confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۴۰: | خط ۱۴۰: | ||
البته نقلهای دیگری نیز در چگونگی این نامگذاری وجود دارد. <ref> ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۱۵۰ ۱۱۵۱، تحقیق:بجاوی، علی محمد، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ق</ref> | البته نقلهای دیگری نیز در چگونگی این نامگذاری وجود دارد. <ref> ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۱۵۰ ۱۱۵۱، تحقیق:بجاوی، علی محمد، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ق</ref> | ||
وفات و محل دفن عمر بن خطاب | =دوران حکومت عمر بن خطاب= | ||
عمر بن خطاب پس از ابوبکر و به وصیت او در سال سیزدهم هجرت به خلافت رسید. بنابر نقلی وی اولین نفری است که خود را [[امیرالمؤمنین]] نامید.<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۱۱۵۱</ref> عمر در این دوره، بهرغم رفتار خشونتآمیز با مردم، زندگی سادهای داشت. وی به تجارت میپرداخت و از تجمّلگرایی و استفاده شخصی از بیت المال، به شدت متنفّر بود؛ ازاینرو بارها کارگزاران خود را به دلیل تجمّلگرایی، برکنار یا توبیخ و جریمه کرد. اما معاویه را از این امر معاف داشت و او را کسرای عرب خواند.<ref> الطبقاتالکبری، ج۳، صص ۲۷۵ - ۲۷۸؛ نثرالدر، آبی، ج۱، ص۱۱۹؛ العقدالفرید، اندلسی، ج۱، ص۳</ref> | |||
==گسترش فتوحات== | |||
عمر در طول ده سال خلافت خود، سیاست توسعه فتوحات را پی گرفت و به تصرّف سایر مناطق در [[شامات]]<ref>ر.ک :مقاله شامات</ref>، [[عراق]]<ref>ر.ک:مقاله عراق</ref> و [[ایران]] ادامه داد. مردم این مناطق نیز از سویی با ضعف حکومت مرکزی خود و قاطعیت مسلمانان مواجه شدند و از سوی دیگر از ظلم و ستم دیرین پادشاهان به تنگ آمده بودند؛ به همین سبب، به سرعت به اسلام روی آوردند و یا درخواست صلح کردند. برخی از شهرها و مناطق فتح شده در شام، عراق و ایران، عبارتند از: ا[[ردن]]، [[فلسطین]]، [[مصر]]، اسکندریه، حمص، قنسرین [[حلب]]،منبج، [[قادسیه]]، [[بصره]]<ref>ر.ک:مقاله بصره</ref>، حیره، نهاوند، [[آذربایجان]]، اهواز، اصطخر، همدان و [[اصفهان]].<ref>تاریخ الیعقوبی، ج۲، صص ۱۴۱-۱۵۷</ref> | |||
مسلمانان با فتح این مناطق، به گسترش اسلام، در جهان کمک کردند؛ امّا یکی از انگیزههای مهمّ اعراب برای حضور چشمگیر در این فتوحات، دستیابی به غنایم و دریافت خراج بود.<ref>الاخبار الطوال، دینوری، ص۱۱۶؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۵۴</ref> این امر سبب شد تا به تدریج فرهنگ تجمّلگرایی و دنیاطلبی بر فضای زهد جامعه اسلامی غلبه یابد و مسائلی را بهویژه در روزگار خلیفه سوم به وجود آورد.<ref>مروجالذّهب، ج۱، ص۳۰۵</ref> | |||
==اقدامات حکومتی== | |||
