۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
میرزا آقاخان کرمانی آورده است که وی از آنجا نامۀ تضرع و ندامت به میرزا یحیی نوشت. [۶۰] و سرانجام به دعوت برادر به بغداد بازگشت و خود را مطیع او خواند و در کتاب ایقان که در همین ایام نوشت، به این معنی تصریح کرد. [۶۱][۶۲][۶۳][۶۴][۶۵] با این همه، مدتی بعد، گویا به تحریک و مساعدت میرزآقاجان کاشی، باز به دعوی برخاست. اگرچه به نظر میرسد که او اینبار بسیار احتیاط میکرد و بیشتر در پی تهیۀ مقدمات کار بود. [۶۶] ولی به گفتۀ منابع بهائی در اواخر دورۀ اقامت در بغداد، درباغ نجیب پاشا ـ که بعداً بهائیان آن را به باغ رضوان نامیدند ـ خود را «من یظهرهالله» خواند. [۶۷][۶۸][۶۹] از مطالب لوح شیخ پیداست که از ایام اقامت در عراق خود را نبی، یعنی «نیّر آفاق» میدانست که «از سوی عراق، اشراق کرده است». [۷۰] | میرزا آقاخان کرمانی آورده است که وی از آنجا نامۀ تضرع و ندامت به میرزا یحیی نوشت. [۶۰] و سرانجام به دعوت برادر به بغداد بازگشت و خود را مطیع او خواند و در کتاب ایقان که در همین ایام نوشت، به این معنی تصریح کرد. [۶۱][۶۲][۶۳][۶۴][۶۵] با این همه، مدتی بعد، گویا به تحریک و مساعدت میرزآقاجان کاشی، باز به دعوی برخاست. اگرچه به نظر میرسد که او اینبار بسیار احتیاط میکرد و بیشتر در پی تهیۀ مقدمات کار بود. [۶۶] ولی به گفتۀ منابع بهائی در اواخر دورۀ اقامت در بغداد، درباغ نجیب پاشا ـ که بعداً بهائیان آن را به باغ رضوان نامیدند ـ خود را «من یظهرهالله» خواند. [۶۷][۶۸][۶۹] از مطالب لوح شیخ پیداست که از ایام اقامت در عراق خود را نبی، یعنی «نیّر آفاق» میدانست که «از سوی عراق، اشراق کرده است». [۷۰] | ||
===تبعید بابیان=== | |||
در این وقت به سبب تشدید جنگ و جدال میان شیعیان و بابیان، و توصیههای دولت ایران و علمای کربلا و نجف، دولت عثمانی که خود از بسط نزاع بیمناک بود، بابیان و رؤسای آنان را که اینک تابعیت عثمانی داشتند. [۷۱] در ذیقعدۀ ۱۲۷۹به استانبول، و چند ماه بعد، در رجب ۱۲۸۰ همه را به ادرنه تبعید کرد. [۷۲][۷۳][۷۴] این دوره هم ۵ سال به درازا کشید و میرزا حسینعلی در اینجا فرصت را مناسب یافت و خود را آشکارا و به تأکید «من یظهره الله» خواند و نامهها یا الواح برای دعوت به اطراف بپراکند. از جمله نامهای به ناصرالدین شاه فرستاد. (برای عین نامه، نک: [۷۵]) در این نامه خود را در واقعۀ سوءقصد به شاه بیگناه خواند و از مفسدان و اشرار برائت جست و تأکید کرد که بهرغم آزارهای بسیار که در سالهای تبعید دیده، برخلاف مصالح دولت و ملت کار نکرده است. [۷۶] نیز در این نامه، برخلاف آنچه برخی از نویسندگان آوردهاند، [۷۷] از دعاوی خویش سخن گفته، و تلویحاً آورده است که از جانب خدا سخن میگوید و حاضر است در حضور شاه با علما مناظره کند. [۷۸][۷۹] وی همچنین از آن دسته از علمای بزرگ که متعرض او نشدند و به تعبیر او «از کأس انقطاع آشامیدهاند»، مانند شیخ مرتضی انصاری، تجلیل کرد. وی نامهای هم به پاپ، پیوس نهم، فرستاد و از او حمایت خواست. در اینجا بسیاری از بابیه به او پیوستند و کارش بالا گرفت. [۸۰][۸۱][۸۲] و