پرش به محتوا

کمیت اسدی: تفاوت میان نسخه‌ها

۸۳۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۰ اوت ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۹: خط ۵۹:


=هجویات و مناظره‌های شاعر=
=هجویات و مناظره‌های شاعر=
کمیت نسبت به عدنانیه تعصب داشت و در تمام دوران زندگی اش با شاعران یمن هجوسرایی و پاسخ‌گویی رواج داشت. دعبل بن علی خزاعی و ابن عیینه، قصیدۀ مذهّبۀ او را پس از مرگش پاسخ گفتند. البته ابوزلفاء بصری آزادشدۀ بنی‌هاشم نیز جواب آن دو را داده است.
کمیت نسبت به عدنانیه تعصب داشت و در تمام دوران زندگی‌اش با شاعران یمن هجوسرایی و پاسخ‌گویی رواج داشت. دعبل بن علی خزاعی و ابن عیینه، قصیدۀ مذهّبۀ او را پس از مرگش پاسخ گفتند. البته ابوزلفاء بصری آزادشدۀ بنی‌هاشم نیز جواب آن دو را داده است.
همچنین میان کمیت و حکیم اعور کلبی مفاخره و مناظرۀ فراوانی رخ داده است <ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۹ به نقل از «الموتلف و المختلف» صفحۀ۱۷. </ref>
همچنین میان کمیت و حکیم اعور کلبی مفاخره و مناظرۀ فراوانی رخ داده است <ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۹ به نقل از «الموتلف و المختلف» صفحۀ۱۷. </ref>.


=شعر کمیت در بیان دیگران=
=شعر کمیت در بیان دیگران=
«آمدی»[۱۰]  و «ابن عمر بغدادی»[۱۱]  گفته‌اند: اشعار کمیت بن زید دربارۀ خاندان پیغمبر (ص) مشهور است. سندوبی[۱۲] گفته است:
«آمدی» و «ابن عمر بغدادی» گفته‌اند: اشعار کمیت بن زید دربارۀ خاندان پیغمبر (ص) مشهور است. سندوبی گفته است:
کمیت از بهترین شاعران دولت اموی است، وی مردی دانا به لغات عرب و روزگار آنان بود، و از بهترین و برترین شعرهای او هاشمیات است و آن قصائدی است که در آن از خاندان پیغمبر (ص) به نیکی یاد کرده است.[۱۳]<br>
کمیت از بهترین شاعران دولت اموی است، وی مردی دانا به لغات عرب و روزگار آنان بود، و از بهترین و برترین شعرهای او هاشمیات است و آن قصائدی است که در آن از خاندان پیغمبر (ص) به نیکی یاد کرده است <ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۹.</ref>.


«ثعالبی» در صفحۀ  ۱۷۱ «ثمار القلوب» گفته است:
«ثعالبی» در صفحۀ  ۱۷۱ «ثمار القلوب» گفته است:
از خوارزمی چنین بیاد دارم که می‌گوید: هر کس حولیات زهیر، اعتذارات نابغه، اهاجی حطیئه، هاشمیات کمیت، نقائض جریر و فرزدق، خمریات ابی نواس، زهریات ابی العتاهیه، مراثی ابی تمام و بدایع بحتری و تشبیهات ابن معتز، روضیات صنوبری، لطائف کشاجم و قلائد متنبی را خواند و به شعر و شاعری ره نیافت به جوانی مرساد و عمرش دراز مباد.[۱۴]<br>
از خوارزمی چنین بیاد دارم که می‌گوید: هر کس حولیات زهیر، اعتذارات نابغه، اهاجی حطیئه، هاشمیات کمیت، نقائض جریر و فرزدق، خمریات ابی نواس، زهریات ابی العتاهیه، مراثی ابی تمام و بدایع بحتری و تشبیهات ابن معتز، روضیات صنوبری، لطائف کشاجم و قلائد متنبی را خواند و به شعر و شاعری ره نیافت به جوانی مرساد و عمرش دراز مباد.<br>


