پرش به محتوا

قیام مردم تبریز 1356: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۵: خط ۲۵:
==انتشار اعلامیه‌ها==
==انتشار اعلامیه‌ها==
از میان شهرهای متعددی که در خصوص برگزاری مراسم چهلم شهدای حادثه‌ی 19 دی ماه قم اقدام نمودند و با برپایی تظاهرات، خشم و نارضایی خود را نسبت به حکومت و اعمال ظالمانه‌ی آن ابراز نمودند، شهر تبریز شرایطی کاملاً متفاوتی داشت. از دو روز پیش از موعد مقرر، برگه‌های اعلامیه به همت پیروان معتمد و معتقد به روحانیت مبارز تبریز، به واسطه‌ حساسیت و پیگیری فوق‌العاده‌ی ساواک، در خارج از محیط شهر تبریز تکثیر و به شکل گسترده‌ای در سطح شهر و حومه و حواشی آن توزیع شد. نیروهای امنیتی ساواک و مأموران شهربانی، در طول این دو روز 14 نفر را در تبریز و 5 نفر دیگر از این مبلغان را در حوالی این شهر دستگیر و به زندان شهربانی منتقل کردند. در اعلامیه‌های منتشره، روحانیت تبریز، مردم شهر را به تعطیلی موقت کسب و کار و شرکت در مراسم عزاداری، به مناسبت چهلم شهدای شهر قم که مقرر بود در مسجد میرزا یوسف مجتهدی (مسجد قزل‌لی) واقع در ابتدای بازار تبریز برگزار شود، دعوت کردند. طبعاً نیروهای امنیتی و شهربانی رژیم با توزیع این اعلامیه‌ها انتظار تظاهرات و تجمع بزرگی را می‌کشیدند. از این رو شرح وقایع تبریز نه‌ تنها به ساواک مرکز گزارش شد، بلکه استاندار آذربایجان و نیروهای انتظامی و شهربانی نیز از اهمیت قضیه آگاه شدند، اما سیر حوادث نشان داد که هیچ کدام از این نهادها، هرگز انتظار چنین رویدادی، با چنین ابعاد و عظمتی را نمی‌کشیدند و آمادگی رویارویی با چنین رویداد تاریخی را نداشتند.  
از میان شهرهای متعددی که در خصوص برگزاری مراسم چهلم شهدای حادثه‌ی 19 دی ماه قم اقدام نمودند و با برپایی تظاهرات، خشم و نارضایی خود را نسبت به حکومت و اعمال ظالمانه‌ی آن ابراز نمودند، شهر تبریز شرایطی کاملاً متفاوتی داشت. از دو روز پیش از موعد مقرر، برگه‌های اعلامیه به همت پیروان معتمد و معتقد به روحانیت مبارز تبریز، به واسطه‌ حساسیت و پیگیری فوق‌العاده‌ی ساواک، در خارج از محیط شهر تبریز تکثیر و به شکل گسترده‌ای در سطح شهر و حومه و حواشی آن توزیع شد. نیروهای امنیتی ساواک و مأموران شهربانی، در طول این دو روز 14 نفر را در تبریز و 5 نفر دیگر از این مبلغان را در حوالی این شهر دستگیر و به زندان شهربانی منتقل کردند. در اعلامیه‌های منتشره، روحانیت تبریز، مردم شهر را به تعطیلی موقت کسب و کار و شرکت در مراسم عزاداری، به مناسبت چهلم شهدای شهر قم که مقرر بود در مسجد میرزا یوسف مجتهدی (مسجد قزل‌لی) واقع در ابتدای بازار تبریز برگزار شود، دعوت کردند. طبعاً نیروهای امنیتی و شهربانی رژیم با توزیع این اعلامیه‌ها انتظار تظاهرات و تجمع بزرگی را می‌کشیدند. از این رو شرح وقایع تبریز نه‌ تنها به ساواک مرکز گزارش شد، بلکه استاندار آذربایجان و نیروهای انتظامی و شهربانی نیز از اهمیت قضیه آگاه شدند، اما سیر حوادث نشان داد که هیچ کدام از این نهادها، هرگز انتظار چنین رویدادی، با چنین ابعاد و عظمتی را نمی‌کشیدند و آمادگی رویارویی با چنین رویداد تاریخی را نداشتند.  
