۸۸٬۱۲۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
نقش عظیم اخلاق در تعمیق [[وحدت اسلامی]] آن هم در سفر زیارتی حج بر کسی پوشیده نیست .استاد [[مرتضی مطهری|شهید مطهری]] بعنوان یکی از عالمان برجسته و زمان شناس معاصر در نوشتار ذیل تحت عنوان اخلاق و آداب سفر نکات بسیار ارزشمند و کلیدی را جهت آموزش مسافران حج بصورت درسواره مطرح نموده اند . هر چند مطالب ذکر شده در این قسمت بیش از دو درس نیست اما ظاهرا بنای استاد شهید بر تکمیل این سلسله از دروس بود. امید است این نوشتار که تحت عنوان اخلاق تقریبی ذکر شده است نقطه شروعی برای تحقیقاتی عمیق در این زمینه باشد ان شاء الله. | |||
نقش عظیم اخلاق در تعمیق [[وحدت اسلامی]] آن هم در سفر زیارتی حج بر کسی پوشیده نیست .استاد [[مرتضی مطهری|شهید مطهری]] بعنوان یکی از عالمان برجسته و زمان شناس معاصر در نوشتار ذیل تحت عنوان اخلاق و آداب سفر نکات بسیار ارزشمند و کلیدی را جهت آموزش مسافران حج بصورت درسواره مطرح نموده اند . هر چند مطالب ذکر شده در این قسمت بیش از دو درس | |||
==اخلاق و آداب سفر== | ==اخلاق و آداب سفر== | ||
خط ۳۱: | خط ۱۵: | ||
یعنى از جمله اخلاق بزرگوارانه این است که آدمى در مقابل بدیهاى مردم خوبى کند به اینکه از انتقام صرفنظر کند و ببخشاید، به کسى که از احسان به او دریغ داشته است احسان کند، با کسى که پیوند با او را بریده است از نو پیوند کند، کسى را که از او عیادت نکرده است عیادت کند. | یعنى از جمله اخلاق بزرگوارانه این است که آدمى در مقابل بدیهاى مردم خوبى کند به اینکه از انتقام صرفنظر کند و ببخشاید، به کسى که از احسان به او دریغ داشته است احسان کند، با کسى که پیوند با او را بریده است از نو پیوند کند، کسى را که از او عیادت نکرده است عیادت کند. | ||
اخلاق بر دو قسم است: عمومى و خصوصى. اخلاق عمومى وظایفى است که انسان در همه جا و همه وقت باید رعایت کند. ولى اخلاق خصوصى ناشى ازوظایف و تکالیفى است که انسان در شرایط خاص و زمان خاص و یا نسبت به افراد خاص پیدا مىکند. مثلًا اخلاق | اخلاق بر دو قسم است: عمومى و خصوصى. اخلاق عمومى وظایفى است که انسان در همه جا و همه وقت باید رعایت کند. ولى اخلاق خصوصى ناشى ازوظایف و تکالیفى است که انسان در شرایط خاص و زمان خاص و یا نسبت به افراد خاص پیدا مىکند. مثلًا اخلاق خنوادگى نوع خاصى از اخلاق است، اخلاق کسبى نوعى دیگر است. | ||
خط ۴۰: | خط ۲۴: | ||
در دین مقدس اسلام به این بخش از اخلاق توجه مخصوص شده و دستورهاى بسیار مفید و ثمربخش- که نمونه دیگرى از جامعیت و عمق تعلیمات این دین مبین است- داده شده است. ما امیدواریم بتوانیم اینها را براى شما آقایان و بانوان محترم که عازم سفر بیتاللَّه مىباشید بیان کنیم. | در دین مقدس اسلام به این بخش از اخلاق توجه مخصوص شده و دستورهاى بسیار مفید و ثمربخش- که نمونه دیگرى از جامعیت و عمق تعلیمات این دین مبین است- داده شده است. ما امیدواریم بتوانیم اینها را براى شما آقایان و بانوان محترم که عازم سفر بیتاللَّه مىباشید بیان کنیم. | ||
