پرش به محتوا

اثنی عشریه: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۸ اوت ۲۰۲۱
جز
جایگزینی متن - 'ي' به 'ی'
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک')
جز (جایگزینی متن - 'ي' به 'ی')
خط ۱: خط ۱:


[[اثنى ‏عشريه|اثنى ‏عشریه]] یا دوازده امامیه پرجمعیت‏ ترین فرقه‏ هاى [[شيعه|شیعه]] هستند که معتقد به دوازده امام اند که از [[حضرت على (ع)]] آغاز مى ‏شود و به [[محمد بن حسن مهدى آل محمّد]] (ص) ختم مى‏ گردد.از همان آغاز ایشان را در مقابل سبعیه یا [[هفت اماميان|هفت امامیان]] اثنى ‏عشریه خواندند.اثنی عشریه در صحت شمار ائمه خود که دوازده تن هستند به آیات قرآنى از قبیل: «... وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً ...» (سوره مائده آیه 12) «وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً ...» (سوره اعراف آیه 160) «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً ...» ([[سوره توبه]] آیه 36) استناد مى ‏جویند.  
[[اثنى ‏عشریه|اثنى ‏عشریه]] یا دوازده امامیه پرجمعیت‏ ترین فرقه‏ هاى [[شیعه|شیعه]] هستند که معتقد به دوازده امام اند که از [[حضرت على (ع)]] آغاز مى ‏شود و به [[محمد بن حسن مهدى آل محمّد]] (ص) ختم مى‏ گردد.از همان آغاز ایشان را در مقابل سبعیه یا [[هفت امامیان|هفت امامیان]] اثنى ‏عشریه خواندند.اثنی عشریه در صحت شمار ائمه خود که دوازده تن هستند به آیات قرآنى از قبیل: «... وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً ...» (سوره مائده آیه 12) «وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً ...» (سوره اعراف آیه 160) «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً ...» ([[سوره توبه]] آیه 36) استناد مى ‏جویند.  


==دلایل لزوم امامت از دیدگاه امامیه==
==دلایل لزوم امامت از دیدگاه امامیه==
خط ۸: خط ۸:
2- نصب امام به واسطه رفع فتنه و اختلاف است و چنانچه امام را مردم تعیین کنند این اختلاف تشدید مى ‏یابد.
2- نصب امام به واسطه رفع فتنه و اختلاف است و چنانچه امام را مردم تعیین کنند این اختلاف تشدید مى ‏یابد.
3- امامت خلافت از خدا و رسول است که قهرا باید توسط خدا و [[رسول خدا]] خلیفه تعیین شود.
3- امامت خلافت از خدا و رسول است که قهرا باید توسط خدا و [[رسول خدا]] خلیفه تعیین شود.
4- سیره رسول اکرم در زمان حیات خود بر استخلاف و تعیین جانشین در موارد غیبت خود از [[مدينه|مدینه]] بود، بنابراین چگونه مى‏ شود، آن حضرت براى بعد از خود جانشین تعیین نکند.
4- سیره رسول اکرم در زمان حیات خود بر استخلاف و تعیین جانشین در موارد غیبت خود از [[مدینه|مدینه]] بود، بنابراین چگونه مى‏ شود، آن حضرت براى بعد از خود جانشین تعیین نکند.
چنان که در مبحث امامیه گفتیم شیعه اثنى عشرى معتقد به «[[نصّ جلى]]» هستند، یعنى کسانى که قایل به «نص» و تعیین آشکار شدند و گویند رسول خدا (ص) به «نصّ جلى» در روز [[غدير خم|غدیر خم]] حضرت على (ع) را به جانشینى خود برگزیدند و صریحا ایشان را به امامت امت تعیین فرمودند.  
چنان که در مبحث امامیه گفتیم شیعه اثنى عشرى معتقد به «[[نصّ جلى]]» هستند، یعنى کسانى که قایل به «نص» و تعیین آشکار شدند و گویند رسول خدا (ص) به «نصّ جلى» در روز [[غدیر خم|غدیر خم]] حضرت على (ع) را به جانشینى خود برگزیدند و صریحا ایشان را به امامت امت تعیین فرمودند.  
ایشان دلایل امامت حضرت على (ع) را بنا بر [[قرآن]] و [[سنت]] چنین بیان مى ‏نمایند: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ» <ref>[[سوره مائده]] آیه 55</ref> یعنى، همانا ولى شما خدا است و پیغمبر او و کسانى که ایمان آوردند و [[نماز]] را به پا می دارند و [[زکات]] مى ‏دهند، در حالى که [[رکوع]] مى‏ گذارند.«... الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی ...»  <ref>سوره مائده آیه 3</ref> یعنى،امروز دین را بر شما کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم. «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ...» <ref>سوره مائده آیه 67</ref> یعنى، اى پیغمبر برسان آنچه را که به تو از سوى پروردگارت نازل شده و اگر چنین نکنى پیغام او را نرسانیده باشى، خداوند تو را از گزند مردم نگاه مى ‏دارد.و دیگر آیه: «...وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ ...»<ref>سوره تحريم آیه 4</ref> یعنى اگر علیه او هم پشت( هم پیمان) شوند پس همانا خدا و [[جبرئيل|جبرئیل]] و [[مؤمنان]] نیکوکار یار و یاور اویند.
ایشان دلایل امامت حضرت على (ع) را بنا بر [[قرآن]] و [[سنت]] چنین بیان مى ‏نمایند: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ» <ref>[[سوره مائده]] آیه 55</ref> یعنى، همانا ولى شما خدا است و پیغمبر او و کسانى که ایمان آوردند و [[نماز]] را به پا می دارند و [[زکات]] مى ‏دهند، در حالى که [[رکوع]] مى‏ گذارند.«... الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی ...»  <ref>سوره مائده آیه 3</ref> یعنى،امروز دین را بر شما کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم. «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ...» <ref>سوره مائده آیه 67</ref> یعنى، اى پیغمبر برسان آنچه را که به تو از سوى پروردگارت نازل شده و اگر چنین نکنى پیغام او را نرسانیده باشى، خداوند تو را از گزند مردم نگاه مى ‏دارد.و دیگر آیه: «...وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ ...»<ref>سوره تحریم آیه 4</ref> یعنى اگر علیه او هم پشت( هم پیمان) شوند پس همانا خدا و [[جبرئیل|جبرئیل]] و [[مؤمنان]] نیکوکار یار و یاور اویند.
دیگر آیه [[مباهله]] است که فرمود:«... فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ»  <ref>سوره آل عمران آیه 61</ref> یعنى، اى پیغمبر بگو بیایید تا پسران خود و پسران شما و زنان مان و زنان شما و خودهای مان و خودهای تان را بخوانیم، سپس زارى کنیم و نفرین خداى را بر دروغ گویان بفرستیم.گویند: مقصود همه این آیات ولایت حضرت على (ع) است، همچنین به احادیثى از این قبیل استناد مى ‏نمایند: «انت الخلیفة من بعدى و انت وصیى و قاضى دینى»، یعنى تو پس از من جانشین منى، تو وصى و وام ‏گذار من‏ هستى. «و سلّموا علیه بامرة المؤمنین»، یعنى او را به امیرى مؤمنان سلام دهید.  «و اقضاکم على»، بهترین قاضى در میان شما حضرت على (ع) است. «و تعلّموا منه و لا تعلّموه، اسمعوا له و اطیعوه»، از او بیاموزید و به او نیاموزید. «و من کنت مولاه فعلىّ مولاه»، هر که من مولاى او هستم على (ع) نیز مولاى اوست. «انت منّى بمنزلة [[هارون]] من [[موسى]] الّا انه لا نبى بعدى»، تو در نزد من مانند هارونى در پیش موسى، جز این که پیغمبرى بعد از تو نیست.
دیگر آیه [[مباهله]] است که فرمود:«... فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ»  <ref>سوره آل عمران آیه 61</ref> یعنى، اى پیغمبر بگو بیایید تا پسران خود و پسران شما و زنان مان و زنان شما و خودهای مان و خودهای تان را بخوانیم، سپس زارى کنیم و نفرین خداى را بر دروغ گویان بفرستیم.گویند: مقصود همه این آیات ولایت حضرت على (ع) است، همچنین به احادیثى از این قبیل استناد مى ‏نمایند: «انت الخلیفة من بعدى و انت وصیى و قاضى دینى»، یعنى تو پس از من جانشین منى، تو وصى و وام ‏گذار من‏ هستى. «و سلّموا علیه بامرة المؤمنین»، یعنى او را به امیرى مؤمنان سلام دهید.  «و اقضاکم على»، بهترین قاضى در میان شما حضرت على (ع) است. «و تعلّموا منه و لا تعلّموه، اسمعوا له و اطیعوه»، از او بیاموزید و به او نیاموزید. «و من کنت مولاه فعلىّ مولاه»، هر که من مولاى او هستم على (ع) نیز مولاى اوست. «انت منّى بمنزلة [[هارون]] من [[موسى]] الّا انه لا نبى بعدى»، تو در نزد من مانند هارونى در پیش موسى، جز این که پیغمبرى بعد از تو نیست.