استاندار آذربایجان در این زمان سپهبد اسکندر آزموده بود که از بستگان نخست‌وزیر وقت، جمشید آموزگار محسوب می‌شد. آزموده زمانی در تبریز در سمت فرماندهی لشگر خدمت می‌کرد و به واسطه‌ خشونت بیش از حد و نداشتن عفت کلام، مورد نفرت اهالی این شهر قرار گرفت و عاقبت نیز به درخواست و پافشاری ملت، از مقام خویش معزول و از این شهر منتقل شد. بازگشت دوباره‌ آزموده به تبریز و انتصاب وی در مقامی جدید، این بار در سمتی به مراتب بالاتر از قبل نشان از بی‌اعتنایی دولت نسبت به خواست و اراده‌ مردم و انتقام و کینه‌جویی شخصی این مرد خطرناک می‌داد. برگزاری مراسم چهلم در تبریز فرصت مناسبی برای عقده‌گشایی از حوادث گذشته فراهم آورده بود.
زمانی که مسئول ساواک استان، روز قبل از حادثه‌ چهلم در تبریز، خواست آزموده را از خطرات احتمالی آگاه ساخته و او را که مسئول هماهنگی و رسیدگی به هرگونه حادثه‌ احتمالی در استان بود، برای اتفاقات پیش رو آماده کند، دریافت که وی در سفری چند روزه در دشت مغان به سر می‌برد. آزموده پس از اطلاع از وضع موجود و برنامه‌ روحانیت برای اجرای مراسم چهلم شهدای شهر قم در مسجد میرزا یوسف مجتهدی، طی تماس تلفنی با ارتشبد نعمت‌الله نصیری، ریاست کل ساواک در این باره رایزنی می‌کند و نصیری چنین پاسخ می‌دهد که: «برگزاری مراسم در مساجد اشکالی ندارد، اما از تظاهرات خیابانی باید به نحو مقتضی جلوگیری گردد.»
در اعتراضات وسیع و گسترده‌‌ تبریز، قطعاً مردم خشمگین از توهین، تحقیر و تبعیض حکومت، به رهبری روحانیت مبارز و شجاعِ طرفدار امام خمینی، نقش عمده و اصلی این واقعه‌ی حماسی را ایفا کردند؛ اما در گزارش‌های ساواک و در محافل سیاسی و دولتی و مطبوعات و رسانه‌های وابسته به رژیم، تلاش شد این تظاهرات تاریخی، با عملیات گروه‌های نامأنوس همچون کمونیست‌های وارداتی و مارکسیست‌های اسلامی خلط شود! چنین تلاش‌های موهنی از جانب نهادهای حکومتی، ظاهراً تنها به دلیل اثبات توهمات «شاهنشاه آریامهر»، در مورد مسئله‌ «ارتجاع سرخ و سیاه» صورت پذیرفته بود و حتی در همان زمان نیز موجبات حیرت و ریشخند اهل سیاست و مطلعین جامعه‌ ایران را برانگیخت. در یکی از گزارش‌های ساواک، آمده است: «بدیهی است در این میان عناصر کمونیست و مارکسیست‌های اسلامی و دیگر عوامل منحرفِ مخرب نیز به فکر افتادند تا از فرصت پیش آمده حداکثر استفاده‌ ممکن را به عمل آورند؛ لذا به تلاش پرداختند.» اما مترینکو، سرکنسول ایالات متحده در تبریز، در این رابطه نظر دیگری دارد. وی در بخشی از گزارش خویش در خصوص شرکت‌کنندگان در تظاهرات تبریز نوشته است: «به نظر می‌رسد که آشوب‌طلبان، عمدتاً از مردان جوان باشند که کم‌سال‌ترین آن‌ها نوجوانان بودند. به‌رغم اعلامیه‌های رسمی که جمعیت را «مارکسیست‌های اسلامی» معرفی می‌کرد، در محل، نظرات غیررسمی حاکی از این بود که این اصطلاح هیچ‌گونه معنا و مفهومی در مورد آن‌چه در تبریز اتفاق افتاد، ندارد»!