اتفاقاً علماى اسلام این دستورهاى اسلامى را در مقدمه حج ذکر کردهاند، زیرا در میان فرایض اسلامى این فریضه است که مستلزم سفر و خروج از وطن مىباشد. | اتفاقاً علماى اسلام این دستورهاى اسلامى را در مقدمه حج ذکر کردهاند، زیرا در میان فرایض اسلامى این فریضه است که مستلزم سفر و خروج از وطن مىباشد. | ||
ما قبل از آنکه وارد متن آن دستورها بشویم، مقدمتاً دو مطلب را توضیح مىدهیم: یکى راجع به فایده و لزوم این درس براى حجاج محترم، دیگر راجع به معنى کلمات «اخلاق» و «آداب» و «سفر» که در عنوان درس ما قرار گرفتهاند و همچنین کلمه «رفیق» که معمولًا در مورد همسفر به کار برده مىشود. | ما قبل از آنکه وارد متن آن دستورها بشویم، مقدمتاً دو مطلب را توضیح مىدهیم: یکى راجع به فایده و لزوم این درس براى حجاج محترم، دیگر راجع به معنى کلمات «اخلاق» و «آداب» و «سفر» که در عنوان درس ما قرار گرفتهاند و همچنین کلمه «رفیق» که معمولًا در مورد همسفر به کار برده مىشود. | ||
==فایده و لزوم این درس برای حجاج== | ==فایده و لزوم این درس برای حجاج== | ||
خط ۵۲: | خط ۳۳: | ||
فرضاً آمادگى اخلاقى براى سایر مسافرتها لازم نباشد، براى این سفر مذهبى اجتماعى کمال ضرورت دارد. این سفر علاوه بر جهاتى که در سایر سفرها وجود دارد یک سفر روحى و مذهبى است. بدیهى است تا انسان از نظر روحى پاک و منزه نباشد نمىتواند از یک برنامه روحى بهره معنوى ببرد. | فرضاً آمادگى اخلاقى براى سایر مسافرتها لازم نباشد، براى این سفر مذهبى اجتماعى کمال ضرورت دارد. این سفر علاوه بر جهاتى که در سایر سفرها وجود دارد یک سفر روحى و مذهبى است. بدیهى است تا انسان از نظر روحى پاک و منزه نباشد نمىتواند از یک برنامه روحى بهره معنوى ببرد. | ||
گاهى بعضى افراد مىپرسند: چطور است که از نظر اسلام استطاعت مالى و استطاعت بدنى و استطاعت طریقى شرط است اما استطاعت روحى و اخلاقى | گاهى بعضى افراد مىپرسند: چطور است که از نظر اسلام استطاعت مالى و استطاعت بدنى و استطاعت طریقى شرط است اما استطاعت روحى و اخلاقى | ||
خط ۶۵: | خط ۴۵: | ||
اما شرط وجود یعنى شرطى که تا آن شرط محقق نشود عمل انسان صحیح یا قبول نیست. مثلًا پاکى لباس و بدن شرط نماز است اما شرط وجود است، یعنى بدن و لباس باید پاک باشد تا نماز درست باشد. همچنین حضور قلب شرط نماز است، یعنى باید حضور قلب باشد تا نماز مقبول واقع شود و انسان را بالا ببرد و آثار خود را ببخشد. | اما شرط وجود یعنى شرطى که تا آن شرط محقق نشود عمل انسان صحیح یا قبول نیست. مثلًا پاکى لباس و بدن شرط نماز است اما شرط وجود است، یعنى بدن و لباس باید پاک باشد تا نماز درست باشد. همچنین حضور قلب شرط نماز است، یعنى باید حضور قلب باشد تا نماز مقبول واقع شود و انسان را بالا ببرد و آثار خود را ببخشد. | ||
فرق این دو نوع شرط این است که انسان مکلف نیست شرط وجوب را ایجاد کند، بلکه هروقت موجود شد آن وقت انسان تکلیف پیدا مىکند. مثلًا انسان مکلف نیست که حتماً مال خود را به حد نصاب برساند که زکات بدهد ولى اگر به حد نصاب رسید زکات واجب مىشود. | فرق این دو نوع شرط این است که انسان مکلف نیست شرط وجوب را ایجاد کند، بلکه هروقت موجود شد آن وقت انسان تکلیف پیدا مىکند. مثلًا انسان مکلف نیست که حتماً مال خود را به حد نصاب برساند که زکات بدهد ولى اگر به حد نصاب رسید زکات واجب مىشود. | ||
خط ۷۱: | خط ۵۰: | ||
