۸۷٬۷۶۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک') |
||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
در کتاب البدایة والنهایة نسب او چنین آمده است: | در کتاب البدایة والنهایة نسب او چنین آمده است: | ||
سلیمان بن داود بن ایشا بن عوید بن عابر بن سلمون بن نحشون بن عمینا داب بن ارم بن حصرون بن فارص بن یهوذا بن یعقوب بن إسحاق بن إبراهیم. <ref>البداية والنهاية (ابن | سلیمان بن داود بن ایشا بن عوید بن عابر بن سلمون بن نحشون بن عمینا داب بن ارم بن حصرون بن فارص بن یهوذا بن یعقوب بن إسحاق بن إبراهیم. <ref>البداية والنهاية (ابن کثير دمشقى)، ج2، ص18</ref> | ||
=دلیل نامگذاری حضرت سلیمان (ع)= | =دلیل نامگذاری حضرت سلیمان (ع)= | ||
مراد از نام سلیمان | مراد از نام سلیمان که از ریشه سلیم است، فردى است که از صحت و سلامت برخوردار است و یا سلیمان از مداوایى که براى پدرش حاصل شد در سلم و امان باقى ماند ولذا سلیمان نامیده شد. | ||
[[شیخ صدوق]] مى فرماید: سلیمان از آنجا | [[شیخ صدوق]] مى فرماید: سلیمان از آنجا که قلبى سلیم داشت، لذا نام او مشتمل بر سلامت است و از آنجا پدرش [[حضرت داود (ع)]] جراحت خود را با محبت و ود پروردگار مداوا نمود و به کمال رسید و داود نام گرفت و خداوند اراده کرد که در نام سلیمان حرفى از حروف نام او باشد تا شاید از نظر درجه کمال به او ملحق شود، پس (الف) به نام او (سلیم) افزوده شد و براى تکمیل ترکیب و درستى آن نون نیز در آخر آن اضافه شد (سلیم الف ن سلیمان) وگرنه همان سلیم براى دلالت بر سلامت قلب او کفایت مى کرد. <ref>قصص الأنبياء (قصص قرآن) (فاطمه مشايخ)، ص۵۲۵</ref> | ||
=حضرت سلیمان (ع) در قرآن= | =حضرت سلیمان (ع) در قرآن= | ||
حضرت سلیمان (ع) | حضرت سلیمان (ع) یکی از پیامبران بزرگی است که هم دارای مقام [[نبوت]] بود و هم دارای حکومت بی نظیر و بسیار وسیع که نام مبارکش هفده بار در قرآن در سوره های: سوره بقره/ سوره نساء/ سوره انعام/ سوره انبیاء/ سوره نمل/ سوره سبا/ سوره ص آمده است. | ||
«وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ نِعْمَ العَبْدُ إِنَّهُ أَوّابٌ»: و به داود سلیمان را بخشیدم | «وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ نِعْمَ العَبْدُ إِنَّهُ أَوّابٌ»: و به داود سلیمان را بخشیدم که نیک بنده اى است و بسیار به سوى خدا توبه مى کند. <ref>سوره ص، آيه ۳۰</ref> | ||
«وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ إِذْ | «وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ إِذْ یَحْکُمانِ فِى الحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِیهِ غَنَمُ القَوْمِ وَ کُنّا لِحُکْمِهِمْ شاهِدِینَ × فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ وَکُلّاً آتَیْنا حُکْماً وَ عِلْماً»: و داود و سلیمان را یاد کن، هنگامى که درباره آن کشتزار × که گوسفندان مردم شب هنگام در آن چریده بودند. × داورى مى کردند و شاهد داورى آنان بودیم. پس آن داورى را به سلیمان فهماندیم و به هر یک از آن دو حکمت و دانش عطا کردیم. <ref>سوره انبياء، آيات ۷۸- ۷۹</ref> | ||
«وَلَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِى فَضَّلَنا عَلى | «وَلَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِى فَضَّلَنا عَلى کَثِیرٍ مِنْ عِبادِهِ المُؤْمِنِینَ»: و به راستى به داود و سلیمان دانشى عطا کردیم، و آن دو گفتند: ستایش خدایى را که ما را بر بسیارى از بندگان باایمانش برترى داده است. <ref>سوره نمل، آيه ۱۵</ref> | ||
آنچه در [[قرآن]] از داستان او آمده در [[قرآن کریم]] از سرگذشت آن جناب جز مقدارى مختصر نیامده، چیزى | آنچه در [[قرآن]] از داستان او آمده در [[قرآن کریم]] از سرگذشت آن جناب جز مقدارى مختصر نیامده، چیزى که هست دقت در همان مختصر، آدمى را به همه داستان هاى او و مظاهر شخصیت شریفش راهنمایى مى کند. | ||
یکى این که: آن جناب فرزند و وارث حضرت داود (ع) بود که در این باره فرمود: «وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ». «سوره ص، آیه ۳۰» و نیز فرموده: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ». <ref>سوره نمل، آيه ۱۶</ref> | |||
یکى دیگر این که خداى تعالى ملکى عظیم به او داد، جن و طیر و باد را برایش مسخّر کرد و زبان مرغان را به وى آموخت، که ذکر این چند نعمت در کلام مجیدش مکرر آمده است . <ref>سوره بقره آيه ۱۰۲، در سوره انبياء، آيه ۸۱، در سوره نمل، آيه ۱۶ تا ۱۸، در سوره سبا، آيه ۱۲ تا ۱۳ و در سوره ص، آيه ۳۵ تا ۳۹</ref> | |||
قسمت سوم، آن است | قسمت سوم، آن است که به مساله انداختن جسد، بر روى تخت وى اشاره مى کند، که در سوره ص، آیه ۳۳ واقع است. قسمت چهارم، آیاتى است که به مساله داورى او در مساله افتادن گوسفند در زراعت پرداخته و این آیات در سوره انبیاء، آیه ۷۸ تا ۷۹ آمده است. قسمت پنجم، اشاره به داستان مورچه است، که در سوره مورد بحث، آیه ۱۸ و ۱۹ آمده. قسمت ششم، آیات مربوط به داستان هدهد و ملکه سبأ است، که در همین سوره، آیات ۲۰ تا ۴۴ آمده. قسمت هفتم، آیه مربوط به کیفیت درگذشت آن جناب است که در سوره سبا آیه ۱۴ واقع شده است. | ||
آیاتى | آیاتى که آن جناب را مى ستاید در قرآن کریم، در پانزده - شانزده - مورد نام آن جناب را آورده و ثناى بسیارى از او کرده، بنده اش خوانده، اوابش نامیده و فرموده: «نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ». <ref>سوره ص، آيه ۳۰</ref> و به علم و حکمتش ستوده و فرموده: «فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ وَ کُلًّا آتَیْنا حُکْماً وَ عِلْماً». <ref>سوره انبياء، آيه ۷۹</ref> و نیز فرموده: «وَلَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً». <ref>سوره نمل، آيه ۱۵</ref> و باز فرموده: «یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ». <ref>سوره نمل، آيه ۱۶</ref> و او را از انبیاء مهدى و راه یافته خوانده، فرموده: «وَ أَیُّوبَ وَ یُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَیْمانَ». <ref>سوره نساء، آيه ۱۶۳</ref> و نیز فرموده: «وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ». <ref>سوره انعام، آيه ۸۴</ref> | ||
سلیمان (ع) در [[عهد عتيق|عهد عتیق]] داستان آن جناب در | سلیمان (ع) در [[عهد عتيق|عهد عتیق]] داستان آن جناب در کتاب ملوک اول آمده و بسیار در حشمت و جلالت امر او و وسعت ملکش و وفور ثروتش و بلوغ حکمتش سخن گفته. | ||
