۱، ص۹۷.</ref><ref>بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، بیروت، دارالکتب العلمیه، (بی تا)، ج۱، ص۱۰۰۱۰۱.</ref><ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶، ج۱، ص۱۳۱۱۳۲.</ref>. اما داستان این‌چنین بود که مردی از عجارده دختر ثعلبه را خواستگاری کرد، ثعلبه گفت مهر او را معین کن، خواستگار زنی را پیش مادر دختر فرستاد که از او بپرسد که آیا دختر بالغ است یا نه؟ اگر بالغ شده به شرطی که در پیش عجارده معتبر است باید [[اسلام]] را توصیف کند تا هر چه مهر او باشد بدهد. مادر دختر گفت او زنی مسلمان و در ولایت ما است خواه بالغ یا نابالغ باشد. چون این خبر به عبدالکریم عجرد و ثعلبه ابن مشکان رسید، عبدالکریم گفت کودکان تا بالغ نشده‌اند باید از آنها بیزاری جست. ثعلبه گفت ما باید از ایشان خواه خردسال باشند و خواه بزرگ‌سال، سرپرستی کرده و آنان را تا انکار حق نکرده‌اند دوست بداریم. چون سخن بدینجا رسید، عجارده از ثعلبه جدا شده و فرقه‌ای جدید به نام ثعالبه بوجود آمد<ref> مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش، ص۱۲۹.</ref>.
علت جدایی ثعلبه از ابن عجرد را اختلاف نظر این دو درباره اطفال دانسته‌اند. به اعتقاد ابن عجرد، باید از اطفال قبل از آن که به بلوغ برسند برائت جست، اما به اعتقاد ثعلبه، اطفال را می‌باید دوست داشت جز آن‌که زیر بار حق نروند، زیرا درباره محبت یا دشمنی با کودکان حکم خاصی نداریم و اگر کودکی بعد از رسیدن به بلوغ اسلام را نپذیرد، کافر شده است. اینان معتقدند که [[سوره یوسف]] جزء [[قرآن]] نیست، بلکه فقط یک داستان است. اختلاف نظر این دو نفر در ماجرای خواستگاری از دختربچه‌ای بروز کرد و به جدایی آنان انجامید<ref>ابوالحسن اشعری، ''همان''، ج ۱، ص ۹۷.</ref><ref>عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، ''همان''، ج ۱، ص ۱۰۰.</ref><ref>محمد بن عبدالکریم شهرستانی، ''همان''،  ج ۱، ص ۱۳۱.</ref>. اما داستان این‌چنین بود که مردی از عجارده دختر ثعلبه را خواستگاری کرد، ثعلبه گفت مهر او را معین کن، خواستگار زنی را پیش مادر دختر فرستاد که از او بپرسد که آیا دختر بالغ است یا نه؟ اگر بالغ شده به شرطی که در پیش عجارده معتبر است باید [[اسلام]] را توصیف کند تا هر چه مهر او باشد بدهد. مادر دختر گفت او زنی مسلمان و در ولایت ما است خواه بالغ یا نابالغ باشد. چون این خبر به عبدالکریم عجرد و ثعلبه ابن مشکان رسید، عبدالکریم گفت کودکان تا بالغ نشده‌اند باید از آنها بیزاری جست. ثعلبه گفت ما باید از ایشان خواه خردسال باشند و خواه بزرگ‌سال، سرپرستی کرده و آنان را تا انکار حق نکرده‌اند دوست بداریم. چون سخن بدینجا رسید، عجارده از ثعلبه جدا شده و فرقه‌ای جدید به نام ثعالبه بوجود آمد<ref> محمد جواد مشکور، ''فرهنگ فرق اسلامی''، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ اول، ص ۱۲۹.</ref>.


==اعتقادات==
==اعتقادات==
به ثعالبه و پیروانش عقایدی نسبت داده شده است، از جمله این‌که گرفتن زکات از بندگان (بردگان) هنگامی که غنی‌اند و دادن زکات به آنها هنگامی که فقیرند رواست<ref>اشعری علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامییّن، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰، ج۱، ص۹۸.</ref><ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶، ج۱، ص۱۳۱.</ref>. همچنین گفته شده است که ثعالبه منکر قضا و قدر الهی بودند<ref>ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ج۱، ص۲۰، بیروت ۱۳۶۸.</ref><ref>محمودطاهر غزالی (نظام)، رسالة معرفة المذاهب، ج۱، ص۸۰، در محمد بن عبیداللّه ابوالمعالی، همان منبع.</ref><ref>هفتادوسه ملت یا اعتقادات مذاهب: رساله‌ای در فرق اسلام از آثار قرن هشتم هجری، ص ۴۱، چاپ محمدجواد مشکور، تهران: عطائی، ۱۳۳۷ ش.</ref> و نیز کودکان را در عذاب پدران‌شان شریک می‌دانسته‌اند<ref>اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامییّن، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰، ج۱، ص۱۰۰.  
به ثعالبه و پیروانش عقایدی نسبت داده شده است، از جمله این‌که گرفتن زکات از بندگان (بردگان) هنگامی که غنی‌اند و دادن زکات به آنها هنگامی که فقیرند رواست<ref>ابوالحسن اشعری، ''همان'' ، ج ۱، ص ۹۸.</ref><ref>محمد بن عبدالکریم شهرستانی، ''همان'' ج ۱، ص ۱۳۱.</ref>. همچنین گفته شده است که ثعالبه منکر قضا و قدر الهی بودند.<ref>ابن جوزی، ''تلبیس ابلیس''، بیروت، سال 1368  ش، ج 1، ص۲۰.</ref><ref>''رسالة معرفة المذاهب''، ج ۱، ص ۸۰.</ref><ref> ''رساله‌ای در فرق اسلام از آثار قرن هشتم هجری''، ص ۴۱، تهران، انتشارات عطایی، سال ۱۳۳۷ ش.</ref> و نیز کودکان را در عذاب پدران‌شان شریک می‌دانسته‌اند<ref>ابوالحسن اشعری، ''همان''، ج۱، ص۱۰۰.  
</ref>.
</ref>.


confirmed
۷٬۹۶۵

ویرایش