confirmed، مدیران
۳۷٬۳۰۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
با این حال امام حسین(ع) و عبدالله بن زبیر از بیعت با یزید امتناع کردند؛ سیدالشهدا (ع) وقتى با اصرار ولید و مروان براى بیعت با یزید مواجه شد به فسق او شهادت داد و فرمود: یزید، مردى فاسق، شرابخوار، آدم کش است که آشکارا گناه مىکند و کسى همچون من با کسى مثل او بیعت نخواهد کرد. <ref> بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۲۵</ref> | با این حال امام حسین(ع) و عبدالله بن زبیر از بیعت با یزید امتناع کردند؛ سیدالشهدا (ع) وقتى با اصرار ولید و مروان براى بیعت با یزید مواجه شد به فسق او شهادت داد و فرمود: یزید، مردى فاسق، شرابخوار، آدم کش است که آشکارا گناه مىکند و کسى همچون من با کسى مثل او بیعت نخواهد کرد. <ref> بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۲۵</ref> | ||
=به شهادت رساندن امام حسین (ع)= | |||
چون مردم [[کوفه]]<ref>ر.ک:مقاله کوفه</ref> از مرگ معاویه و امتناع امام حسین (ع) از بیعت یزید اطلاع یافتند نامههای فراوان در پشتیبانی از امام حسین (ع) امضاء کردند و آن حضرت را به کوفه فراخواندند. امام حسین (ع) نیز در پاسخ به درخواست آنان [[مسلم بن عقیل]] را روانه کوفه نمود تا او را از حقانیت دعوت کوفیان مطلع کند. <ref>مسعودی، مروجالذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۵۴</ref> | |||
هنگامی که مسلم وارد کوفه شد مردم دسته دسته به بیعت با او شتافتند <ref>الإرشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۴۱</ref> و او این مطلب را به امام حسین (ع) گزارش داد. اما اخبار کوفه به یزید رسید و او نعمان بن بشیر حاکم کوفه را عزل و به جای او [[عبیدالله بن زیاد]] را نصب کرد و به او فرمان داد که مسلم بن عقیل را دستگیر یا تبعید یا به قتل برساند. به دنبال آن عبیدالله با حیله و تزویر یاران مسلم را از دور او پراکنده نموده و مسلم بن عقیل و پناه دهنده او [[هانی بن عروة]] را در کوفه به طرز دلخراشی به شهادت رساند. | |||
پس از آن سپاهی به فرماندهی عمر سعد گسیل داشت و راه را بر امام حسین (ع) و یارانش بسته و مطابق با فرمانی که یزید به او داده بود <ref>طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۱۵، ح۲۸۴۶</ref> آن حضرت و یارانشان را به شهادت رساند. سپس بازماندگان آن واقعه را که در بین آنها امام سجاد (ع) نیز حضور داشت به همراه سرهای شهدای کربلا به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد و از آنجا به شام نزد یزید بردند. <ref>مسعودی، مروجالذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۵۹</ref> | |||
هنگام ورود اسیران به شام، یزید دستور داد شهر را آذینبندی کنند. <ref>سید ابن طاووس، لهوف، ۱۳۸۱ش، ص۲۱۳</ref> او همچنین قصر را تزیین کرد و بزرگان شام را به حضور طلبید. <ref>سید ابن طاووس، لهوف، ۱۳۸۱ش، ص۲۱۳</ref> یزید در حضور اسیران، سر امام حسین(ع) را در ظرف طلا گذاشت و با چوبدستی به آن میزد <ref>یعقوبی، تاریخ، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۶۴</ref> و این ابیات را می خواند: | |||
* لیت أشیاخی ببدرٍ شَهِدوا * جزعَ الخزرجِ من وَقْع الأسَلْ | |||
* | |||
* لأهلّوا و استهلّوا فرحاً * ثُمّ قالوا یایزیدُ لاتُشَلْ | |||
* | |||
* لعِبَتْ هاشمُ بالملکِ فلا * خبرٌ جاءَ ولاوحی نَزَلْ <ref>مقرم، مقتل الحسین (ع)، ۱۳۸۷ش، ص۳۵۸</ref> | |||
* | |||
* ای کاش بزرگانی از قبیله من که در جنگ بدر کشته شدند، بودند و زاری قبیله خزرج را میدیدند. | |||
* | |||
* شادمانی و خوشحالی میکردند و میگفتند ای یزید دست تو درد نکند. | |||
* | |||
* بنیهاشم با حکومت بازی کردند وگرنه خبری نیامده بود و وحیی نازل نشده بود. | |||
* | |||
=واقعه حرّه در زمان خلافت یزید= | =واقعه حرّه در زمان خلافت یزید= |