پرش به محتوا

حضرت سلیمان: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
[[پرونده:حضرت سلیمان.jpg|بندانگشتی|حضرت سلیمان]]
[[پرونده:حضرت سلیمان.jpg|بندانگشتی|حضرت سلیمان]]
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
!نام  
!نام
|حضرت سلیمان(ع)
|حضرت سلیمان(ع)
|-
|-
خط ۴۷: خط ۴۷:
</div>
</div>


'''سلیمان بن داود(ع)''' یکى از پیامبران بزرگ الهى که در آیه هاى فراوانى از او یاد شده است. سلیمان(ع) از پیامبران بزرگ [[بنی اسرائیل]] می‌باشد.پایتخت او [[بیت المقدس]] در [[شام]]<ref>ر.ک:مقاله شام</ref> بود. [[خداوند]]، نعمت ها و مواهب گوناگون بزرگى مانند علم و حکمت، آشنایى با زبان حیوانات، تسخیر باد، سپاهى مرکب از [[جن]] و [[انس]] و ملک، و حکومت گسترده و بى نظیر به او داده بود.  
'''سلیمان بن داود(ع)''' یکى از پیامبران بزرگ الهى که در آیه هاى فراوانى از او یاد شده است. سلیمان(ع) از پیامبران بزرگ [[بنی اسرائیل]] می‌باشد.پایتخت او [[بیت المقدس]] در [[شام]] بود. [[خداوند]]، نعمت ها و مواهب گوناگون بزرگى مانند علم و حکمت، آشنایى با زبان حیوانات، تسخیر باد، سپاهى مرکب از [[جن]] و [[انس]] و ملک، و حکومت گسترده و بى نظیر به او داده بود.  


=نسب حضرت سلیمان (ع)=
=نسب حضرت سلیمان (ع)=


در کتاب [[البداية والنهاية]] نسب او چنین آمده است:
در کتاب البدایة والنهایة نسب او چنین آمده است:


سليمان بن داود بن ايشا بن عويد بن عابر بن سلمون بن نحشون بن عمينا داب بن ارم بن حصرون بن فارص بن يهوذا بن يعقوب بن إسحاق بن إبراهيم. <ref>البداية والنهاية (ابن كثير دمشقى)، ج2، ص18</ref>  
سلیمان بن داود بن ایشا بن عوید بن عابر بن سلمون بن نحشون بن عمینا داب بن ارم بن حصرون بن فارص بن یهوذا بن یعقوب بن إسحاق بن إبراهیم. <ref>البداية والنهاية (ابن كثير دمشقى)، ج2، ص18</ref>  


=دلیل نامگذاری حضرت سلیمان (ع)=
=دلیل نامگذاری حضرت سلیمان (ع)=


مراد از نام سليمان كه از ريشه سليم است، فردى است كه از صحت و سلامت برخوردار است و يا سليمان از مداوايى كه براى پدرش حاصل شد در سلم و امان باقى ماند ولذا سليمان ناميده شد.
مراد از نام سلیمان كه از ریشه سلیم است، فردى است كه از صحت و سلامت برخوردار است و یا سلیمان از مداوایى كه براى پدرش حاصل شد در سلم و امان باقى ماند ولذا سلیمان نامیده شد.


[[شیخ صدوق]]<ref>ر.ک:مقاله شیخ صدوق</ref> مى فرمايد: سليمان از آنجا كه قلبى سليم داشت، لذا نام او مشتمل بر سلامت است و از آنجا پدرش [[حضرت داود (ع)]] جراحت خود را با محبت و ود پروردگار مداوا نمود و به كمال رسيد و داود نام گرفت و خداوند اراده كرد كه در نام سليمان حرفى از حروف نام او باشد تا شايد از نظر درجه كمال به او ملحق شود، پس (الف) به نام او (سليم) افزوده شد و براى تكميل تركيب و درستى آن نون نيز در آخر آن اضافه شد (سليم الف ن سليمان) وگرنه همان سليم براى دلالت بر سلامت قلب او كفايت مى كرد. <ref>قصص الأنبياء (قصص قرآن) (فاطمه مشايخ)، ص۵۲۵</ref>
[[شیخ صدوق]] مى فرماید: سلیمان از آنجا كه قلبى سلیم داشت، لذا نام او مشتمل بر سلامت است و از آنجا پدرش [[حضرت داود (ع)]] جراحت خود را با محبت و ود پروردگار مداوا نمود و به كمال رسید و داود نام گرفت و خداوند اراده كرد كه در نام سلیمان حرفى از حروف نام او باشد تا شاید از نظر درجه كمال به او ملحق شود، پس (الف) به نام او (سلیم) افزوده شد و براى تكمیل تركیب و درستى آن نون نیز در آخر آن اضافه شد (سلیم الف ن سلیمان) وگرنه همان سلیم براى دلالت بر سلامت قلب او كفایت مى كرد. <ref>قصص الأنبياء (قصص قرآن) (فاطمه مشايخ)، ص۵۲۵</ref>