اما شرط وجود شرطى است که الزاماً باید آن را ایجاد کرد. مثلًا الزاماً باید لباس و بدن را پاک نگه داشت تا نماز صحیح باشد. | اما شرط وجود شرطى است که الزاماً باید آن را ایجاد کرد. مثلًا الزاماً باید لباس و بدن را پاک نگه داشت تا نماز صحیح باشد. | ||
همچنین الزاماً باید حضور قلب وجود داشته باشد تا نماز مورد قبول واقع شود و اثر واقعى خود را ببخشد. | همچنین الزاماً باید حضور قلب وجود داشته باشد تا نماز مورد قبول واقع شود و اثر واقعى خود را ببخشد. | ||
پس شرط وجود از شرط وجوب مهمتر است. استطاعت اخلاقى و روحى شرط وجود است، یعنى تنها در صورت آمادگى روحى و اخلاقى است که انسان از مزایاى بىپایان روحى و اجتماعى بهرهمند مىشود و اگر انسان این آمادگى را نداشته باشد «محنت بادیه خریده به سیم». | پس شرط وجود از شرط وجوب مهمتر است. استطاعت اخلاقى و روحى شرط وجود است، یعنى تنها در صورت آمادگى روحى و اخلاقى است که انسان از مزایاى بىپایان روحى و اجتماعى بهرهمند مىشود و اگر انسان این آمادگى را نداشته باشد «محنت بادیه خریده به سیم». | ||
حالا چه دلیلى داریم که استطاعت روحى، شرط وجود یعنى شرط مقبولیت و مفید بودن حج است؟ براى نمونه این روایت را ذکر مىکنیم: | حالا چه دلیلى داریم که استطاعت روحى، شرط وجود یعنى شرط مقبولیت و مفید بودن حج است؟ براى نمونه این روایت را ذکر مىکنیم: | ||
شیخ صدوق روایت کرده است که امام باقر علیه السلام مىفرمود: | شیخ صدوق روایت کرده است که امام باقر علیه السلام مىفرمود: | ||
خط ۹۳: | خط ۶۹: | ||
در حدیثى که نقل کردیم، به سه خصلت اشاره شده بود و دوتاى آنها مربوط است به شایستگى انسان از نظر اخلاق معاشرتى. براى اینکه انسان نماز درستى بخواند یا زکاتى را به قصد قربت ادا کند، لزومى ندارد که صلاحیت اجتماعى داشته باشد اما براى اینکه عمل عظیم حج را انجام دهد لازم است صلاحیت اجتماعى داشته باشد. | در حدیثى که نقل کردیم، به سه خصلت اشاره شده بود و دوتاى آنها مربوط است به شایستگى انسان از نظر اخلاق معاشرتى. براى اینکه انسان نماز درستى بخواند یا زکاتى را به قصد قربت ادا کند، لزومى ندارد که صلاحیت اجتماعى داشته باشد اما براى اینکه عمل عظیم حج را انجام دهد لازم است صلاحیت اجتماعى داشته باشد. | ||
پس معلوم شد که استطاعت اخلاقى و روحى و به عبارت دیگر صلاحیت اجتماعى نیز شرط است و این استطاعت از استطاعت مالى و بدنى و طریقى از نظر اسلام مهمتر است، زیرا این را شرط وجود قرار داده که الزاماً باید آن را به وجود آورد و تحصیل کرد نه شرط وجوب. | پس معلوم شد که استطاعت اخلاقى و روحى و به عبارت دیگر صلاحیت اجتماعى نیز شرط است و این استطاعت از استطاعت مالى و بدنى و طریقى از نظر اسلام مهمتر است، زیرا این را شرط وجود قرار داده که الزاماً باید آن را به وجود آورد و تحصیل کرد نه شرط وجوب. | ||
==درس دوم: آشنایى با چند لغت== | ==درس دوم: آشنایى با چند لغت== | ||
خط ۱۰۶: | خط ۷۹: | ||
اخلاق جمع خُلق است. خلق یعنى خوى. ساختمان وجود انسان تا آنجا که مربوط به بدن است، خَلق (به فتح خاء) گفته مىشود و تا آنجا که مربوط به روح یعنى مربوط به قسمتى از تمایلات روحى است، خُلق (به ضم خاء) گفته مىشود. | اخلاق جمع خُلق است. خلق یعنى خوى. ساختمان وجود انسان تا آنجا که مربوط به بدن است، خَلق (به فتح خاء) گفته مىشود و تا آنجا که مربوط به روح یعنى مربوط به قسمتى از تمایلات روحى است، خُلق (به ضم خاء) گفته مىشود. | ||
