۸۷۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
=اسرائیل= | =اسرائیل= | ||
حضرت [[یعقوب]] علیه السلام دوازده پسر داشت و به [[اسرائیل]] ملقب بود. اهل کتاب این اسم مرکب را چنین معنا میکنند: کسی که بر [[خدا]] مظفر شد، ولی اصل معنای آن در عبری چنین است: کسی که بر قهرمان پیروز شد. به گفته تورات، کشتی گرفتن حضرت [[یعقوب]] علیه السلام با [[خدا]] که به پیروزی او بر [[خدا]] انجامید، علت ملقب شدن وی به [[اسرائیل]] است <ref>پیدایش 32: 24-32</ref>. اهل کتاب از زمانهای قدیم گفتهاند که مقصود از [[خدا]] در این داستان، یکی از فرشتگان خداست رک.: | حضرت [[یعقوب]] علیه السلام دوازده پسر داشت و به [[اسرائیل]] ملقب بود. اهل کتاب این اسم مرکب را چنین معنا میکنند: کسی که بر [[خدا]] مظفر شد، ولی اصل معنای آن در عبری چنین است: کسی که بر قهرمان پیروز شد. به گفته تورات، کشتی گرفتن حضرت [[یعقوب]] علیه السلام با [[خدا]] که به پیروزی او بر [[خدا]] انجامید، علت ملقب شدن وی به [[اسرائیل]] است <ref>پیدایش 32: 24-32</ref>. اهل کتاب از زمانهای قدیم گفتهاند که مقصود از [[خدا]] در این داستان، یکی از فرشتگان خداست <ref>رک.: هوشع 12:3-4</ref>. | ||
پس از چندی حادثه مفقود شدن حضرت [[یوسف]] علیه السلام پیش آمد و سرانجام این موضوع موجب شده که [[بنی اسرائیل]] در [[مصر]] اقامت کنند. مطالب سفر پیدایش [[تورات]] به اینجا خاتمه مییابد. | پس از چندی حادثه مفقود شدن حضرت [[یوسف]] علیه السلام پیش آمد و سرانجام این موضوع موجب شده که [[بنی اسرائیل]] در [[مصر]] اقامت کنند. مطالب سفر پیدایش [[تورات]] به اینجا خاتمه مییابد. | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
=حضرت موسی علیه السلام= | =حضرت موسی علیه السلام= | ||
در باب دوم سفر خروج تورات میخوانیم که یک تن از [[بنی اسرائیل]] <ref>نام وی در احادیث اسلامی، عمران و در تورات عمرام بن قهات بن لاوی بن یعقوب است <ref>خروج 6: 14-20 | در باب دوم سفر خروج تورات میخوانیم که یک تن از [[بنی اسرائیل]] <ref>نام وی در احادیث اسلامی، عمران و در تورات عمرام بن قهات بن لاوی بن یعقوب است</ref> <ref>خروج 6: 14-20</ref> با یکی از دختران قبیله خود ازدواج کرد و دارای پسری شد. مادر نوزاد به منظور نجات وی از چنگال مأموران [[فرعون]] او را مدت سه ماه پنهان کرد. | ||
از آنجا که مخفی نگه داشتن کودک برای همیشه ممکن نبود، مادرش صندوقی تهیه کرد و منافذ آن را با قیر اندود و کودک زا در آن نهاد و در میان نیزارهای [[رود نیل]] رها کرد. خواهر وی در آن حوالی ایستاد تا ببیند چه بر سر او خواهد آمد. | از آنجا که مخفی نگه داشتن کودک برای همیشه ممکن نبود، مادرش صندوقی تهیه کرد و منافذ آن را با قیر اندود و کودک زا در آن نهاد و در میان نیزارهای [[رود نیل]] رها کرد. خواهر وی در آن حوالی ایستاد تا ببیند چه بر سر او خواهد آمد. |