=حضرت سلیمان (ع) در قرآن=
=حضرت سلیمان (ع) در قرآن=


حضرت سلیمان (ع) یكی از پیامبران بزرگی است كه هم دارای مقام [[نبوت]] بود و هم دارای حكومت بی ‎نظیر و بسیار وسیع که نام مباركش هفده بار در قرآن در سوره های: سوره بقره/ سوره نساء/ سوره انعام/ سوره انبياء/ سوره نمل/ سوره سبا/ سوره ص آمده است.
حضرت سلیمان (ع) یكی از پیامبران بزرگی است كه هم دارای مقام [[نبوت]] بود و هم دارای حكومت بی ‎نظیر و بسیار وسیع که نام مباركش هفده بار در قرآن در سوره های: سوره بقره/ سوره نساء/ سوره انعام/ سوره انبیاء/ سوره نمل/ سوره سبا/ سوره ص آمده است.


«وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ نِعْمَ العَبْدُ إِنَّهُ أَوّابٌ»: و به داود سليمان را بخشيدم كه نيك بنده اى است و بسيار به سوى خدا توبه مى كند. <ref>سوره ص، آيه ۳۰</ref>
«وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ نِعْمَ العَبْدُ إِنَّهُ أَوّابٌ»: و به داود سلیمان را بخشیدم كه نیك بنده اى است و بسیار به سوى خدا توبه مى كند. <ref>سوره ص، آيه ۳۰</ref>


«وَ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ إِذْ يَحْكُمانِ فِى الحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ القَوْمِ وَ كُنّا لِحُكْمِهِمْ شاهِدِينَ × فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ وَكُلّاً آتَيْنا حُكْماً وَ عِلْماً»: و داود و سليمان را ياد كن، هنگامى كه درباره آن كشتزار × كه گوسفندان مردم شب هنگام در آن چريده بودند. × داورى مى كردند و شاهد داورى آنان بوديم. پس آن داورى را به سليمان فهمانديم و به هر يك از آن دو حكمت و دانش عطا كرديم. <ref>سوره انبياء، آيات ۷۸- ۷۹</ref>
«وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ إِذْ یَحْكُمانِ فِى الحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِیهِ غَنَمُ القَوْمِ وَ كُنّا لِحُكْمِهِمْ شاهِدِینَ × فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ وَكُلّاً آتَیْنا حُكْماً وَ عِلْماً»: و داود و سلیمان را یاد كن، هنگامى كه درباره آن كشتزار × كه گوسفندان مردم شب هنگام در آن چریده بودند. × داورى مى كردند و شاهد داورى آنان بودیم. پس آن داورى را به سلیمان فهماندیم و به هر یك از آن دو حكمت و دانش عطا كردیم. <ref>سوره انبياء، آيات ۷۸- ۷۹</ref>


«وَلَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِى فَضَّلَنا عَلى كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ المُؤْمِنِينَ»: و به راستى به داود و سليمان دانشى عطا كرديم، و آن دو گفتند: ستايش خدايى را كه ما را بر بسيارى از بندگان باايمانش برترى داده است. <ref>سوره نمل، آيه ۱۵</ref>
«وَلَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِى فَضَّلَنا عَلى كَثِیرٍ مِنْ عِبادِهِ المُؤْمِنِینَ»: و به راستى به داود و سلیمان دانشى عطا كردیم، و آن دو گفتند: ستایش خدایى را كه ما را بر بسیارى از بندگان باایمانش برترى داده است. <ref>سوره نمل، آيه ۱۵</ref>


آنچه در [[قرآن]] از داستان او آمده در [[قرآن کریم]] از سرگذشت آن جناب جز مقدارى مختصر نيامده، چيزى كه هست دقت در همان مختصر، آدمى را به همه داستان هاى او و مظاهر شخصيت شريفش راهنمايى مى كند.
آنچه در [[قرآن]] از داستان او آمده در [[قرآن کریم]] از سرگذشت آن جناب جز مقدارى مختصر نیامده، چیزى كه هست دقت در همان مختصر، آدمى را به همه داستان هاى او و مظاهر شخصیت شریفش راهنمایى مى كند.