به عبارت دیگر خَلق مربوط به شخص است و خُلق مربوط به شخصیت. در دعا وارد شده است که هنگامى که در مقابله آیینه مىایستید و خود را مىبینید، بگویید: اللَّهُمَّ حَسِّنْ خُلْقى کَما حَسَّنْتَ خَلْقى یعنى خداوندا، اخلاق مرا نیکو گردان همچنان که اندام مرا نیکو گردانیدهاى و مرا به صورت انسان و در احسن تقویم آفریدهاى. | به عبارت دیگر خَلق مربوط به شخص است و خُلق مربوط به شخصیت. در دعا وارد شده است که هنگامى که در مقابله آیینه مىایستید و خود را مىبینید، بگویید: اللَّهُمَّ حَسِّنْ خُلْقى کَما حَسَّنْتَ خَلْقى یعنى خداوندا، اخلاق مرا نیکو گردان همچنان که اندام مرا نیکو گردانیدهاى و مرا به صورت انسان و در احسن تقویم آفریدهاى. | ||
آنچه مربوط به بدن است طرحریزى و ساختمانش در رحم تمام مىشود. مثلًا استعداد اینکه انسان سفیدپوست باشد یا سیاهپوست، زشت باشد یا زیبا، کوتاه باشد یا بلند، تمام اینها در مرحله رحم طرح و بنا مىشود و پس از اینکه کودک به دنیا مىآید نه به وسیله خود او و نه به وسیله دیگران قابل تغییر نیست. | آنچه مربوط به بدن است طرحریزى و ساختمانش در رحم تمام مىشود. مثلًا استعداد اینکه انسان سفیدپوست باشد یا سیاهپوست، زشت باشد یا زیبا، کوتاه باشد یا بلند، تمام اینها در مرحله رحم طرح و بنا مىشود و پس از اینکه کودک به دنیا مىآید نه به وسیله خود او و نه به وسیله دیگران قابل تغییر نیست. | ||
اما اخلاقیات که مربوط به روح است در همین دنیا به وسیله خود شخص و معلمان و مربیان و اجتماع، طرح و بنا مىشود. البته قسمتى از استعدادهاى اخلاقى مربوط به سرشت و مرحله قبل از تولد است. | اما اخلاقیات که مربوط به روح است در همین دنیا به وسیله خود شخص و معلمان و مربیان و اجتماع، طرح و بنا مىشود. البته قسمتى از استعدادهاى اخلاقى مربوط به سرشت و مرحله قبل از تولد است. | ||
على هذا دو تفاوت میان خَلق و خُلق هست. اولًا اینکه خَلق که مربوط به بدن است یک منزل جلوتر یعنى در منزل رحم تکوین پیدا مىکند و اما خُلق که مربوط به روح است یک منزل عقبتر یعنى بعد از تولد متکوّن مىشود. | على هذا دو تفاوت میان خَلق و خُلق هست. اولًا اینکه خَلق که مربوط به بدن است یک منزل جلوتر یعنى در منزل رحم تکوین پیدا مىکند و اما خُلق که مربوط به روح است یک منزل عقبتر یعنى بعد از تولد متکوّن مىشود. | ||
ثانیاً آنچه مربوط به خلقت بدن است از اختیار انسان بیرون است، انسان خود قادر نیست که خلقت خود را عوض کند، اما آنچه مربوط به اخلاقیات روحى است در اختیار خود انسان است؛ هرکسى خودش باید شخصیت خود را بسازد، معمار و مهندس روح خود باشد، بنّا و سازنده اخلاق خود باشد. | ثانیاً آنچه مربوط به خلقت بدن است از اختیار انسان بیرون است، انسان خود قادر نیست که خلقت خود را عوض کند، اما آنچه مربوط به اخلاقیات روحى است در اختیار خود انسان است؛ هرکسى خودش باید شخصیت خود را بسازد، معمار و مهندس روح خود باشد، بنّا و سازنده اخلاق خود باشد. | ||
