confirmed
۵٬۹۱۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
گويند: مقصود همه اين آيات ولايت حضرت على (ع) است، همچنين به احاديثى از اين قبيل استناد مى نمايند: | گويند: مقصود همه اين آيات ولايت حضرت على (ع) است، همچنين به احاديثى از اين قبيل استناد مى نمايند: | ||
«انت الخليفة من بعدى و انت وصيى و قاضى دينى»، يعنى تو پس از من جانشين منى، تو وصى و وام گذار من هستى. «و سلّموا عليه بامرة المؤمنين»، يعنى او را به اميرى مؤمنان سلام دهيد. «و اقضاكم على»، بهترين قاضى در ميان شما حضرت على (ع) است. «و تعلّموا منه و لا تعلّموه، اسمعوا له و اطيعوه»، از او بياموزيد و به او نياموزيد. «و من كنت مولاه فعلىّ مولاه»، هر كه من مولاى او هستم على (ع) نيز مولاى اوست. «انت منّى بمنزلة هارون من موسى الّا انه لا نبى بعدى»، تو در نزد من مانند هارونى در پيش موسى، جز اين كه پيغمبرى بعد از تو نيست. | «انت الخليفة من بعدى و انت وصيى و قاضى دينى»، يعنى تو پس از من جانشين منى، تو وصى و وام گذار من هستى. «و سلّموا عليه بامرة المؤمنين»، يعنى او را به اميرى مؤمنان سلام دهيد. «و اقضاكم على»، بهترين قاضى در ميان شما حضرت على (ع) است. «و تعلّموا منه و لا تعلّموه، اسمعوا له و اطيعوه»، از او بياموزيد و به او نياموزيد. «و من كنت مولاه فعلىّ مولاه»، هر كه من مولاى او هستم على (ع) نيز مولاى اوست. «انت منّى بمنزلة هارون من موسى الّا انه لا نبى بعدى»، تو در نزد من مانند هارونى در پيش موسى، جز اين كه پيغمبرى بعد از تو نيست. | ||
ميراث ائمه: | ميراث ائمه: | ||
طرفداران «نصّ جلى» مى گويند كه: حضرت على (ع) پيش از آن كه به شهادت برسند «كتاب» و «سلاح» خود را به فرزند خود، امام حسن (ع) تحويل دادند و در حضور اهل بيت و بزرگان شيعه فرمودند: اى فرزندم، من را رسول اللّه (ص) فرمودند كه شما را وصى خود كنم و كتاب و سلاح خويش را همان طور كه پيغمبر (ص) به من عطا فرمودند به شما بسپارم. من را فرمودند كه به شما سفارش كنم كه هرگاه شما را دعوت حق فرارسد آن ها را به | طرفداران «نصّ جلى» مى گويند كه: حضرت على (ع) پيش از آن كه به شهادت برسند «كتاب» و «سلاح» خود را به فرزند خود، امام حسن (ع) تحويل دادند و در حضور اهل بيت و بزرگان شيعه فرمودند: اى فرزندم، من را رسول اللّه (ص) فرمودند كه شما را وصى خود كنم و كتاب و سلاح خويش را همان طور كه پيغمبر (ص) به من عطا فرمودند به شما بسپارم. من را فرمودند كه به شما سفارش كنم كه هرگاه شما را دعوت حق فرارسد آن ها را به | ||
حضرت حسين (ع) سپارى. سپس روى به حضرت حسين (ع) كرده گفت: | حضرت حسين (ع) سپارى. سپس روى به حضرت حسين (ع) كرده گفت: | ||
خط ۳۶: | خط ۳۸: | ||
12- امام محمد بن الحسن المهدى (عج) «آغاز غيبت كبرى 329 ه». | 12- امام محمد بن الحسن المهدى (عج) «آغاز غيبت كبرى 329 ه». | ||