خط ۱۶: خط ۱۶:


طرفداران «نصّ جلى» مى ‏گویند که: حضرت على (ع) پیش از آن که به شهادت برسند «کتاب» و «سلاح» خود را به فرزند خود، [[امام حسن (ع)]] تحویل دادند و در حضور اهل بیت و بزرگان شیعه فرمودند: اى فرزندم،  رسول اللّه (ص) به من  فرمودند که شما را وصى خود کنم و کتاب و سلاح خویش را همان طور که پیغمبر (ص) به من عطا فرمودند به شما بسپارم. به من فرمودند که به شما سفارش کنم که هرگاه شما را دعوت حق فرارسد آن ها را به‏
طرفداران «نصّ جلى» مى ‏گویند که: حضرت على (ع) پیش از آن که به شهادت برسند «کتاب» و «سلاح» خود را به فرزند خود، [[امام حسن (ع)]] تحویل دادند و در حضور اهل بیت و بزرگان شیعه فرمودند: اى فرزندم،  رسول اللّه (ص) به من  فرمودند که شما را وصى خود کنم و کتاب و سلاح خویش را همان طور که پیغمبر (ص) به من عطا فرمودند به شما بسپارم. به من فرمودند که به شما سفارش کنم که هرگاه شما را دعوت حق فرارسد آن ها را به‏
[[حضرت حسين (ع)|حضرت حسین (ع)]] بسپارى. سپس روى به حضرت حسین (ع) کرده گفت: پیغمبر خدا (ص) به شما سفارش کرده که ودیعه امامت را هم چنان به فرزند خود [[حضرت على بن حسين (ع)|حضرت على بن حسین (ع)]] بسپارى و در باره حضرت على بن حسین (ع) فرمودند که او نیز ودیعه امامت را به فرزند خود [[حضرت محمد بن على (ع)]] بسپارد.
[[حضرت حسین (ع)|حضرت حسین (ع)]] بسپارى. سپس روى به حضرت حسین (ع) کرده گفت: پیغمبر خدا (ص) به شما سفارش کرده که ودیعه امامت را هم چنان به فرزند خود [[حضرت على بن حسین (ع)|حضرت على بن حسین (ع)]] بسپارى و در باره حضرت على بن حسین (ع) فرمودند که او نیز ودیعه امامت را به فرزند خود [[حضرت محمد بن على (ع)]] بسپارد.
نام دوازده امام شیعه اثنى‏ عشریه از این قرار است:
نام دوازده امام شیعه اثنى‏ عشریه از این قرار است:
1- امام على بن أبی طالب (ع) شهادت 40 ه.
1- امام على بن أبی طالب (ع) شهادت 40 ه.
خط ۳۰: خط ۳۰:
11- [[امام حسن عسکرى]] (ع) شهادت 260 ه
11- [[امام حسن عسکرى]] (ع) شهادت 260 ه
12- [[امام محمد بن الحسن المهدى]] (عج) «آغاز غیبت کبرى 329 ه».
12- [[امام محمد بن الحسن المهدى]] (عج) «آغاز غیبت کبرى 329 ه».
ایشان امامان را مانند پیغمبر ملهم از جانب خدا مى ‏دانند و مى‏ گویند که امام ریاست عامّه دارد و مقام او مافوق بشر عادى است  و از آن روزى‏ که خداوند [[آدم]] را آفرید، نور خود را در برگزیدگان خود از [[حضرت نوح]]، [[حضرت ابراهيم|حضرت ابراهیم]]، [[حضرت موسى]] و [[حضرت عیسی]] گرفته تا به حضرت محمد (ص) [[خاتم انبياء|خاتم انبیاء]] سرایت داد و از وى آن نور را به اوصیاى او که ائمه طاهرین (ع) باشند سریان داد، و همان نور و روح خدایى است که در امام عصر (عج) تجلى مى ‏کند و او را از سطح بشر عادى فراتر مى‏ برد، و وى را قادر مى کند که قرن ها بلکه هزاران سال بى ‏هیچ گزند و آزار و بدون ضعف و پیرى با بدن جسمانى که در بشر عادى موجب اضمحلال و فساد است زندگى نماید تا به امر خداوند از مکمن غیب ظهور فرماید. به روایت «[[علّامه مجلسى]]» رنگ صورت آن حضرت عربى و گندم گون و جسمى [[يعقوب|یعقوب]] ‏وار و بر گونه او خالى مانند کوکب درّى است.
ایشان امامان را مانند پیغمبر ملهم از جانب خدا مى ‏دانند و مى‏ گویند که امام ریاست عامّه دارد و مقام او مافوق بشر عادى است  و از آن روزى‏ که خداوند [[آدم]] را آفرید، نور خود را در برگزیدگان خود از [[حضرت نوح]]، [[حضرت ابراهیم|حضرت ابراهیم]]، [[حضرت موسى]] و [[حضرت عیسی]] گرفته تا به حضرت محمد (ص) [[خاتم انبیاء|خاتم انبیاء]] سرایت داد و از وى آن نور را به اوصیاى او که ائمه طاهرین (ع) باشند سریان داد، و همان نور و روح خدایى است که در امام عصر (عج) تجلى مى ‏کند و او را از سطح بشر عادى فراتر مى‏ برد، و وى را قادر مى کند که قرن ها بلکه هزاران سال بى ‏هیچ گزند و آزار و بدون ضعف و پیرى با بدن جسمانى که در بشر عادى موجب اضمحلال و فساد است زندگى نماید تا به امر خداوند از مکمن غیب ظهور فرماید. به روایت «[[علّامه مجلسى]]» رنگ صورت آن حضرت عربى و گندم گون و جسمى [[یعقوب|یعقوب]] ‏وار و بر گونه او خالى مانند کوکب درّى است.
   
