۸٬۲۰۰
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «زندگینامه حسینعلی [ویرایش] حسینعلی در ۲ محرم ۱۲۳۳ ق/۱۲نوامبر۱۸۱۷م در تهران...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''بهائیت''' را میرزا حسین على نورى تاسیس نموده است که بعد از ظهور و غوغاى على محمد باب، به وسیله تبلیغ ملاحسین بشرویهاى به باب گروید و به ادعاهاى او ایمان آورد و بعد از مرگ باب و سرپیچى از اطاعت برادرش "یحیى صبح ازل" که به جانشینى باب برگزیده شده بود، مدعى گردید که او همان کسى است که باب وعدهى ظهورش را داده بود. (من یظهره اللَّه) این گونه ادعاها هر روز بیشتر میشد تا این که با ادعاى رسالت و حلول خدا در او (تجسد و تجسم خدا در او) پایان پذیرفت. | |||
=زندگینامه حسینعلی= | |||
حسینعلی در ۲ محرم ۱۲۳۳ ق/۱۲نوامبر۱۸۱۷م در تهران متولد شد. پدرش میرزا عباس نوری، ملقب به میرزا بزرگ، از منشیان و مستوفیان خوش نویس عصر محمد شاه قاجار، و در کرمان، تهران و قزوین، وزیر، پیشکار و معلم برخی از شاه زادگان و مورد توجه و علاقۀ قائم مقام بود. و چند نامه از او به میرزا بزرگ در دست است. [۱][۲][۳][۴][۵][۶][۷]اینکه منابع بهایی او را از وزیران دستگاه قاجار شمردهاند. [۸][۹][۱۰] اطلاق واقعی نیست [۱۱] زیرا دستیاران و اتابکان شاهزادگان وگاه مستوفیان آن عهد را مجازاً در زمرۀ وزرا میشمردهاند. | حسینعلی در ۲ محرم ۱۲۳۳ ق/۱۲نوامبر۱۸۱۷م در تهران متولد شد. پدرش میرزا عباس نوری، ملقب به میرزا بزرگ، از منشیان و مستوفیان خوش نویس عصر محمد شاه قاجار، و در کرمان، تهران و قزوین، وزیر، پیشکار و معلم برخی از شاه زادگان و مورد توجه و علاقۀ قائم مقام بود. و چند نامه از او به میرزا بزرگ در دست است. [۱][۲][۳][۴][۵][۶][۷]اینکه منابع بهایی او را از وزیران دستگاه قاجار شمردهاند. [۸][۹][۱۰] اطلاق واقعی نیست [۱۱] زیرا دستیاران و اتابکان شاهزادگان وگاه مستوفیان آن عهد را مجازاً در زمرۀ وزرا میشمردهاند. | ||
==تحصیلات حسینعلی== | |||
حسینعلی در تهران رشد کرد و به تحصیل علم پرداخت. این معنی را برخی از منابع بابی و بهایی، خاصه خواهر او عزیه، تأیید کردهاند. [۱۲][۱۳] با این همه خود حسینعلی و عبدالبهاء [۱۴][۱۵] تصریح کردهاند که وی درس نخواند. ولی در مجالس مباحثه و مناظره کسی با او هماورد نبود، [۱۶] بدین هدف که متصف به علم لدنی و پیامبرانه شود. از برخی اشارات و نیز از گزارش ایام اقامتش در سلیمانیه برمیآید که وی به تصوف و آثار متصوفه علاقه داشت و با صوفیان بسیار معاشرت میکرد. [۱۷][۱۸] این معنی از کتاب ایقان او هم به خوبی پیداست. این گزارش هم که گفتهاند پس از مرگ میرزا عباس، از حسینعلی خواستند به جای پدر، وزارت را در دست گیرد، [۱۹] البته به کلی بیوجه است. | حسینعلی در تهران رشد کرد و به تحصیل علم پرداخت. این معنی را برخی از منابع بابی و بهایی، خاصه خواهر او عزیه، تأیید کردهاند. [۱۲][۱۳] با این همه خود حسینعلی و عبدالبهاء [۱۴][۱۵] تصریح کردهاند که وی درس نخواند. ولی در مجالس مباحثه و مناظره کسی با او هماورد نبود، [۱۶] بدین هدف که متصف به علم لدنی و پیامبرانه شود. از برخی اشارات و نیز از گزارش ایام اقامتش در سلیمانیه برمیآید که وی به تصوف و آثار متصوفه علاقه داشت و با صوفیان بسیار معاشرت میکرد. [۱۷][۱۸] این معنی از کتاب ایقان او هم به خوبی پیداست. این گزارش هم که گفتهاند پس از مرگ میرزا عباس، از حسینعلی خواستند به جای پدر، وزارت را در دست گیرد، [۱۹] البته به کلی بیوجه است. | ||