ايشان امامان را مانند پيغمبر ملهم از جانب خدا مىدانند و مى گويند كه امام رياست عامّه دارد و مقام او مافوق بشر عادى است (-: اماميه) و از آن روزى كه خداوند آدم را آفريد، نور خود را در برگزيدگان خود از حضرت نوح، حضرت ابراهيم، حضرت موسى و حضرت عيسى گرفته تا به حضرت محمد (ص) خاتم انبياء سرايت داد. | ايشان امامان را مانند پيغمبر ملهم از جانب خدا مىدانند و مى گويند كه امام رياست عامّه دارد و مقام او مافوق بشر عادى است (-: اماميه) و از آن روزى كه خداوند آدم را آفريد، نور خود را در برگزيدگان خود از حضرت نوح، حضرت ابراهيم، حضرت موسى و حضرت عيسى گرفته تا به حضرت محمد (ص) خاتم انبياء سرايت داد. | ||
و از وى آن نور را به اوصياى او كه ائمه طاهرين (ع) باشند سريان داد، و همان نور و روح خدايى است كه در امام عصر (عج) تجلى مىكند و او را از سطح بشر عادى فراتر مىبرد، و وى را قادر مىسازد كه قرنها بلكه هزاران سال بىهيچ گزند و آزار و بدون ضعف و پيرى با بدن جسمانى كه در بشر عادى موجب كون و فساد است زندگى نمايد تا به امر خداوند از مكمن غيب ظهور فرمايد. به روايت «علّامه مجلسى» رنگ صورت آن حضرت عربى و گندمگون و جسمى يعقوبوار و بر گونه او خالى مانند كوكب درّى است. | و از وى آن نور را به اوصياى او كه ائمه طاهرين (ع) باشند سريان داد، و همان نور و روح خدايى است كه در امام عصر (عج) تجلى مىكند و او را از سطح بشر عادى فراتر مىبرد، و وى را قادر مىسازد كه قرنها بلكه هزاران سال بىهيچ گزند و آزار و بدون ضعف و پيرى با بدن جسمانى كه در بشر عادى موجب كون و فساد است زندگى نمايد تا به امر خداوند از مكمن غيب ظهور فرمايد. به روايت «علّامه مجلسى» رنگ صورت آن حضرت عربى و گندمگون و جسمى يعقوبوار و بر گونه او خالى مانند كوكب درّى است. | ||
ظهور قائم: | ظهور قائم: | ||
شيعه اماميه | |||
از علايم ظهور حضرت مهدى (عج) نزول عيسى (ع) از آسمان است و وى «دجّال» را كه پيش از حضرت مهدى (عج) ظهور كرده است | شيعه اماميه «اثنى عشريه» معتقد است كه به قدرت خداوند و لطف او حضرت مهدى (عج) پس از بروز علايمى ظهور خواهد كرد، درحالى كه سن آن حضرت بين سى و چهل به نظر خواهد رسيد. محل ظهور آن حضرت را در «مكه» نوشته اند و در بين «ركن و مقام»، مردم با آن حضرت بيعت مى كنند. | ||
از ودايعى كه در نزد حضرت مهدى (عج) مىباشد تابوت سكينه حضرت موسى (ع) و نسخه صحيح اسفار تورات و انجيل است و چون آن حضرت آنها را به يهود و نصارى عرضه فرمايد ايشان مسلمان شوند. سپس حضرت عيسى (ع) به فرمان او صليب را | از علايم ظهور حضرت مهدى (عج) نزول عيسى (ع) از آسمان است و وى «دجّال» را كه پيش از حضرت مهدى (عج) ظهور كرده است مى كشد و پشت سر آن حضرت نماز مى گزارد. در زمان حضرت مهدى «اصحاب كهف» از خواب چند هزارساله برمى خيزند و حضرت مهدى (عج) به ايشان درود مى گويد و آنان او را جواب مى گويند و بار ديگر به خواب عميق فرو مى روند و تا قيامت بر نمى خيزند. | ||
حضرت مهدى (عج) دين راستين اسلام را اظهار | از ودايعى كه در نزد حضرت مهدى (عج) مىباشد تابوت سكينه حضرت موسى (ع) و نسخه صحيح اسفار تورات و انجيل است و چون آن حضرت آنها را به يهود و نصارى عرضه فرمايد ايشان مسلمان شوند. سپس حضرت عيسى (ع) به فرمان او صليب را مى شكند و خوك را مى كشد و كليساها را ويران مى كند و بعد از چهل سال مى ميرد. | ||