[[پرونده:انعکاس قیام مردم تبریز در روزنامه کیهان.jpg|بندانگشتی|انعکاس قیام مردم تبریز در روزنامۀ کیهان]]
[[پرونده:انعکاس قیام مردم تبریز در روزنامه کیهان.jpg|بندانگشتی|انعکاس قیام مردم تبریز در روزنامۀ کیهان]]


2- قیام اسلامی تبریز
==شروع قیام==
 
29 بهمن‌ماه 1356 همچون دیگر روزها به نظر نمی‌رسید. در نگاهی گذرا به سطح شهر، به وضوح سکوت و سکون حاصل از تعطیلی بازار بزرگ تبریز، مغازه‌ها، دکان‌ها و تا حد زیادی دانشگاه شهر مشهود بود. مطابق با اعلامیه‌ علمای برجسته‌ تبریز از جمله آیت ‌الله قاضی طباطبایی، آیت ‌الله غروی، آیت ‌الله قزلجه‌ای، آیت ‌الله انگجی و...، چنین مقرر بود تا مجلسی به مناسبت شهدای حادثه‌ 19 دی‌ماه شهر قم از ساعت 10:00 تا 12:00 برگزار شود. اهالی تبریز و حومه از آغاز صبح روز 29 بهمن ماه، از مسیرهای مختلف به قصد حضور در مسجد میرزا یوسف، واقع در ابتدای بازار تبریز حرکت خود را آغاز نمودند؛ لکن دیری نپایید که در جریان این راهپیمایی، درگیری با نیروهای شهربانی و پلیس تبریز آغاز شد. یکی از مسیرها از میدان باغ گلستان آغاز می‌شد و جمعیتی بالغ بر هزار نفر، پس از اجتماع در این میدان، برای حرکت به سمت مسجد مجتهدی آماده می‌شدند. در حدود ساعت 08:00 الی 09:00 صبح، دسته‌ای از نیروهای شهربانی مستقر در میدان باغ گلستان، هنگام عبور برخی از اجتماع‌کنندگان، به دستور فرمانده میدانی خود، ستوان فرشاد، آن‌ها را مورد ضرب و شتم قرار داده و مانع از حرکت ایشان شدند. با اعتراض باقی حاضران در محل، ستوان فرشاد با شلیک دو تیر هوایی، مأموران تحت امر خود را به یورش به جانب مردم و متفرق کردن ایشان با استفاده از باطوم تشویق کرد و طولی نکشید که میدان باغ گلستان، صحنه‌ درگیری میان مأموران و معترضان گردید. این نخستین درگیری در سطح شهر تبریز بود که در ساعات ابتدایی روز، در دفاتر و گزارش‌های ساواک ثبت و ضبط گردید.  
29 بهمن‌ماه 1356 همچون دیگر روزها به نظر نمی‌رسید. در نگاهی گذرا به سطح شهر، به وضوح سکوت و سکون حاصل از تعطیلی بازار بزرگ تبریز، مغازه‌ها، دکاکین و تا حد زیادی دانشگاه شهر مشهود بود.
حادثه‌ی دیگری در حدود ساعت 10:30 در حوالی چهار راه شهناز (خیابان شریعتی فعلی) اتفاق افتاد، از این قرار که سرگرد حق‌شناس، رئیس کلانتری 6 بازار برای متفرق کردن اجتماع‌کنندگان در یکی از نقاط شلوغ شهر، مبادرت به شلیک تیر هوایی نموده و سربازان خود را مأمورِ سرکوب حاضران می‌نماید. این رفتار خشن و جنون‌آمیز که بدون اندک تخلفی از جانب مردم حاضر در محل، توسط افسر نامبرده صورت می‌پذیرد، موجبات خشم عمومی را فراهم می‌آورد و عزاداران را به مقاومت و درگیری با مأموران شهربانی تحریک می‌کند.  
 
با آنکه دانشگاه آذرآبادگان رسماً تعطیل نبود، اما بیش از نیمی از دانشجویان در دانشگاه حضور نداشتند و آن عده که در صبح این روز، در محیط دانشگاه حضور یافته بودند نیز خود به دو گروه تقسیم می‌شدند. یک گروه افرادی بودند که طبعاً به نظام و دستگاه حاکم وابستگی داشته، یا به طور کلی خود را از حوادث و مسائل سیاسی مملکت دور نگه داشته بودند و دسته‌ دیگر دانشجویانی بودند که با هدف به تعطیلی کشاندن دانشگاه و تشویق دانشجویان حاضر در کلاس‌ها به ترک محل، در محیط دانشگاه آذرآبادگان حضور یافته بودند. به گزارش ساواک تبریز، این عده در نهایت با شکستن شیشه‌های دانشگاه و به آتش کشیدن کیوسک نگهبانی، در حالی که با شکستن شاخه‌های درختان به چوب‌دستی‌هایی مسلح شده بودند، از دانشگاه خارج و در سطح شهر پخش شدند.
 
