۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
"''تصوف در منطقۀ شام''' از نخستین سدههای هجری، همزمان با شکلگیری [[تصوف]] در [[عراق]] و [[جمهوری اسلامی ایران|ایران]] پدید آمد و در ۴ سده پس از ورود [[اسلام]] به این سرزمین به تدریج و تحت تأثیر فرهنگ بومی آنجا شکلی منسجم یافت و از همان ابتدا به سبب شرایط فرهنگی، سیاسی و اقلیمی خاص این منطقه، رنگ و بویی متمایز از تصوف دیگر مناطق، چون بغداد و بصره پیدا کرد. | |||
=جایگاه فرهنگی شام= | =جایگاه فرهنگی شام= | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
در چنین شرایط معنوی بود که دین اسلام به این سرزمین راه یافت. | در چنین شرایط معنوی بود که دین اسلام به این سرزمین راه یافت. | ||
پس از فتح شام به دست مسلمانان برخی از صحابه چون ابوذر غفاری، معاذ بن جبل و دیگران به این منطقه رفتند و بخشی از عمر خود را در آنجا سپری کردند. اینان کانونهای اولیۀ زاهدانه را در شام پدید آوردند و به الگوهای معنوی در تصوف آنجا تبدیل شدند. | پس از فتح شام به دست مسلمانان برخی از صحابه چون ابوذر غفاری، معاذ بن جبل و دیگران به این منطقه رفتند و بخشی از عمر خود را در آنجا سپری کردند. اینان کانونهای اولیۀ زاهدانه را در شام پدید آوردند و به الگوهای معنوی در تصوف آنجا تبدیل شدند. | ||
در مساجد حلقههایی شکل گرفت که در آنها احادیث نبوی جمعآوری میشد و زاهدان به مطالعۀ منابع و اسناد احادیث میپرداختند. | در مساجد حلقههایی شکل گرفت که در آنها احادیث نبوی جمعآوری میشد و زاهدان به مطالعۀ منابع و اسناد احادیث میپرداختند. <ref>ابواسحاق شیرازی، ابراهیم، ج۱، ص۲۷، طبقات الفقها، به کوشش خلیل میس، بیروت، دارالقلم.</ref> | ||
<ref>احمد بن حنبل، مسائل، ج۱، ص۳۲۲-۳۲۳، به کوشش فضلالرحمان دین محمد، دهلی، ۱۹۸۸م.</ref> | |||
<ref>ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۱، ص۴۹۰، صفة الصفوة، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعهجی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.</ref> | |||
=ریشه= | =ریشه= | ||
در اوایل دورۀ اسلامی، مسیحیان فعالانه در جامعۀ شام حضور داشتند و حتی در زمینۀ انتقال علوم و آموزش به مسلمانان، نقش مهمی ایفا میکردند. | در اوایل دورۀ اسلامی، مسیحیان فعالانه در جامعۀ شام حضور داشتند و حتی در زمینۀ انتقال علوم و آموزش به مسلمانان، نقش مهمی ایفا میکردند. | ||
مناسبات میان مسلمانان و مسیحیان با احترام متقابل همراه بود. مسلمانان اغلب به راهبان و قدیسان مسیحی به دیدۀ احترام مینگریستند و از شنیدن نصایح معنوی و مشاهدۀ ریاضتهای آنان رویگردان نبودند، | مناسبات میان مسلمانان و مسیحیان با احترام متقابل همراه بود. مسلمانان اغلب به راهبان و قدیسان مسیحی به دیدۀ احترام مینگریستند و از شنیدن نصایح معنوی و مشاهدۀ ریاضتهای آنان رویگردان نبودند، <ref>ولهاوزن، یولیوس، ج۱، ص۱۱۰، الدولة العربیة و سقوطها، ترجمۀ یوسف عش، دمشق، ۱۳۷۶ق/۱۹۵۶م.</ref> | ||
<ref>بدوی، عبدالرحمان، ج۱، ص۳۳-۳۵، تاریخ التصوف الاسلامی، کویت، ۱۹۷۸م.</ref> | |||
چندان که برخی از سنتهای زاهدانه و صوفیانۀ شام چون گوشهنشینی و جوع را میتوان متأثر از شیوۀ زهدورزی ساکنان مسیحی آن سرزمین دانست. | چندان که برخی از سنتهای زاهدانه و صوفیانۀ شام چون گوشهنشینی و جوع را میتوان متأثر از شیوۀ زهدورزی ساکنان مسیحی آن سرزمین دانست. | ||
با این حال تصوف در سرزمین شام، همچون دیگر سرزمینهای اسلامی، ریشه در قرآن و حدیث و سنت پیامبر داشت. | با این حال تصوف در سرزمین شام، همچون دیگر سرزمینهای اسلامی، ریشه در قرآن و حدیث و سنت پیامبر داشت. <ref>عطوان، حسین، ج۱، ص۱۷۳، الفرق الاسلامیة فی بلاد الشام، بیروت، ۱۹۸۶م.</ref> | ||
=ابودرداء= | =ابودرداء= | ||
همانگونه که زهد در بصره با نام ابوموسی اشعری، و در کوفه با نام علی (ع) همراه است، در شام نیز با نام ابودرداء شناخته میشد. | همانگونه که زهد در بصره با نام ابوموسی اشعری، و در کوفه با نام علی (ع) همراه است، در شام نیز با نام ابودرداء شناخته میشد. | ||
ابودرداء از صحابه و قاریان برجستۀ صدر اسلام بود که سیرۀ عملی او به نمونهای برای زاهدان و صوفیان این منطقه تبدیل شد. | ابودرداء از صحابه و قاریان برجستۀ صدر اسلام بود که سیرۀ عملی او به نمونهای برای زاهدان و صوفیان این منطقه تبدیل شد. <ref>ذهبی، محمد، ج۲، ص۳۳۵، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۱۳ق.</ref> | ||
<ref>ذهبی، محمد، ج۲، ص۳۴۴، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۱۳ق.</ref> | |||
<ref>ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۱، ص۲۲۵، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۵ق.</ref> | |||
<ref>ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۱، ص۶۲۷، صفة الصفوة، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعهجی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.</ref> | |||
<ref>ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۱، ص۶۳۱، صفة الصفوة، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعهجی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.</ref> | |||
<ref>ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۱، ص۶۴۰، صفة الصفوة، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعهجی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.</ref> | |||
=ویژگیها= | =ویژگیها= | ||
==اندوه و بکاء== | ==اندوه و بکاء== | ||
اندوه و گریه (بکاء) که در میان زاهدان و عابدان بصره رایج بود، در شام نیز نمونههایی داشت. ابوبکر غسانی و اسماعیل بن مهاجر نیز از جملۀ زاهدان مسلما ن بودند که اندوه و گریه را مهم میشمردند. | اندوه و گریه (بکاء) که در میان زاهدان و عابدان بصره رایج بود، در شام نیز نمونههایی داشت. ابوبکر غسانی و اسماعیل بن مهاجر نیز از جملۀ زاهدان مسلما ن بودند که اندوه و گریه را مهم میشمردند. <ref>ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۶، ص۸۵، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۵ق.</ref> | ||
<ref>ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۶، ص۸۹، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۵ق.</ref> | |||
<ref>ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۴، ص۲۲۱، صفة الصفوة، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعهجی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.</ref> | |||
==جوع== | ==جوع== | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
===جوعیه=== | ===جوعیه=== | ||
جوع در میان زاهدان و صوفیان شام، مانند لباس پشمی (صوف) در میان صوفیان کوفه، و تأکید بر خوف و گریه (بکاء) در بصره، اهمیت بسیار داشت و میتوان آن را مشخصۀ اصلی تصوف این منطقه به شمار آورد، چندان که از دیرباز صوفیۀ شام به نام «جوعیه» (افرادی که مدتها گرسنگی را تحمل میکنند) معروف بودند و کلابادی میگوید که آنان به پیروی از سخن پیامبر (ص) تا آنجا غذا میخورند که بتوانند سرپا بمانند. | جوع در میان زاهدان و صوفیان شام، مانند لباس پشمی (صوف) در میان صوفیان کوفه، و تأکید بر خوف و گریه (بکاء) در بصره، اهمیت بسیار داشت و میتوان آن را مشخصۀ اصلی تصوف این منطقه به شمار آورد، چندان که از دیرباز صوفیۀ شام به نام «جوعیه» (افرادی که مدتها گرسنگی را تحمل میکنند) معروف بودند و کلابادی میگوید که آنان به پیروی از سخن پیامبر (ص) تا آنجا غذا میخورند که بتوانند سرپا بمانند. <ref>کلابادی، محمد، ج۱، ص۲۲، التعرف لمذهب اهل التصوف، به کوشش عبدالحلیم محمود و طه عبدالباقی سرور، قاهره، ۱۴۲۴ق/۲۰۰۴م.</ref> | ||