==تبلیغ عقاید بابیت== | |||
میرزا حسینعلی در زمرۀ کسانی بود که خود، علی محمد شیرازی (باب) را ندید، ولی به او گروید و با جدیت به تبلیغ عقاید او برخاست. [۲۰][۲۱] کوششی که وی برای خلاصی قرّةالعین از زندان قزوین به خرج داد.، [۲۲][۲۳] از نخستین اقدامات مهم او به شمار میرود. نیز آوردهاند که وقتی علی محمدشیرازی در زندان باکو بود، گروهی از پیروانش در بدشت شاهرود گرد آمدند تا تدبیری برای رهایی وی و مقابله با مخالفان بیندیشند، مخارج اقامت و پذیرایی آنان را گویا میرزا حسینعلی میپرداخت. برخی از سران بابیه در همینجا القابی یافتند و از جمله میرزاحسینعلی را بهاءالله خواندند. ([۲۴][۲۵][۲۶] که مدعی است سیدعلی محمد او را لقب بهاءالله داد.) | |||
در پی بروز شورش بابیه در قلعۀ شیخ طبرسی (۱۲۶۵ق)، میرزا حسینعلی با چند تن از بابیان برای پیوستن به شورشیان راهی مازندران شد، ولی او را دستگیر، و مدتی زندانی کردند و حتی علما حکم به قتلش دادند؛ ولی سرانجام تنبیه و آزاد شد. [۲۷][۲۸][۲۹] پس از اعدام باب، همۀ بابیه میرزا یحیی، برادرکوچکتر میرزا حسینعلی و ملقب به صبحازل را، بنا به برخی اشارات منسوب به سیدعلی محمد، به جانشینی او پذیرفتند و میرزا حسینعلی به عنوان پیشکار و نایب میرزا یحیی به کار برخاست. میرزا حسینعلی خود در کتاب ایقان به سروری و جانشینی میرزا یحیی تصریح کرده است. ([۳۰][۳۱][۳۲][۳۳] که معتقد است در این مورد ابداً نامی از میرزا یحیی و حسینعلی در میان نیست و شیخ علی ترشیزی ملقب به اعظم، جانشین علی محمد بوده است) در این زمان به سبب سرکوب شدید بابیه و فعالیت میرزا حسینعلی در تبلیغ، وی گویا به خواست میرزا یحیی به کربلا رفت (شعبان ۱۲۶۷) و تا قتل امیرکبیر در همانجا ماند و آنگاه به دعوت میرزا آقاخان نوری، صدراعظم جدید به تهران بازگشت. [۳۴][۳۵] | در پی بروز شورش بابیه در قلعۀ شیخ طبرسی (۱۲۶۵ق)، میرزا حسینعلی با چند تن از بابیان برای پیوستن به شورشیان راهی مازندران شد، ولی او را دستگیر، و مدتی زندانی کردند و حتی علما حکم به قتلش دادند؛ ولی سرانجام تنبیه و آزاد شد. [۲۷][۲۸][۲۹] پس از اعدام باب، همۀ بابیه میرزا یحیی، برادرکوچکتر میرزا حسینعلی و ملقب به صبحازل را، بنا به برخی اشارات منسوب به سیدعلی محمد، به جانشینی او پذیرفتند و میرزا حسینعلی به عنوان پیشکار و نایب میرزا یحیی به کار برخاست. میرزا حسینعلی خود در کتاب ایقان به سروری و جانشینی میرزا یحیی تصریح کرده است. ([۳۰][۳۱][۳۲][۳۳] که معتقد است در این مورد ابداً نامی از میرزا یحیی و حسینعلی در میان نیست و شیخ علی ترشیزی ملقب به اعظم، جانشین علی محمد بوده است) در این زمان به سبب سرکوب شدید بابیه و فعالیت میرزا حسینعلی در تبلیغ، وی گویا به خواست میرزا یحیی به کربلا رفت (شعبان ۱۲۶۷) و تا قتل امیرکبیر در همانجا ماند و آنگاه به دعوت میرزا آقاخان نوری، صدراعظم جدید به تهران بازگشت. [۳۴][۳۵] | ||
==دستگیری و نجات== | |||