بازار تبریز و دکان‌های محیط بر آن نیز، به استثنای برخی مغازه‌های نانوایی و اغذیه فروشی غالباً تعطیل بودند. آن عده‌ی انگشت‌شمار از بازاریانی نیز که احیاناً طرفدار رژیم بوده، یا دست‌کم به چیزی جز سود و منفعت شخصی نمی‌اندیشیدند هم از خوف انگشت‌نما شدن یا خشم معترضان، جرأت باز نمودن دکان‌های خویش را نیافته، غالباً در کنار حجره‌های خود ایستاده و نظاره‌گر بودند.
 
مدارس، ادارات، بانک‌ها و واحد‌های دولتی نیز مطابق دستور اکید دولت همگی باز بودند و کارمندان و کارکنان آن تحت نظارت نامحسوس و دائم ساواک قرار داشتند. با این وجود، در خصوص کارگران غیروابسته به دولت و کارگران ساختمانی و فصلی به‌خصوص حاشیه‌نشینان تبریز فکری نشده بود؛ چرا که مطابق گزارش‌ها، از چندی پیش وعاظ و طلاب به جهت آگاهی و آمادگی ساکنان این محلات، فعالیت گسترده‌ای را آغاز کرده و جمع کثیری را به انجام مراسم چهلم شهدای قم تشویق نموده بودند. از این رو، در روز واقعه، به غیر از طیف وسیعی از روحانیون، طلاب، دانشجویان، کارگران و ساکنان شهر تبریز، خیل عظیمی از حاشیه‌نشینان و ساکنان حومه‌ی شهر تبریز نیز در شهر حضور به هم رسانیده و به طرز چشمگیری بر ابعاد اعتراضات و تظاهرات مردمی افزوده بودند.
 
به‌رغم صدور و توزیع تعداد کثیری اعلامیه در سطح شهر و در پی آن بازداشت و دستگیری افراد متعددی در همین رابطه و همچنین هشدار ساواک تبریز به شهربانی و نیروهای انتظامی تحت امر آن، این نیروها در روز واقعه، در پایین‌ترین سطح از آمادگی در رویارویی با تظاهرات گسترده‌ی احتمالی قرار داشتند. این مسئله نه تنها از سیر حوادثی که بزودی به وقوع پیوست، به وضوح مشهود و قابل دریافت است، بلکه حتی کنسول امریکایی مقیم در محل نیز در گزارش خود بدان اشاره می‌کند. در بخشی از این گزارش مندرج است: «علی‌رغم گزارشات وسیعی که راجع به بسته بودن مغازه‌ها، به خاطر یادبود کشته‌شدگان قم رسیده بود، مقاماتِ پلیس شهر به طرز عجیبی در برخورد با چنین انفجار خشونتی، غیر آماده می‌نمودند و ظاهراً از پیش هیچ طرحی برای مقابله تدارک نشده بود و یا این که طرح محدودی بوده است!»
 
بحث از عدم آمادگی نیروهای انتظامی و پلیس، به مسئله‌ی تقابل با معارضان محدود نمی‌شود، بلکه موضوعی که حتی بیش از این مسئله اهمیت دارد، عدم توجیه و درک صحیح شرایط از جانب این نیروها و در رأس آن، فرماندهان میدانی ایشان است. به طوری که پژوهشگران عرصه‌ی سیاسی، نخستین جرقه و وقوع انفجار و تشنج در سطح شهر تبریز را، مستقیماً با رفتار و طرز برخورد این نیروها با مردم عزادار مرتبط می‌دانند. تشنجی که از نخستین ساعات صبح روز 29 بهمن ماه آغاز شد و با سیری صعودی، تا اواخر روز تداوم یافت و آثار حاصل از آن، تا مدت‌ها فضای سیاسی کشور را تحت تأثیر قرار داد.
 
مطابق با اعلامیه‌ی علمای برجسته‌ی تبریز، چنین مقرر بود تا مجلسی به مناسبت شهدای حادثه‌ی 19 دی‌ماه شهر قم از ساعت 10:00 تا 12:00 برگزار شود. اهالی تبریز و حومه از آغاز صبح روز 29 بهمن ماه، از مسیرهای مختلف به قصد حضور در مسجد میرزا یوسف، واقع در ابتدای بازار تبریز حرکت خود را آغاز نمودند؛ لکن دیری نپایید که در جریان این راهپیمایی، درگیری با نیروهای شهربانی و پلیس تبریز آغاز شد. یکی از مسیرها از میدان باغ گلستان آغاز می‌شد و جمعیتی بالغ بر هزار نفر، پس از اجتماع در این میدان، برای حرکت به سمت مسجد مجتهدی آماده می‌شدند. در حدود ساعت 08:00 الی 09:00 صبح، دسته‌ای از نیروهای شهربانی مستقر در میدان باغ گلستان، هنگام عبور برخی از اجتماع‌کنندگان، به دستور فرماندهِ میدانی خود، ستوان فرشاد، آن‌ها را مورد ضرب و شتم قرار داده و مانع از حرکت ایشان شدند. با اعتراض باقی حاضران در محل، ستوان فرشاد با شلیک دو تیر هوایی، مأموران تحت امر خود را به یورش به جانب مردم و متفرق کردن ایشان با استفاده از باطوم تشویق کرد و طولی نکشید که میدان باغ گلستان، صحنه‌ی درگیری میان مأموران و معترضان گردید. این نخستین درگیری در سطح شهر تبریز بود که در ساعات ابتدایی روز، در دفاتر و گزارش‌های ساواک ثبت و ضبط گردید.  
 