<ref>ابن تیمیه، احمد، ج۱۰، ص۳۶۸، مجموع فتاوی، به کوشش عبدالرحمان نجدی، ریاض، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۱م.</ref> | |||
===مبلغ=== | ===مبلغ=== | ||
ظاهراً نخستین کسی که در شام به توجه و تبلیغ گرسنگی پرداخت کعب الاحبار بود | ظاهراً نخستین کسی که در شام به توجه و تبلیغ گرسنگی پرداخت کعب الاحبار بود <ref>ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۵، ص۳۸۱-۳۸۲، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۵ق.</ref> | ||
و در روایات اسرائیلیات که از او نقل شده، نیز توجه به جوع خاطرنشان شده است. | و در روایات اسرائیلیات که از او نقل شده، نیز توجه به جوع خاطرنشان شده است. <ref>ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۵، ص۳۸۹، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۵ق.</ref> | ||
<ref>نشار، علی سامی، ج۳، ص۲۸۷، نشأة الفکر الفلسفی فی الاسلام، قاهره، ۱۹۷۸م.</ref> | |||
===علل=== | ===علل=== | ||
برخی از محققان توجه زاهدان و صوفیان شام به تحمل گرسنگی را به سبب شرایط خاص اقلیمی آنجا دانستهاند و آبادانی، سرسبزی و فراوانی نعمت در آنجا را عاملی به شمار آوردهاند که واکنش زاهدان را به شکل تأکید بسیار بر گرسنگی برانگیخت. | برخی از محققان توجه زاهدان و صوفیان شام به تحمل گرسنگی را به سبب شرایط خاص اقلیمی آنجا دانستهاند و آبادانی، سرسبزی و فراوانی نعمت در آنجا را عاملی به شمار آوردهاند که واکنش زاهدان را به شکل تأکید بسیار بر گرسنگی برانگیخت. <ref>شیبی، کامل مصطفی، ج۱، ص۳۳۹، الصلة بین التصوف و التشیع، بیروت، ۱۹۸۲م.</ref> | ||
اما به نظر میرسد که سبب اساسی توجه به گرسنگی نزد زهاد شام نه شرایط اقلیمی، بلکه پیروی از سنتی معنوی در انتخاب گرسنگی برای مبارزه با نفس بوده باشد، سنتی که ریشه در شیوههای زاهدانۀ پیشین سرزمین شام و تعالیم یهودیت و بهویژه مسیحیت داشت. | اما به نظر میرسد که سبب اساسی توجه به گرسنگی نزد زهاد شام نه شرایط اقلیمی، بلکه پیروی از سنتی معنوی در انتخاب گرسنگی برای مبارزه با نفس بوده باشد، سنتی که ریشه در شیوههای زاهدانۀ پیشین سرزمین شام و تعالیم یهودیت و بهویژه مسیحیت داشت. <ref>نشار، علی سامی، ج۳، ص۲۸۷، نشأة الفکر الفلسفی فی الاسلام، قاهره، ۱۹۷۸م.</ref> | ||
نیز باید یادآور شد که دستکم در دهههای آغازین حکومت اسلامی در آنجا، توجه به زهد، عزلتگزینی و مبارزه با نفس و در پی آن، بیعلاقگی به مسائل پیچیدۀ سیاسی که بنی امیه در آنجا با آنها دست به گریبان بودند، از نظر سیاسی برای حاکمان مفید بود. | نیز باید یادآور شد که دستکم در دهههای آغازین حکومت اسلامی در آنجا، توجه به زهد، عزلتگزینی و مبارزه با نفس و در پی آن، بیعلاقگی به مسائل پیچیدۀ سیاسی که بنی امیه در آنجا با آنها دست به گریبان بودند، از نظر سیاسی برای حاکمان مفید بود. | ||
به بیان دیگر، تحمل گرسنگی روش کسانی بود که به حاکمان و حکومت و شوکت آنان توجهی نداشتند و آن اندازه که به نفس خود سخت میگرفتند، به حاکمان سخت نمیگرفتند و این امر تا حد بسیاری از مشکلات بنی امیه میکاست. | به بیان دیگر، تحمل گرسنگی روش کسانی بود که به حاکمان و حکومت و شوکت آنان توجهی نداشتند و آن اندازه که به نفس خود سخت میگرفتند، به حاکمان سخت نمیگرفتند و این امر تا حد بسیاری از مشکلات بنی امیه میکاست. <ref>نشار، علی سامی، ج۳، ص۲۸۶-۲۸۷، نشأة الفکر الفلسفی فی الاسلام، قاهره، ۱۹۷۸م.</ref> | ||