انسانها از لحاظ طرز رفتار با یکدیگر مختلفند، مثلًا ممکن است متواضع باشند یا متکبر، کریم و بخشنده باشند یا لئیم و ممسک، حلیم و بردبار باشند یا کینهتوز و پرخاشگر. صفاتى از قبیل تواضع و تکبر و کرم و بخل و حلم و حقد را خُلقیات مىگویند. | انسانها از لحاظ طرز رفتار با یکدیگر مختلفند، مثلًا ممکن است متواضع باشند یا متکبر، کریم و بخشنده باشند یا لئیم و ممسک، حلیم و بردبار باشند یا کینهتوز و پرخاشگر. صفاتى از قبیل تواضع و تکبر و کرم و بخل و حلم و حقد را خُلقیات مىگویند. | ||
البته هنگامى به این صفات کلمه خُلق اطلاق مىشود که در روح انسان جایگزین شده باشد و جزء خویهاى انسان به شمار رود. در اثر عمل و تکرار و تلقین و غیره این صفات در روح انسان جایگزین مىشوند و به اصطلاح به صورت ملکه در مىآیند: ملکه فاضله یا رذیله. | البته هنگامى به این صفات کلمه خُلق اطلاق مىشود که در روح انسان جایگزین شده باشد و جزء خویهاى انسان به شمار رود. در اثر عمل و تکرار و تلقین و غیره این صفات در روح انسان جایگزین مىشوند و به اصطلاح به صورت ملکه در مىآیند: ملکه فاضله یا رذیله. | ||
به عبارت دیگر عکسالعمل هر فردى در مقابل فرد دیگر متفاوت است؛ ممکن است عکسالعملى باشد که به زیان او و اجتماع باشد و ممکن است عکسالعملى باشد مفید به حال او و اجتماع. اگر عکسالعملهاى انسان در برابر دیگران همیشه خوب و مفید باشد و انسان عادت کند که همیشه عکسالعمل خوب نشان بدهد، گفته مىشود خلقیات او خوب است. | به عبارت دیگر عکسالعمل هر فردى در مقابل فرد دیگر متفاوت است؛ ممکن است عکسالعملى باشد که به زیان او و اجتماع باشد و ممکن است عکسالعملى باشد مفید به حال او و اجتماع. اگر عکسالعملهاى انسان در برابر دیگران همیشه خوب و مفید باشد و انسان عادت کند که همیشه عکسالعمل خوب نشان بدهد، گفته مىشود خلقیات او خوب است. | ||
==آداب== | ==آداب== | ||
خط ۱۳۵: | خط ۱۰۰: | ||
آداب جمع ادب است. تشریفاتى که انسان براى کارهاى خود قرار مىدهد، آداب آن کار نامیده مىشود. مثلًا خوردن یک عمل طبیعى است. انسان مىتواند احیاناً مانند حیوانات با دهان آب یا غذا بخورد و مىتواند با دست بخورد و یا با قاشق بخورد، مىتواند با دست راست بخورد و یا با دست چپ بخورد، مىتواند با دست نشُسته یا قاشق کثیف بخورد و مىتواند با دست پاکیزه و یا قاشق پاکیزه بخورد. | آداب جمع ادب است. تشریفاتى که انسان براى کارهاى خود قرار مىدهد، آداب آن کار نامیده مىشود. مثلًا خوردن یک عمل طبیعى است. انسان مىتواند احیاناً مانند حیوانات با دهان آب یا غذا بخورد و مىتواند با دست بخورد و یا با قاشق بخورد، مىتواند با دست راست بخورد و یا با دست چپ بخورد، مىتواند با دست نشُسته یا قاشق کثیف بخورد و مىتواند با دست پاکیزه و یا قاشق پاکیزه بخورد. | ||
اینکه انسان غذا را با دست راست بخورد و دست یا قاشقش شسته باشد، هنگام شروع بسم اللَّه بگوید، با تأنّى بخورد، لقمهها را زیاد بجود، آداب غذا خوردن نامیده مىشود. | اینکه انسان غذا را با دست راست بخورد و دست یا قاشقش شسته باشد، هنگام شروع بسم اللَّه بگوید، با تأنّى بخورد، لقمهها را زیاد بجود، آداب غذا خوردن نامیده مىشود. | ||