خلیفه دوم، افزون بر ادامه فتوحات و توسعه جغرافیایی جامعه اسلامی، اقدامات دیگری نیز انجام داد. از جمله اینکه در سال شانزده قمری برای سهولت در ثبت وقایع، به پیشنهاد حضرت علی(ع)، [[هجرت رسول خدا]](ص) را مبدأ تاریخ قرار داد.<ref>طبری آورده است که اولین بار، شخص رسول خدا(ص)، پس از هجرت به مدینه، ماه ربیعالاول را مبدأ تاریخ قرار داد، (تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۱۱۰)</ref> همچنین به یمن ثروت هنگفتی که نصیب دستگاه خلافت شده بود، پیشنهاد تشکیل دیوان را به تقلید از ملوک شام به اجرا گذارد و برای افراد، به ترتیب سابقهای که در اسلام داشتند، مقرّری تعیین کرد. وی مناطقی مانند: مدینه، مصر، جزیره، [[کوفه]]<ref>ر.ک:مقاله کوفه</ref>، بصره، شام، فلسطین، موصل و قنسرین را نیز شهر و ناحیه نامید. [[یهودیان]] [[خیبر]] را هم از [[حجاز]] اخراج کرد و اعراب را به مناطق فتح شده کوچ داد. منابع سنّی، برخی از اقدامات او را ابتکار او دانسته و آوردهاند که وی، نخستین کسی بود که شلّاق به دست گرفت؛ برای زمین، مالیات و برای طبقات مختلف [[اهل کتاب]]، جزیه مشخّص کرد؛ امور قضاوت هر شهر را به فردی سپرد؛ مسجد النبی را تخریب کرد و در جهت خانه عباس بن عبدالمطلب توسعه بخشید؛ برای زنان و مردان مدینه، امام جماعت جداگانهای در نظر گرفت.<ref>طبری آورده است که اولین بار، شخص رسول خدا(ص)، پس از هجرت به مدینه، ماه ربیعالاول را مبدأ تاریخ قرار داد، (تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۱۱۰)</ref> | |||
==بدعتها== | |||
عمر، بدعتها و نوآوریهایی را نیز بر پایه نظرات شخصی خود به وجود آورد؛ از جمله: | |||
متعه حج را حرام کرد۔<ref>ابن اثیر جزری،جامع الاصول،1/115 از نسائی ،السنن،5/153 حدیث صحیح آودرہ است۔نیزوی در جامع الاصول،3/116 از صحیح بخاری، صحیح مسلم و سنن نسائی با سند صحیح حدیث ذکر کردہ است</ref> | |||
متعه ازدواج را تحریم کرد که زمان رسول خدا(ص) و ابوبکر، حلال و رایج بود.<ref>ابن اثیر جزری در جامع الاصول،11/451 از صحیح مسلم صحیح السند حدیث روایت کردہ است</ref> | |||
[[نماز تراویح]] (که به جماعت خوانده میشود)۔<ref> ابن اثیر جزری،جامع الاصول،6/123 از موطا امام مالک و صحیح بخاری ، حدیث صحیح السند روایت نقل کردہ۔</ref> | |||
دستور داد تا در نماز تکتف کرده و دستهای خود را بر سینه نهند. | |||
مردم را بعد از نماز عصر ، خواندن نماز مستحبّی، منع کرد و برخی را نیز به همین دلیل شلاق زد.<ref>ابن اثیر جزری،جامع الاصول،6/30 از صحیح مسلم ۔صحیح بخاری،1/122/592</ref> | |||
==جلوگیری از نقل حدیث== | |||
یکی از وقایع مهمّی که در دوره خلافت ابوبکر اتّفاق افتاد و از سوی عمر نیز با جدّیت تمام پیگیری شد، مسئله جلوگیری از نقل احادیث و سخنان [[رسول خدا]](ص) بود. منابع آوردهاند که وی با این استدلال که استفاده از روایات یا نقل آنها ممکن است باعث کم و زیاد شدن حرفی از آنها و کنار گذاشتن کتاب خدا شود، هرگونه نوشتن یا گفتن حدیث را ممنوع کرد. همچنین دستور داد تا مردم، مجموعههای روایی خود را نزد خلیفه جمع کنند و سپس آنها را آتش زد | |||
