پرش به محتوا

ابوسلیمان دارانی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
تمیزکاری
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (تمیزکاری)
 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۰: خط ۲۰:
=مشایخ=
=مشایخ=


ابوسلیمان از عبدالواحد بن زید ، [[سفیان ثوری]] ، [[ربیع بن صبیح]] و دیگر عراقیان [[حدیث]] روایت کرده <ref>ابن ابی حاتم، عبدالرحمن، ‌الجرح و العتدیل، ج۲(۲)، ص۲۱۴، بیروت، ۱۹۵۳م</ref>.و گفته‌اند که با [[بایزید بسطامی]] هم مکاتبه داشته است<ref>میبدی، ابوالفضل، کشف الاسرار وعدة الابرار، ‌ ج۶، ص۹۱، به کوشش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ ش</ref>.
ابوسلیمان از عبدالواحد بن زید، [[سفیان ثوری]]، [[ربیع بن صبیح]] و دیگر عراقیان [[حدیث]] روایت کرده <ref>ابن ابی حاتم، عبدالرحمن، ‌الجرح و العتدیل، ج۲(۲)، ص۲۱۴، بیروت، ۱۹۵۳م</ref>.و گفته‌اند که با [[بایزید بسطامی]] هم مکاتبه داشته است<ref>میبدی، ابوالفضل، کشف الاسرار وعدة الابرار، ‌ ج۶، ص۹۱، به کوشش علی اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ ش</ref>.


=معاصرین=
=معاصرین=
خط ۲۸: خط ۲۸:
=شاگردان=
=شاگردان=


از جمله کسانی که از ابوسلیمان روایت کرده اند، شاگردش احمد بن ابی الحواری و حمید بن هشام عنسی و عبدالرحیم بن صالح را می‌توان نام برد<ref>سلمی، محمد بن حسین، طبقات الصوفیة، ج۱، ص‌۶۸، به کوشش پدرسن، لیدن، ۱۹۶۰ م</ref>.
از جمله کسانی که از ابوسلیمان روایت کرده‌اند، شاگردش احمد بن ابی الحواری و حمید بن هشام عنسی و عبدالرحیم بن صالح را می‌توان نام برد<ref>سلمی، محمد بن حسین، طبقات الصوفیة، ج۱، ص‌۶۸، به کوشش پدرسن، لیدن، ۱۹۶۰ م</ref>.