يكى اين كه: آن جناب فرزند و وارث حضرت داود (ع) بود كه در اين باره فرمود: «وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ». «سوره ص، آيه ۳۰» و نيز فرموده: «وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ». <ref>سوره نمل، آيه ۱۶</ref>
یكى این كه: آن جناب فرزند و وارث حضرت داود (ع) بود كه در این باره فرمود: «وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ». «سوره ص، آیه ۳۰» و نیز فرموده: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ». <ref>سوره نمل، آيه ۱۶</ref>


يكى ديگر اين كه خداى تعالى ملكى عظيم به او داد، جن و طير و باد را برايش مسخّر كرد و زبان مرغان را به وى آموخت، كه ذكر اين چند نعمت در كلام مجيدش مكرر آمده است . <ref>سوره بقره آيه ۱۰۲، در سوره انبياء، آيه ۸۱، در سوره نمل، آيه ۱۶ تا ۱۸، در سوره سبا، آيه ۱۲ تا ۱۳ و در سوره ص، آيه ۳۵ تا ۳۹</ref>
یكى دیگر این كه خداى تعالى ملكى عظیم به او داد، جن و طیر و باد را برایش مسخّر كرد و زبان مرغان را به وى آموخت، كه ذكر این چند نعمت در كلام مجیدش مكرر آمده است . <ref>سوره بقره آيه ۱۰۲، در سوره انبياء، آيه ۸۱، در سوره نمل، آيه ۱۶ تا ۱۸، در سوره سبا، آيه ۱۲ تا ۱۳ و در سوره ص، آيه ۳۵ تا ۳۹</ref>


قسمت سوم، آن است كه به مساله انداختن جسد، بر روى تخت وى اشاره مى كند، كه در سوره ص، آيه ۳۳ واقع است. قسمت چهارم، آياتى است كه به مساله داورى او در مساله افتادن گوسفند در زراعت پرداخته و اين آيات در سوره انبياء، آيه ۷۸ تا ۷۹ آمده است. قسمت پنجم، اشاره به داستان مورچه است، كه در سوره مورد بحث، آيه ۱۸ و ۱۹ آمده. قسمت ششم، آيات مربوط به داستان هدهد و ملكه سبأ است، كه در همين سوره، آيات ۲۰ تا ۴۴ آمده. قسمت هفتم، آيه مربوط به كيفيت درگذشت آن جناب است كه در سوره سبا آيه ۱۴ واقع شده است.
قسمت سوم، آن است كه به مساله انداختن جسد، بر روى تخت وى اشاره مى كند، كه در سوره ص، آیه ۳۳ واقع است. قسمت چهارم، آیاتى است كه به مساله داورى او در مساله افتادن گوسفند در زراعت پرداخته و این آیات در سوره انبیاء، آیه ۷۸ تا ۷۹ آمده است. قسمت پنجم، اشاره به داستان مورچه است، كه در سوره مورد بحث، آیه ۱۸ و ۱۹ آمده. قسمت ششم، آیات مربوط به داستان هدهد و ملكه سبأ است، كه در همین سوره، آیات ۲۰ تا ۴۴ آمده. قسمت هفتم، آیه مربوط به كیفیت درگذشت آن جناب است كه در سوره سبا آیه ۱۴ واقع شده است.