عمر حتّی کسانی مانند عبدالله بن مسعود، ابودرداء و ابومسعود انصاری را تهدید کرد و از نقل فراوان حدیث برحذر داشت و اجازه خروج از مدینه را به آنان نداد. از ابوهریره و کعب الاحبار نیز خواست تا نقل حدیث را ترک کنند، در غیر این صورت به سرزمین دوس<ref>محلّی که در آن خرمن میکوبند، (لسان العرب، ابن منظور، ج۶، ص۹۰)</ref> و میمونها تبعید خواهند شد.<ref>الطبقاتالکبری، ج۳، ص۲۸۷؛ تاریخ مدینه دمشق، ا بن عساکر، ج۵۰، ص۱۷۲؛ تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج۱، ص۸؛ کنزالعمال، ج۱۰، ص۲۹۳؛ کتاب الام، شافعی، ج۷، ص۳۵۸</ref> این در حالی بود که وی برخی از منقولات کعبالاحبار از تورات را نیکو میشمرد و آنها را میپذیرفت<ref> البدایه والنّهایه، ا بن کثیر، ج۱، ص۱۹؛ حلیه الاولیاء، اصبهانی، ج۲، صص۴۴۰، ۴۴۸ و ۴۵۱</ref> و نیز برای اولین بار در اسلام به کسانی چون: عبید بن عمیر و تمیم بن اوس بن خارجه داری اجازه داد تا در مسجد رسول خدا(ص) حاضر شوند و قصّههای تورات و انجیل را برای مردم تعریف کنند.<ref>مسند احمد، ج۱، ص۱۷ و ج۳، ص۴۴۹؛ کنزالعمال، ج۱۰، ص۱۸۱</ref> | |||
==کارگزاران== | |||
در دوره خلافت عمر، دامنه فتوحات گسترش یافت و سرزمینهای بسیاری تحت سیطره حکومت اسلام یقرار گرفتند؛ به همین دلیل، وی روش حکمرانی خود را بر پایه اقتدار حکومت مرکزی بنا نهاد و پس از تقسیم قلمرو خلافت، برای هر منطقه، امیری معین کرد. خلیفه دوم در امر انتخاب والی بسیار سختگیر بود؛ ازاینرو، والیان متعدّدی را عزل کرد و افراد جدیدی را جایگزین آنان ساخت. به صحابه برجسته و معروف نیز چندان توجّه نکرد و جز در مواردی اندک به آنان امارت نداد. او در مقابل اعتراض برخی از آنها، مانند ابی بن کعب گفت که نمیخواهد اصحاب رسول خدا(ص) را به امور حکومتی آلوده کند.<ref>الطبقات الکبری، ج۳، صص ۲۸۳ و ۴۹۹</ref> | |||
==قتل== | |||
عمر بن خطّاب، پس از ده سال و شش ماه خلافت، در ۲۰ ذیحجّه سال ۲۳ق در ۶۰ یا ۶۳ سالگی به دست ابولؤلؤ مجروح شد و در اثر همین جراحت پس از سه روز، در ۲۳ ذیالحجه از دنیا رفت. صهیب بن سنان بر او نماز گزارد و پس از اذن گرفتن از عایشه کنار قبر ابوبکر دفن شد.<ref>الامامة و السیاسة، ج۱، ص۴۱ و ۴۲ و تاریخ الیعقوبی، ج۲، صص ۱۵۹ و۱۶۰؛ الاستیعاب، ج۳، صص ۱۱۵۵ و ۱۱۵۶</ref> عمر در روزهای پایانی عمر خود که مجروح افتاده بود، میگفت: «ای کاش من هیچ بودم،ای کاش مادرم مرا نزاییده بود،ای کاش به فراموشی سپرده شده بودم،ای کاش بافنده بودم و از دسترنج خود زندگی میکردم.<ref>الزهد و الرقائق، ص۷۹-۸۰ و ۱۴۵-۱۴۶؛ حیاة الصحابة، ج۲، ص۱۱۵، تاریخ المدینة المنورة، ج۲، ص۹۲۰ و...</ref> | |||
==تشکیل شورای خلافت== | |||
عمر بن خطّاب برای تعیین خلیفه پس از خود، روشی مخالف انتخاب دو خلیفه قبل در پیش گرفت و با اعتراف به اینکه انتخاب ابوبکر با نظر مسلمانان نبود و از این پس باید با مشورت آنان باشد<ref> المصنف، ج۵، ص۴۴۵؛ الطبقاتالکبری، ج۳، ص۳۴۴</ref>، شورایی شش نفره متشکّل از علی(ع)، عثمان، عبدالرحمان بن عوف، زبیر، طلحه و سعد بن ابی وقاص را برای انتخاب خلیفه بعدی تعیین کرد و برای آن شرایطی قرار داد؛ از جمله اینکه اگر چهار نفر موافق فردی بودند و دو نفر مخالفت کردند، گردن آن دو را بزنید یا چنانچه دو گروه سه نفره، نظر متفاوتی درباره شخصی داشتند، رأی گروهی را بپذیرید که عبدالرحمان در آن است و سه مخالف را بکشید و اگر اعضای شورا نتوانستند پس از سه روز فردی را برگزینند، همه آنان را گردن بزنید.