confirmed
۷٬۸۴۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
== شرح حال هشام == | == شرح حال هشام == | ||
ابومحمد (یا ابوالحکم) هشامبنسالم جوالیقی کوفی جعفی، اصالتاً از اهالی جوزجان (منطقهای در ناحیه بلخ) بوده است. برخی از منابع، وی را از جمله اسرا بهحساب آوردهاند، ولی با توجه به اینکه جوزجان در سال 33 [[سال قمری|هجری قمری]] فتح شده، ظاهراً پدر یا اجداد وی از اسرا بودهاند. هشامبنسالم تا سال 183 هجریقمری زنده و در زمان خود از فقها و روات ثقه [[مذهب شیعه|شیعه]] و از اصحاب امام صادق و امام کاظم (علیهماالسلام) بوده است و از زمره [[محدّث|محدثین]] بزرگ بحساب میآمد. وی علاوه بر [[فقه]]، در [[کلام|علم کلام]] نیز صاحبنظر بود<ref>احمد امین، اعیان | ابومحمد (یا ابوالحکم) هشامبنسالم جوالیقی کوفی جعفی، اصالتاً از اهالی جوزجان (منطقهای در ناحیه بلخ) بوده است. برخی از منابع، وی را از جمله اسرا بهحساب آوردهاند، ولی با توجه به اینکه جوزجان در سال 33 [[سال قمری|هجری قمری]] فتح شده، ظاهراً پدر یا اجداد وی از اسرا بودهاند. هشامبنسالم تا سال 183 هجریقمری زنده و در زمان خود از فقها و روات ثقه [[مذهب شیعه|شیعه]] و از اصحاب امام صادق و امام کاظم (علیهماالسلام) بوده است و از زمره [[محدّث|محدثین]] بزرگ بحساب میآمد. وی علاوه بر [[فقه]]، در [[کلام|علم کلام]] نیز صاحبنظر بود<ref>احمد امین، ''اعیان الشیعة''، ج 10، ص 266.</ref><ref>احمد بن علی نجاشی، ''رجال النجاشی''، ص 434.</ref><ref>محمد محسن آقا بزرگ تهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج 4، ص 270.</ref><ref>محمد تقی شوشتری، ''قاموس الرجال''، ج 10، ص 559.</ref><ref>خویی سید ابوالقاسم خویی، ''معجم رجال الحدیث''، ج 19، ص 297.</ref><ref>جعفر سبحانی و جمعی از نویسندگان، ''موسوعة طبقات الفقهاء'' ج 2، ص 602.</ref>. | ||
== انتساب آرای نادرست == | == انتساب آرای نادرست == | ||
اشخاصی چون [[اشعری]] و [[محمد بن عبدالکریم شهرستانی|شهرستانی]] با استناد به منابع [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]]، عقایدی را بههشام نسبت دادهاند که صحیح نیست. عقایدی از این قبیل که هشام میپنداشت [[خدا|خداوند]] چهره انسانی دارد و نیمتنه بالای او میانتهی و نیمتنه پایین او میانپُر است و او دارای مویی سیاه است و در دلش دانش و [[حکمت]] جاری است. او پرتوی درخشان است. دارای گوشت و خون و حواس نیست و عقل آن را ادراک نمیکند<ref> | اشخاصی چون [[اشعری]] و [[محمد بن عبدالکریم شهرستانی|شهرستانی]] با استناد به منابع [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]]، عقایدی را بههشام نسبت دادهاند که صحیح نیست. عقایدی از این قبیل که هشام میپنداشت [[خدا|خداوند]] چهره انسانی دارد و نیمتنه بالای او میانتهی و نیمتنه پایین او میانپُر است و او دارای مویی سیاه است و در دلش دانش و [[حکمت]] جاری است. او پرتوی درخشان است. دارای گوشت و خون و حواس نیست و عقل آن را ادراک نمیکند<ref>محمد جواد مشکور، ف''رهنگ فرق اسلامی''، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ اول، ص 144.</ref>. | ||