این سومین بار بود که میرزا حسینعلی خود را «من یظهره الله» میخواند. یکبار در بغداد در ۱۲۶۹ق؛ بار دوم نیز در۱۲۷۵ق در بغداد که هر دو بار عقبنشینی کرد؛ و سوم بار در۱۲۸۰ق در ادرنه [۸۳] براون معتقد است که دعوی سوم در ۱۲۸۳ق رخ داد. [۸۴] | در این وقت به سبب تشدید جنگ و جدال میان شیعیان و بابیان، و توصیههای دولت ایران و علمای کربلا و نجف، دولت عثمانی که خود از بسط نزاع بیمناک بود، بابیان و رؤسای آنان را که اینک تابعیت عثمانی داشتند. [۷۱] در ذیقعدۀ ۱۲۷۹به استانبول، و چند ماه بعد، در رجب ۱۲۸۰ همه را به ادرنه تبعید کرد. [۷۲][۷۳][۷۴] این دوره هم ۵ سال به درازا کشید و میرزا حسینعلی در اینجا فرصت را مناسب یافت و خود را آشکارا و به تأکید «من یظهره الله» خواند و نامهها یا الواح برای دعوت به اطراف بپراکند. از جمله نامهای به ناصرالدین شاه فرستاد. (برای عین نامه، نک: [۷۵]) در این نامه خود را در واقعۀ سوءقصد به شاه بیگناه خواند و از مفسدان و اشرار برائت جست و تأکید کرد که بهرغم آزارهای بسیار که در سالهای تبعید دیده، برخلاف مصالح دولت و ملت کار نکرده است. [۷۶] نیز در این نامه، برخلاف آنچه برخی از نویسندگان آوردهاند، [۷۷] از دعاوی خویش سخن گفته، و تلویحاً آورده است که از جانب خدا سخن میگوید و حاضر است در حضور شاه با علما مناظره کند. [۷۸][۷۹] وی همچنین از آن دسته از علمای بزرگ که متعرض او نشدند و به تعبیر او «از کأس انقطاع آشامیدهاند»، مانند شیخ مرتضی انصاری، تجلیل کرد. وی نامهای هم به پاپ، پیوس نهم، فرستاد و از او حمایت خواست. در اینجا بسیاری از بابیه به او پیوستند و کارش بالا گرفت. [۸۰][۸۱][۸۲] و این سومین بار بود که میرزا حسینعلی خود را «من یظهره الله» میخواند. یکبار در بغداد در ۱۲۶۹ق؛ بار دوم نیز در۱۲۷۵ق در بغداد که هر دو بار عقبنشینی کرد؛ و سوم بار در۱۲۸۰ق در ادرنه [۸۳] براون معتقد است که دعوی سوم در ۱۲۸۳ق رخ داد. [۸۴] | ||
===ادعای منیظهرهالله=== | |||
از همین زمان، یاران میرزا حسینعلی به کوششهایی برای اثبات دعوی او، خاصه در برابر یاران صبحازل، دست زدند؛ چنانکه گفتند علی محمدشیرازی اصلاً مبشر ظهور او بود، ولی برای انصراف دشمنان از سوءقصد به این «منیظهرهالله»، میرزا یحیی را پیش انداخت و چنان نموده شد که وی جانشین باب و میرزا حسینعلی کارپرداز و دستیار اوست. [۸۵][۸۶] نیز عبدالحسین آیتی، در سالهایی که کاتب میرزا حسینعلی و مبلّغ بهائیت بود، نوشت که علی محمد شیرازی در آخر عمر وسایل شخصی خود را توسط ملامحمدباقر برای بهاء ـ میرزا حسینعلی ـ فرستاد و او از سخنان علی محمد چنین دریافته که مقصود از «من یظهره الله» همان حسینعلی است. [۸۷] در این اوان، میرزا حسینعلی القاب بسیار بر خود مینهاد، اما از آن میان همان لقب بهاء یا بهاءالله رواج یافت [۸۸] این خود نکتهای است که بهاء در این دوره، دستکم در برابر عموم پیروان، دعویهای گران نمیکرد؛ چنان که مطابق صورت جلسهای که از بازجویی برخی از بهائیان توسط کارگزاران دولت عثمانی در ادرنه باقی است، هیچیک از متهمان از دعوت نبوت و ربوبیت او چیزی نشنیده بودند و حتی حاجی