آياتى كه آن جناب را مى ستايد در قرآن کریم، در پانزده - شانزده - مورد نام آن جناب را آورده و ثناى بسيارى از او كرده، بنده اش خوانده، اوابش ناميده و فرموده: «نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ». <ref>سوره ص، آيه ۳۰</ref> و به علم و حكمتش ستوده و فرموده: «فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ وَ كُلًّا آتَيْنا حُكْماً وَ عِلْماً». <ref>سوره انبياء، آيه ۷۹</ref> و نيز فرموده: «وَلَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً». <ref>سوره نمل، آيه ۱۵</ref> و باز فرموده: «يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ». <ref>سوره نمل، آيه ۱۶</ref> و او را از انبياء مهدى و راه يافته خوانده، فرموده: «وَ أَيُّوبَ وَ يُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَيْمانَ». <ref>سوره نساء، آيه ۱۶۳</ref> و نيز فرموده: «وَ نُوحاً هَدَيْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ». <ref>سوره انعام، آيه ۸۴</ref>
آیاتى كه آن جناب را مى ستاید در قرآن کریم، در پانزده - شانزده - مورد نام آن جناب را آورده و ثناى بسیارى از او كرده، بنده اش خوانده، اوابش نامیده و فرموده: «نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ». <ref>سوره ص، آيه ۳۰</ref> و به علم و حكمتش ستوده و فرموده: «فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ وَ كُلًّا آتَیْنا حُكْماً وَ عِلْماً». <ref>سوره انبياء، آيه ۷۹</ref> و نیز فرموده: «وَلَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً». <ref>سوره نمل، آيه ۱۵</ref> و باز فرموده: «یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ». <ref>سوره نمل، آيه ۱۶</ref> و او را از انبیاء مهدى و راه یافته خوانده، فرموده: «وَ أَیُّوبَ وَ یُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَیْمانَ». <ref>سوره نساء، آيه ۱۶۳</ref> و نیز فرموده: «وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ». <ref>سوره انعام، آيه ۸۴</ref>


سليمان (ع) در [[عهد عتيق]] داستان آن جناب در كتاب ملوك اول آمده و بسيار در حشمت و جلالت امر او و وسعت ملكش و وفور ثروتش و بلوغ حكمتش سخن گفته.
سلیمان (ع) در [[عهد عتيق|عهد عتیق]] داستان آن جناب در كتاب ملوك اول آمده و بسیار در حشمت و جلالت امر او و وسعت ملكش و وفور ثروتش و بلوغ حكمتش سخن گفته.


ليكن از داستان هايش كه در قرآن ذكر شده، جز همين مقدار نيامده كه: وقتى [[ملكه سبأ]] خبر سليمان را شنيد و شنيد كه معبدى در [[اورشليم]] ساخته و او مردى است كه حكمت داده شده، بار سفر بست و نزدش آمد و هدايايى بسيار آورد و با او ديدار كرد و مسائل بسيارى به عنوان امتحان از او پرسيد و جواب شنيد، آنگاه برگشت. <ref>تورات، اصحاح دهم از ملوك اول، ص ۵۴۳</ref>
لیكن از داستان هایش كه در قرآن ذكر شده، جز همین مقدار نیامده كه: وقتى [[ملكه سبأ]] خبر سلیمان را شنید و شنید كه معبدى در [[اورشليم|اورشلیم]] ساخته و او مردى است كه حكمت داده شده، بار سفر بست و نزدش آمد و هدایایى بسیار آورد و با او دیدار كرد و مسائل بسیارى به عنوان امتحان از او پرسید و جواب شنید، آنگاه برگشت. <ref>تورات، اصحاح دهم از ملوك اول، ص ۵۴۳</ref>


عهد عتيق بعد از آن همه ثناء كه براى سليمان كرده در آخر به وى اسائه ادب كرده و <ref>تورات، اصحاح يازدهم و دوازدهم از كتاب سموئيل دوم</ref> گفته كه: وى در آخر عمرش منحرف شد و از [[خداپرستى]] دست برداشته به [[بت پرستى]] گراييد و براى بت ها [[سجده]] كرد، بت هايى كه بعضى از زنانش داشتند و آن ها را مى پرستيدند.
عهد عتیق بعد از آن همه ثناء كه براى سلیمان كرده در آخر به وى اسائه ادب كرده و <ref>تورات، اصحاح يازدهم و دوازدهم از كتاب سموئيل دوم</ref> گفته كه: وى در آخر عمرش منحرف شد و از [[خداپرستى]] دست برداشته به [[بت پرستى]] گرایید و براى بت ها [[سجده]] كرد، بت هایى كه بعضى از زنانش داشتند و آن ها را مى پرستیدند.


و نيز مى گويد: مادر سليمان، اول زن اورياى حتى بود، پدر سليمان عاشقش شد و با او زنا كرد و در همان زنا فرزندى حامله شد ناگزير داود (از ترس رسوايى) نقشه كشيد تا هر چه زودتر اوريا را سر به نيست كند و همسرش را بگيرد و همين كار را كرد، بعد از كشته شدن اوريا در يكى از جنگ ها، همسرش را به اندرون خانه و نزد ساير زنان خود برد، در آنجا براى بار دوم حامله شد و سليمان را بياورد.
و نیز مى گوید: مادر سلیمان، اول زن اوریاى حتى بود، پدر سلیمان عاشقش شد و با او زنا كرد و در همان زنا فرزندى حامله شد ناگزیر داود (از ترس رسوایى) نقشه كشید تا هر چه زودتر اوریا را سر به نیست كند و همسرش را بگیرد و همین كار را كرد، بعد از كشته شدن اوریا در یكى از جنگ ها، همسرش را به اندرون خانه و نزد سایر زنان خود برد، در آنجا براى بار دوم حامله شد و سلیمان را بیاورد.


و اما قرآن كريم ساحت آن جناب را مبرا از پرستش بت مى داند، همچنان كه ساحت ساير انبياء را منزه مى داند و بر هدايت و عصمتشان تصريح مى كند و در خصوص سليمان مى فرمايد: «وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ». «سليمان كافر نشد». <ref>سوره بقره، آيه ۱۰۲</ref>
و اما قرآن كریم ساحت آن جناب را مبرا از پرستش بت مى داند، همچنان كه ساحت سایر انبیاء را منزه مى داند و بر هدایت و عصمتشان تصریح مى كند و در خصوص سلیمان مى فرماید: «وَ ما كَفَرَ سُلَیْمانُ». «سلیمان كافر نشد». <ref>سوره بقره، آيه ۱۰۲</ref>


و نيز، ساحتش را از اين كه از زنا متولد شده باشد منزه داشته است و از او حكايت كرده كه در دعايش بعد از سخن مورچه گفت: "پروردگارا، مرا به شكر نعمت ها كه بر من و بر پدر و مادر من ارزانى داشتى ملهم فرما". <ref>سوره نمل، آيه ۱۹</ref> كه در تفسيرش گفتيم از اين دعا برمى آيد كه مادر او از اهل صراط مستقيم بوده، يعنى از كسانى كه خداوند بر آنان انعام كرده، از نبيين و صديقين و [[شهداء]] و صالحين.
و نیز، ساحتش را از این كه از زنا متولد شده باشد منزه داشته است و از او حكایت كرده كه در دعایش بعد از سخن مورچه گفت: "پروردگارا، مرا به شكر نعمت ها كه بر من و بر پدر و مادر من ارزانى داشتى ملهم فرما". <ref>سوره نمل، آيه ۱۹</ref> كه در تفسیرش گفتیم از این دعا برمى آید كه مادر او از اهل صراط مستقیم بوده، یعنى از كسانى كه خداوند بر آنان انعام كرده، از نبیین و صدیقین و [[شهداء]] و صالحین.


رواياتى كه در اين داستان وارد شده اخبارى كه در قصص آن جناب و مخصوصا در داستان هدهد و دنباله آن آمده، بيشترش مطالب عجيب و غريبى دارد كه حتى نظائر آن در اساطير و افسانه هاى خرافى كمتر ديده مى شود، مطالبى كه عقل سليم نمى تواند آن را بپذيرد و بلكه تاريخ قطعى هم آن ها را تكذيب مى كند و بيشتر آن ها مبالغه هايى است كه از امثال كعب و وهب نقل شده است.
روایاتى كه در این داستان وارد شده اخبارى كه در قصص آن جناب و مخصوصا در داستان هدهد و دنباله آن آمده، بیشترش مطالب عجیب و غریبى دارد كه حتى نظائر آن در اساطیر و افسانه هاى خرافى كمتر دیده مى شود، مطالبى كه عقل سلیم نمى تواند آن را بپذیرد و بلكه تاریخ قطعى هم آن ها را تكذیب مى كند و بیشتر آن ها مبالغه هایى است كه از امثال كعب و وهب نقل شده است.


و اين قصه پردازان مبالغه را به جايى رسانده اند كه گفته اند: سليمان پادشاه همه روى زمين شد و هفتصد سال سلطنت كرد و تمامى موجودات زنده روى زمين از انس و جن و وحشى و طير، لشكريانش بودند. و او در پاى تخت خود سيصد هزار كرسى نصب مى كرد، كه به هر كرسى يك پيغمبر مى نشست، بلكه هزاران پيغمبر و صدها هزار نفر از امراى انس و جن روى آن ها مى نشستند و مى رفتند. و مادر ملكه سبأ از جن بوده ولذا پاهاى ملكه مانند پاى خران، سم دار بوده و به همين جهت با جامه بلند خود، آن را از مردم مى پوشاند، تا روزى كه دامن بالا زد تا وارد صرح شود، اين رازش فاش گرديد.
و این قصه پردازان مبالغه را به جایى رسانده اند كه گفته اند: سلیمان پادشاه همه روى زمین شد و هفتصد سال سلطنت كرد و تمامى موجودات زنده روى زمین از انس و جن و وحشى و طیر، لشكریانش بودند. و او در پاى تخت خود سیصد هزار كرسى نصب مى كرد، كه به هر كرسى یك پیغمبر مى نشست، بلكه هزاران پیغمبر و صدها هزار نفر از امراى انس و جن روى آن ها مى نشستند و مى رفتند. و مادر ملكه سبأ از جن بوده ولذا پاهاى ملكه مانند پاى خران، سم دار بوده و به همین جهت با جامه بلند خود، آن را از مردم مى پوشاند، تا روزى كه دامن بالا زد تا وارد صرح شود، این رازش فاش گردید.


و در شوكت اين ملكه مبالغه را به حدى رسانده اند كه گفته اند: در قلمرو كشور او چهارصد پادشاه سلطنت داشتند و هر پادشاهى را چهارصد هزار نظامى بوده و وى سيصد وزير داشته است، كه مملكتش را اداره مى كردند و دوازده هزار سرلشكر داشته كه هر سرلشكرى دوازده هزار سرباز داشته، و همچنين از اين قبيل اخبار عجيب و غيرقابل قبولى كه در توجيه آن هيچ راهى نداريم، مگر آن كه بگوييم از اخبار اسرائيليات است و بگذريم. و اگر كسى بخواهد به آن ها دست يابد، بايد به كتب جامع حديث چون الدرالمنثور و عرائس و بحار و نيز به تفاسير مطول مراجعه نمايد. <ref>ترجمه الميزان (موسوى همدانى سيد محمد باقر)، ج۱۵، ص۵۲۳</ref>
و در شوكت این ملكه مبالغه را به حدى رسانده اند كه گفته اند: در قلمرو كشور او چهارصد پادشاه سلطنت داشتند و هر پادشاهى را چهارصد هزار نظامى بوده و وى سیصد وزیر داشته است، كه مملكتش را اداره مى كردند و دوازده هزار سرلشكر داشته كه هر سرلشكرى دوازده هزار سرباز داشته، و همچنین از این قبیل اخبار عجیب و غیرقابل قبولى كه در توجیه آن هیچ راهى نداریم، مگر آن كه بگوییم از اخبار اسرائیلیات است و بگذریم. و اگر كسى بخواهد به آن ها دست یابد، باید به كتب جامع حدیث چون الدرالمنثور و عرائس و بحار و نیز به تفاسیر مطول مراجعه نماید. <ref>ترجمه الميزان (موسوى همدانى سيد محمد باقر)، ج۱۵، ص۵۲۳</ref>


=اخلاق و فضائل و ویژگی های حضرت سلیمان (ع)=


با این كه این [[پيامبر|پیامبر]] عالی قدر صاحب قدرت و پادشاهى بود، اما لباسى از مو مى پوشید، و چون تاریكى شب همه جا را فرامى گرفت، دست ها را به گردن خود مى بست و تا صبح از (ترس خدا) گریست، و غذایش را از فروش حصیر و بوریایى كه با دست خود مى بافت، تهیه مى نمود و اگر درخواست قدرت از خدا كرد، صرفا براى غلبه بر پادشاهان كافر بود، و گفته شده كه منظور از «طلب قدرت» قناعت بوده است. <ref>ارشاد القلوب (ترجمه سلگى)، ج۱، ص۴۲۰</ref>


=اخلاق و فضائل و ويژگي هاي حضرت سلیمان (ع)=
'''حضرت سلیمان (ع) در برابر نعمت ها، از خداوند توفیق شكرگزارى خواست.'''
 
