۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
=مرجئه در لغت= | =مرجئه در لغت= | ||
لغت مرجئه از مرجی به معنای تاخیر افکندن می آید ؛ به این معنا که آنان کسی را که گناه کبیره مرتکب شده باشد ، مخلد در آتش نمی دانستند ، بلکه کار او را به خدا واگذار می کردند و به همین دلیل مرجئه نام گرفتند. | لغت مرجئه از مرجی به معنای تاخیر افکندن می آید ؛ به این معنا که آنان کسی را که [[گناه کبیره]] مرتکب شده باشد ، مخلد در آتش نمی دانستند ، بلکه کار او را به [[خدا]] واگذار می کردند و به همین دلیل مرجئه نام گرفتند. | ||
=مرجئه در اصطلاح= | =مرجئه در اصطلاح= | ||
مرجئه پس از خوارج به وجود آمدند و سوال اصلی و اولیه شان این بود که آیا مرتکب گناه کبیره در آتش مخلد خواهد بود یا نه ؟ به دنبال این ، سوال از حدود ایمان به میان آمد. | مرجئه پس از خوارج به وجود آمدند و سوال اصلی و اولیه شان این بود که آیا مرتکب گناه کبیره در آتش مخلد خواهد بود یا نه ؟ به دنبال این ، سوال از حدود [[ایمان]] به میان آمد. | ||
=عقاید مرجئه= | =عقاید مرجئه= | ||
آنان معتقد بودند ایمان بر گفتار زبانی و گفتار زبانی بر عمل مقدم است و کسی که عملی نداشته باشد، اما ایمان داشته باشد رستگار خواهد بود. | آنان معتقد بودند ایمان بر گفتار زبانی و گفتار زبانی بر عمل مقدم است و کسی که عملی نداشته باشد، اما ایمان داشته باشد رستگار خواهد بود. | ||
اعتقاد آنان این بود که اگر کسی ایمان داشته باشد و گناه کند ضرری نخواهد کرد و رستگار است ، چنانچه اگر کافر ، عملی خوب به جا بیاورد ، چون کافر است بهره ای از عمل خود نخواهد برد. | اعتقاد آنان این بود که اگر کسی ایمان داشته باشد و گناه کند ضرری نخواهد کرد و رستگار است ، چنانچه اگر [[کافر]] ، عملی خوب به جا بیاورد ، چون کافر است بهره ای از عمل خود نخواهد برد. | ||
نقطه اشتراک تمامی طرفداران مرجئه ، جدا کردن حوزه ایمان از عمل است. اما درباره ماهیت ایمان اختلاف هایی بین آنان وجود دارد. | نقطه اشتراک تمامی طرفداران مرجئه ، جدا کردن حوزه ایمان از عمل است. اما درباره ماهیت ایمان اختلاف هایی بین آنان وجود دارد. | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
به تبع اختلاف نظر در مفهوم ایمان در مرز کفر هم اختلاف هایی به وجود آمده است ؛ مثلا اگر ما ایمان را فقط معرفت بدانیم طبیعتا جهالت مرز کفر است. | به تبع اختلاف نظر در مفهوم ایمان در مرز کفر هم اختلاف هایی به وجود آمده است ؛ مثلا اگر ما ایمان را فقط معرفت بدانیم طبیعتا جهالت مرز کفر است. | ||
البته باید توجه داشت با توجه به فلسفه پیدایش مرجئه ، کشش اصلی به سمت اثبات ایمان و دور شدن از تکفیر و کفر است ، در این صورت شرایط برای ایمان سهل تر و برای تکفیر دشوارتر است ، اشعری می گوید: مرجئه جز کسانی را که همه امت بر تکفیر آنها اجماع دارند ، کافر نمی دانند. | البته باید توجه داشت با توجه به فلسفه پیدایش مرجئه ، کشش اصلی به سمت اثبات ایمان و دور شدن از [[تکفیر]] و کفر است ، در این صورت شرایط برای ایمان سهل تر و برای تکفیر دشوارتر است ، اشعری می گوید: مرجئه جز کسانی را که همه امت بر تکفیر آنها اجماع دارند ، کافر نمی دانند. | ||
در کنار این مطلب ، توجه به این مساله که عضدالدین ریجی می نویسد ، جمهور فقها و متکلمان احدی از اهل قبله را تکفیر نمی کنند جالب و تامل برانگیز است. | در کنار این مطلب ، توجه به این مساله که عضدالدین ریجی می نویسد ، جمهور فقها و متکلمان احدی از اهل قبله را تکفیر نمی کنند جالب و تامل برانگیز است. | ||
=مفهوم فسق نزد مرجئه= | =مفهوم فسق نزد مرجئه= | ||