پس از سوءقصد نافرجام بابیان به جان ناصرالدین شاه، عدهای از بابیه، از جمله میرزا حسینعلی دستگیر و محبوس شدند. اگرچه میرزا حسینعلی مداخله در این کار را انکار کرده است. ([۳۶] نامه به ناصرالدین شاه) و منابع بهایی نیز همین را گفتهاند [۳۷] عزیه نوری که از طرفداران میرزا یحیی و مخالف دعاوی بهاء بود، تصریح کرده است [۳۸] که این ترور با طرح و انگیزش حسینعلی صورت گرفت و با آنکه بر اثر آن بسیاری از سران بابیه مقتول شدند، ولی حسینعلی با صرف اموال کلان و وساطت میرزا آقاخان نوری و کوششها کنسول و سفیر روسیه که پیشنهاد میکردند وی به روسیه برود، نجات یافت و با خانوادهاش به بغداد رفت، در حالی که میرزا یحیی چند ماه پیشتر، مخفیانه و در جامۀ درویشان به آنجا کوچیده بود. ([۳۹][۴۰][۴۱][۴۲][۴۳][۴۴][۴۵][۴۶] note and introd، ص۳۲۳-۳۲۴) برای دعوی میرزا حسینعلی که میگفته در همین زندان بر اثر کشف و شهود، خود را مأمور دعوت به بهائیت یافت، [۴۷]) بعدها وی نامهای به الکساندر دوم، امپراتور روسیه نوشت و از کوششهای سفیر دولت او قدردانی کرد. [۴۸] | پس از سوءقصد نافرجام بابیان به جان ناصرالدین شاه، عدهای از بابیه، از جمله میرزا حسینعلی دستگیر و محبوس شدند. اگرچه میرزا حسینعلی مداخله در این کار را انکار کرده است. ([۳۶] نامه به ناصرالدین شاه) و منابع بهایی نیز همین را گفتهاند [۳۷] عزیه نوری که از طرفداران میرزا یحیی و مخالف دعاوی بهاء بود، تصریح کرده است [۳۸] که این ترور با طرح و انگیزش حسینعلی صورت گرفت و با آنکه بر اثر آن بسیاری از سران بابیه مقتول شدند، ولی حسینعلی با صرف اموال کلان و وساطت میرزا آقاخان نوری و کوششها کنسول و سفیر روسیه که پیشنهاد میکردند وی به روسیه برود، نجات یافت و با خانوادهاش به بغداد رفت، در حالی که میرزا یحیی چند ماه پیشتر، مخفیانه و در جامۀ درویشان به آنجا کوچیده بود. ([۳۹][۴۰][۴۱][۴۲][۴۳][۴۴][۴۵][۴۶] note and introd، ص۳۲۳-۳۲۴) برای دعوی میرزا حسینعلی که میگفته در همین زندان بر اثر کشف و شهود، خود را مأمور دعوت به بهائیت یافت، [۴۷]) بعدها وی نامهای به الکساندر دوم، امپراتور روسیه نوشت و از کوششهای سفیر دولت او قدردانی کرد. [۴۸] | ||
==وفات حسینعلی== | |||
اقامت میرزا حسینعلی در عکا ۲۴ سال به درازا کشید و سرانجام در ۲ ذیقعدۀ ۱۳۰۹ ق در ۵۷ سالگی در حیفا درگذشت. | اقامت میرزا حسینعلی در عکا ۲۴ سال به درازا کشید و سرانجام در ۲ ذیقعدۀ ۱۳۰۹ ق در ۵۷ سالگی در حیفا درگذشت. | ||
==اظهار بهائیت حسینعلی== | |||
میرزا حسینعلی در آغاز محرم۱۲۶۹ وارد بغداد شد و به اطاعت از یحیی صبح ازل، و به عنوان پیشکار او به ترویج و تبلیغ عقاید باب مشغول شد. در این دوره چند تن از بابیان دعوی کردند که همان «من یظهره الله» اند که باب از ظهور او خبر داده است. (در اینباره و خاصه اسدالله خویی، ملقب به دیان، نک [۴۹][۵۰]) اما عدهای از این مدعیان کشته شدند و برخی بازگشتند. ([۵۱] برای مداخلۀ میرزا حسینعلی در بعضی از این قتلها. [۵۲][۵۳][۵۴]) سپس میرزا حسینعلی هم که به تعبیر برخی منابع ازلیه، «با هر طایفه و مشربی... معاشرت بسیاری کرده بود، لهذا یک نوع وسعت مشرب... به هم رسانیده»، ادعا کرد که در زندان بر اثر کشف و شهود، مامور به دعوت به بهائیت است خود به اظهار همان دعوی و مقابله با میرزا یحیی برخاست. ([۵۵] که از گزارش وی برمیآید که دعوی میرزا حسینعلی مقدم بر دعویهای دیگر بابیان و در دورۀ دوم اقامت او در بغداد بوده است.) ولی با مخالفت شدید بزرگان بابیه و میرزا یحیی که این ادعا را خلاف نظر و وصیت باب میدانستند. | |||