   
==ظهور قائم==
==ظهور قائم==


شیعه امامیه «اثنى ‏عشریه» معتقد است که به قدرت خداوند و لطف او حضرت مهدى (عج) پس از بروز علایمى ظهور خواهد کرد، درحالى ‏که سن آن حضرت بین سى و چهل به نظر خواهد رسید. محل ظهور آن حضرت را در «[[مکه]]» نوشته ‏اند و در بین «رکن و مقام»، مردم با آن حضرت بیعت مى‏ کنند.
شیعه امامیه «اثنى ‏عشریه» معتقد است که به قدرت خداوند و لطف او حضرت مهدى (عج) پس از بروز علایمى ظهور خواهد کرد، درحالى ‏که سن آن حضرت بین سى و چهل به نظر خواهد رسید. محل ظهور آن حضرت را در «[[مکه]]» نوشته ‏اند و در بین «رکن و مقام»، مردم با آن حضرت بیعت مى‏ کنند.
از علایم ظهور حضرت مهدى (عج) نزول [[عیسی]] (ع) از آسمان است و وى «[[دجّال]]» را که پیش از حضرت مهدى (عج) ظهور کرده است مى‏ کشد و پشت سر آن حضرت نماز مى‏ گزارد. در زمان حضرت مهدى «[[اصحاب کهف]]» از خواب چند هزارساله برمى‏ خیزند و حضرت مهدى (عج) به ایشان درود مى ‏گوید و آنان او را جواب مى‏ گویند و بار دیگر به خواب عمیق فرو مى ‏روند و تا قیامت بر نمى‏ خیزند.از ودایعى که در نزد حضرت مهدى (عج) مى‏ باشد تابوت سکینه حضرت موسى (ع) و نسخه صحیح اسفار [[تورات]] و [[انجيل|انجیل]] است و چون آن حضرت آن ها را به [[يهود|یهود]] و [[نصارى]] عرضه فرماید ایشان مسلمان شوند. سپس حضرت عیسی (ع) به فرمان او صلیب را مى ‏شکند و خوک را مى‏ کشد و کلیساها را ویران مى‏ کند و بعد از چهل سال مى‏ میرد.حضرت مهدى (عج) دین راستین اسلام را اظهار مى‏ فرماید، و دنیا را پر از عدل و داد کند چنان که از ظلم و جور پر شده باشد. درباره مدت خلافت آن حضرت اختلاف است و خلافت او را از هفت سال تا نه سال نوشته‏ اند و در بعضى اخبار بیست تا چهل سال آمده است.
از علایم ظهور حضرت مهدى (عج) نزول [[عیسی]] (ع) از آسمان است و وى «[[دجّال]]» را که پیش از حضرت مهدى (عج) ظهور کرده است مى‏ کشد و پشت سر آن حضرت نماز مى‏ گزارد. در زمان حضرت مهدى «[[اصحاب کهف]]» از خواب چند هزارساله برمى‏ خیزند و حضرت مهدى (عج) به ایشان درود مى ‏گوید و آنان او را جواب مى‏ گویند و بار دیگر به خواب عمیق فرو مى ‏روند و تا قیامت بر نمى‏ خیزند.از ودایعى که در نزد حضرت مهدى (عج) مى‏ باشد تابوت سکینه حضرت موسى (ع) و نسخه صحیح اسفار [[تورات]] و [[انجیل|انجیل]] است و چون آن حضرت آن ها را به [[یهود|یهود]] و [[نصارى]] عرضه فرماید ایشان مسلمان شوند. سپس حضرت عیسی (ع) به فرمان او صلیب را مى ‏شکند و خوک را مى‏ کشد و کلیساها را ویران مى‏ کند و بعد از چهل سال مى‏ میرد.حضرت مهدى (عج) دین راستین اسلام را اظهار مى‏ فرماید، و دنیا را پر از عدل و داد کند چنان که از ظلم و جور پر شده باشد. درباره مدت خلافت آن حضرت اختلاف است و خلافت او را از هفت سال تا نه سال نوشته‏ اند و در بعضى اخبار بیست تا چهل سال آمده است.