=نزدیکتر شدن زهد به تصوف= | =نزدیکتر شدن زهد به تصوف= | ||
زهد اسلامی در سرزمین شام از اواخر سدۀ ۲ و اوایل سدۀ ۳ق با ظهور صوفیانی چون ابوسلیمان دارانی، احمد بن ابی الحواری، قاسم بن عثمان جوعی و رابعه بنت اسماعیل (همسر ابوسلیمان دارانی) صبغۀ صوفیانه پیدا کرد. | زهد اسلامی در سرزمین شام از اواخر سدۀ ۲ و اوایل سدۀ ۳ق با ظهور صوفیانی چون ابوسلیمان دارانی، احمد بن ابی الحواری، قاسم بن عثمان جوعی و رابعه بنت اسماعیل (همسر ابوسلیمان دارانی) صبغۀ صوفیانه پیدا کرد. | ||
در این هنگام، مطابقت دقیق تعالیم صوفیانه با قرآن و سنت، و مفاهیمی چون رضا، خوف، رجا، و نیز نظریۀ حب الاهی که صوفیان بصره به آن پرداخته بودند، از جمله موضوعات مورد توجه صوفیۀ شام بود. | در این هنگام، مطابقت دقیق تعالیم صوفیانه با قرآن و سنت، و مفاهیمی چون رضا، خوف، رجا، و نیز نظریۀ حب الاهی که صوفیان بصره به آن پرداخته بودند، از جمله موضوعات مورد توجه صوفیۀ شام بود. <ref>ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۹، ص۴۵۹، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۵ق.</ref> | ||
<ref>ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۴، ص۲۲۶، صفة الصفوة، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعهجی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.</ref> | |||
<ref>ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۴، ص۲۲۹-۲۳۰، صفة الصفوة، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعهجی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.</ref> | |||
<ref>ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۴، ص۲۳۷، صفة الصفوة، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعهجی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.</ref> | |||
با این حال، ترک دنیا و لذتهای آن، و توجه به جوع همچنان از مهمترین مشخصههای تصوف شام به شمار میرفت. | با این حال، ترک دنیا و لذتهای آن، و توجه به جوع همچنان از مهمترین مشخصههای تصوف شام به شمار میرفت. <ref>قشیری، عبدالکریم، ج۱، ص۴۱۱، الرسالة القشیریة، به کوشش معروف زریق و علی عبدالحمید بلطهجی، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۱م.</ref> | ||
<ref>ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۴، ص۲۲۳، صفة الصفوة، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعهجی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.</ref> | |||
<ref>ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۴، ص۲۲۸، صفة الصفوة، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعهجی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.</ref> | |||
<ref>ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۴، ص۲۳۶، صفة الصفوة، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعهجی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.</ref> | |||
=صوفیان نامدار= | =صوفیان نامدار= | ||
ابوسلیمان دارانی که در عراق با تعالیم صوفیه آشنا شده بود، | ابوسلیمان دارانی که در عراق با تعالیم صوفیه آشنا شده بود، <ref>ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۴، ص۲۲۴، صفة الصفوة، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعهجی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.</ref> | ||