افراد هنگام برخورد به یکدیگر معمولًا آدابى را رعایت مىکنند. بعضیها سر خود را مىجنبانند یا کلاه خود را برمىدارند و شنیدهام بعضى از ملتها بینىهاى خود را به هم مىمالند، و آنها که یادشان نرفته که انسانند و مىدانند بهترین وسیله تفهیم معنویات براى انسان سخن است و بهترین آرزویى که یک نفر براى یک نفر دیگر باید بکند این است که براى او سلامت و صلح و مسالمت بخواهد، اینها وقتى که به یکدیگر مىرسند مىگویند: «سلام علیک» یعنى من براى تو از خداوند سلامت و مسالمت آرزو مىکنم. | افراد هنگام برخورد به یکدیگر معمولًا آدابى را رعایت مىکنند. بعضیها سر خود را مىجنبانند یا کلاه خود را برمىدارند و شنیدهام بعضى از ملتها بینىهاى خود را به هم مىمالند، و آنها که یادشان نرفته که انسانند و مىدانند بهترین وسیله تفهیم معنویات براى انسان سخن است و بهترین آرزویى که یک نفر براى یک نفر دیگر باید بکند این است که براى او سلامت و صلح و مسالمت بخواهد، اینها وقتى که به یکدیگر مىرسند مىگویند: «سلام علیک» یعنى من براى تو از خداوند سلامت و مسالمت آرزو مىکنم. | ||
سلام ادبِ ملاقات است. همچنین هر کارى آدابى دارد و همین قدر مثال کافى است. | سلام ادبِ ملاقات است. همچنین هر کارى آدابى دارد و همین قدر مثال کافى است. | ||
سفر نیز به نوبه خود اخلاق و آدابى دارد؛ یعنى انسان باید از برخى خصلتهاى روحى بهرهمند باشد، مثل اینکه نسبت به دیگران مهربان باشد و به چهره آنها لبخند بزند و هم پارهاى آداب را باید رعایت کند، مثل اینکه مثلًا قبل از مسافرت دوستان خود را آگاه کند و با آنها موادعه و خداحافظى نماید. بعداً به تفصیل درباره اخلاق و آداب سفر بحث خواهیم کرد. | سفر نیز به نوبه خود اخلاق و آدابى دارد؛ یعنى انسان باید از برخى خصلتهاى روحى بهرهمند باشد، مثل اینکه نسبت به دیگران مهربان باشد و به چهره آنها لبخند بزند و هم پارهاى آداب را باید رعایت کند، مثل اینکه مثلًا قبل از مسافرت دوستان خود را آگاه کند و با آنها موادعه و خداحافظى نماید. بعداً به تفصیل درباره اخلاق و آداب سفر بحث خواهیم کرد. | ||
==سفر== | ==سفر== | ||
خط ۱۵۳: | خط ۱۱۴: | ||
مىگوید: اگر کسى را دیدید که مردمى که با او معامله و دادوستد کردهاند و کسانى که با او مسافرت کردهاند از او تمجید مىکنند، قطعاً بدانید آدم خوبى است . | مىگوید: اگر کسى را دیدید که مردمى که با او معامله و دادوستد کردهاند و کسانى که با او مسافرت کردهاند از او تمجید مىکنند، قطعاً بدانید آدم خوبى است . | ||
به طور کلى هر چیزى که انسان را در شرایط غیر عادى که آرامش روح را بهم مىزند قرار دهد، پرده از روى اخلاق واقعى انسان برمىدارد. انسان در حال عادى حکم آب راکد را دارد که در حوضى جمع شده است؛ به واسطه رکود، مخلوطهاى آب تهنشین مىشود و آب بسیار صاف و زلال مشاهده مىشود. اما همینکه یک چوب داخل آب ببرید و آب را تکان بدهید و زیر و رو کنید، آنوقت مىبینید چقدر کثافت داخل این آب است. | به طور کلى هر چیزى که انسان را در شرایط غیر عادى که آرامش روح را بهم مىزند قرار دهد، پرده از روى اخلاق واقعى انسان برمىدارد. انسان در حال عادى حکم آب راکد را دارد که در حوضى جمع شده است؛ به واسطه رکود، مخلوطهاى آب تهنشین مىشود و آب بسیار صاف و زلال مشاهده مىشود. اما همینکه یک چوب داخل آب ببرید و آب را تکان بدهید و زیر و رو کنید، آنوقت مىبینید چقدر کثافت داخل این آب است. | ||