مرجئه با اصرار بر استقلال ایمان از عمل ، مرتکب کبیره را داخل در حوزه ایمان کرده اند ، برخلاف خوارج که اصرار بر کفر مرتکب کبیره دارند. | مرجئه با اصرار بر استقلال ایمان از عمل ، مرتکب کبیره را داخل در حوزه ایمان کرده اند ، برخلاف [[خوارج]] که اصرار بر کفر مرتکب کبیره دارند. | ||
معتزله نیز حد وسط اختیار کرده و مفهوم فسق را برای حل این مساله عنوان کرده اند ، به طوری که او را تنها فاسق می خوانند ، نه مومن و نه کافر. | معتزله نیز حد وسط اختیار کرده و مفهوم [[فسق]] را برای حل این مساله عنوان کرده اند ، به طوری که او را تنها فاسق می خوانند ، نه مومن و نه کافر. | ||
مرجئه نیز این تعبیر را درباره مرتکب کبیره به کار می برند ، اما او را مومن می دانند. | مرجئه نیز این تعبیر را درباره مرتکب کبیره به کار می برند ، اما او را [[مومن]] می دانند. | ||
البته اطلاق فسق ، بین فرقه های مختلف خوارج شدت و ضعف دارد. | البته اطلاق فسق ، بین فرقه های مختلف خوارج شدت و ضعف دارد. | ||
=مساله وعید و نظریه مرجئه= | =مساله وعید و نظریه مرجئه= | ||
مرجئه ، جدا از آن که اصرار بر آن دارند مرتکب کبیره را از خلود در جهنم معاف سازند ، تمایل دارند درباره ورود موقت او نیز مفری بیابند که البته در این راه با مشکلات عدیده ای که مهمترین آنها ظواهر برخی آیات قرآن است رو به رو شده اند. | مرجئه ، جدا از آن که اصرار بر آن دارند مرتکب کبیره را از خلود در [[جهنم]] معاف سازند ، تمایل دارند درباره ورود موقت او نیز مفری بیابند که البته در این راه با مشکلات عدیده ای که مهمترین آنها ظواهر برخی [[آیات]] [[قرآن]] است رو به رو شده اند. | ||
در این باره که آیا اصولا وعید (عذاب) برای فساق در قرآن آمده است یا خیر ، دیدگاه های مختلفی از ناحیه مرجئه مطرح شده است که بعضا با قدری یا جبری بودن قائل مرتبط است. | در این باره که آیا اصولا وعید (عذاب) برای فساق در قرآن آمده است یا خیر ، دیدگاه های مختلفی از ناحیه مرجئه مطرح شده است که بعضا با قدری یا جبری بودن قائل مرتبط است. | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
در تقسیم کلی می توان مرجئه را از دو حیث نگریست: | در تقسیم کلی می توان مرجئه را از دو حیث نگریست: | ||
الف) کسانی که درباره حضرت علی و عثمان قضاوتی نکردند و کار آنان را به خدا واگذار کردند. | الف) کسانی که درباره [[حضرت علی]] و [[عثمان]] قضاوتی نکردند و کار آنان را به خدا واگذار کردند. | ||
(مرجئه در رابطه با مسائل اجتماعی) | (مرجئه در رابطه با مسائل اجتماعی) | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
1- قائلین به تاخیر و جدایی عمل از ایمان و این که ایمان قابل نقص و زیادت نیست و استثنا نمی پذیرد ، به این گروه مرحبه الفقهاء می گویند. | 1- قائلین به تاخیر و جدایی عمل از ایمان و این که ایمان قابل نقص و زیادت نیست و استثنا نمی پذیرد ، به این گروه مرحبه الفقهاء می گویند. | ||
عده ای از اهل کلام مثل اشاعره و ماتریدیه و ابو حنیفه و بعضی فقها در این جرگه داخل شدند پیدایش این نظریه را بین سالهای 73 تا 83 هجری قمری دانسته اند. | عده ای از اهل [[کلام]] مثل [[اشاعره]] و [[ماتریدیه]] و [[ابو حنیفه]] و بعضی فقها در این جرگه داخل شدند پیدایش این نظریه را بین سالهای 73 تا 83 هجری قمری دانسته اند. | ||
2- قائلین به این که ایمان مجرد معرفت بوده و معصیت به ایمان ضرری نمی رساند. | 2- قائلین به این که ایمان مجرد معرفت بوده و معصیت به ایمان ضرری نمی رساند. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