==مبانى فقه اثنى ‏عشریه==
==مبانى فقه اثنى ‏عشریه==


معمولا [[مسلمانان]] جهان قوانین و احکام شریعت اسلام را از دو منبع اصلى: [[قرآن]]، [[سنت]]، و منابع فرعى و تبعى: [[اجماع]]، [[قياس|قیاس]] و [[استحسان]] و [[مصالح مرسله]] (در نزد سنیان) یا [[اجماع]] و [[عقل]] (در نزد شیعیان) استنباط مى ‏کنند.
معمولا [[مسلمانان]] جهان قوانین و احکام شریعت اسلام را از دو منبع اصلى: [[قرآن]]، [[سنت]]، و منابع فرعى و تبعى: [[اجماع]]، [[قیاس|قیاس]] و [[استحسان]] و [[مصالح مرسله]] (در نزد سنیان) یا [[اجماع]] و [[عقل]] (در نزد شیعیان) استنباط مى ‏کنند.
شیعه امامیه اثنى‏ عشریه قایل به جامعیت قرآن است که بر حضرت محمد (ص) نازل شد بى ‏کم ‏و بیش، و همین است که ما بین الدّفّتین قرار دارد و در دست مسلمان ها است و هر که به عقیده ‏اى غیر از این معتقد باشد به خطا رفته است.
شیعه امامیه اثنى‏ عشریه قایل به جامعیت قرآن است که بر حضرت محمد (ص) نازل شد بى ‏کم ‏و بیش، و همین است که ما بین الدّفّتین قرار دارد و در دست مسلمان ها است و هر که به عقیده ‏اى غیر از این معتقد باشد به خطا رفته است.
سنت و احادیث رسول خدا در شیعه باید از طریق عترت یا توسط روات سایر فرق که مورد وثوق ‏اند رسیده باشد، یعنى باید سلسله روایات به ائمه اطهار برسد و اگر از طریق دیگر نقل شده باشد راویان آن از نظر شیعه مورد اعتماد باشند وگرنه ارزشى ندارد. از حضرت صادق (ع) روایت شده که فرمود: احادیثى را که از ما روایت مى ‏کنند، اگر مطابق قرآن و سنت پیغمبر (ص) و شاهدى دیگر از احادیث نباشد باور نکنید، زیرا کسانى مانند [[مغيرة بن سعيد|مغیرة بن سعید]] که از «غلاة» بودند گفته ‏هاى ما را با اغراض خود درآمیختند.
سنت و احادیث رسول خدا در شیعه باید از طریق عترت یا توسط روات سایر فرق که مورد وثوق ‏اند رسیده باشد، یعنى باید سلسله روایات به ائمه اطهار برسد و اگر از طریق دیگر نقل شده باشد راویان آن از نظر شیعه مورد اعتماد باشند وگرنه ارزشى ندارد. از حضرت صادق (ع) روایت شده که فرمود: احادیثى را که از ما روایت مى ‏کنند، اگر مطابق قرآن و سنت پیغمبر (ص) و شاهدى دیگر از احادیث نباشد باور نکنید، زیرا کسانى مانند [[مغیرة بن سعید|مغیرة بن سعید]] که از «غلاة» بودند گفته ‏هاى ما را با اغراض خود درآمیختند.
مجموعه احادیث قدیم شیعه را در چهار کتاب گردآورى کرده و [[کتب اربعه]] خواندند. اساس این کتاب ها اخبارى است که از ائمه (ع) رسیده و غالبا به امام محمّد باقر (ع) و حضرت صادق (ع) منتهى مى ‏شود.در مجلس آن دو ا مام بزرگوار، بسیارى از روات حدیث و بزرگان اسلام شاگردی مى‏ کردند و بر اثر درک محضر آن دو امام چهار صد رساله در شرایع اسلام نوشته شد که آ نها را اصول اربعمائه یعنى ریشه‏ هاى چهار صدگانه نامیده ‏اند. از آن زمان تا حدود سال سیصد هجرى که تقریبا دویست سال باشد شیعیانى که از حضور ائمه دور و یا به واسطه [[غيبت صغرى|غیبت صغرى]] از امام غایب مهجور بودند به این چهارصد رساله که هر یک محتوى بابى از ابواب فقه شیعه بود عمل مى‏ کردند. به قول [[شيخ مفيد|شیخ مفید]] محدثان امامیه از زمان حضرت على (ع) تا عهد امام حسن عسکرى (ع) چهار صد کتاب تألیف کرده بودند که آن ها را «اصول» مى‏ خوانند تا این که در حدود سال سیصد هجرى ثقة الاسلام [[محمد بن يعقوب کلينى|محمد بن یعقوب کلینى]] (متوفى 329 ه) که از مردم کلین، قریه‏ اى از قراى فشاپویه (جنوب شرقى تهران) است، بر مسند فقاهت نشست و با کمال دقت طى بیست سال توانست آن چهارصد رساله «اصل» را جمع نماید و پنج مجلد، یکى در اصول دین و سه در فروع دین و یکى در مواعظ تبویب کرد، و هر یک را در چند کتاب و چند باب ترتیب داد و آن را «[[الکافى]]» نام نهاد.جمله اخبار «کافى» قریب 199، 16 حدیث است و جمله کتبش سى و دو کتاب است. پس از کلینى، فقیهى دیگر به نام ابو جعفر محمد بن على بن بابویه قمى معروف به شیخ صدوق (متوفى‏ 381 ه)مدفون در رى، بر اساس همین رسایل چهار صدگانه، کتاب «[[من لا يحضره الفقيه|من لا یحضره الفقیه]]» را تألیف کرد که جمله اخبار آن 5963 حدیث است. پس از [[شيخ صدوق|شیخ صدوق]] (علیه الرحمه) به فاصله چند سال [[شیخ طوسی]] (385- 460 ه) ظهور کرد و بر اساس همین اصول چهار صدگانه دو کتاب معروف «[[الاستبصار]] فى ما اختلف من الاخبار» و «[[تهذيب الاحکام|تهذیب الاحکام]]» را که اولى مشتمل بر 5511 حدیث است تألیف کرد.
مجموعه احادیث قدیم شیعه را در چهار کتاب گردآورى کرده و [[کتب اربعه]] خواندند. اساس این کتاب ها اخبارى است که از ائمه (ع) رسیده و غالبا به امام محمّد باقر (ع) و حضرت صادق (ع) منتهى مى ‏شود.در مجلس آن دو ا مام بزرگوار، بسیارى از روات حدیث و بزرگان اسلام شاگردی مى‏ کردند و بر اثر درک محضر آن دو امام چهار صد رساله در شرایع اسلام نوشته شد که آ نها را اصول اربعمائه یعنى ریشه‏ هاى چهار صدگانه نامیده ‏اند. از آن زمان تا حدود سال سیصد هجرى که تقریبا دویست سال باشد شیعیانى که از حضور ائمه دور و یا به واسطه [[غیبت صغرى|غیبت صغرى]] از امام غایب مهجور بودند به این چهارصد رساله که هر یک محتوى بابى از ابواب فقه شیعه بود عمل مى‏ کردند. به قول [[شیخ مفید|شیخ مفید]] محدثان امامیه از زمان حضرت على (ع) تا عهد امام حسن عسکرى (ع) چهار صد کتاب تألیف کرده بودند که آن ها را «اصول» مى‏ خوانند تا این که در حدود سال سیصد هجرى ثقة الاسلام [[محمد بن یعقوب کلینى|محمد بن یعقوب کلینى]] (متوفى 329 ه) که از مردم کلین، قریه‏ اى از قراى فشاپویه (جنوب شرقى تهران) است، بر مسند فقاهت نشست و با کمال دقت طى بیست سال توانست آن چهارصد رساله «اصل» را جمع نماید و پنج مجلد، یکى در اصول دین و سه در فروع دین و یکى در مواعظ تبویب کرد، و هر یک را در چند کتاب و چند باب ترتیب داد و آن را «[[الکافى]]» نام نهاد.جمله اخبار «کافى» قریب 199، 16 حدیث است و جمله کتبش سى و دو کتاب است. پس از کلینى، فقیهى دیگر به نام ابو جعفر محمد بن على بن بابویه قمى معروف به شیخ صدوق (متوفى‏ 381 ه)مدفون در رى، بر اساس همین رسایل چهار صدگانه، کتاب «[[من لا یحضره الفقیه|من لا یحضره الفقیه]]» را تألیف کرد که جمله اخبار آن 5963 حدیث است. پس از [[شیخ صدوق|شیخ صدوق]] (علیه الرحمه) به فاصله چند سال [[شیخ طوسی]] (385- 460 ه) ظهور کرد و بر اساس همین اصول چهار صدگانه دو کتاب معروف «[[الاستبصار]] فى ما اختلف من الاخبار» و «[[تهذیب الاحکام|تهذیب الاحکام]]» را که اولى مشتمل بر 5511 حدیث است تألیف کرد.
اما اجماع، سومین دلیل از ادله فقه مسلمانان است که شیعه و تمامى فرق اهل سنت اجمالا در سندیت آن اتفاق نظر دارند.اجماع در اصطلاح عبارت است از اتفاق علماى عصر، بر حکم شرعى نسبت به مسئله ‏اى که حکم آن در کتاب و سنت نیامده باشد.چنانکه اشاره شد اجماع نزد شیعه نیز به عنوان یکى از «[[ادله اربعه]]» مورد استناد است. منتهى اهل سنت نفس اتفاق نظر اهل حل و عقد و مراجع نافذ الحکم را (به استناد روایت نبوى لا یجتمع امتى على خطا) «حجت» مى‏ دانند  ولى امامیه‏ اتفاقى را که کاشف از قول معصوم باشد (یعنى امام داخل در مجمعین باشند)، ملاک عمل و حجت مى ‏دانند.
اما اجماع، سومین دلیل از ادله فقه مسلمانان است که شیعه و تمامى فرق اهل سنت اجمالا در سندیت آن اتفاق نظر دارند.اجماع در اصطلاح عبارت است از اتفاق علماى عصر، بر حکم شرعى نسبت به مسئله ‏اى که حکم آن در کتاب و سنت نیامده باشد.چنانکه اشاره شد اجماع نزد شیعه نیز به عنوان یکى از «[[ادله اربعه]]» مورد استناد است. منتهى اهل سنت نفس اتفاق نظر اهل حل و عقد و مراجع نافذ الحکم را (به استناد روایت نبوى لا یجتمع امتى على خطا) «حجت» مى‏ دانند  ولى امامیه‏ اتفاقى را که کاشف از قول معصوم باشد (یعنى امام داخل در مجمعین باشند)، ملاک عمل و حجت مى ‏دانند.
خلاصه علماى [[مذهب جعفرى]] گویند:اجماع عبارت است از اتفاق مجتهدین شیعه بر هر امرى شرعى به نحوى که کاشف از [[قول معصوم]] باشد، بنابراین اجماع را از باب آن که کاشف از قول معصوم است «حجت» دانند. چون شیعیان معتقدند هیچ عصرى خالى از «امام معصوم» نمى ‏باشد و از باب «لطف» بر خدا واجب است که هرگاه بندگانش بر خطا روند به وسیله امام آنان را راهنمایى فرماید.پس اگر در مسأله ‏اى «اجماع» کردند و قول خلافى هم اظهار نشد، دلیل بر این است که معصوم راضى بوده و یا اصولا خود در میان آن ها وجود داشته و یا القاى این مسأله از طرف معصوم شده است.
خلاصه علماى [[مذهب جعفرى]] گویند:اجماع عبارت است از اتفاق مجتهدین شیعه بر هر امرى شرعى به نحوى که کاشف از [[قول معصوم]] باشد، بنابراین اجماع را از باب آن که کاشف از قول معصوم است «حجت» دانند. چون شیعیان معتقدند هیچ عصرى خالى از «امام معصوم» نمى ‏باشد و از باب «لطف» بر خدا واجب است که هرگاه بندگانش بر خطا روند به وسیله امام آنان را راهنمایى فرماید.پس اگر در مسأله ‏اى «اجماع» کردند و قول خلافى هم اظهار نشد، دلیل بر این است که معصوم راضى بوده و یا اصولا خود در میان آن ها وجود داشته و یا القاى این مسأله از طرف معصوم شده است.
امّا «قیاس» که چهارمین اصل از مصادر تشریع نزد اهل سنت و جماعت (غیر از فرقه ظاهریه) به شمار مى ‏رود، عمل به آن در شیعه ممنوع است، و به جاى آن اعتماد بر اصلى دیگر به نام «عقل» کرده ‏اند. از حضرت صادق (ع) مروى است که: «[[قياس|قیاس]]» از دین من خارج است و اصحاب قیاس از راه سنجش طلب علم کرده ‏اند و به همین جهت از حقیقت دور افتاده ‏اند، چه دین خدا با قیاس درست‏ نمى‏ آید.
امّا «قیاس» که چهارمین اصل از مصادر تشریع نزد اهل سنت و جماعت (غیر از فرقه ظاهریه) به شمار مى ‏رود، عمل به آن در شیعه ممنوع است، و به جاى آن اعتماد بر اصلى دیگر به نام «عقل» کرده ‏اند. از حضرت صادق (ع) مروى است که: «[[قیاس|قیاس]]» از دین من خارج است و اصحاب قیاس از راه سنجش طلب علم کرده ‏اند و به همین جهت از حقیقت دور افتاده ‏اند، چه دین خدا با قیاس درست‏ نمى‏ آید.
در شیعه قاعده و اصلى است موسوم به [[قاعده ملازمه]] که: «کلّ ما حکم به العقل حکم به الشرع» یعنى هر چیز که عقل بدان حکم کند شرع نیز بدان حکم نماید و بالعکس: «کل ما حکم به الشرع حکم به العقل»، یعنى هر چیز که شرع بدان حکم نماید عقل نیز بدان حکم نماید.
در شیعه قاعده و اصلى است موسوم به [[قاعده ملازمه]] که: «کلّ ما حکم به العقل حکم به الشرع» یعنى هر چیز که عقل بدان حکم کند شرع نیز بدان حکم نماید و بالعکس: «کل ما حکم به الشرع حکم به العقل»، یعنى هر چیز که شرع بدان حکم نماید عقل نیز بدان حکم نماید.