میرزا حسینعلی در آغاز محرم۱۲۶۹ وارد بغداد شد و به اطاعت از یحیی صبح ازل، و به عنوان پیشکار او به ترویج و تبلیغ عقاید باب مشغول شد. در این دوره چند تن از بابیان دعوی کردند که همان «من یظهره الله» اند که باب از ظهور او خبر داده است. (در اینباره و خاصه اسدالله خویی، ملقب به دیان، نک [۴۹][۵۰]) اما عدهای از این مدعیان کشته شدند و برخی بازگشتند. ([۵۱] برای مداخلۀ میرزا حسینعلی در بعضی از این قتلها. [۵۲][۵۳][۵۴]) سپس میرزا حسینعلی هم که به تعبیر برخی منابع ازلیه، «با هر طایفه و مشربی... معاشرت بسیاری کرده بود، لهذا یک نوع وسعت مشرب... به هم رسانیده»، ادعا کرد که در زندان بر اثر کشف و شهود، مامور به دعوت به بهائیت است خود به اظهار همان دعوی و مقابله با میرزا یحیی برخاست. ([۵۵] که از گزارش وی برمیآید که دعوی میرزا حسینعلی مقدم بر دعویهای دیگر بابیان و در دورۀ دوم اقامت او در بغداد بوده است.) ولی با مخالفت شدید بزرگان بابیه و میرزا یحیی که این ادعا را خلاف نظر و وصیت باب میدانستند. | |||
(برای توقیعات سیدعلی محمد دربارۀ صبح ازل، نک، [۵۶][۵۷]) روبهرو شد. پس به ناچار بغداد را رها کرد و با نام مستعار و در جامۀ درویشان به سلیمانیه رفت و میان کردان سکنا گزید. وی دوسال آنجا ماند و با صوفیۀ مشهور مراوده یافت و در مجالس آنان حاضر شد. صاحب تنبیهالنائمین نوشته است که میرزا حسینعلی در سلیمانیه هم به خیال ریاست بود، ولی او را به چیز نگرفتند. ناچار مدتی به تحصیل علوم غریبه پرداخت. [۵۸]براساس منابع بهائی، ظاهراً وی در کردستان به «درویش محمد» نامبردار بوده، و با صوفیان طریقت قادریه و خالدیه مراوده داشته است. [۵۹] | |||
===ندامت حسینعلی=== | |||
میرزا آقاخان کرمانی آورده است که وی از آنجا نامۀ تضرع و ندامت به میرزا یحیی نوشت. [۶۰] و سرانجام به دعوت برادر به بغداد بازگشت و خود را مطیع او خواند و در کتاب ایقان که در همین ایام نوشت، به این معنی تصریح کرد. [۶۱][۶۲][۶۳][۶۴][۶۵] با این همه، مدتی بعد، گویا به تحریک و مساعدت میرزآقاجان کاشی، باز به دعوی برخاست. اگرچه به نظر میرسد که او اینبار بسیار احتیاط میکرد و بیشتر در پی تهیۀ مقدمات کار بود. [۶۶] ولی به گفتۀ منابع بهائی در اواخر دورۀ اقامت در بغداد، درباغ نجیب پاشا ـ که بعداً بهائیان آن را به باغ رضوان نامیدند ـ خود را «من یظهرهالله» خواند. [۶۷][۶۸][۶۹] از مطالب لوح شیخ پیداست که از ایام اقامت در عراق خود را نبی، یعنی «نیّر آفاق» میدانست که «از سوی عراق، اشراق کرده است». [۷۰] | میرزا آقاخان کرمانی آورده است که وی از آنجا نامۀ تضرع و ندامت به میرزا یحیی نوشت. [۶۰] و سرانجام به دعوت برادر به بغداد بازگشت و خود را مطیع او خواند و در کتاب ایقان که در همین ایام نوشت، به این معنی تصریح کرد. [۶۱][۶۲][۶۳][۶۴][۶۵] با این همه، مدتی بعد، گویا به تحریک و مساعدت میرزآقاجان کاشی، باز به دعوی برخاست. اگرچه به نظر میرسد که او اینبار بسیار احتیاط میکرد و بیشتر در پی تهیۀ مقدمات کار بود. [۶۶] ولی به گفتۀ منابع بهائی در اواخر دورۀ اقامت در بغداد، درباغ نجیب پاشا ـ که بعداً بهائیان آن را به باغ رضوان نامیدند ـ خود را «من یظهرهالله» خواند. [۶۷][۶۸][۶۹] از مطالب لوح شیخ پیداست که از ایام اقامت در عراق خود را نبی، یعنی «نیّر آفاق» میدانست که «از سوی عراق، اشراق کرده است». [۷۰] | ||