confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۵: | ||
در برخی منابع [[اهل سنت]] همچون المنتظم اثر ابن جوزی، مورخ و مفسر سنی قرن ششم، آمده است که پس از اسلام آوردن عمر در سال ششم [[بعثت]] بود که دعوت به اسلام علنی شد و مسلمانان توانستند در [[مسجد الحرام]] جمع شوند و بر گرد [[کعبه]] طواف کنند و حق خود را از کسانی که به مسلمانان ستم کرده بودند، بگیرند.<ref>ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۳۵</ref> سید جعفر مرتضی در این زمینه گفته است چگونه ممکن است قریش پیش از هجرت مسلمانان به [[مدینه]] از عمر واهمه داشته باشد، در حالی که عمر در سال ششم هجری در ماجرای صلح حدیبیه از رفتن نزد قریش واهمه داشت و درخواست پیامبر برای مذاکره با قریش را به این دلیل که ممکن است قریش به او آسیب برسانند، نپذیرفت.<ref>عاملی، الصحیح من السیرة النبی الأعظم، ۱۴۲۶ق، ج۱۵، ص۲۹۹-۳۰۰</ref> | در برخی منابع [[اهل سنت]] همچون المنتظم اثر ابن جوزی، مورخ و مفسر سنی قرن ششم، آمده است که پس از اسلام آوردن عمر در سال ششم [[بعثت]] بود که دعوت به اسلام علنی شد و مسلمانان توانستند در [[مسجد الحرام]] جمع شوند و بر گرد [[کعبه]] طواف کنند و حق خود را از کسانی که به مسلمانان ستم کرده بودند، بگیرند.<ref>ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۳۵</ref> سید جعفر مرتضی در این زمینه گفته است چگونه ممکن است قریش پیش از هجرت مسلمانان به [[مدینه]] از عمر واهمه داشته باشد، در حالی که عمر در سال ششم هجری در ماجرای صلح حدیبیه از رفتن نزد قریش واهمه داشت و درخواست پیامبر برای مذاکره با قریش را به این دلیل که ممکن است قریش به او آسیب برسانند، نپذیرفت.<ref>عاملی، الصحیح من السیرة النبی الأعظم، ۱۴۲۶ق، ج۱۵، ص۲۹۹-۳۰۰</ref> | ||
=شرکت عمر بن خطاب در غزوهها و جنگها= | |||
==در زمان پیامبر(ص)== | |||
اخباری درخور توجه از او در زمان حیات رسول خدا(ص) نرسیده است. او را به سبب خردسالی از نبرد در غزوههای بدر<ref>الکامل، ج۲، ص۱۳۶</ref> و احد بازداشتند.<ref>الکامل، ج۲، ص۱۵۱</ref> به گفته خودش در ۲۱ غزوه شرکت داشت که نخستین آنها خندق بود. در شش غزوه غایب بود؛ زیرا پیامبر(ص) به او اجازه حضور در آنها را نداد.<ref> تاریخ طبری، ج۲، ص۲۰۷</ref> از چگونگی شرکت او در این غزوهها گزارشی در دست نیست. وی را از فراریان [[جنگ موته]] دانستهاند که بر اثر آن در [[مدینه]] سخت سرزنش شد.<ref> البدایة و النهایه، ج۴، ص۲۸۳</ref> در فتح مکه حاضر بوده و چگونگی ورود پیامبر(ص) به مکه و عملکرد ایشان در نابود کردن بتها را گزارش کرده است.<ref> البدایة و النهایه، ج۴، ص۳۳۶، ۳۴۷</ref> | |||
==پس از پیامبر(ص)== | |||
وی در زمان ابوبکر در [[جنگهای ردّه]] شرکت داشت و چگونگی کشته شدن [[مسیلمه کذاب]] در سال یازدهم ق. را گزارش کرده است.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۲۸۰؛ الکامل، ج۲، ص۳۶۴-۳۶۵</ref>در همین جنگ، عمویش زید بن خطاب به دست اصحاب مسیلمه کشته شد و عمر به گمان کوتاهی ورزیدن عبدالله، در صدد توبیخ او برآمد.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۲۸۰؛ الکامل، ج۲، ص۳۶۶</ref> در دوره خلافت پدرش در برخی فتوحات و لشکرکشیها حضور داشت. بر پایه گزارشهای تاریخی، در فتح خراسان و جرجان به فرماندهی سعید بن العاص شرکت داشته است.<ref>تاریخ طبری، ج۲، ص۶۰۷-</ref> گفتهاند که در فتح مصر نیز حاضر بوده است.<ref>تاریخ الاسلام، ج۵، ص۴۵۵</ref> پدرش در دوران خلافت خود، برای او سالانه ۵۰۰۰ درهم مقرری از بیتالمال قرار داد.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۵۳</ref> این، مقداری بود که به اصحاب بدر پرداخت میشد<ref>تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۳۸</ref> ؛ اما او از اصحاب بدر نبود.ابن عمر به سال ۲۸ق. در فتح افریقیه، حد فاصل [[تونس]] و [[مراکش]]، تحت فرماندهی عبدالله بن سعد بن ابیسرح شرکت داشت.<ref>فتوح البلدان، ج۱، ص۲۶۷</ref> | |||