=سفرها=
=سفرها=
خط ۴۲: خط ۴۲:
=اعتقادات=
=اعتقادات=


روش ابوسلیمان در [[تصوف]] ، متابعت دقیق از [[قرآن]] و [[سنت]] بود، ‌ چنانکه هیچ فکری یا عملی را نمی‌پذیرفت، مگر این‌که با دو شاهد عادل یعنی کتاب و سنت منطبق باشد<ref>سراج طوسی، عبدالله بن علی، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۱۰۴، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۹۱۴ م</ref>.در ریاضت و کم خوری به جایی رسیده بود که او را «بندار الجائیعن» لقب داده بودند<ref>مستملی بخاری، اسماعیل بن محمد، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج۱، ص۲۰۷، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۳ ش</ref>.
روش ابوسلیمان در [[تصوف]]، متابعت دقیق از [[قرآن]] و [[سنت]] بود، ‌ چنانکه هیچ فکری یا عملی را نمی‌پذیرفت، مگر این‌که با دو شاهد عادل یعنی کتاب و سنت منطبق باشد<ref>سراج طوسی، عبدالله بن علی، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۱۰۴، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۹۱۴ م</ref>.در ریاضت و کم خوری به جایی رسیده بود که او را «بندار الجائیعن» لقب داده بودند<ref>مستملی بخاری، اسماعیل بن محمد، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج۱، ص۲۰۷، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۳ ش</ref>.
به گفته او «جوع» ذخیره‌ای از خزاین خداوند است و جز به محبان خاص عطا نمی‌گردد<ref>ابونعیم اصفهانی، ‌احمد بن عبدالله، حلیة الاولیاء، ج۹، ص۲۵۹، بیروت، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷ م</ref>.
به گفته او «جوع» ذخیره‌ای از خزاین خداوند است و جز به محبان خاص عطا نمی‌گردد<ref>ابونعیم اصفهانی، ‌احمد بن عبدالله، حلیة الاولیاء، ج۹، ص۲۵۹، بیروت، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷ م</ref>.
وی خوف را برتر از رجا می‌دانست و می‌گفت که اگر رجا بر خوف غالب شود، وقت آشفته و تباه می‌گردد <ref>قشیری، عبدالکریم، ترجمه رسالة قشیریه از ابوعلی حسن بن احمد عثمان، ص۱۲۷-۱۲۸، به کوشش بدیع الزمان فروزانفر، تهران، ۱۳۶۱ ش</ref>.
وی خوف را برتر از رجا می‌دانست و می‌گفت که اگر رجا بر خوف غالب شود، وقت آشفته و تباه می‌گردد <ref>قشیری، عبدالکریم، ترجمه رسالة قشیریه از ابوعلی حسن بن احمد عثمان، ص۱۲۷-۱۲۸، به کوشش بدیع الزمان فروزانفر، تهران، ۱۳۶۱ ش</ref>.
خط ۴۸: خط ۴۸:
از این رو هر کس که وجه تعیش طلب کند، یا زن خواهد، یا به نوشتن حدیث مشغول شود، میل به دنیا دارد<ref>مکی، محمد بن علی، قوت القلوب، ج۱، ص۳۱۹، قاهره، مکتبة البالی الحلبی</ref>.
از این رو هر کس که وجه تعیش طلب کند، یا زن خواهد، یا به نوشتن حدیث مشغول شود، میل به دنیا دارد<ref>مکی، محمد بن علی، قوت القلوب، ج۱، ص۳۱۹، قاهره، مکتبة البالی الحلبی</ref>.
وی نسبت به تشکیل خانواده و داشتن فرزند نیز نظر خوشی نداشت و می‌گفت هر کس فرزند بخواند، نادان است، زیرا فرزند انسان را از عبادت خداوند دور می‌دارد <ref>ابن جوزی، ‌عبدالرحمن بن علی، تلبیس ابلیس، ج۱، ص۲۱۰، ترجمه علیرضا ذکاوتی، تهران، ۱۳۶۸ ش</ref>. و اگر دوستی دنیا در دل قرار گرفت، دوستی آخرت از دل برود<ref>قشیری، عبدالکریم، ترجمه رسالة قشیریه از ابوعلی حسن بن احمد عثمان، ص۴۱۱، به کوشش بدیع الزمان فروزانفر، تهران، ۱۳۶۱ ش</ref>.
وی نسبت به تشکیل خانواده و داشتن فرزند نیز نظر خوشی نداشت و می‌گفت هر کس فرزند بخواند، نادان است، زیرا فرزند انسان را از عبادت خداوند دور می‌دارد <ref>ابن جوزی، ‌عبدالرحمن بن علی، تلبیس ابلیس، ج۱، ص۲۱۰، ترجمه علیرضا ذکاوتی، تهران، ۱۳۶۸ ش</ref>. و اگر دوستی دنیا در دل قرار گرفت، دوستی آخرت از دل برود<ref>قشیری، عبدالکریم، ترجمه رسالة قشیریه از ابوعلی حسن بن احمد عثمان، ص۴۱۱، به کوشش بدیع الزمان فروزانفر، تهران، ۱۳۶۱ ش</ref>.
وی مقامات را بر ۳ نوع می‌دانست: زهد ، ورع و رضا<ref>مکی، محمد بن علی، قوت القلوب، ج۲، ص۸۷، قاهره، مکتبة البالی الحلبی</ref>.و اساس اعمال سالک را نیز بر ۴ رکن، خوف، رجا ، تعظیم و حیا<ref>کاشانی، محمود بن علی، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة، ج۱، ص۴۲۱، به کوشش جلال الدین همایی، تهران، ۱۳۲۳ ش</ref>.ابوسلیمان با سماع چندان موافق نبودو می‌گفت هرکه از آواز خوش از جای درآید، دل او ضعیف بود و باید آن را مدارا کرد.چنین کسی چون کودکی است که به آواز خوش او را می‌خسبانند<ref>ابن ملقن، عمر بن علی، طبقات الاولیاء، ج۱، ص۳۸۷، به کوشش نورالدین شربیه، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م</ref>. در نظر او هر چه در دل نباشد، به سماع نیز پیدا نشود<ref>باخرزی، یحیی، اورادلاحباب و فصوص الآداب، ج۲، ص۱۸۵، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ ش</ref>.
وی مقامات را بر ۳ نوع می‌دانست: زهد، ورع و رضا<ref>مکی، محمد بن علی، قوت القلوب، ج۲، ص۸۷، قاهره، مکتبة البالی الحلبی</ref>.و اساس اعمال سالک را نیز بر ۴ رکن، خوف، رجا، تعظیم و حیا<ref>کاشانی، محمود بن علی، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة، ج۱، ص۴۲۱، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، ۱۳۲۳ ش</ref>.ابوسلیمان با سماع چندان موافق نبودو می‌گفت هرکه از آواز خوش از جای درآید، دل او ضعیف بود و باید آن را مدارا کرد. چنین کسی چون کودکی است که به آواز خوش او را می‌خسبانند<ref>ابن ملقن، عمر بن علی، طبقات الاولیاء، ج۱، ص۳۸۷، به کوشش نورالدین شربیه، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶ م</ref>. در نظر او هر چه در دل نباشد، به سماع نیز پیدا نشود<ref>باخرزی، یحیی، اورادلاحباب و فصوص الآداب، ج۲، ص۱۸۵، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ ش</ref>.


=پانویس=
== پانویس ==
{{پانویس|2}}
{{پانویس}}


[[رده: تصوف]]
[[رده:تصوف]]
۴٬۹۳۳

ویرایش