لیکن از داستان هایش که در قرآن ذکر شده، جز همین مقدار نیامده که: وقتى [[ملکه سبأ]] خبر سلیمان را شنید و شنید که معبدى در [[اورشليم|اورشلیم]] ساخته و او مردى است که حکمت داده شده، بار سفر بست و نزدش آمد و هدایایى بسیار آورد و با او دیدار کرد و مسائل بسیارى به عنوان امتحان از او پرسید و جواب شنید، آنگاه برگشت. <ref>تورات، اصحاح دهم از ملوک اول، ص ۵۴۳</ref> | |||
عهد عتیق بعد از آن همه ثناء | عهد عتیق بعد از آن همه ثناء که براى سلیمان کرده در آخر به وى اسائه ادب کرده و <ref>تورات، اصحاح يازدهم و دوازدهم از کتاب سموئيل دوم</ref> گفته که: وى در آخر عمرش منحرف شد و از [[خداپرستى]] دست برداشته به [[بت پرستى]] گرایید و براى بت ها [[سجده]] کرد، بت هایى که بعضى از زنانش داشتند و آن ها را مى پرستیدند. | ||
و نیز مى گوید: مادر سلیمان، اول زن اوریاى حتى بود، پدر سلیمان عاشقش شد و با او زنا | و نیز مى گوید: مادر سلیمان، اول زن اوریاى حتى بود، پدر سلیمان عاشقش شد و با او زنا کرد و در همان زنا فرزندى حامله شد ناگزیر داود (از ترس رسوایى) نقشه کشید تا هر چه زودتر اوریا را سر به نیست کند و همسرش را بگیرد و همین کار را کرد، بعد از کشته شدن اوریا در یکى از جنگ ها، همسرش را به اندرون خانه و نزد سایر زنان خود برد، در آنجا براى بار دوم حامله شد و سلیمان را بیاورد. | ||
و اما قرآن | و اما قرآن کریم ساحت آن جناب را مبرا از پرستش بت مى داند، همچنان که ساحت سایر انبیاء را منزه مى داند و بر هدایت و عصمتشان تصریح مى کند و در خصوص سلیمان مى فرماید: «وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ». «سلیمان کافر نشد». <ref>سوره بقره، آيه ۱۰۲</ref> | ||
و نیز، ساحتش را از این | و نیز، ساحتش را از این که از زنا متولد شده باشد منزه داشته است و از او حکایت کرده که در دعایش بعد از سخن مورچه گفت: "پروردگارا، مرا به شکر نعمت ها که بر من و بر پدر و مادر من ارزانى داشتى ملهم فرما". <ref>سوره نمل، آيه ۱۹</ref> که در تفسیرش گفتیم از این دعا برمى آید که مادر او از اهل صراط مستقیم بوده، یعنى از کسانى که خداوند بر آنان انعام کرده، از نبیین و صدیقین و [[شهداء]] و صالحین. | ||
روایاتى | روایاتى که در این داستان وارد شده اخبارى که در قصص آن جناب و مخصوصا در داستان هدهد و دنباله آن آمده، بیشترش مطالب عجیب و غریبى دارد که حتى نظائر آن در اساطیر و افسانه هاى خرافى کمتر دیده مى شود، مطالبى که عقل سلیم نمى تواند آن را بپذیرد و بلکه تاریخ قطعى هم آن ها را تکذیب مى کند و بیشتر آن ها مبالغه هایى است که از امثال کعب و وهب نقل شده است. | ||
و این قصه پردازان مبالغه را به جایى رسانده اند | و این قصه پردازان مبالغه را به جایى رسانده اند که گفته اند: سلیمان پادشاه همه روى زمین شد و هفتصد سال سلطنت کرد و تمامى موجودات زنده روى زمین از انس و جن و وحشى و طیر، لشکریانش بودند. و او در پاى تخت خود سیصد هزار کرسى نصب مى کرد، که به هر کرسى یک پیغمبر مى نشست، بلکه هزاران پیغمبر و صدها هزار نفر از امراى انس و جن روى آن ها مى نشستند و مى رفتند. و مادر ملکه سبأ از جن بوده ولذا پاهاى ملکه مانند پاى خران، سم دار بوده و به همین جهت با جامه بلند خود، آن را از مردم مى پوشاند، تا روزى که دامن بالا زد تا وارد صرح شود، این رازش فاش گردید. | ||