یاقوت در صفحۀ  ۴۱۰  جلد  ۱  «معجم الادباء» به نقل از ابن نجار از ابی عبد اللّه احمد بن حسن کوفی نسّابه آورده است که وی گفت: ابن عبدۀ نسّاب می‌گفت: هیچ نسب شناسی، انساب عرب را به حقیقت نشناخت، مگر آنگاه که کمیت قصائد نزاریۀ خویش را پرداخت و پرده از چهرۀ بسیاری از آگاهی‌ها برداشت. و چون من چنین شنیدم، شعر کمیت را فراهم آوردم و مددکار من در تصنیف تاریخ عرب همان اشعار بود.[۱۵]
یاقوت در صفحۀ  ۴۱۰  جلد  ۱  «معجم الادباء» به نقل از ابن نجار از ابی عبد اللّه احمد بن حسن کوفی نسّابه آورده است که وی گفت: ابن عبدۀ نسّاب می‌گفت: هیچ نسب شناسی، انساب عرب را به حقیقت نشناخت، مگر آنگاه که کمیت قصائد نزاریۀ خویش را پرداخت و پرده از چهرۀ بسیاری از آگاهی‌ها برداشت. و چون من چنین شنیدم، شعر کمیت را فراهم آوردم و مددکار من در تصنیف تاریخ عرب همان اشعار بود.
=قصائد هاشمیات=
=قصائد هاشمیات=
قصیدۀ میمیه
قصیدۀ میمیه
من لقلب متیم مستهام غیر ما صبوة و لا احلام
من لقلب متیم مستهام غیر ما صبوة و لا احلام
ترجمه: دل سرگشته و حیرت زده را چیزی جز عشق و آرزو نیست.
ترجمه: دل سرگشته و حیرت زده را چیزی جز عشق و آرزو نیست.
«صاعد» غلام کمیت گفته است: با کمیت به خدمت ابی جعفر محمّد بن علی (ع) رسیدم و وی این قصیده را برای حضرت خواند و حضرت گفت: اللهم اغفر للکمیت. اللهم اغفر للکمیت.[۱۶]
«صاعد» غلام کمیت گفته است: با کمیت به خدمت ابی جعفر محمّد بن علی (ع) رسیدم و وی این قصیده را برای حضرت خواند و حضرت گفت: اللهم اغفر للکمیت. اللهم اغفر للکمیت.
«مسعودی» در مروج الذهب» گفته است: «کمیت» در مدینه به خدمت ابی جعفر رسید و به شعر خوانی پرداخت و چون به این بیت از قصیدۀ میمیۀ خود رسید که:
«مسعودی» در مروج الذهب» گفته است: «کمیت» در مدینه به خدمت ابی جعفر رسید و به شعر خوانی پرداخت و چون به این بیت از قصیدۀ میمیۀ خود رسید که:
کشتۀ نینوایی که گرفتار پیمان شکنی و خیانت مردم فرو مایه و پست نهاد شد.
کشتۀ نینوایی که گرفتار پیمان شکنی و خیانت مردم فرو مایه و پست نهاد شد.
«ابو جعفر» گریست و سپس فرمود: اگر مالی داشتیم به تو می‌دادیم، اما پاداش تو همان باشد که پیغمبر خدا به «حسّان بن ثابت» فرمود: لا زلت مؤیدا بروح القدس ما ذبیت عنّا اهل البیت: یعنی؛ «تا از ما خاندان (پیغمبر) دفاع می‌کنی هماره به روح القدس مؤید باشی».
«ابو جعفر» گریست و سپس فرمود: اگر مالی داشتیم به تو می‌دادیم، اما پاداش تو همان باشد که پیغمبر خدا به «حسّان بن ثابت» فرمود: لا زلت مؤیدا بروح القدس ما ذبیت عنّا اهل البیت: یعنی؛ «تا از ما خاندان (پیغمبر) دفاع می‌کنی هماره به روح القدس مؤید باشی».