سیاح در محاکمۀ خود، او را یکی از اقطاب نعمتاللهی خوانده است. [۸۹] | از همین زمان، یاران میرزا حسینعلی به کوششهایی برای اثبات دعوی او، خاصه در برابر یاران صبحازل، دست زدند؛ چنانکه گفتند علی محمدشیرازی اصلاً مبشر ظهور او بود، ولی برای انصراف دشمنان از سوءقصد به این «منیظهرهالله»، میرزا یحیی را پیش انداخت و چنان نموده شد که وی جانشین باب و میرزا حسینعلی کارپرداز و دستیار اوست. [۸۵][۸۶] نیز عبدالحسین آیتی، در سالهایی که کاتب میرزا حسینعلی و مبلّغ بهائیت بود، نوشت که علی محمد شیرازی در آخر عمر وسایل شخصی خود را توسط ملامحمدباقر برای بهاء ـ میرزا حسینعلی ـ فرستاد و او از سخنان علی محمد چنین دریافته که مقصود از «من یظهره الله» همان حسینعلی است. [۸۷] در این اوان، میرزا حسینعلی القاب بسیار بر خود مینهاد، اما از آن میان همان لقب بهاء یا بهاءالله رواج یافت [۸۸] این خود نکتهای است که بهاء در این دوره، دستکم در برابر عموم پیروان، دعویهای گران نمیکرد؛ چنان که مطابق صورت جلسهای که از بازجویی برخی از بهائیان توسط کارگزاران دولت عثمانی در ادرنه باقی است، هیچیک از متهمان از دعوت نبوت و ربوبیت او چیزی نشنیده بودند و حتی حاجی سیاح در محاکمۀ خود، او را یکی از اقطاب نعمتاللهی خوانده است. [۸۹] | ||
نزاع میان بابیان و بهائیان | =نزاع میان بابیان و بهائیان= | ||
[ | به هر حال میرزا یحیی صبحازل در برابر ادعای برادرش، میرزا حسینعلی به مقاومت برخاست و میان طرفداران هر دو نزاعهای سخت رخ داد و چند تن از دو طرف کشته شدند. این حوادث و برخی مسائل دیگر، کارگزاران دولت عثمانی را واداشت تا میرزا یحیی را به قبرس، و میرزا حسینعلی را به عکا تبعید کنند. آنگاه به هر یک از این دو عدهای از یاران طرف مخالف را همراه کرد تا اخبار فعالیت و دیدارهای آنها را به دولت گزارش کنند. به بهائیان همراه میرزا یحیی تعرضی نشد، اما گفتهاند که هر ۷ تن ازلیان (پیروان صبحازل) همراه میرزا حسینعلی به دست بهائیان، ظاهراً بدون اطلاع و دستور میرزا حسینعلی، به قتل رسیدند. شیخ ابراهیم بهائی که این داستان را برای براون نقل کرده، و همۀ این ازلیان و قاتلان آنها را دیده، و میشناخته، اضافه کرده است که پس از این واقعه، دولت عثمانی میرزا حسینعلی را با خانوادهاش توقیف کرد، اما چون قاتلان، خود را معرفی کردند و گفتند رهبرشان از این کار بیاطلاع بوده است، او را آزاد کردند. [۹۰][۹۱][۹۲] | ||
==تبعید میرزایحیی و حسینعلی== | |||
براساس سندی از آرشیو دولتی عثمانی، در کشمکشهای ادرنه، میرزا حسینعلی نامهای به والی آنجا نوشت و در آن میرزا یحیی و پیروانش را متهم به توطئه برضد عثمانی کرد (۱۲۸۵ق). والی ادرنه نیز به توقیف و بازجویی گروهی از بهائیان و ازلیان دست زد و گزارش آن بازجویی و نامۀ میرزا حسینعلی را به استانبول فرستاد. گویا صدراعظم نیز سلطان را مطلع گردانید و به فرمان او، میرزا یحیی و حسینعلی را به قبرس و عکا فرستاند. [۹۳] گزارش شوقی افندی واژگونۀ همان واقعه است که میگوید: نامههایی بیامضا منتشر شد، حاکی از آنکه میرزا حسینعلی و طرفدارانش با حمایت سفرای دول بیگانه، قصد طغیان دارند؛ و به علاوه، دوستی برخی از دولتمردان عثمانی با میرزا حسینعلی، مانند سلیمان پاشا که خود از سلسلۀ قادریه بود، دولت عثمانی را بیمناک کرد و به تبعید او واداشت. [۹۴] | |||