== عقایدجوالیقیه == | == عقایدجوالیقیه == | ||
جوالیقیه در پیروی از هشام معتقد بودند که امام بعد از [[جعفر بن محمد (صادق)|جعفربنمحمد (علیهالسّلام]])، فرزندش [[موسی بن جعفر (کاظم)|موسیبنجعفر (علیهالسّلام)]] است و جعفربنمحمد نزد جمهور [[مذهب شیعه|شیعه]] به [[امامت]] فرزندش موسی تصریح کرد. همچنین میگفتند که [[ازدواج|عقد متعه]] به شرط پرداختن مزد زن، جایز است<ref> | جوالیقیه در پیروی از هشام معتقد بودند که امام بعد از [[جعفر بن محمد (صادق)|جعفربنمحمد (علیهالسّلام]])، فرزندش [[موسی بن جعفر (کاظم)|موسیبنجعفر (علیهالسّلام)]] است و جعفربنمحمد نزد جمهور [[مذهب شیعه|شیعه]] به [[امامت]] فرزندش موسی تصریح کرد. همچنین میگفتند که [[ازدواج|عقد متعه]] به شرط پرداختن مزد زن، جایز است.<ref>محمد جواد مشکور، ''همان''.</ref><ref>عبدالقادر بن طاهر بغدادی، ''الفرق بین الفرق''، به اهتمام محمدزاهدبن حسنالکوثری، قاهره، سال 1948 م، ص 139.</ref><ref>ابو سعید نشوان الحمیری، ''الحور العین''، مصر، سال 1948 م، ص 149، 162، 258.</ref><ref>فخر رازی، ''اعتقادات فرق المسلمین''، به اهتمام علی سامی النشار، قاهره، ص 64، 65.</ref>. | ||
== نقل حدیث از امام صادق و امام کاظم (علیهمالسّلام) == | == نقل حدیث از امام صادق و امام کاظم (علیهمالسّلام) == | ||
هشام در طول زندگی خود از امام صادق<ref>شیخطوسی، | هشام در طول زندگی خود از امام صادق<ref>شیخطوسی، ''رجال الطوسی''، ص 345.</ref> و امام کاظم (علیهمالسّلام)<ref>احمد بن علی نجاشی، ''رجال النجاشی''، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، سال 1365 ش، ص ۴۳۴.</ref> احادیث فراوانی نقل کرده است. نام وی در سند حدود ۶۶۳ حدیث در کتابهای روایی شیعه نقل شده است.<ref> سید ابوالقاسم خویی، ''معجم رجال الحدیث''، قم، انتشارات مرکز نشر آثار شیعه، سال 1410 ق، ج ۱۹، ص ۳۰۱.</ref>. هشام از راویانی چون ابوبصیر، ابوحمزه ثُمالی، ابوخالد کابلی، ابنابییعفور، ابانبن تَغْلِب، ابانبنعثمان و زراره <ref>کشی محمد بن عمر، رجال الکشی، (اختیار معرفه الرجال) مصحح، طوسی محمد بن الحسن، مشهد، نشر دانشگاه مشهد، سال 1409 قمری، ص۱۳۳</ref> حدیث نقل کرده است. | ||
راویانی چون ابنابیعُمَیر <ref> | راویانی چون ابنابیعُمَیر <ref>محمد بن عمر کشّی، ''رجال الکشی''، (اختیار معرفة الرجال) مصحح، شیخ طوسی، مشهد، انتشارات دانشگاه مشهد، سال 1409 ق، ص 119 و 133 .</ref> ابنمحبوب، ابنمسکان، بَزَنطی، حمادبنعثمان و صفوانبنیحیی از او روایت نقل کردهاند.<ref>سید ابوالقاسم خویی، همان، ص 303.</ref>. | ||
[[نجاشی]] با عبارت: «ثقة ثقة» از او یاد کرده است<ref> | [[نجاشی]] با عبارت: «ثقة ثقة» از او یاد کرده است<ref>احمد بن علی نجاشی، همان، ص 434.</ref>. و [[سید ابوالقاسم خوئی|آیتالله خویی]] برخی از روایاتی را که بر نکوهش او دلالت دارند، از نظر سند ضعیف میداند.<ref>سید ابوالقاسم خویی، ''معجم رجال الحدیث''، قم، انتشارات مرکز نشر آثار شیعه، سال1410 ق، ج ۱۹، ص ۳۰۱.</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |