۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
با توجه به اين كه عمل واقعى به اين دو كتاب آسمانى و همه آموزههاى آن مستلزم پذيرش اسلام است، مقصود قرآن آن است كه عمل به اين دو كتاب به پذيرش اسلام انجاميده، چنين بركاتى را براى آنان به همراه خواهد داشت، از اينرو در كنار عمل به تورات و انجيل از عمل به آنچه براى ايشان فرو فرستاده شده (قرآن) ياد كرده است.[۲۶] قرآن، مسلمان شدن اهل كتاب را به خير و صلاح خود آنان مىخواند: «...ولَو ءامَنَ اَهلُ الكِتبِ لَكانَ خَيرًالَهُم...». (سوره آل عمران/3،110) | با توجه به اين كه عمل واقعى به اين دو كتاب آسمانى و همه آموزههاى آن مستلزم پذيرش اسلام است، مقصود قرآن آن است كه عمل به اين دو كتاب به پذيرش اسلام انجاميده، چنين بركاتى را براى آنان به همراه خواهد داشت، از اينرو در كنار عمل به تورات و انجيل از عمل به آنچه براى ايشان فرو فرستاده شده (قرآن) ياد كرده است.[۲۶] قرآن، مسلمان شدن اهل كتاب را به خير و صلاح خود آنان مىخواند: «...ولَو ءامَنَ اَهلُ الكِتبِ لَكانَ خَيرًالَهُم...». (سوره آل عمران/3،110) | ||
ستايش و نكوهش اهل كتاب در قرآن | =ستايش و نكوهش اهل كتاب در قرآن= | ||
از ويژگي هاى قرآن مراعات انصاف در توصيف ها و دستهبندي هاست. به رغم آن كه اهل كتاب بر اثر لجاجت، رخدادهايى تلخ از خود در تاريخ اسلام به يادگار گذاشتند قرآن همه آنان را يكسان و همسان نمىشمارد: «لَيسوا سَواءً» (سوره آل عمران/3،113) بلكه دستهاى از ايشان را مؤمن خوانده، مىستايد و بيشتر آنان را فاسق دانسته، نكوهش مىكند: «قُل ياَهلَ الكِتبِ... و اَنَّ اَكثَرَكُم فسِقون». (سوره مائده/5،59 و نيز سوره آل عمران/3،110) صالحان اهل كتاب به سبب برخوردارى از پارهاى صفات نيك مورد ستايش قرار گرفتهاند؛ از جمله: | از ويژگي هاى قرآن مراعات انصاف در توصيف ها و دستهبندي هاست. به رغم آن كه اهل كتاب بر اثر لجاجت، رخدادهايى تلخ از خود در تاريخ اسلام به يادگار گذاشتند قرآن همه آنان را يكسان و همسان نمىشمارد: «لَيسوا سَواءً» (سوره آل عمران/3،113) بلكه دستهاى از ايشان را مؤمن خوانده، مىستايد و بيشتر آنان را فاسق دانسته، نكوهش مىكند: «قُل ياَهلَ الكِتبِ... و اَنَّ اَكثَرَكُم فسِقون». (سوره مائده/5،59 و نيز سوره آل عمران/3،110) صالحان اهل كتاب به سبب برخوردارى از پارهاى صفات نيك مورد ستايش قرار گرفتهاند؛ از جمله: | ||
رسوخ در علم | ==رسوخ در علم== | ||
برخى از اهل كتاب، راسخ در علم و مؤمن خوانده شدهاند كه با پرهيز از كژانديشى و كژروى افزون بر كتب آسمانى پيشين، به قرآن نيز ايمان داشتند؛ همچنين به روز قيامت اعتقاد داشته، به اقامه نماز و دادن زكات مىپرداختند: «لكِنِ الرّسِخونَ فِى العِلمِ مِنهُم والمُؤمِنونَ يُؤمِنونَ بِما اُنزِلَ اِلَيكَ وما اُنزِلَ مِن قَبلِكَ...». (سوره نساء/4،162) | برخى از اهل كتاب، راسخ در علم و مؤمن خوانده شدهاند كه با پرهيز از كژانديشى و كژروى افزون بر كتب آسمانى پيشين، به قرآن نيز ايمان داشتند؛ همچنين به روز قيامت اعتقاد داشته، به اقامه نماز و دادن زكات مىپرداختند: «لكِنِ الرّسِخونَ فِى العِلمِ مِنهُم والمُؤمِنونَ يُؤمِنونَ بِما اُنزِلَ اِلَيكَ وما اُنزِلَ مِن قَبلِكَ...». (سوره نساء/4،162) | ||
وجود دين باوران حقيقى در ميان آنان | ==وجود دين باوران حقيقى در ميان آنان== | ||
قرآن از مؤمنان حقيقى در ميان اهل كتاب خبر داده است (سوره نساء/ 4، 162؛ سوره قصص/ 28، 52 ـ 53)؛ ايمانى كه آنان را به تلاوت آيات الهى، عبادت شبانه، امر به معروف و نهى از منكر و شتاب در كارهاى خير وامىدارد: «يَتلونَ ءايتِ اللّهِ ءاناءَ الَّيلِ وهُم يَسجُدون × يُؤمِنونَ بِاللّهِ واليَومِ الأخِرِ و يَأمُرونَ بِالمَعروفِ و يَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ و يُسرِعونَ فِى الخَيرتِ واُولئِكَ مِنَ الصّلِحين» (سوره آل عمران/3،113 ـ 114) و هنگامى كه آيات الهى بر آنان خوانده مىشود از ديدگانشان اشك مىبارد: «و اِذَا سَمِعوا ما اُنزِلَ اِلَى الرَّسولِ تَرَى اَعيُنَهُم تَفيضُ مِنَالدَّمع». (سوره مائده/5،83) برخى از مفسران مصداق اين آيه و دو آيه پس از آن را نجاشى و اطرافيان او دانستهاند كه با تلاوت آيات قرآن از سوى جعفر بن ابىطالب و تمجيد از عيسى و مريم عليهماالسلام به حقانيت اين آيات پى برده، ايمان آوردند.[۲۷] | قرآن از مؤمنان حقيقى در ميان اهل كتاب خبر داده است (سوره نساء/ 4، 162؛ سوره قصص/ 28، 52 ـ 53)؛ ايمانى كه آنان را به تلاوت آيات الهى، عبادت شبانه، امر به معروف و نهى از منكر و شتاب در كارهاى خير وامىدارد: «يَتلونَ ءايتِ اللّهِ ءاناءَ الَّيلِ وهُم يَسجُدون × يُؤمِنونَ بِاللّهِ واليَومِ الأخِرِ و يَأمُرونَ بِالمَعروفِ و يَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ و يُسرِعونَ فِى الخَيرتِ واُولئِكَ مِنَ الصّلِحين» (سوره آل عمران/3،113 ـ 114) و هنگامى كه آيات الهى بر آنان خوانده مىشود از ديدگانشان اشك مىبارد: «و اِذَا سَمِعوا ما اُنزِلَ اِلَى الرَّسولِ تَرَى اَعيُنَهُم تَفيضُ مِنَالدَّمع». (سوره مائده/5،83) برخى از مفسران مصداق اين آيه و دو آيه پس از آن را نجاشى و اطرافيان او دانستهاند كه با تلاوت آيات قرآن از سوى جعفر بن ابىطالب و تمجيد از عيسى و مريم عليهماالسلام به حقانيت اين آيات پى برده، ايمان آوردند.[۲۷] | ||
امانتدارى | ==امانتدارى== | ||
برخى از اهل كتاب چنان امانتدار توصيف شدهاند كه اگر دينارهاى فراوانى به امانت به آنان داده شود به صاحبانش بازمىگردانند: «و مِن اَهلِ الكِتبِ مَن اِن تَأمَنهُ بِقِنطار يُؤَدِّهِ اِلَيكَ». (سوره آل عمران/3،75) قنطار را به معناى مالى فراوان و نامشخص، پوست گاو پر از طلا، 4000 دينار و... دانستهاند.[۲۸] | برخى از اهل كتاب چنان امانتدار توصيف شدهاند كه اگر دينارهاى فراوانى به امانت به آنان داده شود به صاحبانش بازمىگردانند: «و مِن اَهلِ الكِتبِ مَن اِن تَأمَنهُ بِقِنطار يُؤَدِّهِ اِلَيكَ». (سوره آل عمران/3،75) قنطار را به معناى مالى فراوان و نامشخص، پوست گاو پر از طلا، 4000 دينار و... دانستهاند.[۲۸] | ||
برخوردارى از مكارم اخلاقى | ==برخوردارى از مكارم اخلاقى== | ||
پاسخ بدى را به خوبى دادن از رهنمودهاى مؤكد قرآن و تنها از عهده كسانى ساخته است كه از صفات انسانى و ايمانى بهره وافر داشته و جزو صابران باشند. گروهى از اهل كتاب به سبب برخوردارى از همين صفت پسنديده ستايش شدهاند: «اَلَّذينَ ءاتَينهُمُ الكِتبَ... × ويَدرَءونَ بِالحَسَنَةِ السَّيِّئَة». (سوره قصص/28،52، 54) | پاسخ بدى را به خوبى دادن از رهنمودهاى مؤكد قرآن و تنها از عهده كسانى ساخته است كه از صفات انسانى و ايمانى بهره وافر داشته و جزو صابران باشند. گروهى از اهل كتاب به سبب برخوردارى از همين صفت پسنديده ستايش شدهاند: «اَلَّذينَ ءاتَينهُمُ الكِتبَ... × ويَدرَءونَ بِالحَسَنَةِ السَّيِّئَة». (سوره قصص/28،52، 54) | ||
انفاق | ==انفاق== | ||
رسيدگى به مستمندان از جمله صفات اخلاقى است كه برخى از اهل كتاب به سبب آن ستايش شدهاند: «و مِمّا رَزَقنهُم يُنفِقون». (سوره قصص/28،54) از مجموع آياتى كه برخى از اهل كتاب را ستايش كرده برمىآيد كه مقصود از اين گروه كسانى از اهل كتاباند كه از عناد و استكبار به دور بوده و پس از شناخت حقانيت اسلام، به آن ايمان آوردهاند. | رسيدگى به مستمندان از جمله صفات اخلاقى است كه برخى از اهل كتاب به سبب آن ستايش شدهاند: «و مِمّا رَزَقنهُم يُنفِقون». (سوره قصص/28،54) از مجموع آياتى كه برخى از اهل كتاب را ستايش كرده برمىآيد كه مقصود از اين گروه كسانى از اهل كتاباند كه از عناد و استكبار به دور بوده و پس از شناخت حقانيت اسلام، به آن ايمان آوردهاند. | ||
قرآن كريم در برابر ستايش اقليت، اكثريت اهل كتاب را نكوهيده است. برخى از نكوهش هاى قرآن عام بوده، برخى ديگر ويژه يهود است. سبب نكوهش قرآن، وجود پارهاى از صفات زشت و نكوهيده در آنان است؛ از جمله: | قرآن كريم در برابر ستايش اقليت، اكثريت اهل كتاب را نكوهيده است. برخى از نكوهش هاى قرآن عام بوده، برخى ديگر ويژه يهود است. سبب نكوهش قرآن، وجود پارهاى از صفات زشت و نكوهيده در آنان است؛ از جمله: | ||
خود برتربينى | ==خود برتربينى== | ||
اهل كتاب به سبب داشتن كتاب آسمانى و در برابر مشركان بتپرست خود را برگزيده و دوستان خدا مىدانستند. (سوره مائده/5،18) آنان بر اساس همين باور، بر اين پندار باطل بودند كه كسى جز آنان وارد بهشت نخواهد شد: «و قالوا لَن يَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن كانَ هودًا اَو نَصرى تِلكَ اَمانِيُّهُم قُل هاتوا بُرهنَكُم اِن كُنتُم صدِقين». (سوره بقره/2،111) | اهل كتاب به سبب داشتن كتاب آسمانى و در برابر مشركان بتپرست خود را برگزيده و دوستان خدا مىدانستند. (سوره مائده/5،18) آنان بر اساس همين باور، بر اين پندار باطل بودند كه كسى جز آنان وارد بهشت نخواهد شد: «و قالوا لَن يَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن كانَ هودًا اَو نَصرى تِلكَ اَمانِيُّهُم قُل هاتوا بُرهنَكُم اِن كُنتُم صدِقين». (سوره بقره/2،111) | ||
حسادت | ==حسادت== | ||
حسادت اهل كتاب به ويژه يهود نسبت به مسلمانان بر اثر برگزيده شدن پيامبر آخرالزمان صلى الله عليه و آله از ميان غير آنان، سبب مخالفت شديد آنها شده است. آنان چنان به نعمت هايى كه به مسلمانان مىرسيد حسادت مىورزيدند كه در آتش خشم خود مىسوختند:[۲۹] «بَغيـًا اَن يُنَزِّلَ اللّهُ مِن فَضلِهِ عَلى مَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ فَباء و بِغَضَب عَلى غَضَب». (سوره بقره/2،90) آنان همچنين به سبب حسادت، مشركان بتپرست را هدايت يافتهتر از پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان مىخواندند. قرآن با توجه به اين نكته كه خداوند بر اساس مصالح و حكمت ها نعمت هايش را به برخى از بندگان داده و از برخى ديگر دريغ مىكند، آنها را به سبب چنين رشكى سخت نكوهش كرده است: «اَلَم تَرَ اِلَى الَّذينَ اُوتوا نَصيبـًا مِنَ الكِتبِ يُؤمِنونَ بِالجِبتِ والطّغوتِ و يَقولونَ لِلَّذينَ كَفَروا هؤُلاءِ اَهدى مِنَ الَّذينَ ءامَنوا سَبيلا × اَم يَحسُدونَ النّاسَ عَلى ما ءاتهُمُ اللّهُ مِن فَضلِه». (سوره نساء/4،51، 54 و نيز ر.ك: سوره بقره/2، 109) | حسادت اهل كتاب به ويژه يهود نسبت به مسلمانان بر اثر برگزيده شدن پيامبر آخرالزمان صلى الله عليه و آله از ميان غير آنان، سبب مخالفت شديد آنها شده است. آنان چنان به نعمت هايى كه به مسلمانان مىرسيد حسادت مىورزيدند كه در آتش خشم خود مىسوختند:[۲۹] «بَغيـًا اَن يُنَزِّلَ اللّهُ مِن فَضلِهِ عَلى مَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ فَباء و بِغَضَب عَلى غَضَب». (سوره بقره/2،90) آنان همچنين به سبب حسادت، مشركان بتپرست را هدايت يافتهتر از پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان مىخواندند. قرآن با توجه به اين نكته كه خداوند بر اساس مصالح و حكمت ها نعمت هايش را به برخى از بندگان داده و از برخى ديگر دريغ مىكند، آنها را به سبب چنين رشكى سخت نكوهش كرده است: «اَلَم تَرَ اِلَى الَّذينَ اُوتوا نَصيبـًا مِنَ الكِتبِ يُؤمِنونَ بِالجِبتِ والطّغوتِ و يَقولونَ لِلَّذينَ كَفَروا هؤُلاءِ اَهدى مِنَ الَّذينَ ءامَنوا سَبيلا × اَم يَحسُدونَ النّاسَ عَلى ما ءاتهُمُ اللّهُ مِن فَضلِه». (سوره نساء/4،51، 54 و نيز ر.ك: سوره بقره/2، 109) | ||
اين آيات در شأن شمارى از عالمان يهود نازل شده كه هنگام پرسش مشركان از آنها درباره مقايسه اسلام و آيين بتپرستى، مشركان را هدايت يافتهتر مىخواندند.[۳۰] | اين آيات در شأن شمارى از عالمان يهود نازل شده كه هنگام پرسش مشركان از آنها درباره مقايسه اسلام و آيين بتپرستى، مشركان را هدايت يافتهتر مىخواندند.[۳۰] | ||
بدخواهى | ==بدخواهى== | ||
اهل كتاب هماره به جاى خيرخواهى، بدخواه مسلمانان بودند به گونهاى كه اگر مسلمانان به موفقيتى چون همبستگى، پيروزى در جنگ، گسترش اسلام و... مىرسيدند ناراحت و اگر شرّى به آنان مىرسيد خوشحال مىشدند: «اِن تَمسَسكُم حَسَنَةٌ تَسُؤهُم واِن تُصِبكُم سَيِّئَةٌ يَفرَحوا بِها». (سوره آل عمران/3،120)[۳۱] | اهل كتاب هماره به جاى خيرخواهى، بدخواه مسلمانان بودند به گونهاى كه اگر مسلمانان به موفقيتى چون همبستگى، پيروزى در جنگ، گسترش اسلام و... مىرسيدند ناراحت و اگر شرّى به آنان مىرسيد خوشحال مىشدند: «اِن تَمسَسكُم حَسَنَةٌ تَسُؤهُم واِن تُصِبكُم سَيِّئَةٌ يَفرَحوا بِها». (سوره آل عمران/3،120)[۳۱] | ||
آنان هماره در دلشان طالب آن بودند كه مسلمانان با ترك اسلام اين نعمت را از كف داده، گمراه شوند: «ودَّت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الكِتبِ لَو يُضِلّونَكُم» (سوره آل عمران/3،69) و اين مخالفت و برخورد به آنجا رسيد كه با پيامبر از در جنگ وارد شدند و با پيروزى مسلمانان دستهاى از آنان كشته و دستهاى اسير و دستهاى از ديارشان اخراج شدند. (سوره احزاب/33، 26؛ سوره حشر/ 59،2) | آنان هماره در دلشان طالب آن بودند كه مسلمانان با ترك اسلام اين نعمت را از كف داده، گمراه شوند: «ودَّت طَائِفَةٌ مِن اَهلِ الكِتبِ لَو يُضِلّونَكُم» (سوره آل عمران/3،69) و اين مخالفت و برخورد به آنجا رسيد كه با پيامبر از در جنگ وارد شدند و با پيروزى مسلمانان دستهاى از آنان كشته و دستهاى اسير و دستهاى از ديارشان اخراج شدند. (سوره احزاب/33، 26؛ سوره حشر/ 59،2) | ||
خيانت در امانت و پيمان شكنى | ==خيانت در امانت و پيمان شكنى== | ||
گروهى از اهل كتاب چنان در امانت خيانتكارند كه اگر دينارى به امانت به آنان سپرده شود به آن خيانت كرده، حاضر به بازگرداندن آن به صاحبش نيستند، مگر آن كه در برابر آنان اقامه دعوا شود: «...و مِنهُم مَن اِن تَأمَنهُ بِدينار لايُؤَدِّهِ اِلَيكَ اِلاّ مادُمتَ عَلَيهِ قائِمـًا». (سوره آل عمران/3،75) | گروهى از اهل كتاب چنان در امانت خيانتكارند كه اگر دينارى به امانت به آنان سپرده شود به آن خيانت كرده، حاضر به بازگرداندن آن به صاحبش نيستند، مگر آن كه در برابر آنان اقامه دعوا شود: «...و مِنهُم مَن اِن تَأمَنهُ بِدينار لايُؤَدِّهِ اِلَيكَ اِلاّ مادُمتَ عَلَيهِ قائِمـًا». (سوره آل عمران/3،75) | ||
گروهى از آنان (يهود) به شكستن پيمان معروف بودند؛ از جمله به عهدهايى كه با مسلمانان مىبستند نيز وفادار نبودند: «اَو كُلَّما عهَدوا عَهدًا نَبَذَهُ فَريقٌ مِنهُم» (سوره بقره/2، 100)؛ مانند پيمان ترك تخاصم با مسلمانان كه با يارى مشركان از سوى يهود بنى قريظه و بنى نضير در جنگ خندق شكسته شد.[۳۲] | گروهى از آنان (يهود) به شكستن پيمان معروف بودند؛ از جمله به عهدهايى كه با مسلمانان مىبستند نيز وفادار نبودند: «اَو كُلَّما عهَدوا عَهدًا نَبَذَهُ فَريقٌ مِنهُم» (سوره بقره/2، 100)؛ مانند پيمان ترك تخاصم با مسلمانان كه با يارى مشركان از سوى يهود بنى قريظه و بنى نضير در جنگ خندق شكسته شد.[۳۲] | ||
فسق | ==فسق== | ||
قرآن اكثر اهل كتاب را به سبب ايمان نياوردن به پيامبر اسلام و اقرار نكردن به وجود بشارتِ آمدن وى در كتاب هايشان، فاسق دانسته است:[۳۳] «...مِنهُمُ المُؤمِنونَ واَكثَرُهُمُ الفسِقون». (سوره آل عمران/3،110 و نيز ر.ك: سوره مائده/5، 59) | قرآن اكثر اهل كتاب را به سبب ايمان نياوردن به پيامبر اسلام و اقرار نكردن به وجود بشارتِ آمدن وى در كتاب هايشان، فاسق دانسته است:[۳۳] «...مِنهُمُ المُؤمِنونَ واَكثَرُهُمُ الفسِقون». (سوره آل عمران/3،110 و نيز ر.ك: سوره مائده/5، 59) | ||
قرآن همچنين از ارتكاب گناه همانند تمسخر آيات خدا زير پا گذاشتن حدود الهى، حرامخوارى از جمله رشوه و رباگرفتن به وسيله اكثر يهود از اهل كتاب خبر مىدهد:[۳۴] «و تَرى كَثيرًا مِنهُم يُسرِعونَ فِى الاِثمِ والعُدونِ واَكلِهِمُ السُّحتَ لَبِئسَ ما كانوا يَعمَلون». (سوره مائده/5،62) | قرآن همچنين از ارتكاب گناه همانند تمسخر آيات خدا زير پا گذاشتن حدود الهى، حرامخوارى از جمله رشوه و رباگرفتن به وسيله اكثر يهود از اهل كتاب خبر مىدهد:[۳۴] «و تَرى كَثيرًا مِنهُم يُسرِعونَ فِى الاِثمِ والعُدونِ واَكلِهِمُ السُّحتَ لَبِئسَ ما كانوا يَعمَلون». (سوره مائده/5،62) | ||
پيروى بىچون و چرا از راهبان و احبار | ==پيروى بىچون و چرا از راهبان و احبار== | ||
پيروى اهل كتاب از راهبان و احبارشان به حدى رسيد كه در مسائل دينى همانند خداوند از آنان فرمانبردار بودند: «اِتَّخَذوا اَحبارَهُم ورُهبنَهُم اَربابـًا مِن دونِ اللّهِ». (سوره توبه/9،31) | پيروى اهل كتاب از راهبان و احبارشان به حدى رسيد كه در مسائل دينى همانند خداوند از آنان فرمانبردار بودند: «اِتَّخَذوا اَحبارَهُم ورُهبنَهُم اَربابـًا مِن دونِ اللّهِ». (سوره توبه/9،31) | ||
در روايتى از امام صادق عليه السلام اين آيه به اطاعت بىقيد و شرط اهلكتاب از احبار و رهبان تفسير شده است. آنان هرچه را حلال و حرام مىكردند، از سوى عامه مردم پذيرفته مىشد،[۳۵] از اينرو قرآن از اهل كتاب مىخواهد كه جز خداوند ربوبيت تشريعى هيچ كسى را نپذيرند: «ولايَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضـًا اَربابـًا مِن دونِ اللّه». (سوره آل عمران/3،64) آنان با آن كه مىديدند دانشمندانشان با جعل و تحريف از مردم رشوه مىگيرند از آنان فاصله نگرفتند. | در روايتى از امام صادق عليه السلام اين آيه به اطاعت بىقيد و شرط اهلكتاب از احبار و رهبان تفسير شده است. آنان هرچه را حلال و حرام مىكردند، از سوى عامه مردم پذيرفته مىشد،[۳۵] از اينرو قرآن از اهل كتاب مىخواهد كه جز خداوند ربوبيت تشريعى هيچ كسى را نپذيرند: «ولايَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضـًا اَربابـًا مِن دونِ اللّه». (سوره آل عمران/3،64) آنان با آن كه مىديدند دانشمندانشان با جعل و تحريف از مردم رشوه مىگيرند از آنان فاصله نگرفتند. | ||
ناهمدل بودن | ==ناهمدل بودن== | ||
اهل كتاب به ويژه يهوديان بيشتر از در مكر و نيرنگ با مسلمانان درمىآمدند و از روبرو شدن با آنان در صفوف كارزار اجتناب كرده، اگر هم تن به جنگ مىدادند از درون قلعهها و بالاى برج و باروهاى مستحكم با پرتاب سنگ و تيراندازى به نبرد مىپرداختند. آنان برخلاف ظاهر كه متحد و يكپارچه به نظر مىآمدند به سبب اختلاف در انگيزه و هدف، با يكديگر همدل و همراه نبودند: «لايُقتِلونَكُم جَميعـًا اِلاّ فى قُرًى مُحَصَّنَة اَو مِن وراءِ جُدُر بَأسُهُم بَينَهُم شَديدٌ تَحسَبُهُم جَميعـًا و قُلوبُهُم شَتّى...». (سوره حشر/59،14) | اهل كتاب به ويژه يهوديان بيشتر از در مكر و نيرنگ با مسلمانان درمىآمدند و از روبرو شدن با آنان در صفوف كارزار اجتناب كرده، اگر هم تن به جنگ مىدادند از درون قلعهها و بالاى برج و باروهاى مستحكم با پرتاب سنگ و تيراندازى به نبرد مىپرداختند. آنان برخلاف ظاهر كه متحد و يكپارچه به نظر مىآمدند به سبب اختلاف در انگيزه و هدف، با يكديگر همدل و همراه نبودند: «لايُقتِلونَكُم جَميعـًا اِلاّ فى قُرًى مُحَصَّنَة اَو مِن وراءِ جُدُر بَأسُهُم بَينَهُم شَديدٌ تَحسَبُهُم جَميعـًا و قُلوبُهُم شَتّى...». (سوره حشر/59،14) | ||
ادعاهاى اهل كتاب | =ادعاهاى اهل كتاب= | ||
اهل كتاب براى خود، مدعى فضايل و درجاتى بودند كه ريشه در برترىجويى آنان داشت. قرآن چنين ادعاهايى را صرفاً آرزوهايى بىپايه و اساس دانسته است: «...تِلكَ اَمانِيُّهُم». (سوره بقره/ 2، 111) برخى از آن ادعاها عبارت است از: | اهل كتاب براى خود، مدعى فضايل و درجاتى بودند كه ريشه در برترىجويى آنان داشت. قرآن چنين ادعاهايى را صرفاً آرزوهايى بىپايه و اساس دانسته است: «...تِلكَ اَمانِيُّهُم». (سوره بقره/ 2، 111) برخى از آن ادعاها عبارت است از: | ||
انحصارطلبى در هدايت يابى | ==انحصارطلبى در هدايت يابى== | ||
آنان همه را گمراه و هدايت را تنها در گرو آيين خود مىدانستند: «وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ تَهْتَدُوا». (سوره بقره/2،135) البته حقانيت يكديگر را نيز قبول نداشته، هر يك آيين ديگرى را بىپايه و اساس و فقط آيين خود را بر حق مىخواند:[۳۶] «و قالَتِ النَّصرى لَيسَتِ اليَهودُ عَلى شَىء...». (سوره بقره/2،113) | آنان همه را گمراه و هدايت را تنها در گرو آيين خود مىدانستند: «وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَىٰ تَهْتَدُوا». (سوره بقره/2،135) البته حقانيت يكديگر را نيز قبول نداشته، هر يك آيين ديگرى را بىپايه و اساس و فقط آيين خود را بر حق مىخواند:[۳۶] «و قالَتِ النَّصرى لَيسَتِ اليَهودُ عَلى شَىء...». (سوره بقره/2،113) | ||
پيروى ابراهيم عليه السلام از آيين آنها | ==پيروى ابراهيم عليه السلام از آيين آنها== | ||
با توجه به جايگاه بلند حضرت ابراهيم عليه السلام به عنوان پدر اديان توحيدى و آن كه خاستگاه اصلى دو دين يهود و نصارا از طريق موسى و پيامبران الهى بوده است، هر يك از دو گروه اهل كتاب مىكوشيدند آن حضرت و نيز ديگر پيامبران برخاسته از نسل او را پيرو آيين خود معرفى كنند: «أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ كَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَ» (سوره بقره/2،140) و براى اثبات ادعاى خود به محاجه با يكديگر مىپرداختند. (سوره آل عمران/3،65) | با توجه به جايگاه بلند حضرت ابراهيم عليه السلام به عنوان پدر اديان توحيدى و آن كه خاستگاه اصلى دو دين يهود و نصارا از طريق موسى و پيامبران الهى بوده است، هر يك از دو گروه اهل كتاب مىكوشيدند آن حضرت و نيز ديگر پيامبران برخاسته از نسل او را پيرو آيين خود معرفى كنند: «أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ كَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَ» (سوره بقره/2،140) و براى اثبات ادعاى خود به محاجه با يكديگر مىپرداختند. (سوره آل عمران/3،65) | ||
قرآن با توجه به اين كه دين يهود و نصارا پس از ابراهيم عليه السلام پيدا شده، ضمن عتاب آنان به سبب چنين ادعا و ستيزى، اعلام كرد كه ابراهيم عليه السلام بر دين يهود يا نصارا نبوده بلكه تابع دين حنيف بوده است: «ماكانَ اِبرهيمُ يَهودِيـًّا ولانَصرانِيـًّا ولكِن كانَ حَنِيفـًا مُسلِمـًا». (سوره آل عمران/3،67) | قرآن با توجه به اين كه دين يهود و نصارا پس از ابراهيم عليه السلام پيدا شده، ضمن عتاب آنان به سبب چنين ادعا و ستيزى، اعلام كرد كه ابراهيم عليه السلام بر دين يهود يا نصارا نبوده بلكه تابع دين حنيف بوده است: «ماكانَ اِبرهيمُ يَهودِيـًّا ولانَصرانِيـًّا ولكِن كانَ حَنِيفـًا مُسلِمـًا». (سوره آل عمران/3،67) | ||
برگزيده خدا بودن | ==برگزيده خدا بودن== | ||
اهل كتاب خود را نسبت به ديگر ساكنان شبه جزيره عرب كه اغلب بتپرست و فاقد آيين و كتاب آسمانى بودند، به ويژه مشركان مكه برتر مىدانستند (سوره بقره/2،135) و بدين جهت خود را در برابر آنان مسئول نيز نمىدانستند: «قالوا لَيسَ عَلَينا فى الاُمِّيِّينَ سَبيل». (سوره آل عمران/3،75) | اهل كتاب خود را نسبت به ديگر ساكنان شبه جزيره عرب كه اغلب بتپرست و فاقد آيين و كتاب آسمانى بودند، به ويژه مشركان مكه برتر مىدانستند (سوره بقره/2،135) و بدين جهت خود را در برابر آنان مسئول نيز نمىدانستند: «قالوا لَيسَ عَلَينا فى الاُمِّيِّينَ سَبيل». (سوره آل عمران/3،75) | ||
خط ۱۶۲: | خط ۱۶۲: | ||
«قالوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ اِلاّ اَيّامـًا مَعدودت». (سوره آل عمران/3،24) اين ادعا از سوى يهود مطرح مىشد و آنان مدعى بودند كه فقط به مدت 40 روز كه بنىاسرائيل در غياب حضرت موسى عليه السلام به گوسالهپرستى پرداختند، عذاب خواهند شد؛[۳۸] اما قرآن ادعاى آنان را مردود دانسته، ضمن بيان اين نكته كه مورد لعن خداوند هستند (سوره مائده/5،60) از جاودانه بودن آنان در آتش دوزخ خبر داده است: «اِنَّ الَّذينَ كَفَروا مِن اَهلِ الكِتبِ والمُشرِكينَ فى نارِ جَهَنَّمَ خلِدينَ فيها».(سوره بينة/98،6) | «قالوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ اِلاّ اَيّامـًا مَعدودت». (سوره آل عمران/3،24) اين ادعا از سوى يهود مطرح مىشد و آنان مدعى بودند كه فقط به مدت 40 روز كه بنىاسرائيل در غياب حضرت موسى عليه السلام به گوسالهپرستى پرداختند، عذاب خواهند شد؛[۳۸] اما قرآن ادعاى آنان را مردود دانسته، ضمن بيان اين نكته كه مورد لعن خداوند هستند (سوره مائده/5،60) از جاودانه بودن آنان در آتش دوزخ خبر داده است: «اِنَّ الَّذينَ كَفَروا مِن اَهلِ الكِتبِ والمُشرِكينَ فى نارِ جَهَنَّمَ خلِدينَ فيها».(سوره بينة/98،6) | ||
انحصارى دانستن بهشت براى خود | ==انحصارى دانستن بهشت براى خود== | ||
اهل كتاب بر اساس امتيازات و فضايل پندارى، تنها خود را شايسته ورود به بهشت و پيروان ساير اديان آسمانى را از آن محروم مىدانستند: «و قالوا لَن يَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن كانَ هودًا اَو نَصرى تِلكَ اَمانِيُّهُم قُل هاتوا بُرهنَكُم اِن كُنتُم صدِقين». (سوره بقره/2،111) «لن» به انحصار ابدى بهشت براى آنان اشاره دارد و حرف «أو» بيانگر اين است كه يهود و نصارا هر دو اين ادعا را داشتند.[۳۹] | اهل كتاب بر اساس امتيازات و فضايل پندارى، تنها خود را شايسته ورود به بهشت و پيروان ساير اديان آسمانى را از آن محروم مىدانستند: «و قالوا لَن يَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن كانَ هودًا اَو نَصرى تِلكَ اَمانِيُّهُم قُل هاتوا بُرهنَكُم اِن كُنتُم صدِقين». (سوره بقره/2،111) «لن» به انحصار ابدى بهشت براى آنان اشاره دارد و حرف «أو» بيانگر اين است كه يهود و نصارا هر دو اين ادعا را داشتند.[۳۹] | ||
قرآن از يك سو چنين ادعايى را صرفاً آمال و آرزوى آنان و بىدليل مىخواند و از سوى ديگر ورود به بهشت را فقط بر اساس ايمان و عمل صالح امكانپذير مىشمارد و اين كه به دلخواه اهل كتاب و حتى مسلمانان نيز نيست: «والَّذينَ ءامَنوا و عَمِلواالصّلِحتِ سَنُدخِلُهُم جَنّت تَجرى مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ... × لَيسَ بِاَمانِيِّكُم ولا اَمانِىِّ اَهلِ الكِتبِ مَن يَعمَل سوءًا يُجزَ بِهِ...». (سوره نساء/4،122 ـ 123) | قرآن از يك سو چنين ادعايى را صرفاً آمال و آرزوى آنان و بىدليل مىخواند و از سوى ديگر ورود به بهشت را فقط بر اساس ايمان و عمل صالح امكانپذير مىشمارد و اين كه به دلخواه اهل كتاب و حتى مسلمانان نيز نيست: «والَّذينَ ءامَنوا و عَمِلواالصّلِحتِ سَنُدخِلُهُم جَنّت تَجرى مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ... × لَيسَ بِاَمانِيِّكُم ولا اَمانِىِّ اَهلِ الكِتبِ مَن يَعمَل سوءًا يُجزَ بِهِ...». (سوره نساء/4،122 ـ 123) | ||
احكام فقهى و حقوقى اهل كتاب | =احكام فقهى و حقوقى اهل كتاب= | ||
وجوب پذيرش اسلام | |||
==وجوب پذيرش اسلام== | |||
چون اسلام آخرين شريعت الهى است خداوند متعالى در آيات فراوانى همه انسانها و پيروان شرايع آسمانى را به پذيرش آن و ترك عقايد و احكام شركآلود و منسوخ خود فراخوانده است: «قُل ياَيُّهَا النّاسُ اِنّى رَسولُ اللّهِ اِلَيكُم جَميعـًا... فَامِنُوا بِاللّهِ ورَسُولِهِ النَّبىِّ الاُمّىِّ». (سوره اعراف/7،158؛ سوره فرقان/25،1 و...) | چون اسلام آخرين شريعت الهى است خداوند متعالى در آيات فراوانى همه انسانها و پيروان شرايع آسمانى را به پذيرش آن و ترك عقايد و احكام شركآلود و منسوخ خود فراخوانده است: «قُل ياَيُّهَا النّاسُ اِنّى رَسولُ اللّهِ اِلَيكُم جَميعـًا... فَامِنُوا بِاللّهِ ورَسُولِهِ النَّبىِّ الاُمّىِّ». (سوره اعراف/7،158؛ سوره فرقان/25،1 و...) | ||
خط ۱۷۵: | خط ۱۷۶: | ||
اما در اين كه اهل كتاب و ديگر كافران همانگونه كه به پذيرش اسلام و اصول آن موظفاند، در صورت نپذيرفتن اسلام آيا موظف به عمل به فروعات اسلام هستند يا نه ميان فقيهان دو ديدگاه است: برخى با استناد به آياتى (سوره بقره/2، 21؛ سوره آل عمران/3،97) كه در آن همه انسان ها مخاطب برخى تكاليفاند معتقدند كه كافران همانند اصول، به فروع نيز مكلفاند؛[۴۰] اما برخى برآناند كه كافران تنها در صورت پذيرش اصول، مكلف به فروع احكام اسلاماند.[۴۱] | اما در اين كه اهل كتاب و ديگر كافران همانگونه كه به پذيرش اسلام و اصول آن موظفاند، در صورت نپذيرفتن اسلام آيا موظف به عمل به فروعات اسلام هستند يا نه ميان فقيهان دو ديدگاه است: برخى با استناد به آياتى (سوره بقره/2، 21؛ سوره آل عمران/3،97) كه در آن همه انسان ها مخاطب برخى تكاليفاند معتقدند كه كافران همانند اصول، به فروع نيز مكلفاند؛[۴۰] اما برخى برآناند كه كافران تنها در صورت پذيرش اصول، مكلف به فروع احكام اسلاماند.[۴۱] | ||
نجاست يا طهارت اهل كتاب | ==نجاست يا طهارت اهل كتاب== | ||
قرآن در آياتى گروهى از اهل كتاب را (يهود بنى قريظه و...) كه به تكذيب پيامبر اسلام و نبرد با وى پرداختند كافر مىخواند: (سوره حشر/59،2)؛ همچنين در آياتى ديگر از عقايد شركآميز آنان سخن به ميان آورده است. (سوره نساء/4،171؛ سوره مائده/5،17، 72 ـ 73، 75، 77، 116 ـ 117؛ سوره توبه/9، 30 ـ 31) از سوى ديگر قرآن، مشركان را نجس شمرده و از مسلمانان خواسته است تا از ورود آنان به مسجدالحرام جلوگيرى كنند. | قرآن در آياتى گروهى از اهل كتاب را (يهود بنى قريظه و...) كه به تكذيب پيامبر اسلام و نبرد با وى پرداختند كافر مىخواند: (سوره حشر/59،2)؛ همچنين در آياتى ديگر از عقايد شركآميز آنان سخن به ميان آورده است. (سوره نساء/4،171؛ سوره مائده/5،17، 72 ـ 73، 75، 77، 116 ـ 117؛ سوره توبه/9، 30 ـ 31) از سوى ديگر قرآن، مشركان را نجس شمرده و از مسلمانان خواسته است تا از ورود آنان به مسجدالحرام جلوگيرى كنند. | ||
خط ۱۸۴: | خط ۱۸۵: | ||
اما عدهاى ديگر با رد آن گفتهاند: «رجس» در لغت و آيات به معناى امر مكروه، ناپسند، زشت، گناه، كفر و پليدى آمده است، از اينرو نجاست فقهى مراد نيست.[۴۷]دستهاى نيز با اصل پذيرش نجاست اهل كتاب برآناند كه اين حكم سياسى است؛ نه فقهى و حكمت آن اين است كه مسلمانان با اهلكتاب معاشرت نداشته باشند و از آنان اثر نپذيرند.[۴۸] اهل سنت نيز جز افرادى اندك به طهارت ذاتى اهل كتاب فتوا دادهاند.[۴۹] | اما عدهاى ديگر با رد آن گفتهاند: «رجس» در لغت و آيات به معناى امر مكروه، ناپسند، زشت، گناه، كفر و پليدى آمده است، از اينرو نجاست فقهى مراد نيست.[۴۷]دستهاى نيز با اصل پذيرش نجاست اهل كتاب برآناند كه اين حكم سياسى است؛ نه فقهى و حكمت آن اين است كه مسلمانان با اهلكتاب معاشرت نداشته باشند و از آنان اثر نپذيرند.[۴۸] اهل سنت نيز جز افرادى اندك به طهارت ذاتى اهل كتاب فتوا دادهاند.[۴۹] | ||
حليت طعام اهل كتاب و مسلمانان بر يكديگر | ==حليت طعام اهل كتاب و مسلمانان بر يكديگر== | ||
در آيه 5 سوره مائده/5 طعام اهل كتاب و مسلمانان براى يكديگر حلال شمرده شده است: «و طَعامُ الَّذينَ اوتواالكِتبَ حِلٌّ لَكُم وطَعامُكُم حِلٌّ لَهُم». در اين كه مقصود از طعام اهل كتاب چيست آراى گوناگونى بين مفسران و فقيهان اسلامى مطرح است؛ بيشتر مفسران و فقهاى اهل سنت[۵۰] و برخى اماميه [۵۱] مقصود از آن را ذبيحه اهل كتاب و برخى مراد از آن را مطلق طعام اهل كتاب، اعم از ذبيحه يا غيرذبيحه دانستهاند[۵۲] ولى عدهاى برآناند كه مقصود از آن حبوبات همچون گندم، برنج، عدس و غذاهايى است كه احتياج به تزكيه ندارد.[۵۳] در بيشتر روايات اهلبيت عليهم السلام نيز كه در اينباره نقل شده طعام همين گونه تفسير شدهاست.[۵۴] | در آيه 5 سوره مائده/5 طعام اهل كتاب و مسلمانان براى يكديگر حلال شمرده شده است: «و طَعامُ الَّذينَ اوتواالكِتبَ حِلٌّ لَكُم وطَعامُكُم حِلٌّ لَهُم». در اين كه مقصود از طعام اهل كتاب چيست آراى گوناگونى بين مفسران و فقيهان اسلامى مطرح است؛ بيشتر مفسران و فقهاى اهل سنت[۵۰] و برخى اماميه [۵۱] مقصود از آن را ذبيحه اهل كتاب و برخى مراد از آن را مطلق طعام اهل كتاب، اعم از ذبيحه يا غيرذبيحه دانستهاند[۵۲] ولى عدهاى برآناند كه مقصود از آن حبوبات همچون گندم، برنج، عدس و غذاهايى است كه احتياج به تزكيه ندارد.[۵۳] در بيشتر روايات اهلبيت عليهم السلام نيز كه در اينباره نقل شده طعام همين گونه تفسير شدهاست.[۵۴] | ||
ازدواج با اهل كتاب | ==ازدواج با اهل كتاب== | ||
در آياتى، ازدواج مسلمان با زنان و مردان كافر و مشرك به طور مطلق حرام دانسته شده: «وَلاَ تَنكِحُواْ الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلاَ تُنكِحُواْ الْمُشِرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ...» (سوره بقره/2،221 و نيز ممتحنه /60،10)؛ اما در آيه 5 سوره مائده/ 5 ازدواج مردان مسلمان با زنان عفيف اهل كتاب جايز شمرده شده است: «اليَومَ اُحِلَّ لَكُمُ... والمُحصَنتُ مِنَ المُؤمِنتِ والمُحصَنتُ مِنَ الَّذينَ اوتواالكِتبَ مِن قَبلِكُم اِذا ءاتَيتُموهُنَّ اُجورَهُنَّ». | در آياتى، ازدواج مسلمان با زنان و مردان كافر و مشرك به طور مطلق حرام دانسته شده: «وَلاَ تَنكِحُواْ الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلاَ تُنكِحُواْ الْمُشِرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ...» (سوره بقره/2،221 و نيز ممتحنه /60،10)؛ اما در آيه 5 سوره مائده/ 5 ازدواج مردان مسلمان با زنان عفيف اهل كتاب جايز شمرده شده است: «اليَومَ اُحِلَّ لَكُمُ... والمُحصَنتُ مِنَ المُؤمِنتِ والمُحصَنتُ مِنَ الَّذينَ اوتواالكِتبَ مِن قَبلِكُم اِذا ءاتَيتُموهُنَّ اُجورَهُنَّ». | ||
خط ۱۹۴: | خط ۱۹۵: | ||
برخى نيز گفتهاند: مقصود ازدواج موقت با زنان اهلكتاب است[۵۶] و اين را رأى مشهور فقيهان اماميه دانستهاند[۵۷]؛ اما برخى قائل به نسخ آيه فوق به وسيله آيات 221 سوره بقره/ 2 و 10 سوره ممتحنه/60 شده و ازدواج با اهل كتاب را به هر شكلى ممنوع مىدانند[۵۸]؛ ولى به نظر بيشتر علماى اهل سنت[۵۹] و برخى مفسران و فقيهان اماميه[۶۰] ازدواج دائم با زنان اهل كتاب جايز است. | برخى نيز گفتهاند: مقصود ازدواج موقت با زنان اهلكتاب است[۵۶] و اين را رأى مشهور فقيهان اماميه دانستهاند[۵۷]؛ اما برخى قائل به نسخ آيه فوق به وسيله آيات 221 سوره بقره/ 2 و 10 سوره ممتحنه/60 شده و ازدواج با اهل كتاب را به هر شكلى ممنوع مىدانند[۵۸]؛ ولى به نظر بيشتر علماى اهل سنت[۵۹] و برخى مفسران و فقيهان اماميه[۶۰] ازدواج دائم با زنان اهل كتاب جايز است. | ||
داورى ميان اهل كتاب | ==داورى ميان اهل كتاب== | ||
در صورتى كه اهلكتاب در اختلافات خود به حاكم اسلامى مراجعه كنند حاكم اسلامى مىتواند ميان آنان داورى كرده، يا آن را نپذيرد:[۶۱] «فَاِن جاءوكَ فَاحكُم بَينَهُم اَو اَعرِض عَنهُم». (سوره مائده/5،42) اين تخيير در صورتى است كه اهل كتاب اهل ذمه نباشند؛ اما در صورتى كه از اهل ذمه باشند داورى ميان آنان بر حاكم اسلامى واجب است[۶۲]، در هر حال در صورت قضاوت بايد بر اساس قوانين اسلام و قرآن در ميان آنان حكم شود؛ نه بر اساس خواستههاى باطل اهل كتاب:[۶۳] «و اَنزَلنا اِلَيكَ الكِتبَ بِالحَقِّ مُصَدِّقـًا لِما بَينَ يَدَيهِ مِنَ الكِتبِ و مُهَيمِنـًا عَلَيهِ فاحكُم بَينَهُم بِما اَنزَلَ اللّهُ و لاتَتَّبِع اَهواءَهُم عَمّا جاءَكَ مِنَ الحَقِّ». (سوره مائده/5،48 و نيز49) | در صورتى كه اهلكتاب در اختلافات خود به حاكم اسلامى مراجعه كنند حاكم اسلامى مىتواند ميان آنان داورى كرده، يا آن را نپذيرد:[۶۱] «فَاِن جاءوكَ فَاحكُم بَينَهُم اَو اَعرِض عَنهُم». (سوره مائده/5،42) اين تخيير در صورتى است كه اهل كتاب اهل ذمه نباشند؛ اما در صورتى كه از اهل ذمه باشند داورى ميان آنان بر حاكم اسلامى واجب است[۶۲]، در هر حال در صورت قضاوت بايد بر اساس قوانين اسلام و قرآن در ميان آنان حكم شود؛ نه بر اساس خواستههاى باطل اهل كتاب:[۶۳] «و اَنزَلنا اِلَيكَ الكِتبَ بِالحَقِّ مُصَدِّقـًا لِما بَينَ يَدَيهِ مِنَ الكِتبِ و مُهَيمِنـًا عَلَيهِ فاحكُم بَينَهُم بِما اَنزَلَ اللّهُ و لاتَتَّبِع اَهواءَهُم عَمّا جاءَكَ مِنَ الحَقِّ». (سوره مائده/5،48 و نيز49) | ||
گواهى اهل كتاب | ==گواهى اهل كتاب== | ||
در صورت امكان و دسترسى به مسلمان، پذيرش شهادت غيرمسلمان جايز نيست[۶۴]، بر همين اساس قرآن، ابتدا شهادت دو نفر عادل مسلمان را در وصيت توصيه كرده است: «ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا شَهدَةُ بَينِكُم اِذا حَضَرَ اَحَدَكُمُ المَوتُ حينَ الوَصِيَّةِ اثنانِ ذَوا عَدل مِنكُم». (سوره مائده/5،106) مخاطب «مِنكُم» در آيه مذكور مسلمانان هستند؛[۶۵] اما اگر ضرورت اقتضا كند و فرد مسلمانى براى گواه شدن نباشد شهادت غيرمسلمان نيز پذيرفته است: «اَو ءاخَرانِ مِن غَيرِكُم اِن اَنتُم ضَرَبتُم فِى الاَرضِ فَاَصبَتكُم مُصيبَةُ المَوت». (سوره مائده/5،106) به نظر برخى مقصود از «ءاخَرانِ مِن غَيرِكُم» شاهدان از غير اهل و عشيره هستند و برخى مراد از آن را اهل ذمه دانستهاند؛ ليكن به نظر بيشتر مفسران مقصود مطلق اهل كتاباند كه در صورت نبود شاهد مسلمان، شهادت آنان پذيرفته است.[۶۶] | در صورت امكان و دسترسى به مسلمان، پذيرش شهادت غيرمسلمان جايز نيست[۶۴]، بر همين اساس قرآن، ابتدا شهادت دو نفر عادل مسلمان را در وصيت توصيه كرده است: «ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا شَهدَةُ بَينِكُم اِذا حَضَرَ اَحَدَكُمُ المَوتُ حينَ الوَصِيَّةِ اثنانِ ذَوا عَدل مِنكُم». (سوره مائده/5،106) مخاطب «مِنكُم» در آيه مذكور مسلمانان هستند؛[۶۵] اما اگر ضرورت اقتضا كند و فرد مسلمانى براى گواه شدن نباشد شهادت غيرمسلمان نيز پذيرفته است: «اَو ءاخَرانِ مِن غَيرِكُم اِن اَنتُم ضَرَبتُم فِى الاَرضِ فَاَصبَتكُم مُصيبَةُ المَوت». (سوره مائده/5،106) به نظر برخى مقصود از «ءاخَرانِ مِن غَيرِكُم» شاهدان از غير اهل و عشيره هستند و برخى مراد از آن را اهل ذمه دانستهاند؛ ليكن به نظر بيشتر مفسران مقصود مطلق اهل كتاباند كه در صورت نبود شاهد مسلمان، شهادت آنان پذيرفته است.[۶۶] | ||
در روايتى از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام اين معنا تأييد شده است.[۶۷] شأن نزول آيه فوق كه در مورد وصيت يكى از مسلمانان قبل از وفات و سپردن وصيت و اموال خود بدست دو نفر از اهل كتاب است نيز اين معنا را تأييد مىكند.[۶۸] | در روايتى از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام اين معنا تأييد شده است.[۶۷] شأن نزول آيه فوق كه در مورد وصيت يكى از مسلمانان قبل از وفات و سپردن وصيت و اموال خود بدست دو نفر از اهل كتاب است نيز اين معنا را تأييد مىكند.[۶۸] | ||
دريافت جزيه | ==دريافت جزيه== | ||
در دوران اقتدار حكومت اسلامى چنانچه اهل كتاب از پذيرش اسلام خوددارى كنند حاكم اسلامى آنان را ميان جنگ، كوچيدن از سرزمين اسلامى يا پرداخت جزيه به عنوان مالياتى ويژه در ازاى مصونيت جان و مال آنان در سايه حكومت اسلامى مخير مىسازد.[۶۹] (سوره توبه/ 9، 29) | در دوران اقتدار حكومت اسلامى چنانچه اهل كتاب از پذيرش اسلام خوددارى كنند حاكم اسلامى آنان را ميان جنگ، كوچيدن از سرزمين اسلامى يا پرداخت جزيه به عنوان مالياتى ويژه در ازاى مصونيت جان و مال آنان در سايه حكومت اسلامى مخير مىسازد.[۶۹] (سوره توبه/ 9، 29) | ||
جنگ با اهل كتاب | ==جنگ با اهل كتاب== | ||
در مواردى كه قدرت از آنِ مسلمانان و حكومت در دست پيامبر يا امام معصوم باشد و اهل كتاب از كوچيدن از سرزمين اسلامى يا پرداخت جزيه امتناع كنند و نيز در مواردى كه پيمانشان با مسلمانان را بشكنند، جنگيدن به عنوان آخرين گام برخورد با آنان پيشبينى شده است: «قتِلُوا الَّذينَ لايُؤمِنونَ بِاللّهِ ولابِاليَومِ الأخِرِ ولايُحَرِّمونَ ما حَرَّمَ اللّهُ و رَسولُهُ ولايَدينونَ دينَ الحَقِّ مِنَ الَّذينَ اوتواالكِتبَ». (سوره توبه/9، 29) | در مواردى كه قدرت از آنِ مسلمانان و حكومت در دست پيامبر يا امام معصوم باشد و اهل كتاب از كوچيدن از سرزمين اسلامى يا پرداخت جزيه امتناع كنند و نيز در مواردى كه پيمانشان با مسلمانان را بشكنند، جنگيدن به عنوان آخرين گام برخورد با آنان پيشبينى شده است: «قتِلُوا الَّذينَ لايُؤمِنونَ بِاللّهِ ولابِاليَومِ الأخِرِ ولايُحَرِّمونَ ما حَرَّمَ اللّهُ و رَسولُهُ ولايَدينونَ دينَ الحَقِّ مِنَ الَّذينَ اوتواالكِتبَ». (سوره توبه/9، 29) | ||
فرجام اهل كتاب | ==فرجام اهل كتاب== | ||
از ظاهر برخى آيات (سوره بقره/2،62؛ سوره مائده/5،69) برمىآيد كه صالحان اهل كتاب سرانجام اهل نجات بوده، به عذاب الهى گرفتار نخواهند شد؛ اما از صريح آياتى ديگر كيفر اخروى كفرپيشگان آنان بدست مىآيد: «اِنَّ الَّذينَ كَفَروا مِن اَهلِ الكِتبِ والمُشرِكينَ فى نارِجَهَنَّمَ خلِدينَ فيها». (سوره بينة/ 98، 6) | از ظاهر برخى آيات (سوره بقره/2،62؛ سوره مائده/5،69) برمىآيد كه صالحان اهل كتاب سرانجام اهل نجات بوده، به عذاب الهى گرفتار نخواهند شد؛ اما از صريح آياتى ديگر كيفر اخروى كفرپيشگان آنان بدست مىآيد: «اِنَّ الَّذينَ كَفَروا مِن اَهلِ الكِتبِ والمُشرِكينَ فى نارِجَهَنَّمَ خلِدينَ فيها». (سوره بينة/ 98، 6) | ||
خط ۲۱۵: | خط ۲۱۶: | ||
و از پارهاى ديگر بدست مىآيد كه همه اهل كتاب پيش از مرگ عيسى عليه السلام به او ايمان مىآورند: «واِن مِن اَهلِ الكِتبِ اِلاّ لَيُؤمِنَنَّ بِهِ قَبلَ مَوتِهِ...» (سوره نساء/ 4، 159)؛ يعنى يهوديان نبوت او را مىپذيرند و مسيحيان از اعتقاد به الوهيت او دست مىكشند و اين بر اساس روايات اسلامى، در زمانى است كه مسيح عليه السلام با ظهور مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف از آسمان فرود مىآيد[۷۰] و بساط همه اديان با جهانى شدن اسلام برچيده مىشود. (سوره توبه/9، 33) از مفهوم اين گونه آيات مىتوان نتيجه گرفت كه اهل كتاب تا دوران آخرالزمان و ظهور مهدى آلمحمد عليه السلام همچنان حيات دينى خواهند داشت. | و از پارهاى ديگر بدست مىآيد كه همه اهل كتاب پيش از مرگ عيسى عليه السلام به او ايمان مىآورند: «واِن مِن اَهلِ الكِتبِ اِلاّ لَيُؤمِنَنَّ بِهِ قَبلَ مَوتِهِ...» (سوره نساء/ 4، 159)؛ يعنى يهوديان نبوت او را مىپذيرند و مسيحيان از اعتقاد به الوهيت او دست مىكشند و اين بر اساس روايات اسلامى، در زمانى است كه مسيح عليه السلام با ظهور مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف از آسمان فرود مىآيد[۷۰] و بساط همه اديان با جهانى شدن اسلام برچيده مىشود. (سوره توبه/9، 33) از مفهوم اين گونه آيات مىتوان نتيجه گرفت كه اهل كتاب تا دوران آخرالزمان و ظهور مهدى آلمحمد عليه السلام همچنان حيات دينى خواهند داشت. | ||
پانویس | =پانویس= | ||
بصائر ذوى التمييز، ج2، ص83ـ85؛ التحقيق، ج1، ص169، «اهل». | |||
دايرةالمعارف تشيع، ج2، ص616. | دايرةالمعارف تشيع، ج2، ص616. | ||
تفسير قمى، ج1، ص106؛ التبيان، ج2، ص505؛ مجمعالبيان، ج2، ص36. | تفسير قمى، ج1، ص106؛ التبيان، ج2، ص505؛ مجمعالبيان، ج2، ص36. |