و در | و در شوکت این ملکه مبالغه را به حدى رسانده اند که گفته اند: در قلمرو کشور او چهارصد پادشاه سلطنت داشتند و هر پادشاهى را چهارصد هزار نظامى بوده و وى سیصد وزیر داشته است، که مملکتش را اداره مى کردند و دوازده هزار سرلشکر داشته که هر سرلشکرى دوازده هزار سرباز داشته، و همچنین از این قبیل اخبار عجیب و غیرقابل قبولى که در توجیه آن هیچ راهى نداریم، مگر آن که بگوییم از اخبار اسرائیلیات است و بگذریم. و اگر کسى بخواهد به آن ها دست یابد، باید به کتب جامع حدیث چون الدرالمنثور و عرائس و بحار و نیز به تفاسیر مطول مراجعه نماید. <ref>ترجمه الميزان (موسوى همدانى سيد محمد باقر)، ج۱۵، ص۵۲۳</ref> | ||
=اخلاق و فضائل و ویژگی های حضرت سلیمان (ع)= | =اخلاق و فضائل و ویژگی های حضرت سلیمان (ع)= | ||
با این | با این که این [[پيامبر|پیامبر]] عالی قدر صاحب قدرت و پادشاهى بود، اما لباسى از مو مى پوشید، و چون تاریکى شب همه جا را فرامى گرفت، دست ها را به گردن خود مى بست و تا صبح از (ترس خدا) گریست، و غذایش را از فروش حصیر و بوریایى که با دست خود مى بافت، تهیه مى نمود و اگر درخواست قدرت از خدا کرد، صرفا براى غلبه بر پادشاهان کافر بود، و گفته شده که منظور از «طلب قدرت» قناعت بوده است. <ref>ارشاد القلوب (ترجمه سلگى)، ج۱، ص۴۲۰</ref> | ||
'''حضرت سلیمان (ع) در برابر نعمت ها، از خداوند توفیق | '''حضرت سلیمان (ع) در برابر نعمت ها، از خداوند توفیق شکرگزارى خواست.''' | ||
«رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ | «رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ». <ref>سوره احقاف، آیه ۱۵</ref> و نعمت ها را وسیله ى آزمایش مى دانست. «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ». <ref>سوره نمل، آیه ۴۰</ref> و جذب هدایاى بیگانگان نشد. «أَتُمِدُّونَنِ بِمالٍ». <ref>سوره نمل، آیه ۳۶</ref> و از فهم علمى مخصوص برخوردار بود. «فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ». <ref>سوره انبياء، آیه ۷۹</ref> و با زبان پرندگان آشنا بود. «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ». <ref>سوره نمل، آیه ۱۶</ref> و از لشکریانش سان مى دید. «وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ». <ref>سوره نمل، آیه ۱۷</ref> و پرندگان در خدمت او بودند. «وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ». <ref>سوره نمل، آیه ۲۰</ref> | ||
و از همه ى | و از همه ى امکانات براى تبلیغ دین استفاده مى کرد. (فرستادن نامه به وسیله ى پرنده) «اذْهَبْ بِکِتابِی هذا». <ref>سوره نمل، آیه ۲۸</ref> و دست اندرکاران او طى الأرض داشتند. «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ». <ref>سوره نمل، آیه ۴۰</ref> و حکومت بى نظیر داشت. «هَبْ لِی مُلْکاً لایَنْبَغِی لِأَحَدٍ». <ref>سوره ص، آیه ۳۵</ref> و به حسن عاقبت و مقام والا نزد خداوند رسید. «وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى وَ حُسْنَ مَآبٍ» <ref>سوره ص، آیه ۲۵</ref> و جن در خدمت او بود. «وَالشَّیاطِینَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ». <ref>سوره ص، آیه ۳۷</ref> <ref>تفسير نور (قرائتى محسن)، ج۹، ص۴۲۸</ref> | ||
=پانویس= | =پانویس= | ||
{{پانویس|3}} | {{پانویس|3}} |