بسا افرادى که در شرایط عادى به دل و نفس خود مراجعه مىکنند، آن را مانند همان آب حوض صاف و پاک مىبینند و خودشان غافلند که اگر شرایط جدیدى به وجود آید و موجباتى پیدا شود که صفات پلید تهنشینشده باطن ظهور کند معلوم خواهد شد که چقدر آلودگیها در روح آنها بوده است. غزالى مىگوید: یکى از فواید سفر این است که ماهیت هرکس را بر خودش روشن مىکند. اخلاق واقعى هرکسى در سفر ظاهر مىشود. در سفر معلوم مىشود که کى شجاع است و کى ترسو، کى مهربان است و کى بىعاطفه، کى خدمتگزار است و کى لافزن و دروغگو، کى حلیم و پرحوصله است و کى کمظرفیت و سبک؟ و از این روست که سفر را سفر گفتهاند. | بسا افرادى که در شرایط عادى به دل و نفس خود مراجعه مىکنند، آن را مانند همان آب حوض صاف و پاک مىبینند و خودشان غافلند که اگر شرایط جدیدى به وجود آید و موجباتى پیدا شود که صفات پلید تهنشینشده باطن ظهور کند معلوم خواهد شد که چقدر آلودگیها در روح آنها بوده است. غزالى مىگوید: یکى از فواید سفر این است که ماهیت هرکس را بر خودش روشن مىکند. اخلاق واقعى هرکسى در سفر ظاهر مىشود. در سفر معلوم مىشود که کى شجاع است و کى ترسو، کى مهربان است و کى بىعاطفه، کى خدمتگزار است و کى لافزن و دروغگو، کى حلیم و پرحوصله است و کى کمظرفیت و سبک؟ و از این روست که سفر را سفر گفتهاند. | ||
سفر به طور کلى مفید و لازم است. قطع نظر از اینکه اخلاق واقعى هرکسى را بر خودش ظاهر مىکند، حقایق دیگرى را نیز بر انسان روشن مىکند: آدمى را پخته و جهاندیده مىنماید، فواید مادى و معنوى فراوانى دارد. در مدح سفر سخنان زیادى رسیده است. قرآن کریم به سیر در زمین امر مىکند و آن را موجب باز شدن چشم و گوش و ازدیاد عقل و تجربه مىداند. | سفر به طور کلى مفید و لازم است. قطع نظر از اینکه اخلاق واقعى هرکسى را بر خودش ظاهر مىکند، حقایق دیگرى را نیز بر انسان روشن مىکند: آدمى را پخته و جهاندیده مىنماید، فواید مادى و معنوى فراوانى دارد. در مدح سفر سخنان زیادى رسیده است. قرآن کریم به سیر در زمین امر مىکند و آن را موجب باز شدن چشم و گوش و ازدیاد عقل و تجربه مىداند. | ||
در سوره مبارکه حج، آیه 46 مىفرماید: | در سوره مبارکه حج، آیه 46 مىفرماید: | ||
أَ فَلَمْ یَسیروا فِى الْارْضِ فَتَکونَ لَهُمْ قُلوبٌ یَعْقِلونَ بِها اوْ آذانٌ یَسْمَعونَ بِها یعنى آیا در زمین گردش نکردهاند تا روحیههایى متفکر و گوشهایى باز و شنوا پیدا کنند؟ | أَ فَلَمْ یَسیروا فِى الْارْضِ فَتَکونَ لَهُمْ قُلوبٌ یَعْقِلونَ بِها اوْ آذانٌ یَسْمَعونَ بِها یعنى آیا در زمین گردش نکردهاند تا روحیههایى متفکر و گوشهایى باز و شنوا پیدا کنند؟ | ||
پیغمبر اکرم مىفرمود: سافِروا تَصِحّوا <ref>من لا یحضره الفقیه ج 2ص 173</ref> مسافرت کنید، صحت مىیابید. در دیوان منسوب به مولى امیر المؤمنین است: | پیغمبر اکرم مىفرمود: سافِروا تَصِحّوا <ref>من لا یحضره الفقیه ج 2ص 173</ref> مسافرت کنید، صحت مىیابید. در دیوان منسوب به مولى امیر المؤمنین است: | ||
خط ۱۷۲: | خط ۱۲۸: | ||
تَفَرُّجُ هَمٍّ وَ اکْتِسابُ مَعیشَةٍ وَ عِلْمٍ وَ آدابٍ وَ صُحْبَةُ ماجِدِ | تَفَرُّجُ هَمٍّ وَ اکْتِسابُ مَعیشَةٍ وَ عِلْمٍ وَ آدابٍ وَ صُحْبَةُ ماجِدِ | ||