==فقه جعفرى==
==فقه جعفرى==


منسوب به ششمین امام شیعه حضرت امام صادق (ع) است، چون دوره زندگانى آن حضرت مصادف با اواخر دوره [[بنى اميه|بنى امیه]] و اوایل روزگار بنى عباس بود به سبب اختلافى که امویان با عباسیان داشتند کمتر مزاحم شیعه امامیه مى ‏شدند، مضافا بر این که عمر امام صادق (ع) بعد از امام على بن أبی طالب (ع) از دیگر ائمه (ع) طولانى‏ تر بود. آن حضرت در مدّت دراز امامت خود موفق شد که نظم و ترتیبى به وضع شیعه امامیه بدهند و فقه شیعه را تعلیم فرمایند، از این جهت آن حضرت را «حبر الامه»، یعنى دانشمند امت اسلام و «فقیه» آل محمد (ص) خوانده‏ اند. بیشتر احادیث اعتقادى و فقهى شیعه از آن حضرت روایت شد و بدین سبب فقه شیعه را «فقه جعفرى» گفته و مذهب پیروان ایشان را «مذهب جعفرى» نام نهاده‏ اند.
منسوب به ششمین امام شیعه حضرت امام صادق (ع) است، چون دوره زندگانى آن حضرت مصادف با اواخر دوره [[بنى امیه|بنى امیه]] و اوایل روزگار بنى عباس بود به سبب اختلافى که امویان با عباسیان داشتند کمتر مزاحم شیعه امامیه مى ‏شدند، مضافا بر این که عمر امام صادق (ع) بعد از امام على بن أبی طالب (ع) از دیگر ائمه (ع) طولانى‏ تر بود. آن حضرت در مدّت دراز امامت خود موفق شد که نظم و ترتیبى به وضع شیعه امامیه بدهند و فقه شیعه را تعلیم فرمایند، از این جهت آن حضرت را «حبر الامه»، یعنى دانشمند امت اسلام و «فقیه» آل محمد (ص) خوانده‏ اند. بیشتر احادیث اعتقادى و فقهى شیعه از آن حضرت روایت شد و بدین سبب فقه شیعه را «فقه جعفرى» گفته و مذهب پیروان ایشان را «مذهب جعفرى» نام نهاده‏ اند.
در مجلس درس آن حضرت که در مدینه تشکیل مى ‏شد عده ‏اى از بزرگان اسلام حاضر مى‏ شدند و از محضر آن بزرگوار درک فیض مى ‏نمودند. از مشهورترین شاگردان امام زرارة بن اعین (متوفى در 150 ه) و محمد بن مسلم و ابو بصیر و برید بن معاویه عجلى و فضیل بن یسار و معروف بن خربوذ و جمیل بن دراج و عبد اللّه بن مسکان و حماد بن عثمان ... بودند. مهم ترین اختلاف شیعه با اهل سنت و جماعت درباره تعیین جانشین رسول خداست که شیعیان امامیه آن را به «نصّ جلى و خفى» و اهل تسنن به اختیار امت مى ‏دانند. به جز این مسأله اساسى، اختلاف شیعه با سنى در بعض مدارک و ادله اجتهاد و نیز در پاره‏اى از قواعد اصول و فروع عبادات و معاملات و نکاح است.
در مجلس درس آن حضرت که در مدینه تشکیل مى ‏شد عده ‏اى از بزرگان اسلام حاضر مى‏ شدند و از محضر آن بزرگوار درک فیض مى ‏نمودند. از مشهورترین شاگردان امام زرارة بن اعین (متوفى در 150 ه) و محمد بن مسلم و ابو بصیر و برید بن معاویه عجلى و فضیل بن یسار و معروف بن خربوذ و جمیل بن دراج و عبد اللّه بن مسکان و حماد بن عثمان ... بودند. مهم ترین اختلاف شیعه با اهل سنت و جماعت درباره تعیین جانشین رسول خداست که شیعیان امامیه آن را به «نصّ جلى و خفى» و اهل تسنن به اختیار امت مى ‏دانند. به جز این مسأله اساسى، اختلاف شیعه با سنى در بعض مدارک و ادله اجتهاد و نیز در پاره‏اى از قواعد اصول و فروع عبادات و معاملات و نکاح است.
عمل به «قیاس» در نزد شیعه امامیه حرام است ولى در نزد تمامى فرق اهل سنت (به جز [[خوارج]] و [[ظاهريه|ظاهریه]]) مورد قبول مى ‏باشد. در بیشتر مسائل فروع فقه، مذهب شیعه امامیه غالبا با یکى از مذاهب اربعه اهل سنت موافق است، ولى مسائلى نیز وجود دارد که جزو منفردات امامیه است، گرچه در اکثر این مسائل نیز یکى از فقهاى صحابه یا تابعین و اتباع، با شیعه موافق‏ اند. حتى بعضى از علماى سنت و جماعت بدین سبب مذهب جعفرى را کنار مذاهب چهارگانه مذهب پنجم شناخته‏ اند و از مسائل مورد اختلاف ایشان با سنت و جماعت «عقد متعه» یا زناشویى موقت و بعضى از مسائل «ارث» و غیره است.
عمل به «قیاس» در نزد شیعه امامیه حرام است ولى در نزد تمامى فرق اهل سنت (به جز [[خوارج]] و [[ظاهریه|ظاهریه]]) مورد قبول مى ‏باشد. در بیشتر مسائل فروع فقه، مذهب شیعه امامیه غالبا با یکى از مذاهب اربعه اهل سنت موافق است، ولى مسائلى نیز وجود دارد که جزو منفردات امامیه است، گرچه در اکثر این مسائل نیز یکى از فقهاى صحابه یا تابعین و اتباع، با شیعه موافق‏ اند. حتى بعضى از علماى سنت و جماعت بدین سبب مذهب جعفرى را کنار مذاهب چهارگانه مذهب پنجم شناخته‏ اند و از مسائل مورد اختلاف ایشان با سنت و جماعت «عقد متعه» یا زناشویى موقت و بعضى از مسائل «ارث» و غیره است.
                        