<ref>تاریخالیعقوبی، ج۲، ص۱۶۰؛ انسابالاشراف، بلاذری، ج۲، ص۲۶۱</ref> نتیجه این شورا، انتخاب عثمان بن عفان به عنوان خلیفه سوم بود.<ref> تاریخالیعقوبی، ج۲، ص۱۶۲؛ تاریخ الامم والملوک، ج۳، ص۲۹۶ و ۳۰۲؛ المصنف، ج۵، ص۴۴۷؛ التّنبیه و الاشراف، صص ۲۵۲ و ۲۵۳؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابیالحدید، ج۱، ص۱۹۴؛ البدء و التّاریخ، ابن مطهّر، ج۵، ص۱۹۲؛ السقیفة و فدک، ص۸۷، (البتّه طبری به نقش عمرو عاص در این ماجرا و شرط ابن عوف اشاره کرده است)</ref> هرچند شواهدی برای مشخص بودن نتیجه شورا میتوان یافت.<ref>نهجالبلاغه، دشتی، ص۳۰؛ شرح نهجالبلاغه، ابن ابیالحدید، ج۱، ص۱۸۸</ref> | |||
=وفات و محل دفن عمر بن خطاب= | |||
ابن عمر در ۷۳/۷۴ ق. در [[مکه]] درگذشت.<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۹۵۲؛ تاریخ دمشق، ج۳۱، ص۸۳؛ المنتظم، ج۶، ص۱۳۷</ref> هنگام مرگ ۸۴<ref> المعارف، ص۱۸۶.</ref> یا ۸۷ ساله بود.<ref>تاریخ دمشق، ج۳۱، ص۸۵؛ الکامل، ج۴، ص۳۶۳</ref> [[حجاج]] بر او [[نماز]] گزارد<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۸۷؛ تاریخ الاسلام، ج۵، ص۴۶۷</ref> و در گورستان مهاجران در فخّ، نزدیک مکه دفنش نمودند.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۴۲؛ المعارف، ص۱۸۶؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۳۱</ref> برخی منابع به جای فخّ منطقه ذیطُویٰ<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۴۲؛ تاریخ دمشق، ج۳۱، ص۸۸؛ ج۶، ص۱۳۷؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۵۲</ref> و المُحَصّب<ref> تاریخ دمشق، ج۳۱، ص۸۸</ref> را نام بردهاند. ازرقی در سده سوم قبر او را در اذاخر در قریه خرمان<ref> اخبار مکه، ج۲، ص۲۰۹-۲۱۰، ۲۸۹</ref> نزدیک مکه دانسته است. عمر به حفصه وصیت کرد و حفصه پس از خود به عبدالله و وی به فرزندش عبدالله به همان امور که پدرش سفارش کرده بود، وصیت نمود.<ref> الطبقات، ج۴، ص۱۸۴</ref> | ابن عمر در ۷۳/۷۴ ق. در [[مکه]] درگذشت.<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۹۵۲؛ تاریخ دمشق، ج۳۱، ص۸۳؛ المنتظم، ج۶، ص۱۳۷</ref> هنگام مرگ ۸۴<ref> المعارف، ص۱۸۶.</ref> یا ۸۷ ساله بود.<ref>تاریخ دمشق، ج۳۱، ص۸۵؛ الکامل، ج۴، ص۳۶۳</ref> [[حجاج]] بر او [[نماز]] گزارد<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۸۷؛ تاریخ الاسلام، ج۵، ص۴۶۷</ref> و در گورستان مهاجران در فخّ، نزدیک مکه دفنش نمودند.<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۴۲؛ المعارف، ص۱۸۶؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۳۱</ref> برخی منابع به جای فخّ منطقه ذیطُویٰ<ref>الطبقات، ج۴، ص۱۴۲؛ تاریخ دمشق، ج۳۱، ص۸۸؛ ج۶، ص۱۳۷؛ الاستیعاب، ج۳، ص۹۵۲</ref> و المُحَصّب<ref> تاریخ دمشق، ج۳۱، ص۸۸</ref> را نام بردهاند. ازرقی در سده سوم قبر او را در اذاخر در قریه خرمان<ref> اخبار مکه، ج۲، ص۲۰۹-۲۱۰، ۲۸۹</ref> نزدیک مکه دانسته است. عمر به حفصه وصیت کرد و حفصه پس از خود به عبدالله و وی به فرزندش عبدالله به همان امور که پدرش سفارش کرده بود، وصیت نمود.<ref> الطبقات، ج۴، ص۱۸۴</ref> |