از نخستین صوفیانی بود که مفاهیم عرفانی و اصطلاحات صوفیه را در شام رایج نمود. پس از ابوسلیمان دارانی تصوف شام شاهد شخصیتهای برجستهای چون ابوعبدالله رودباری (د ۳۶۹ق) و ابوبکر دُقّی بود. | از نخستین صوفیانی بود که مفاهیم عرفانی و اصطلاحات صوفیه را در شام رایج نمود. پس از ابوسلیمان دارانی تصوف شام شاهد شخصیتهای برجستهای چون ابوعبدالله رودباری (د ۳۶۹ق) و ابوبکر دُقّی بود. | ||
به جز این صوفیان نامدار، شمار بسیاری از زهاد در جبل شام و لبنان و بیت المقدس حضور داشتند که اغلب در گمنامی زندگی میکردند و ابن جوزی به شماری از آنان اشاره کرده است. | به جز این صوفیان نامدار، شمار بسیاری از زهاد در جبل شام و لبنان و بیت المقدس حضور داشتند که اغلب در گمنامی زندگی میکردند و ابن جوزی به شماری از آنان اشاره کرده است. <ref>ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۴، ص۲۵۴ بب، صفة الصفوة، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعهجی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.</ref> | ||
این سرزمین همچنین برای صوفیان دیگر مناطق نیز که قصد انزوا و کنارهگیری از مردم را داشتند، محل مناسبی به شمار میآمد. از این رو بود که بسیاری از آنان به شام سفر میکردند و بخشی از عمر خویش را در آنجا، در ملازمت و صحبت با صوفیان میگذراندند. | این سرزمین همچنین برای صوفیان دیگر مناطق نیز که قصد انزوا و کنارهگیری از مردم را داشتند، محل مناسبی به شمار میآمد. از این رو بود که بسیاری از آنان به شام سفر میکردند و بخشی از عمر خویش را در آنجا، در ملازمت و صحبت با صوفیان میگذراندند. | ||
ذوالنون مصری، سری سقطی، بشر حافی و علی جرجانی هر یک بخشی از عمر خود را در این منطقه گذراندند، یا با زهاد این منطقه آشنایی داشتند. | ذوالنون مصری، سری سقطی، بشر حافی و علی جرجانی هر یک بخشی از عمر خود را در این منطقه گذراندند، یا با زهاد این منطقه آشنایی داشتند. <ref>ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۴، ص۳۴۶-۳۵۰، صفة الصفوة، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعهجی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.</ref> | ||
=دستههای صوفیانه= | =دستههای صوفیانه= | ||
پس از اواخر سدۀ ۴ق صوفیانی که بهطور پراکنده در انزوا و تجرد به سر میبردند، به آرامی جای خود را به دستههای صوفیانی دادند که در محلهایی خاص خود، مثل خانقاهها، زوایا و تکیهها در کنار یکدیگر زندگی میکردند. | پس از اواخر سدۀ ۴ق صوفیانی که بهطور پراکنده در انزوا و تجرد به سر میبردند، به آرامی جای خود را به دستههای صوفیانی دادند که در محلهایی خاص خود، مثل خانقاهها، زوایا و تکیهها در کنار یکدیگر زندگی میکردند. | ||
مقدسی در جبل جولان دستهای از صوفیان را ملاقات کرد که به صورت اجتماعی در قناعت به سر میبردند و مسجدی برای گرد هم آمدن داشتند. | مقدسی در جبل جولان دستهای از صوفیان را ملاقات کرد که به صورت اجتماعی در قناعت به سر میبردند و مسجدی برای گرد هم آمدن داشتند. <ref>مقدسی، محمد، ج۱، ص۱۸۶، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۰۶م.</ref> | ||
اما از آنجا که در این زمان هنوز طریقههای صوفیه شکل نگرفته بودند، این خانقاهها و زاویهها هنوز نمایندۀ طریقهها به شمار نمیآمدند. | اما از آنجا که در این زمان هنوز طریقههای صوفیه شکل نگرفته بودند، این خانقاهها و زاویهها هنوز نمایندۀ طریقهها به شمار نمیآمدند. | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
=طریقههای صوفی= | =طریقههای صوفی= | ||