کمیت از خدمت امام مرخص شد و به نزد «عبدالله بن حسن بن علی» آمد و به انشاد پرداخت، عبد اللّه قباله کشتزاری به ارزش چهار هزار درهم را به او بخشید. ولی کمیت با گفتن این جمله که: پدر و مادرم به قربانت. درست است که من در شعری که برای دیگران سروده‌ام در اندیشۀ دنیا بوده‌ام اما بخدا سوگند، در مورد شما جز برای خدا شعری نگفته‌ام و من به پاداش شعری که برای خدا گفته‌ام مزد و بهایی نمی‌گیرم، از گرفتن آن امتناع کرد. عبدالله با پافشاری آن را به کمیت داد و پس از چند روز کمیت از او درخواست کرد که روستا را پس بگیرد. عبد اللّه پذیرفت. در این هنگام عبدالله بن معاویة بن عبداللّه بن جعفر بن ابی طالب برخاست و کیسه‌ای چرمی برداشت و آن را به چهار تن از غلامان خود داد و به خانه‌های بنی هاشم آمد و آن‌ها به پاس حمایت کمیت از بنی هاشم، پول و حتی برخی زنان، جواهرات زینتی خود را در آن ریختند و ارزش آن به  ۱۰۰  هزار درهم و دینار رسید. عبدالله، کیسه‌ها را جلو کمیت گذاشت ولی او گفت: پدر و مادرم بقربانت، چه مال فراوانی و چه کار شایانی! امّا من در ستایش شما جز به خدا و پیغمبر نظری نداشته‌ام و از شما مزد و پاداش دنیوی نمی‌گیرم. اینها را به صاحبانش برگردانید.[۱۷]
کمیت از خدمت امام مرخص شد و به نزد «عبدالله بن حسن بن علی» آمد و به انشاد پرداخت، عبد اللّه قباله کشتزاری به ارزش چهار هزار درهم را به او بخشید. ولی کمیت با گفتن این جمله که: پدر و مادرم به قربانت. درست است که من در شعری که برای دیگران سروده‌ام در اندیشۀ دنیا بوده‌ام اما بخدا سوگند، در مورد شما جز برای خدا شعری نگفته‌ام و من به پاداش شعری که برای خدا گفته‌ام مزد و بهایی نمی‌گیرم، از گرفتن آن امتناع کرد. عبدالله با پافشاری آن را به کمیت داد و پس از چند روز کمیت از او درخواست کرد که روستا را پس بگیرد. عبد اللّه پذیرفت. در این هنگام عبدالله بن معاویة بن عبداللّه بن جعفر بن ابی طالب برخاست و کیسه‌ای چرمی برداشت و آن را به چهار تن از غلامان خود داد و به خانه‌های بنی هاشم آمد و آن‌ها به پاس حمایت کمیت از بنی هاشم، پول و حتی برخی زنان، جواهرات زینتی خود را در آن ریختند و ارزش آن به  ۱۰۰  هزار درهم و دینار رسید. عبدالله، کیسه‌ها را جلو کمیت گذاشت ولی او گفت: پدر و مادرم بقربانت، چه مال فراوانی و چه کار شایانی! امّا من در ستایش شما جز به خدا و پیغمبر نظری نداشته‌ام و از شما مزد و پاداش دنیوی نمی‌گیرم. اینها را به صاحبانش برگردانید.
«محمّد بن کناسه» می‌گوید: وقتی شعر؛
«محمّد بن کناسه» می‌گوید: وقتی شعر؛
به دوستی آنان (خاندان پیغمبر ع) با بیگانگان، خویشاوند و پسرعمو شدم و از نزدیکانی که هرچه بیشتر آنها را متهم می‌دانستم، دوری گزیدم
به دوستی آنان (خاندان پیغمبر ع) با بیگانگان، خویشاوند و پسرعمو شدم و از نزدیکانی که هرچه بیشتر آنها را متهم می‌دانستم، دوری گزیدم
به جایگاه شناخته شده‌ای روی آورده‌ام که توان و تمسّکم به خداوند است<ref>ابیات  ۸۰  و  ۸۵  قصیده میمیه هاشمیات</ref>.
به جایگاه شناخته شده‌ای روی آورده‌ام که توان و تمسّکم به خداوند است<ref>ابیات  ۸۰  و  ۸۵  قصیده میمیه هاشمیات</ref>.
از کمیت را برای هشام خواندند، گفت: این ریاکار خود را به کشتن داد.[۱۹]<br>
از کمیت را برای هشام خواندند، گفت: این ریاکار خود را به کشتن داد.<br>