3- قائلان به این که ایمان فقط قول زبانی است و حتی معرفت در آن نقشی ندارد. | 3- قائلان به این که ایمان فقط قول زبانی است و حتی معرفت در آن نقشی ندارد. | ||
این نظریه را به کرامیه نسبت داده اند. | این نظریه را به [[کرامیه]] نسبت داده اند. | ||
برای مرجئه تقسیمات دیگری هم ذکر کرده اند؛ مثل یونسیه ، عبیدیه ، عنسانیه ، بوثوبانیه ، توفیه و صالحیه که به اعتبار مشایخ این فرقه ها نامگذاری شده اند. | برای مرجئه تقسیمات دیگری هم ذکر کرده اند؛ مثل یونسیه ، عبیدیه ، عنسانیه ، بوثوبانیه ، توفیه و صالحیه که به اعتبار مشایخ این فرقه ها نامگذاری شده اند. | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
اهمیت مرجئه از حیث سیاسی بیشتر با توجه به دوره حکومت بنی امیه و علی الخصوص حکومت معاویه و یزید مشخص می شود ؛ معاویه که خود فرزند ابوسفیان از بزرگان قریش بود ؛ فرزند کسی که اسلام نیاورد ، مگر زمانی که از جان خود بیمناک شد. | اهمیت مرجئه از حیث سیاسی بیشتر با توجه به دوره حکومت بنی امیه و علی الخصوص حکومت معاویه و یزید مشخص می شود ؛ معاویه که خود فرزند ابوسفیان از بزرگان قریش بود ؛ فرزند کسی که اسلام نیاورد ، مگر زمانی که از جان خود بیمناک شد. | ||
معاویه کسی بود که نسبت به اصحاب پیامبر (ص) - که هنوز در زمان خلافت او زنده بودند - هیچ فضیلتی نداشت تا به او اولویتی برای خلافت ببخشد. | معاویه کسی بود که نسبت به [[اصحاب پیامبر (ص)]] - که هنوز در زمان [[خلافت]] او زنده بودند - هیچ فضیلتی نداشت تا به او اولویتی برای خلافت ببخشد. | ||
او کسی بود که هیچ تقیدی به شعائر الهی چه در زندگی شخصی و چه در اداره حکومت نداشت. | او کسی بود که هیچ تقیدی به شعائر الهی چه در زندگی شخصی و چه در اداره حکومت نداشت. | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
سلطنت دارای یک خصیصه اصلی است و آن این که در سلطنت مردم می باید کاملا نسبت به سلطان مطیع باشند و کوچکترین اعتراضی به شیوه عمل سلطان ننمایند و سلوک سلطان را عین حق بدانند. | سلطنت دارای یک خصیصه اصلی است و آن این که در سلطنت مردم می باید کاملا نسبت به سلطان مطیع باشند و کوچکترین اعتراضی به شیوه عمل سلطان ننمایند و سلوک سلطان را عین حق بدانند. | ||
این خواسته با توجه به این که هنوز بیش از سه دهه از وفات پیامبر اسلام ص نگذشته بود و با فرهنگ نبوی تقابل آشکار داشت ، براحتی محقق نمی شد. | این خواسته با توجه به این که هنوز بیش از سه دهه از وفات [[پیامبر اسلام]] ص نگذشته بود و با فرهنگ نبوی تقابل آشکار داشت ، براحتی محقق نمی شد. | ||
معاویه برای تحقق بخشیدن سلطنت نیازمند پشتوانه ای تئوریک داشت و این پشتوانه از طریق تفکر ارجائ قابل حصول بود. | معاویه برای تحقق بخشیدن سلطنت نیازمند پشتوانه ای تئوریک داشت و این پشتوانه از طریق تفکر ارجائ قابل حصول بود. | ||
با توجه به چگونگی شکل گیری اندیشه مرجئه از حیث تاریخی دست پنهان امویان را در آن می بینیم. | با توجه به چگونگی شکل گیری اندیشه مرجئه از حیث تاریخی دست پنهان [[امویان]] را در آن می بینیم. | ||
اندیشه مرجئه در ابتدا به این شکل به وجود آمد که گویی گروهی از مسلمانان نمی خواهند خدشه ای بر جامه تقوی و اعتقاد آنان وارد شود. | اندیشه مرجئه در ابتدا به این شکل به وجود آمد که گویی گروهی از [[مسلمانان]] نمی خواهند خدشه ای بر جامه تقوی و اعتقاد آنان وارد شود. | ||
این عده درباره قتل عثمان گفتند برخی یاران عثمان می گویند او مظلوم کشته شده است. | این عده درباره قتل عثمان گفتند برخی یاران عثمان می گویند او مظلوم کشته شده است. |