به درستی نمیتوان زمان ورود طریقهها به سرزمین شام را تعیین کرد، زیرا در زمان شکلگیری طریقهها و پس از آن، ارتباط فرهنگی گستردهای میان سرزمینهای اسلامی چون شام، عراق، آسیای صغیر و مصر وجود داشت و مشایخ و صوفیان از طریقههای گوناگون به سرزمینهای مختلف سفر میکردند و خانقاههای وابسته به طریقۀ خود را در آنجا بنیاد میگذاشتند. | به درستی نمیتوان زمان ورود طریقهها به سرزمین شام را تعیین کرد، زیرا در زمان شکلگیری طریقهها و پس از آن، ارتباط فرهنگی گستردهای میان سرزمینهای اسلامی چون شام، عراق، آسیای صغیر و مصر وجود داشت و مشایخ و صوفیان از طریقههای گوناگون به سرزمینهای مختلف سفر میکردند و خانقاههای وابسته به طریقۀ خود را در آنجا بنیاد میگذاشتند. | ||
با اینهمه، از میان طریقههای موجود در شام، میتوان به رفاعیه، قادریه، نقشبندیه و شاذلیه اشاره کرد. | |||
طریقۀ رفاعیه به دست ابومحمد علی حریری (د ۶۴۵ق) و طالب رفاعی (د ۶۸۳ق) در شام گسترش یافت. | با اینهمه، از میان طریقههای موجود در شام، میتوان به رفاعیه، قادریه، نقشبندیه و شاذلیه اشاره کرد. | ||
طریقۀ قادریه نیز به کوشش محمد بطائحی به آنجا وارد شد و گرچه در سدۀ ۷ق مراکز قادریه در شام وجود داشت، ولی بیشترین میزان گسترش آن در پایان سدۀ ۹ق بود. | |||
طریقۀ نقشبندیه نیز از طریق مولانا خالد نقشبندی در شام گسترش یافت و طریقۀ شاذلیه در سدۀ ۱۰ق در پی مهاجرت برخی از مشایخ این طریقه از مغرب به شام شکل گرفت. | طریقۀ رفاعیه به دست ابومحمد علی حریری (د ۶۴۵ق) و طالب رفاعی (د ۶۸۳ق) در شام گسترش یافت. | ||
ابوبکر دسوقی، شیخ طریقۀ خلوتیه نیز در دمشق زاویهای داشت. | |||
طریقۀ قادریه نیز به کوشش محمد بطائحی به آنجا وارد شد و گرچه در سدۀ ۷ق مراکز قادریه در شام وجود داشت، ولی بیشترین میزان گسترش آن در پایان سدۀ ۹ق بود. | |||
طریقۀ نقشبندیه نیز از طریق مولانا خالد نقشبندی در شام گسترش یافت و طریقۀ شاذلیه در سدۀ ۱۰ق در پی مهاجرت برخی از مشایخ این طریقه از مغرب به شام شکل گرفت. | |||
ابوبکر دسوقی، شیخ طریقۀ خلوتیه نیز در دمشق زاویهای داشت. <ref>مرادی، محمد خلیل، ج۱، ص۵۲-۵۳، سلک الدرر، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.</ref> | |||
از میان طریقههای متأخر نیز میتوان به طریقۀ یاشروطیه اشاره کرد که از شاخههای طریقۀ درقاویه است و در سدۀ ۱۳ق/ ۱۹م، توسط نورالدین علی یاشروطی ایجاد گردید و در فلسطین و شام زاویههای متعدد داشت. | از میان طریقههای متأخر نیز میتوان به طریقۀ یاشروطیه اشاره کرد که از شاخههای طریقۀ درقاویه است و در سدۀ ۱۳ق/ ۱۹م، توسط نورالدین علی یاشروطی ایجاد گردید و در فلسطین و شام زاویههای متعدد داشت. | ||
=مقابله با تصوف در شام= | |||
متأسفانه اين چنين پنداشته مىشد و هنوز هم مىشود که صوفيان بجز سماع و پايکوبى و ژنده پوشى و تکدى، کار ديگرى از آنها بر نمىآيد. ولى اگر خوب به تاريح نگاهى بيندازيم خواهيم ديد که ريشه تصوف حتى به پيش از اسلام بر مىگردد، و صوفيان راستين سهم بزرگى در دفاع از اسلام وگسترش آن داشتهاند که در جاى خود به آن اشاره خواهيم کرد. | |||
در سوريه نيز با وجود مبارزه برخى سلاطين و حکام، به تحريک متعصبان و جاهلان، براى از بين بردن تصوف که با کشتن صوفيان و ارعاب مريدان همراه بود، تلاش فراوانى شد تا راه را بر اين مسلک تقرب به «هو» را ببندند که مىتوان به کشته شدن شيخ اشراق شهابالدين سهروردي، در حلب به دستور سلطان صلاحالدين ايوبى، اشاره نمود. مقابله فقها با صوفيان خود حکايت درازى دارد. فقها بدون تأمل و تعمق در تصوف آن را متهم به خروج از دين کردهاند واين در حالى است که وجود هر دو براى حفظ دين الزامى است و هر دو راهى را براى رسيدن به هدف خود مىپيمايند... فقها مردم را از تسليم شدن به اوهام و انحرافات باز مىدارند و صوفيان نيز تصاوير روحى بس بديعى را به ارمغان مىگذارند. | |||
=فهرست منابع= | =فهرست منابع= |