   
   
خط ۹۴: خط ۹۴:
... ...
... ...
یقولون لم یورث و لو لا تراثه لقد شرکت فیها «بکیل» و «ارحب»
یقولون لم یورث و لو لا تراثه لقد شرکت فیها «بکیل» و «ارحب»
«سیوطی» در صفحۀ  ۱۳  شرح شواهد المغنی گفته است: «ابن عساکر» به اسناد خود از «محمّد  بن عقیر» آورده است؛ بنی اسد می‌گفتند: در ما فضیلتی است که در عالم نیست. هیچ خانه‌ای از - خانه‌های ما نیست که در آن برکت وراثت کمیت نباشد، زیرا او پیغمبر را در خواب دیده و رسول خدا به وی فرموده‌اند: شعر «طربت و ما شوقا الی البیض اطرب» را بخوان و خوانده است و پیغمبر فرموده‌اند. بورکت و بورک قومک «تو و خویشاوندانت را برکت باد.» و نیز در صفحۀ  ۱۴  شرح شواهد است که ابن عساکر از «ابی عکرمه ضبی» از پدرش آورده است که می‌گفت: در «کوفه» مردم را چنان یافتم که هر کس قصیدۀ طربت. . . را نمی‌خواند هاشمی نبود.[۲۰]
«سیوطی» در صفحۀ  ۱۳  شرح شواهد المغنی گفته است: «ابن عساکر» به اسناد خود از «محمّد  بن عقیر» آورده است؛ بنی اسد می‌گفتند: در ما فضیلتی است که در عالم نیست. هیچ خانه‌ای از - خانه‌های ما نیست که در آن برکت وراثت کمیت نباشد، زیرا او پیغمبر را در خواب دیده و رسول خدا به وی فرموده‌اند: شعر «طربت و ما شوقا الی البیض اطرب» را بخوان و خوانده است و پیغمبر فرموده‌اند. بورکت و بورک قومک «تو و خویشاوندانت را برکت باد.» و نیز در صفحۀ  ۱۴  شرح شواهد است که ابن عساکر از «ابی عکرمه ضبی» از پدرش آورده است که می‌گفت: در «کوفه» مردم را چنان یافتم که هر کس قصیدۀ طربت. . . را نمی‌خواند هاشمی نبود<ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۱۸.</ref>.
==قصیدۀ لامیه==
==قصیدۀ لامیه==
الاهل عم فی رأیه متأمّل و هل مدبر بعد الإسائة مقبل
الاهل عم فی رأیه متأمّل و هل مدبر بعد الإسائة مقبل
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:
یصیب به الرّامون عن قوس غیرهم فیا آخر اسدی له الغی اوّل
یصیب به الرّامون عن قوس غیرهم فیا آخر اسدی له الغی اوّل
ترجمه: «تیراندازان، با کمان دیگری (یزید) به سوی او (امام حسین ع) تیر می‌اندازند وای بر آن آخری که زمینۀ تبهکاری را اولی برای او فراهم آورد».
ترجمه: «تیراندازان، با کمان دیگری (یزید) به سوی او (امام حسین ع) تیر می‌اندازند وای بر آن آخری که زمینۀ تبهکاری را اولی برای او فراهم آورد».
«ابی جعفر» دستها را به آسمان بلند کرد و گفت: خداوندا! کمیت را بیامرز!.[۲۱]
«ابی جعفر» دستها را به آسمان بلند کرد و گفت: خداوندا! کمیت را بیامرز!<ref>امینی، الغدیر، ج۴، ص۲۰-۲۱.</ref>.
ارتباط با اهل بیت
ارتباط با اهل بیت


ابیاتی از قصائد کمیت درباره امام حسین (ع):
=== ابیاتی از قصائد کمیت درباره [[امام حسین(ع)]]: ===
و من أكبر الأحداث كانت مصيبة علينا قتيل الأدعياء الملحّب
 