                        
==بعضى از اعتقادات خاص شیعه امامیه==
==بعضى از اعتقادات خاص شیعه امامیه==


اعتقادات خاص شیعه امامیه که آنان را از اهل سنت و جماعت ممتاز مى ‏سازد، «امامت و ولایت» حضرت على (ع) و اولاد او که ائمه معصومین (ع) باشند و «[[عصمت]]» [[انبياء|انبیاء]] و امامان و «[[تقيه|تقیه]]» و «[[بداء]]» و «[[متعه]]» است. در اینجا درباره  بداء و متعه و [[رجعت]] به اختصار چند سطرى مى ‏نگاریم:
اعتقادات خاص شیعه امامیه که آنان را از اهل سنت و جماعت ممتاز مى ‏سازد، «امامت و ولایت» حضرت على (ع) و اولاد او که ائمه معصومین (ع) باشند و «[[عصمت]]» [[انبیاء|انبیاء]] و امامان و «[[تقیه|تقیه]]» و «[[بداء]]» و «[[متعه]]» است. در اینجا درباره  بداء و متعه و [[رجعت]] به اختصار چند سطرى مى ‏نگاریم:


==بداء==  
==بداء==  


عبارت از این اعتقاد است که خداوند عالم مشیتش را بر حسب مصالحى تغییر مى‏ دهد. به اعتقاد ایشان چون خداوند قادر مطلق است و به نصّ آیه: «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ».( سوره رعدآیه 39) بنابر مصالح (وجودیه) هرگاه بخواهد امرى را مى ‏تواند باطل سازد و به جاى آن امرى دیگر را برقرار نماید. «بداء» در این صورت به معنى نسخ است، چنان که خداوند امامت [[اسماعيل بن جعفر|اسماعیل بن جعفر]] با بنابر مصالح نسخ فرمود و درباره اسماعیل بداء حاصل شد، چنان که حضرت صادق (ع) فرموده است: «ما بدا للّه فى شی‏ء کما بدا للّه فى اسماعیل ابنى».
عبارت از این اعتقاد است که خداوند عالم مشیتش را بر حسب مصالحى تغییر مى‏ دهد. به اعتقاد ایشان چون خداوند قادر مطلق است و به نصّ آیه: «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ».( سوره رعدآیه 39) بنابر مصالح (وجودیه) هرگاه بخواهد امرى را مى ‏تواند باطل سازد و به جاى آن امرى دیگر را برقرار نماید. «بداء» در این صورت به معنى نسخ است، چنان که خداوند امامت [[اسماعیل بن جعفر|اسماعیل بن جعفر]] با بنابر مصالح نسخ فرمود و درباره اسماعیل بداء حاصل شد، چنان که حضرت صادق (ع) فرموده است: «ما بدا للّه فى شی‏ء کما بدا للّه فى اسماعیل ابنى».


==متعه==  
==متعه==  


به ضم میم به معنى تمتع و برخوردارى است و آن [[نکاح منقطع]] و موقت است که در اصطلاح عوام شیعه آن را صیغه‏ گویند. در حلیت متعه، شیعه امامیه به این آیه: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَةِ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً (نساء/ 24) در روایات وارده از اهل بیت و نقل بعض [[صحابه]] استناد کنند، علاوه بر آن، متعه در زمان رسول اکرم (ص) تجویز شده است و نسبت به ادعاى نهى و نسخ آن که در [[خيبر|خیبر]] یا [[حجة الوداع]] بوده تردید است و همین تردید موجب مى ‏شود که نهى از آن را «[[نهى تنزيهى|نهى تنزیهى]]» بدانیم نه «[[نهى تحريمى|نهى تحریمى]]» که موجب نسخ حکم حلیت قبلى است.به علاوه که در شریعت همگانى و همه زمانى اسلام که مصالح عباد در نظر گرفته شده است تشریع نکاح موقت و متعه مانع از [[زنا]] و فساد است. از شرایط «متعه» یکى آن است که ذکر «مدت» ضمن عقد تمتع لازم است، پس اگر مدّت ذکر نگردد عقد باطل مى ‏شود، به خلاف [[عقد دائم]]. دوم ذکر «مهر» در متعه لازم است، پس اگر مهر ذکر نگردد عقد باطل مى ‏شود. سوم در عقد متعه ذکر هر شرط که مخالف شرع و مجهول نباشد جایز است. چهارم این که در متعه طلاق نیست هر وقت مدت تمام شود یا شوهر باقى مدت را ببخشد متعه فسخ مى ‏گردد. پنجم آن که زن حق [[نفقه]] ندارد و [[ارث]] نمى‏ برد مگر این که در ضمن عقد شرط شده باشد. شیعه امامیه معتقدند که متعه در زمان رسول خدا (ص) جایز بوده است و پس از او تا دوره [[خليفه دوم عمر بن الخطاب|خلیفه دوم عمر بن الخطاب]] رواج داشته و عمر آن را منع کرده است.
به ضم میم به معنى تمتع و برخوردارى است و آن [[نکاح منقطع]] و موقت است که در اصطلاح عوام شیعه آن را صیغه‏ گویند. در حلیت متعه، شیعه امامیه به این آیه: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَةِ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً (نساء/ 24) در روایات وارده از اهل بیت و نقل بعض [[صحابه]] استناد کنند، علاوه بر آن، متعه در زمان رسول اکرم (ص) تجویز شده است و نسبت به ادعاى نهى و نسخ آن که در [[خیبر|خیبر]] یا [[حجة الوداع]] بوده تردید است و همین تردید موجب مى ‏شود که نهى از آن را «[[نهى تنزیهى|نهى تنزیهى]]» بدانیم نه «[[نهى تحریمى|نهى تحریمى]]» که موجب نسخ حکم حلیت قبلى است.به علاوه که در شریعت همگانى و همه زمانى اسلام که مصالح عباد در نظر گرفته شده است تشریع نکاح موقت و متعه مانع از [[زنا]] و فساد است. از شرایط «متعه» یکى آن است که ذکر «مدت» ضمن عقد تمتع لازم است، پس اگر مدّت ذکر نگردد عقد باطل مى ‏شود، به خلاف [[عقد دائم]]. دوم ذکر «مهر» در متعه لازم است، پس اگر مهر ذکر نگردد عقد باطل مى ‏شود. سوم در عقد متعه ذکر هر شرط که مخالف شرع و مجهول نباشد جایز است. چهارم این که در متعه طلاق نیست هر وقت مدت تمام شود یا شوهر باقى مدت را ببخشد متعه فسخ مى ‏گردد. پنجم آن که زن حق [[نفقه]] ندارد و [[ارث]] نمى‏ برد مگر این که در ضمن عقد شرط شده باشد. شیعه امامیه معتقدند که متعه در زمان رسول خدا (ص) جایز بوده است و پس از او تا دوره [[خلیفه دوم عمر بن الخطاب|خلیفه دوم عمر بن الخطاب]] رواج داشته و عمر آن را منع کرده است.