حادثه‌ی دیگری در حدود ساعت 10:30 در حوالی چهار راه شهناز (خیابان شریعتی فعلی) اتفاق می‌افتد، از این قرار که سرگرد حق‌شناس، رئیس کلانتری 6 بازار برای متفرق کردن اجتماع‌کنندگان در یکی از نقاط شلوغ شهر، مبادرت به شلیک تیر هوایی نموده و سربازان خود را مأمورِ سرکوب حاضران می‌نماید. این رفتار خشن و جنون‌آمیز که بدون اندک تخلفی از جانب مردم حاضر در محل، توسط افسر نامبرده صورت می‌پذیرد، موجبات خشم عمومی را فراهم می‌آورد و عزاداران را به مقاومت و درگیری با مأموران شهربانی تحریک می‌کند.  


اما مهم‌ترین حادثه، در صبح این روز، در مقابل مسجد میرزا یوسف مجتهدی اتفاق می‌افتد. در حدود ساعت 09:00 صبح، اهالی، کسبه، کارگران، طلاب، روحانیون و توده‌های مردم در ابتدای بازار جمع شده، به قصد مسجد میرزا یوسف حرکت می‌کنند؛ لکن در برابر مسجد، با تجمع و موضع‌گیری مأموران شهربانی و نیروهای انتظامی به فرماندهی سرگرد حق‌شناس مواجه می‌شوند. هنگامی که مشهدی محمد، کفش‌دار مسجد قصد باز کردن درب مسجد را می‌کند، سرگرد حق‌شناس شخصیت منفوری که در سرکوب قیام خونین 15 خرداد 1342 دست داشت و به شدت مورد لعن و نفرین مردم آزاده‌ی‌ تبریز بود، اجازه‌ی بازگشایی درب مسجد را نمی‌دهد و صحن قدسی مسجد را «طویله» خطاب کرده، حاضرین را از ورود به این مکان مقدس باز می‌دارد. در این حین، جوانی انقلابی به نام محمد تجلاّ که از برخورد توهین‌آمیز حق‌شناس به غایت در خشم شده، پاره سنگی به جانب او پرتاب می‌کند، لکن پس از این اقدام، هدف گلوله قرار می‌گیرد و به شهادت می‌رسد.  
اما مهم‌ترین حادثه، در صبح این روز، در مقابل مسجد میرزا یوسف مجتهدی اتفاق می‌افتد. در حدود ساعت 09:00 صبح، اهالی، کسبه، کارگران، طلاب، روحانیون و توده‌های مردم در ابتدای بازار جمع شده، به قصد مسجد میرزا یوسف حرکت می‌کنند؛ لکن در برابر مسجد، با تجمع و موضع‌گیری مأموران شهربانی و نیروهای انتظامی به فرماندهی سرگرد حق‌شناس مواجه می‌شوند. هنگامی که مشهدی محمد، کفش‌دار مسجد قصد باز کردن درب مسجد را می‌کند، سرگرد حق‌شناس شخصیت منفوری که در سرکوب قیام خونین 15 خرداد 1342 دست داشت و به شدت مورد لعن و نفرین مردم آزاده‌ی‌ تبریز بود، اجازه‌ی بازگشایی درب مسجد را نمی‌دهد و صحن قدسی مسجد را «طویله» خطاب کرده، حاضرین را از ورود به این مکان مقدس باز می‌دارد. در این حین، جوانی انقلابی به نام محمد تجلاّ که از برخورد توهین‌آمیز حق‌شناس به غایت در خشم شده، پاره سنگی به جانب او پرتاب می‌کند، لکن پس از این اقدام، هدف گلوله قرار می‌گیرد و به شهادت می‌رسد.  
confirmed
۸٬۴۳۶

ویرایش