با اين كه اين [[پيامبر]] عالي قدر، صاحب قدرت و پادشاهى بود، اما لباسى از مو مى پوشيد، و چون تاريكى شب همه جا را فرامى گرفت، دست ها را به گردن خود مى بست و تا صبح از (ترس خدا) گريست، و غذايش را از فروش حصير و بوريايى كه با دست خود مى بافت، تهيه مى نمود و اگر درخواست قدرت از خدا كرد، صرفا براى غلبه بر پادشاهان كافر بود، و گفته شده كه منظور از «طلب قدرت» قناعت بوده است. <ref>ارشاد القلوب (ترجمه سلگى)، ج۱، ص۴۲۰</ref>
 
'''حضرت سلیمان (ع) در برابر نعمت ها، از خداوند توفيق شكرگزارى خواست.'''
 
«رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ». <ref>سوره احقاف، آیه ۱۵</ref> و نعمت ها را وسيله ى آزمايش مى دانست. «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ». <ref>سوره نمل، آیه ۴۰</ref> و جذب هداياى بيگانگان نشد. «أَتُمِدُّونَنِ بِمالٍ». <ref>سوره نمل، آیه ۳۶</ref> و از فهم علمى مخصوص برخوردار بود. «فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ». <ref>سوره انبياء، آیه ۷۹</ref> و با زبان پرندگان آشنا بود. «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ». <ref>سوره نمل، آیه ۱۶</ref> و از لشكريانش سان مى ديد. «وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ». <ref>سوره نمل، آیه ۱۷</ref> و پرندگان در خدمت او بودند. «وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ». <ref>سوره نمل، آیه ۲۰</ref>
 
و از همه ى امكانات براى تبليغ دين استفاده مى كرد. (فرستادن نامه به وسيله ى پرنده) «اذْهَبْ بِكِتابِي هذا». <ref>سوره نمل، آیه ۲۸</ref> و دست اندركاران او طى الأرض داشتند. «قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ». <ref>سوره نمل، آیه ۴۰</ref> و حكومت بى نظير داشت. «هَبْ لِي مُلْكاً لايَنْبَغِي لِأَحَدٍ». <ref>سوره ص، آیه ۳۵</ref> و به حسن عاقبت و مقام والا نزد خداوند رسيد. «وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى وَ حُسْنَ مَآبٍ» <ref>سوره ص، آیه ۲۵</ref> و جن در خدمت او بود. «وَالشَّياطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ». <ref>سوره ص، آیه ۳۷</ref> <ref>تفسير نور (قرائتى محسن)، ج۹، ص۴۲۸</ref>


«رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ». <ref>سوره احقاف، آیه ۱۵</ref> و نعمت ها را وسیله ى آزمایش مى دانست. «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ». <ref>سوره نمل، آیه ۴۰</ref> و جذب هدایاى بیگانگان نشد. «أَتُمِدُّونَنِ بِمالٍ». <ref>سوره نمل، آیه ۳۶</ref> و از فهم علمى مخصوص برخوردار بود. «فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ». <ref>سوره انبياء، آیه ۷۹</ref> و با زبان پرندگان آشنا بود. «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ». <ref>سوره نمل، آیه ۱۶</ref> و از لشكریانش سان مى دید. «وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ». <ref>سوره نمل، آیه ۱۷</ref> و پرندگان در خدمت او بودند. «وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ». <ref>سوره نمل، آیه ۲۰</ref>


و از همه ى امكانات براى تبلیغ دین استفاده مى كرد. (فرستادن نامه به وسیله ى پرنده) «اذْهَبْ بِكِتابِی هذا». <ref>سوره نمل، آیه ۲۸</ref> و دست اندركاران او طى الأرض داشتند. «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِیكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْكَ طَرْفُكَ». <ref>سوره نمل، آیه ۴۰</ref> و حكومت بى نظیر داشت. «هَبْ لِی مُلْكاً لایَنْبَغِی لِأَحَدٍ». <ref>سوره ص، آیه ۳۵</ref> و به حسن عاقبت و مقام والا نزد خداوند رسید. «وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى وَ حُسْنَ مَآبٍ» <ref>سوره ص، آیه ۲۵</ref> و جن در خدمت او بود. «وَالشَّیاطِینَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ». <ref>سوره ص، آیه ۳۷</ref> <ref>تفسير نور (قرائتى محسن)، ج۹، ص۴۲۸</ref>
=پانویس=
=پانویس=
{{پانویس|3}}
{{پانویس|3}}
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۶۰

ویرایش