=مخالفت عمر بن خطاب با پیامبر(ص)= | =مخالفت عمر بن خطاب با پیامبر(ص)= | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۳۹: | ||
مردم که ابوبکر را خلیفه رسول الله مینامیدند، در ابتدا عمر را <big>خلیفه خلیفه رسول الله</big> میخواندند؛ اما این لقب را سنگین میشمردند. در همان روزگار، مردم فرماندهان سپاه را امیر میخواندند و از قضا یکی از صحابه، عمر را <big>امیرالمؤمنین</big> خطاب کرد که از آن پس او از طرف مردم به این لقب خوانده میشد. <ref> ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر (تاریخ ابن خلدون)، ج۱، ص۲۸۲ – ۲۸۳، تحقیق:خلیل شحادة، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق</ref> | مردم که ابوبکر را خلیفه رسول الله مینامیدند، در ابتدا عمر را <big>خلیفه خلیفه رسول الله</big> میخواندند؛ اما این لقب را سنگین میشمردند. در همان روزگار، مردم فرماندهان سپاه را امیر میخواندند و از قضا یکی از صحابه، عمر را <big>امیرالمؤمنین</big> خطاب کرد که از آن پس او از طرف مردم به این لقب خوانده میشد. <ref> ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر (تاریخ ابن خلدون)، ج۱، ص۲۸۲ – ۲۸۳، تحقیق:خلیل شحادة، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق</ref> | ||
البته نقلهای دیگری نیز در چگونگی این نامگذاری وجود دارد. <ref> ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۱۵۰ ۱۱۵۱، تحقیق:بجاوی، علی محمد، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ق</ref> | البته نقلهای دیگری نیز در چگونگی این نامگذاری وجود دارد. <ref> ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۱۵۰ ۱۱۵۱، تحقیق:بجاوی، علی محمد، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ق</ref> | ||
وفات و محل دفن عمر بن خطاب | |||
ابن عمر در ۷۳/۷۴ ق. در [[مکه]] درگذشت.<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۹۵۲؛ تاریخ دمشق، ج۳۱، ص۸۳؛ المنتظم، ج۶، ص۱۳۷</ref> هنگام مرگ ۸۴<ref> المعارف، ص۱۸۶.</ref> یا ۸۷ ساله بود.<ref>تاریخ دمشق، ج۳۱، ص۸۵؛ الکامل، ج۴، ص۳۶۳</ref> [[حجاج]] بر او [[نماز]] گزارد<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۸۷؛ تاریخ الاسلام، ج۵، ص۴۶۷</ref> و در گورستان مهاجران در فخّ، نزدیک مکه دفنش نمودند.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۴۲؛ المعارف، ص۱۸۶؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۳۱</ref> برخی منابع به جای فخّ منطقه ذیطُویٰ<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۴۲؛ تاریخ دمشق، ج۳۱، ص۸۸؛ ج۶، ص۱۳۷؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۵۲</ref> و المُحَصّب<ref> تاریخ دمشق، ج۳۱، ص۸۸</ref> را نام بردهاند. ازرقی در سده سوم قبر او را در اذاخر در قریه خرمان<ref> اخبار مکه، ج۲، ص۲۰۹-۲۱۰، ۲۸۹</ref> نزدیک مکه دانسته است. عمر به حفصه وصیت کرد و حفصه پس از خود به عبدالله و وی به فرزندش عبدالله به همان امور که پدرش سفارش کرده بود، وصیت نمود.<ref> الطبقات، ج۴، ص۱۸۴</ref> | |||
=پانویس= | =پانویس= |