مبانى فقه | حضرت مهدى (عج) دين راستين اسلام را اظهار مى فرمايد، و دنيا را پر از عدل و داد كند چنان كه از ظلم و جور پر شده باشد. درباره مدت خلافت آن حضرت اختلاف است و خلافت او را از هفت سال تا نه سال نوشته اند و در بعضى اخبار بيست تا چهل سال آمده است. | ||
مبانى فقه اثنى عشريه: | |||
معمولا مسلمانان جهان قوانين و احكام شريعت اسلام را از دو منبع اصلى: قرآن، سنت، و منابع فرعى و تبعى: اجماع، قياس و استحسان و | معمولا مسلمانان جهان قوانين و احكام شريعت اسلام را از دو منبع اصلى: قرآن، سنت، و منابع فرعى و تبعى: اجماع، قياس و استحسان و | ||
مصالح مرسله (در نزد سنيان) يا اجماع و عقل (در نزد شيعيان) استنباط مى كنند. | |||
شيعه اماميه اثنى عشريه قايل به جامعيت قرآن است كه بر حضرت محمد (ص) نازل شد بى كم و بيش، و همين است كه ما بين الدّفّتين قرار دارد و در دست مسلمان ها است و هر كه به عقيده اى غير از اين معتقد باشد به خطا رفته است. | |||
مصالح مرسله (در نزد سنيان) يا اجماع و عقل (در نزد شيعيان) استنباط | سنت و احاديث رسول خدا در شيعه بايد از طريق عترت يا توسط روات ساير فرق كه مورد وثوق اند رسيده باشد، يعنى بايد سلسله روايات به ائمه اطهار برسد و اگر از طريق ديگر نقل شده باشد راويان آن از نظر شيعه مورد اعتماد باشند وگرنه ارزشى ندارد. از حضرت صادق (ع) روايت شده كه فرمود: احاديثى را كه از ما روايت مى كنند، اگر مطابق قرآن و سنت پيغمبر (ص) و شاهدى ديگر از احاديث نباشد باور نكنيد، زيرا كسانى مانند مغيرة بن سعيد كه از «غلاة» بودند گفته هاى ما را با اغراض خود درآميختند. | ||
شيعه اماميه | مجموعه احاديث قديم شيعه را در چهار كتاب گردآورى كرده و كتب اربعه خواندند. اساس اين كتاب ها اخبارى است كه از ائمه (ع) رسيده و غالبا به امام محمّد باقر (ع) و حضرت صادق (ع) منتهى مىشود. | ||
سنت و احاديث رسول خدا در شيعه بايد از طريق عترت يا توسط روات ساير فرق كه مورد | در مجلس آن امامين همامين، بسيارى از روات حديث و بزرگان اسلام تلمّذ مى كردند و بر اثر درك محضر آن دو امام چهار صد رساله در شرايع اسلام نوشته شد كه آنها را اصول اربع مائه يعنى ريشه هاى چهار صدگانه ناميده اند. از آن زمان تا حدود سال سيصد هجرى كه تقريبا دويست سال باشد شيعيانى كه از حضور ائمه دور و يا به واسطه غيبت صغرى از امام غايب مهجور بودند به اين چهارصد رساله كه هر يك محتوى بابى از ابواب فقه شيعه بود عمل مى كردند. به قول شيخ مفيد محدثان اماميه از زمان حضرت على (ع) تا عهد امام حسن عسكرى (ع) چهار صد كتاب تأليف كرده بودند كه آنها را «اصول» مى خوانند تا اين كه در حدود سال سيصد هجرى ثقة الاسلام محمد بن يعقوب كلينى (متوفى 329 ه) كه از مردم كلين، قريه اى از قراى فشاپويه (جنوب شرقى تهران) است، بر مسند فقاهت نشست و با كمال دقت طى بيست سال توانست آن چهارصد رساله «اصل» را جمع نمايد و پنج مجلد، يكى در اصول دين و سه در فروع دين و يكى در مواعظ تبويب كرد، و هر يك را در چند كتاب و چند باب ترتيب داد و آن را «الكافى» نام نهاد. | ||
مجموعه احاديث قديم شيعه را در چهار كتاب گردآورى كرده و كتب اربعه خواندند. اساس اين | |||
در مجلس آن امامين همامين، بسيارى از روات حديث و بزرگان اسلام تلمّذ | |||