از سوی دیگر محسنخانمشیرالدوله، سفیر دولت ایران در استانبول، به نقل از سلطان عثمانی گزارش داده است که دولت عثمانی برای سران بهائی و ازلی در ادرنه مقرری تعیین کرد و به سبب اهمیت حسینعلی، مبلغ بیشتری به او اختصاص داد و همین از اسباب نزاع طرفین شد. مشیرالدوله در گزارش دیگری نوشته است که به پیشنهاد سفیر انگلستان و موافقت سلطان، یکی را به قبرس و دیگری را به عکا فرستادند. [۹۵] | |||
برخی منابع به مداخلۀ مشیرالدوله و سفارت ایران در تبعید بهائیان و ازلیان هم اشاره کردهاند. [۹۶] از آن سوی به گزارش آیتی، [۹۷] وقتی دولت عثمانی تصمیم به تبعید حسینعلی به عکا گرفت، نایب کنسول فرانسه به ملاقاتش رفت و پیشنهاد کرد که وی تابعیت فرانسه را بپذیرد، ولی میرزا حسینعلی نپذیرفت و خود را موعود اسلام و مأمور اصلاح این دین خواند. به هر حال، میرزا حسینعلی را در ربیعالثانی ۱۲۸۵ به همراه چند نظامی به عکا روانه کردند. [۹۸][۹۹] وی از آغاز ورود به عکا (جمادیالاول ۱۲۸۵) ظاهراً در پادگان یا قلعهای نظامی چند سال به حالت توقیف به سر برد. [۱۰۰][۱۰۱][۱۰۲] آنگاه آزاد گردید و مدتی بعد اجازه یافت تا به بَهجی نزدیک حیفا رود. [۱۰۳] اقامت میرزا حسینعلی در عکا ۲۴ سال به درازا کشید و سرانجام در ۲ ذیقعدۀ ۱۳۰۹ق/۲۹ مۀ ۱۸۹۲م در ۵۷ سالگی در حیفا درگذشت. [۱۰۴][۱۰۵][۱۰۶] | برخی منابع به مداخلۀ مشیرالدوله و سفارت ایران در تبعید بهائیان و ازلیان هم اشاره کردهاند. [۹۶] از آن سوی به گزارش آیتی، [۹۷] وقتی دولت عثمانی تصمیم به تبعید حسینعلی به عکا گرفت، نایب کنسول فرانسه به ملاقاتش رفت و پیشنهاد کرد که وی تابعیت فرانسه را بپذیرد، ولی میرزا حسینعلی نپذیرفت و خود را موعود اسلام و مأمور اصلاح این دین خواند. به هر حال، میرزا حسینعلی را در ربیعالثانی ۱۲۸۵ به همراه چند نظامی به عکا روانه کردند. [۹۸][۹۹] وی از آغاز ورود به عکا (جمادیالاول ۱۲۸۵) ظاهراً در پادگان یا قلعهای نظامی چند سال به حالت توقیف به سر برد. [۱۰۰][۱۰۱][۱۰۲] آنگاه آزاد گردید و مدتی بعد اجازه یافت تا به بَهجی نزدیک حیفا رود. [۱۰۳] اقامت میرزا حسینعلی در عکا ۲۴ سال به درازا کشید و سرانجام در ۲ ذیقعدۀ ۱۳۰۹ق/۲۹ مۀ ۱۸۹۲م در ۵۷ سالگی در حیفا درگذشت. [۱۰۴][۱۰۵][۱۰۶] | ||
عقاید بهائیه | =عقاید بهائیه= | ||
دریافت بخش مهمی از عقاید بهائیه منوط به اطلاع دقیق از عقاید فرق اسلامی در باب امامت و مهدویت است. تاریخ اینگونه دعویها، آثار و عقاید سیدعلی محمد شیرازی و برخی اصطلاحات و بیانات صوفیان و فیلسوفان، خاصه در باب «بساطت و وحدت و سریان وجود»، و مسألۀ «فیض» و تداوم آن است که خود از دلایل اثبات نبوت و امامت به شمار میرود. در حقیقت اگر دعویهای بهاء نسبت به نبوت و ربوبیت در میان نبود، دیگر عقاید و سخنان سیدعلی محمد شیرازی و میرزا حسینعلی، پیش از ادعای نبوت و ربوبیت، با دیدگاههای تأویلگرایان و سخنان برخی طریقههای صوفیانه