یعنى در طلب علوّ و بزرگى از وطن خارج شو، زیرا در مسافرت پنج فایده وجود دارد: غصههاى محلى فراموش مىشود، وسیله کسب معیشت است، وسیله آموختن علم است، راه ادبآموزى است، به وسیله سفر انسان به مصاحبت بزرگان توفیق مىیابد. | یعنى در طلب علوّ و بزرگى از وطن خارج شو، زیرا در مسافرت پنج فایده وجود دارد: غصههاى محلى فراموش مىشود، وسیله کسب معیشت است، وسیله آموختن علم است، راه ادبآموزى است، به وسیله سفر انسان به مصاحبت بزرگان توفیق مىیابد. | ||
انورى مىگوید: | انورى مىگوید: | ||
خط ۱۸۲: | خط ۱۳۶: | ||
درخت اگر متحرک شدى ز جاى به جاى نه جور ارّه کشیدى و نه جفاى تبر | درخت اگر متحرک شدى ز جاى به جاى نه جور ارّه کشیدى و نه جفاى تبر | ||
غزالى مىگوید: یکى از علما به یاران خود مىگوید: «سیحوا تَطیبوا، فَانَّ الْماءَ اذا کَثُرَ مَقامُهُ فى مَوْضِعٍ تَغَیَّرَ» <ref>محجه البیضاء ج 4ص</ref> 42یعنى سیاحت کنید تا پاکیزه شوید، زیرا آب اگر در یک جا بماند مىگندد . | غزالى مىگوید: یکى از علما به یاران خود مىگوید: «سیحوا تَطیبوا، فَانَّ الْماءَ اذا کَثُرَ مَقامُهُ فى مَوْضِعٍ تَغَیَّرَ» <ref>محجه البیضاء ج 4ص</ref> 42یعنى سیاحت کنید تا پاکیزه شوید، زیرا آب اگر در یک جا بماند مىگندد . | ||
ابو الفتح بستى مىگوید: | ابو الفتح بستى مىگوید: | ||
خط ۱۹۰: | خط ۱۴۲: | ||
وَ طولُ جَمامِ الْمَرْءِ فى مُسْتَقَرِّهِ یُغَیِّرُهُ لَوْناً وَ ریحاً وَ مَطْعَما <ref>المحاسن و الاضدا ص 136</ref> | وَ طولُ جَمامِ الْمَرْءِ فى مُسْتَقَرِّهِ یُغَیِّرُهُ لَوْناً وَ ریحاً وَ مَطْعَما <ref>المحاسن و الاضدا ص 136</ref> | ||
یعنى از بس که یک جا ماندم از نظرها افتاده و پست شدم، آرى هرکس در یک نقطه زیاد بماند عزتش تبدیل به خوارى مىشود، زیاد ماندن مرد در جایگاه خودش رنگ و بوى و مزه او را مىبرد. | یعنى از بس که یک جا ماندم از نظرها افتاده و پست شدم، آرى هرکس در یک نقطه زیاد بماند عزتش تبدیل به خوارى مىشود، زیاد ماندن مرد در جایگاه خودش رنگ و بوى و مزه او را مىبرد. | ||
خط ۲۰۰: | خط ۱۵۱: | ||
این کلمه ازآنجهت براى همسفر انتخاب شده است که لازمترین شرط همسفرى، رفق و نرمى و ملایمت است. انسان باید کوشش کند حد اکثر ملایمت و همراهى را با رفقاى خود داشته باشد. | این کلمه ازآنجهت براى همسفر انتخاب شده است که لازمترین شرط همسفرى، رفق و نرمى و ملایمت است. انسان باید کوشش کند حد اکثر ملایمت و همراهى را با رفقاى خود داشته باشد. | ||
پس معلوم شد که سفر به نوبه خود اخلاق و آدابى دارد. باید آنها را بدانیم و بکار ببندیم. | پس معلوم شد که سفر به نوبه خود اخلاق و آدابى دارد. باید آنها را بدانیم و بکار ببندیم. | ||
=پانویس= | =پانویس= | ||
خط ۲۰۷: | خط ۱۵۷: | ||
==منبع== | ==منبع== | ||
مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (حج)، ج25، ص: 62-51- با تلخیص و ویرایش- | مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (حج)، ج25، ص: 62-51- با تلخیص و ویرایش- | ||
[[رده: وحدت | |||
[[رده: ومقالات ]] | |||
[[رده: وحدت اسلامی ]] | |||
[[رده: اخلاق تقریبی ]] |