جمله اخبار «كافى» قريب 199، 16 حديث است و جمله كتبش سى و دو كتاب است. پس از كلينى، فقيهى ديگر به نام ابو جعفر محمد بن على بن بابويه قمى معروف به شيخ صدوق (متوفى | جمله اخبار «كافى» قريب 199، 16 حديث است و جمله كتبش سى و دو كتاب است. پس از كلينى، فقيهى ديگر به نام ابو جعفر محمد بن على بن بابويه قمى معروف به شيخ صدوق (متوفى | ||
381 ه) مدفون در رى، بر اساس همين رسايل چهار صدگانه، كتاب «من لا يحضره الفقيه» را تأليف كرد كه جمله اخبار آن 5963 حديث است. پس از شيخ صدوق (عليه الرحمه) به فاصله چند سال ابو جعفر محمد بن حسن طوسى (385- 460 ه) ظهور كرد و بر اساس همين اصول چهار صدگانه دو كتاب معروف «الاستبصار فى ما اختلف من الاخبار» و «تهذيب الاحكام» را كه اولى مشتمل بر 5511 حديث است تأليف كرد. | 381 ه) مدفون در رى، بر اساس همين رسايل چهار صدگانه، كتاب «من لا يحضره الفقيه» را تأليف كرد كه جمله اخبار آن 5963 حديث است. پس از شيخ صدوق (عليه الرحمه) به فاصله چند سال ابو جعفر محمد بن حسن طوسى (385- 460 ه) ظهور كرد و بر اساس همين اصول چهار صدگانه دو كتاب معروف «الاستبصار فى ما اختلف من الاخبار» و «تهذيب الاحكام» را كه اولى مشتمل بر 5511 حديث است تأليف كرد. | ||
اما اجماع، سومين دليل از ادله فقه مسلمانان است كه شيعه و تمامى فرق اهل سنت اجمالا در سنديت آن اتفاق نظر دارند. | اما اجماع، سومين دليل از ادله فقه مسلمانان است كه شيعه و تمامى فرق اهل سنت اجمالا در سنديت آن اتفاق نظر دارند. | ||
اجماع در اصطلاح عبارت است از اتفاق علماى عصر، بر حكم شرعى نسبت به | اجماع در اصطلاح عبارت است از اتفاق علماى عصر، بر حكم شرعى نسبت به مسئله اى كه حكم آن در كتاب و سنت نيامده باشد. | ||
چنانكه اشاره شد اجماع نزد شيعه نيز به عنوان يكى از «ادله اربعه» مورد استناد است. منتهى اهل سنت نفس اتفاق نظر اهل حل و عقد و مراجع نافذ الحكم را ( | چنانكه اشاره شد اجماع نزد شيعه نيز به عنوان يكى از «ادله اربعه» مورد استناد است. منتهى اهل سنت نفس اتفاق نظر اهل حل و عقد و مراجع نافذ الحكم را (به استناد روايت نبوى لا يجتمع امتى على خطا) «حجت» مى دانند ولى اماميه | ||
اتفاقى را كه كاشف از قول معصوم باشد (يعنى امام داخل در مجمعين باشند)، ملاك عمل و حجت | اتفاقى را كه كاشف از قول معصوم باشد (يعنى امام داخل در مجمعين باشند)، ملاك عمل و حجت مى دانند. | ||
خلاصه علماى مذهب جعفرى گويند: | خلاصه علماى مذهب جعفرى گويند: | ||
اجماع عبارت است از اتفاق مجتهدين شيعه بر هر امرى شرعى به نحوى كه كاشف از قول معصوم باشد، بنابراين اجماع را از باب آن كه كاشف از قول معصوم است «حجت» دانند. چون شيعيان معتقدند هيچ عصرى خالى از «امام معصوم» نمىباشد و از باب «لطف» بر خدا واجب است كه هرگاه بندگانش بر خطا روند بوسيله امام آنان را راهنمايى فرمايد. | اجماع عبارت است از اتفاق مجتهدين شيعه بر هر امرى شرعى به نحوى كه كاشف از قول معصوم باشد، بنابراين اجماع را از باب آن كه كاشف از قول معصوم است «حجت» دانند. چون شيعيان معتقدند هيچ عصرى خالى از «امام معصوم» نمىباشد و از باب «لطف» بر خدا واجب است كه هرگاه بندگانش بر خطا روند بوسيله امام آنان را راهنمايى فرمايد. |