قتيل بجنب الطف من آل هاشم فيا لك لحما ليس عنه مذبب
{| class="wikitable"
و منعفر الخدين من آل هاشم ألا حبّذا ذاك الجبين المتّرب
|-
و من عجب لم أقضه أن خيلهم لأجوافها تحت العجاجة أزمل
!سروده کمیت !! در رثای امام حسین(ع)
هماهم بالمستلئمين عوابس كحدءان يوم الدّجن تعلو و تسفل
|-
يحلئن عن ماء الفرات و ظلّه حسينا و لم يشهر عليهن منصل
|قتيل بجنب الطف من آل هاشم || فيا لك لحما ليس عنه مذبب
كأنّ حسينا و البهاليل حوله لأسيافهم ما يختلي المتقبّل
|-
يخضن به من آل أحمد في الوغى دما طلّ منهم كالبهيم المحجّل
|و منعفر الخدين من آل هاشم ||  ألا حبّذا ذاك الجبين المتّرب
و غاب نبي اللّه عنهم و فقده على الناس رزء ما هنالك مجلل
|-
فلم أر مخذولا أجلّ مصيبة و أوجب منه نصرة حين يخذل
| و من عجب لم أقضه أن خيلهم || لأجوافها تحت العجاجة أزمل
يصيب به الرّامون عن قوس غيرهم فيا آخرا أسدى له الغيّ أول
|-
تهافت ذبّان المطامع حوله فريقان شتى: ذو سلاح و أعزل
| هماهم بالمستلئمين عوابس || كحدءان يوم الدّجن تعلو و تسفل
إذا شرعت فيه الأسنة كبّرت غواتهم من كل أوب و هللوا
|-
فما ظفر المجرى إليهم برأسه و لا عذل الباكي عليه المولول
| يحلئن عن ماء الفرات و ظلّه || حسينا و لم يشهر عليهن منصل
فلم أر موتورين أهل بصيرة و حقّ لهم أيد صحاح و أرجل
|-
كشيعته، و الحرب قد ثفيت لهم أمامهم قدر تخيش و مرجل
| كأنّ حسينا و البهاليل حوله || لأسيافهم ما يختلي المتقبّل
فريقان: هذا راكب في عداوة و باك على خذلانه الحق معول
|-
فما نفع المستأخرين نكيصهم و لا ضرّ أهل السابقات التعجّل
|يخضن به من آل أحمد في الوغى || دما طلّ منهم كالبهيم المحجّل
شبر، ادب الطف، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۲
|-
| و غاب نبي اللّه عنهم و فقده || على الناس رزء ما هنالك مجلل
|-
|فلم أر مخذولا أجلّ مصيبة || و أوجب منه نصرة حين يخذل
|-
| يصيب به الرّامون عن قوس غيرهم || فيا آخرا أسدى له الغيّ أول
|-
| تهافت ذبّان المطامع حوله || فريقان شتى: ذو سلاح و أعزل
|-
| إذا شرعت فيه الأسنة كبّرت || غواتهم من كل أوب و هللوا
|-
|فما ظفر المجرى إليهم برأسه || و لا عذل الباكي عليه المولول
|-
| فلم أر موتورين أهل بصيرة || و حقّ لهم أيد صحاح و أرجل
|-
|كشيعته، و الحرب قد ثفيت لهم || أمامهم قدر تخيش و مرجل
|-
| فريقان: هذا راكب في عداوة || و باك على خذلانه الحق معول
|-
| فما نفع المستأخرين نكيصهم || و لا ضرّ أهل السابقات التعجّل  
|-
|}
==اخلاص شاعر==
==اخلاص شاعر==
کمیت، هدایای مادی را که به خاطر سرایش اشعار در مدح اهل بیت (ع) بود نمی‌پذیرفت؛ وی  ۴۰۰  هزار درهم را به امام سجاد (ع) برگرداند و تن پوشی را که امام به تن داشت، درخواست کرد تا بدان تبرک جوید. نیز یک بار  ۱۰۰  هزار درهم و بار دیگر  ۵۰۰  هزار درهم را به امام باقر (ع) باز پس داد و پیراهنی از پیراهنهای حضرت را تقاضا کرد. او هزار دینار و جامه‌ای را که امام صادق (ع) به وی ارزانی کرده بود، برگرداند و درخواست کرد تا او را به جامه‌ای که بر بدن امام است، سرافراز کند.<br>
کمیت، هدایای مادی را که به خاطر سرایش اشعار در مدح اهل بیت (ع) بود نمی‌پذیرفت؛ وی  ۴۰۰  هزار درهم را به امام سجاد (ع) برگرداند و تن پوشی را که امام به تن داشت، درخواست کرد تا بدان تبرک جوید. نیز یک بار  ۱۰۰  هزار درهم و بار دیگر  ۵۰۰  هزار درهم را به امام باقر (ع) باز پس داد و پیراهنی از پیراهنهای حضرت را تقاضا کرد. او هزار دینار و جامه‌ای را که امام صادق (ع) به وی ارزانی کرده بود، برگرداند و درخواست کرد تا او را به جامه‌ای که بر بدن امام است، سرافراز کند.<br>
خط ۱۵۱: خط ۱۷۴:




10. پرش به بالا↑
11. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۴، ص۹ به نقل از صفحۀ  ۶۹  «خزانة الادب»
12. پرش به بالا↑ در جلد  ۱  صفحۀ  ۵۴  تعلیقه‌اش بر «البیان و التبیین» جاحظ
13. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۴، ص۹
14. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۴، ص۱۲
15. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۴، ص۲۷
16. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۴، ص۱۲-۱۳ به نقل از اغانی، جلد۱۵،  ص ۱۲۳
17. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۴، ص۱۳-۱۵
19. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۴، ص۱۷
20. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۴، ص۱۸
21. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۴، ص۲۰-۲۱
22. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۴، ص۳۲
23. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۴، ص۳۰ به نقل از «اغانی»، جلد  ۱۵،  صفحۀ  ۱۲۳
23. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۴، ص۳۰ به نقل از «اغانی»، جلد  ۱۵،  صفحۀ  ۱۲۳
24. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۴، ص۳۱
24. پرش به بالا↑ امینی، الغدیر، ج۴، ص۳۱