قابل تطبیق بود؛ چنان که برخی از بابیه و ازلیه هم آیین خود را به تشیع منسوب میکنند و این معنی به خصوص از نوشتۀ عزیۀ نوری [۱۰۷] و نیز استنادهای بیشمار بهائیه و شخص میرزا حسینعلی به آیات قرآن و روایات و احوال پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و امامان شیعه (علیهالسلام)، پیش و پس از دعویهای جدیدتر، پیداست. [۱۰۸][۱۰۹] اما دعویهای اخیر بهاء موجب شد که این آیین را نه فقط از تشیع، بلکه از دایرۀ اسلام نیز خارج کند. با این همه، برخی نویسندگان معاصر، لابد به سبب استنادهای بهائیه به آیات و روایات قرآنی و اسلامی و تأویلهای عرفانی، بهائیت را مبتنی بر اسلام یا شاخهای از بابیه شمردهاند. [۱۱۰][۱۱۱] | دریافت بخش مهمی از عقاید بهائیه منوط به اطلاع دقیق از عقاید فرق اسلامی در باب امامت و مهدویت است. تاریخ اینگونه دعویها، آثار و عقاید سیدعلی محمد شیرازی و برخی اصطلاحات و بیانات صوفیان و فیلسوفان، خاصه در باب «بساطت و وحدت و سریان وجود»، و مسألۀ «فیض» و تداوم آن است که خود از دلایل اثبات نبوت و امامت به شمار میرود. در حقیقت اگر دعویهای بهاء نسبت به نبوت و ربوبیت در میان نبود، دیگر عقاید و سخنان سیدعلی محمد شیرازی و میرزا حسینعلی، پیش از ادعای نبوت و ربوبیت، با دیدگاههای تأویلگرایان و سخنان برخی طریقههای صوفیانه قابل تطبیق بود؛ چنان که برخی از بابیه و ازلیه هم آیین خود را به تشیع منسوب میکنند و این معنی به خصوص از نوشتۀ عزیۀ نوری [۱۰۷] و نیز استنادهای بیشمار بهائیه و شخص میرزا حسینعلی به آیات قرآن و روایات و احوال پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و امامان شیعه (علیهالسلام)، پیش و پس از دعویهای جدیدتر، پیداست. [۱۰۸][۱۰۹] اما دعویهای اخیر بهاء موجب شد که این آیین را نه فقط از تشیع، بلکه از دایرۀ اسلام نیز خارج کند. با این همه، برخی نویسندگان معاصر، لابد به سبب استنادهای بهائیه به آیات و روایات قرآنی و اسلامی و تأویلهای عرفانی، بهائیت را مبتنی بر اسلام یا شاخهای از بابیه شمردهاند. [۱۱۰][۱۱۱] | ||
سیدعلی محمد شیرازی که مانند شیخیه، فیض الاهی در هدایت خلق را مستمر میدانست، قائل به استمرار دورههای «نبوت» بود و «خاتمیت» پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) با خاتمیت دورۀ سابقه، و خود را مؤسس دورۀ جدید نبوت میخواند. وی معتقد بود که هر «ظهور» ی قیامت ظهور قبل است. مراد از معرفت به حق، معرفت به مظهر اوست. آنچه در مظاهر ظاهر میگردد، «مشیت» اوست که خالق هر چیزی و نقطۀ ظهور است و در هر دوری و کوری برحسب دور ظاهر میگردد. | سیدعلی محمد شیرازی که مانند شیخیه، فیض الاهی در هدایت خلق را مستمر میدانست، قائل به استمرار دورههای «نبوت» بود و «خاتمیت» پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) با خاتمیت دورۀ سابقه، و خود را مؤسس دورۀ جدید نبوت میخواند. وی معتقد بود که هر «ظهور» ی قیامت ظهور قبل است. مراد از معرفت به حق، معرفت به مظهر اوست. آنچه در مظاهر ظاهر میگردد، «مشیت» اوست که خالق هر چیزی و نقطۀ ظهور است و در هر دوری و کوری برحسب دور ظاهر میگردد. |