==رجعت==
==رجعت==


به فتح راء اعتقاد شیعه است به بازگشتن بعضى از مردگان (ما حض الایمان و ما حض الکفر) و نیز بعض مظلومین پیش از [[قيامت|قیامت]] و انتقام گرفتن آنان از ظالمین خود بدین معنى که ایشان دیگرباره به دنیا باز مى‏ گردند و زندگى را از سر مى‏ گیرند و این امر پس از ظهور [[حضرت مهدى (عج)]] واقع خواهد شد. درباره رجعت به آیاتى از قرآن استدلال کنند و «[[اصحاب کهف]]» را که پس از سیصد سال خواب، خداوند آنان را زنده کرد و به دنیا بازگردانید مثال آورند.بعضى از اختلافات در اعمال مذهبى بین شیعیان و سنیان: اعمال مذهبى شیعه امامیه دوازده امامى فرق زیادى با اعمال مذهب سنى ندارد. روزه و حج در هر دو یکى است، امّا در بعض مسائل نماز و آداب [[وضو]] اختلاف دارند و در [[اذان]] و [[اقامه]]؛ «اشهد انّ علیّا ولى اللّه» را تبرکا (نه بعنوان جزء) و «حىّ على الصلاة» را جزو فصول اذان و اقامه دانند. چهار سوره‏ اى را که در آن «آیه سجده» است در نماز نخوانند و [[فقاع]] را مثل [[مى]](شراب) حرام دانند و گوشت خر را [[مکروه]] شمرند. [[نکاح]] بى‏ گواه را روا بینند امّا [[طلاق]] بى ‏گواه عادل را روا ندانند و به ظاهر این آیه احتجاج کنند:«فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ ...» (سوره طلاق آیه 2) و گویند: خداى تعالى شاهد گرفتن بر طلاق را شرط کرد نه بر نکاح و سه طلاق را که در یک مجلس دهند جایز ندانند و گویند: «الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ ...» <ref>[[سوره بقره]] آیه  229</ref> در [[نماز ميت|نماز میت]] پنج تکبیر گویند و از این گونه اختلافات جزئى در فروع بین ایشان و اهل سنت و جماعت بسیار است.
به فتح راء اعتقاد شیعه است به بازگشتن بعضى از مردگان (ما حض الایمان و ما حض الکفر) و نیز بعض مظلومین پیش از [[قیامت|قیامت]] و انتقام گرفتن آنان از ظالمین خود بدین معنى که ایشان دیگرباره به دنیا باز مى‏ گردند و زندگى را از سر مى‏ گیرند و این امر پس از ظهور [[حضرت مهدى (عج)]] واقع خواهد شد. درباره رجعت به آیاتى از قرآن استدلال کنند و «[[اصحاب کهف]]» را که پس از سیصد سال خواب، خداوند آنان را زنده کرد و به دنیا بازگردانید مثال آورند.بعضى از اختلافات در اعمال مذهبى بین شیعیان و سنیان: اعمال مذهبى شیعه امامیه دوازده امامى فرق زیادى با اعمال مذهب سنى ندارد. روزه و حج در هر دو یکى است، امّا در بعض مسائل نماز و آداب [[وضو]] اختلاف دارند و در [[اذان]] و [[اقامه]]؛ «اشهد انّ علیّا ولى اللّه» را تبرکا (نه بعنوان جزء) و «حىّ على الصلاة» را جزو فصول اذان و اقامه دانند. چهار سوره‏ اى را که در آن «آیه سجده» است در نماز نخوانند و [[فقاع]] را مثل [[مى]](شراب) حرام دانند و گوشت خر را [[مکروه]] شمرند. [[نکاح]] بى‏ گواه را روا بینند امّا [[طلاق]] بى ‏گواه عادل را روا ندانند و به ظاهر این آیه احتجاج کنند:«فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ ...» (سوره طلاق آیه 2) و گویند: خداى تعالى شاهد گرفتن بر طلاق را شرط کرد نه بر نکاح و سه طلاق را که در یک مجلس دهند جایز ندانند و گویند: «الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ ...» <ref>[[سوره بقره]] آیه  229</ref> در [[نماز میت|نماز میت]] پنج تکبیر گویند و از این گونه اختلافات جزئى در فروع بین ایشان و اهل سنت و جماعت بسیار است.
امّا اصول عقاید شیعیان [[توحيد|توحید]] و [[نبوت]] و [[معاد]] و [[عدل]] و [[امامت]] است. شیعه امامیه صفت عدالت  را ذاتى حضرت حق مى‏ داند و مبناى آن را بر «عقل» مى ‏شناسد نه بر مشیت، «امامت» اصل اساسى است که شیعه را از سنّى جدا مى‏ کند. بنابر اعتقاد شیعه، وحى یک صورت بیرونى و ظاهرى  دارد و یک جنبه درونى و باطنى که پیغمبر (ص) اسلام از هر دو جنبه درحد کمال آگاهى داشت چه در آن واحد هم نبى بود و هم ولىّ.
امّا اصول عقاید شیعیان [[توحید|توحید]] و [[نبوت]] و [[معاد]] و [[عدل]] و [[امامت]] است. شیعه امامیه صفت عدالت  را ذاتى حضرت حق مى‏ داند و مبناى آن را بر «عقل» مى ‏شناسد نه بر مشیت، «امامت» اصل اساسى است که شیعه را از سنّى جدا مى‏ کند. بنابر اعتقاد شیعه، وحى یک صورت بیرونى و ظاهرى  دارد و یک جنبه درونى و باطنى که پیغمبر (ص) اسلام از هر دو جنبه درحد کمال آگاهى داشت چه در آن واحد هم نبى بود و هم ولىّ.
نبوت وظیفه ظاهرى پیغمبر یعنى رسانیدن وحى الهى به مردم بود و ولایت وظیفه باطنى یعنى آشکار ساختن معنى دین. با رحلت پیغمبر (ص) دوره پیامبرى به پایان رسید امّا دوره «ولایت» در شخص امام ادامه یافت. امام کسى است که وظیفه ولایت را بر عهده دارد و آن وظیفه به سه چیز تعلق مى‏ گیرد: حکومت بر جامعه اسلامى، بیان مسائل فقهى و دینى و رهبرى روحانى که مردم را به درک معانى باطن هدایت مى‏ فرماید.به دلیل این سه وظیفه الهى برگزیدن امام از طرف مردم جایز نیست، این رهبر روحانى را باید خداوند تعیین کند و او امام معصومى است که الهام گرفته از غیب بوده به رهبرى مردم مى‏ پردازد. اما قطب رحاى عالم امکان و ضامن حفظ و بقاى شریعت است با این همه حضرت مهدى (عج) از چشم ظاهر مردمان پنهان است و ظهور نخواهد کرد مگر در [[آخر الزمان]]. در نظر شیعه امام غایب ادامه شخصیت و برکت پیغمبر است و به وسیله او است که قرآن محفوظ مى ‏ماند و بى‏ ظهور او حکومت دنیوى ناقص است، و تنها با ظهور دگرباره او است که وضع کمال مطلوب مبتنى بر «[[عدل الهى]]» که اسلام در تعالیم خود بر آن تکیه مى‏ کند برقرار خواهد شد.
نبوت وظیفه ظاهرى پیغمبر یعنى رسانیدن وحى الهى به مردم بود و ولایت وظیفه باطنى یعنى آشکار ساختن معنى دین. با رحلت پیغمبر (ص) دوره پیامبرى به پایان رسید امّا دوره «ولایت» در شخص امام ادامه یافت. امام کسى است که وظیفه ولایت را بر عهده دارد و آن وظیفه به سه چیز تعلق مى‏ گیرد: حکومت بر جامعه اسلامى، بیان مسائل فقهى و دینى و رهبرى روحانى که مردم را به درک معانى باطن هدایت مى‏ فرماید.به دلیل این سه وظیفه الهى برگزیدن امام از طرف مردم جایز نیست، این رهبر روحانى را باید خداوند تعیین کند و او امام معصومى است که الهام گرفته از غیب بوده به رهبرى مردم مى‏ پردازد. اما قطب رحاى عالم امکان و ضامن حفظ و بقاى شریعت است با این همه حضرت مهدى (عج) از چشم ظاهر مردمان پنهان است و ظهور نخواهد کرد مگر در [[آخر الزمان]]. در نظر شیعه امام غایب ادامه شخصیت و برکت پیغمبر است و به وسیله او است که قرآن محفوظ مى ‏ماند و بى‏ ظهور او حکومت دنیوى ناقص است، و تنها با ظهور دگرباره او است که وضع کمال مطلوب مبتنى بر «[[عدل الهى]]» که اسلام در تعالیم خود بر آن تکیه مى‏ کند برقرار خواهد شد.


==شیعه امامیه در ایران==
==شیعه امامیه در ایران==


مذهب شیعه امامیه اثنى ‏عشریه تا پیش از [[صفويه|صفویه]] در ایران غیر رسمى بود و مذهب اقلیت به شمار مى‏ رفت. کوشش سلاطین [[آل بويه|آل بویه]] که در قرن چهارم هجرى بر بعضى از ولایات ایران فرمان روایى داشتند و معتقد به مذهب شیعه امامیه بودند و در رسمى ساختن آن مذهب به علت مخالفت خلفاى [[بغداد]] که نفوذ دینى و سیاسى بسیار در ایران داشتند به جایى نرسید. بعد از سقوط خلافت بغداد به دست [[هلاکو خان مغول]] در 656 هجرى، یکى از ایلخانان مغول به نام [[سلطان محمد خدابنده]] موقتا مذهب شیعه امامیه را پذیرفت و در سکه و خطبه نام ائمه شیعه را نقش و ذکر نمود، ولى باز رسمى شدن آن مذهب عقیم ماند. لیکن شیعه در پرده دامنه نفوذ خود را بین مردم شهرهاى ایران هر روز گسترده ‏تر مى ‏ساخت تا این که خانواده‏ اى شیعى مذهب به نام [[سربداران]] در اواسط قرن هشتم هجرى توانست که حکومتى اثنى عشرى در شهر [[سبزوار]] که اکثر مردم آن شیعه بودند تأسیس نمایند و نیز [[سادات مرعشى]] حکومت شیعى در [[مازندران]] تشکیل دادند.جهانشاه از شاهان قراقویونلو که در قرن نهم هجرى در [[آذربايجان|آذربایجان]] حکومت مى‏ کردند به شیعه بودن خود افتخار مى ‏نمود. پیش از ظهور صفویه بعضى از شهرهاى ایران چون [[قم]] و [[کاشان]] و [[سبزوار]] معروف به شهرهاى شیعه‏ نشین بودند و اکثر مردم آنها به آن مذهب اعتقاد داشتند. [[شاه اسماعيل صفوى|شاه اسماعیل صفوى]] که به دست عدّه‏اى از [[صوفيان قزلباش|صوفیان قزلباش]] که مذهب شیعه داشتند روى کار آمده بود و در سال نهصد و هفت هجرى بر تخت سلطنت ایران جلوس کرد و على ‏رغم [[سلطان سليم|سلطان سلیم]] پادشاه نیرومند عثمانى که به بهانه ادعاى خلافت اسلام قصد حکومت بر مسلمانان ایران و بلعیدن این کشور را داشت، از همان آغاز پادشاهى رسمیت مذهب شیعه را به جاى طریق سنت و جماعت اعلام نمود و اعلاى لواى این مذهب را سیاست دولت خود قرار داد و گفتن «اشهد ان علیا ولى اللّه» و «حى على خیر العمل» را در اذان و اقامه عملى ساخت. اکثر سنیان ایران که از بیم شمشیر شاه اسماعیل چاره‏ اى جز تسلیم نداشتند، طوعا یا کرها آن مذهب را پذیرفتند و در اندک مدتى مذهب شیعه اثنى عشرى بیشتر ولایات [[ايران|ایران]] را فرا گرفت و از آن زمان تا کنون که قریب پانصد سال مى‏ گذرد شیعه جعفرى اثنى عشرى مذهب رسمى دولت و ملّت ایران است. صفویه پس از رسمیت دادن مذهب شیعه اثنى عشرى براى این که معارف جدیدى جانشین معارف قدیم سنّى کرده باشند در صدد برآمدند که فقهایى را از جبل [[لبنان]] که در آن روزگار مهد معارف شیعه بود و یا از [[احساء]] و [[بحرين|بحرین]] که در ساحل غربى [[خليج فارس|خلیج فارس]] قرار داشت براى تعلیم و تتبع [[فقه]] و [[کلام شيعه|کلام شیعه]] به ایران دعوت کنند و علمایى چون [[شيخ حرّ عاملی|شیخ حرّ عاملی]] و [[بهاء الدّين عاملى|بهاء الدّین عاملى]] به ایران روى نهادند و امثال [[علامه مجلسى]] از شاگردان ایشان به شمار مى‏ روند.
مذهب شیعه امامیه اثنى ‏عشریه تا پیش از [[صفویه|صفویه]] در ایران غیر رسمى بود و مذهب اقلیت به شمار مى‏ رفت. کوشش سلاطین [[آل بویه|آل بویه]] که در قرن چهارم هجرى بر بعضى از ولایات ایران فرمان روایى داشتند و معتقد به مذهب شیعه امامیه بودند و در رسمى ساختن آن مذهب به علت مخالفت خلفاى [[بغداد]] که نفوذ دینى و سیاسى بسیار در ایران داشتند به جایى نرسید. بعد از سقوط خلافت بغداد به دست [[هلاکو خان مغول]] در 656 هجرى، یکى از ایلخانان مغول به نام [[سلطان محمد خدابنده]] موقتا مذهب شیعه امامیه را پذیرفت و در سکه و خطبه نام ائمه شیعه را نقش و ذکر نمود، ولى باز رسمى شدن آن مذهب عقیم ماند. لیکن شیعه در پرده دامنه نفوذ خود را بین مردم شهرهاى ایران هر روز گسترده ‏تر مى ‏ساخت تا این که خانواده‏ اى شیعى مذهب به نام [[سربداران]] در اواسط قرن هشتم هجرى توانست که حکومتى اثنى عشرى در شهر [[سبزوار]] که اکثر مردم آن شیعه بودند تأسیس نمایند و نیز [[سادات مرعشى]] حکومت شیعى در [[مازندران]] تشکیل دادند.جهانشاه از شاهان قراقویونلو که در قرن نهم هجرى در [[آذربایجان|آذربایجان]] حکومت مى‏ کردند به شیعه بودن خود افتخار مى ‏نمود. پیش از ظهور صفویه بعضى از شهرهاى ایران چون [[قم]] و [[کاشان]] و [[سبزوار]] معروف به شهرهاى شیعه‏ نشین بودند و اکثر مردم آنها به آن مذهب اعتقاد داشتند. [[شاه اسماعیل صفوى|شاه اسماعیل صفوى]] که به دست عدّه‏اى از [[صوفیان قزلباش|صوفیان قزلباش]] که مذهب شیعه داشتند روى کار آمده بود و در سال نهصد و هفت هجرى بر تخت سلطنت ایران جلوس کرد و على ‏رغم [[سلطان سلیم|سلطان سلیم]] پادشاه نیرومند عثمانى که به بهانه ادعاى خلافت اسلام قصد حکومت بر مسلمانان ایران و بلعیدن این کشور را داشت، از همان آغاز پادشاهى رسمیت مذهب شیعه را به جاى طریق سنت و جماعت اعلام نمود و اعلاى لواى این مذهب را سیاست دولت خود قرار داد و گفتن «اشهد ان علیا ولى اللّه» و «حى على خیر العمل» را در اذان و اقامه عملى ساخت. اکثر سنیان ایران که از بیم شمشیر شاه اسماعیل چاره‏ اى جز تسلیم نداشتند، طوعا یا کرها آن مذهب را پذیرفتند و در اندک مدتى مذهب شیعه اثنى عشرى بیشتر ولایات [[ایران|ایران]] را فرا گرفت و از آن زمان تا کنون که قریب پانصد سال مى‏ گذرد شیعه جعفرى اثنى عشرى مذهب رسمى دولت و ملّت ایران است. صفویه پس از رسمیت دادن مذهب شیعه اثنى عشرى براى این که معارف جدیدى جانشین معارف قدیم سنّى کرده باشند در صدد برآمدند که فقهایى را از جبل [[لبنان]] که در آن روزگار مهد معارف شیعه بود و یا از [[احساء]] و [[بحرین|بحرین]] که در ساحل غربى [[خلیج فارس|خلیج فارس]] قرار داشت براى تعلیم و تتبع [[فقه]] و [[کلام شیعه|کلام شیعه]] به ایران دعوت کنند و علمایى چون [[شیخ حرّ عاملی|شیخ حرّ عاملی]] و [[بهاء الدّین عاملى|بهاء الدّین عاملى]] به ایران روى نهادند و امثال [[علامه مجلسى]] از شاگردان ایشان به شمار مى‏ روند.
<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372  شمسی، چاپ دوم، ص 24 با ویرایش مختصر </ref>
<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372  شمسی، چاپ دوم، ص 24 با ویرایش مختصر </ref>


Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۷۵

ویرایش