۸۷٬۸۳۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک') |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
=خلیفه کیست= | =خلیفه کیست= | ||
در اين دو آيه و همچنين آيات ديگرى از اين قبيل مانند: «وَهُوَ الَّذِي | در اين دو آيه و همچنين آيات ديگرى از اين قبيل مانند: «وَهُوَ الَّذِي جَعَلَکُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ»<ref>انعام: 165 </ref> مستخلف عنه: کسى که جاى او گرفته شده است ذکر نشده، آنچه بنظر ميرسد و با معنى خلافت سازگار است اينکه در مورد آيه نخست، مستخلف عنه سکنه پيشين زمين، نسل آدم پيش از اين آدم يا جنس ديگرى از مخلوقين مانند جن يا نسناس ـ حسب اختلاف اقوال ـ باشد، زيرا مراد از خليفه در اين آيه شخص آدم نيست بلکه نسل او است، چنانکه از، اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفک الدماء برمى آيد. | ||
و در مورد آيه دوم، مستخلف عنه پيغمبران قبل از داود باشد | و در مورد آيه دوم، مستخلف عنه پيغمبران قبل از داود باشد که در ميان مردم قضاوت و حکومت مى کرده اند. | ||
اما برخى از مفسرين خواسته اند بگويند: مستخلف عنه در هر دو مورد خداوند است، هر چند در مورد آيه دوم اين معنى با وضوح بيشترى استفاده مي شود، زيرا مستخلف فيه ( | اما برخى از مفسرين خواسته اند بگويند: مستخلف عنه در هر دو مورد خداوند است، هر چند در مورد آيه دوم اين معنى با وضوح بيشترى استفاده مي شود، زيرا مستخلف فيه (کارى که مورد خلافت قرار گرفته) قضاوت است و قضاوت و حکومت از آن خداوند است که «ان الحکم الاّ لله». | ||
حتى برخى پا فراتر نهاده مى گويند: | حتى برخى پا فراتر نهاده مى گويند: | ||
نه تنها حضرت آدم و حضرت داود | نه تنها حضرت آدم و حضرت داود بلکه عموم افراد بشر خليفة الله مي باشند، بدليل اين دو آيه و آيه: «وَهُوَ الَّذِي جَعَلَکُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ» <ref>انعام: 165 </ref> و« ثُمَّ جَعَلْنَاکُمْ خَلَائِفَ فِي الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ....» <ref> يونس:14 </ref> | ||
و در مقام توضيح اين مدعى گاه ميگويند: | و در مقام توضيح اين مدعى گاه ميگويند: | ||
مراد از تعليم اسماء در آيه (و علم آدم الاسماء) وديعه نهادن اين علم در انسان است. | مراد از تعليم اسماء در آيه (و علم آدم الاسماء) وديعه نهادن اين علم در انسان است. چنانکه آثارش تدريجا و دائما از انسان، نسلا بعد نسل بروز و ظهور کند. و گاه ميگويند: انسان هر چند ضعيف و ناتوان آفريده شده ولى داراى حسّ و شعور است و با آن دو در کائنات تصرف مى کند و آنها را زير سلطه خويش مى کشد، لذا وى داراى اين همه اختراعات عجيبه شده، و در آينده بجائى خواهد رسيد که نميتوان حساب کرد. | ||
و گاه مى گويند: | و گاه مى گويند: | ||
خداوند داراى اسماء حسنى و صفات عليا است، و بشر در تمامى آنها خليفه و جانشين خدا در زمين است و در تمام شئون خويش | خداوند داراى اسماء حسنى و صفات عليا است، و بشر در تمامى آنها خليفه و جانشين خدا در زمين است و در تمام شئون خويش کارهاى خدا را حکايت ميکند و مظهر اسماء و صفات حق است، هر چند اکمل و اتم آن صفات در خدا است و به انسانها مقدارى از آنها عطا شده است، و اين خلافت شامل تمام انسانها است اعم از نيک و بد، مؤمن و کافر، بدکار و نيکوکار. | ||
مثلاً: خالق، رازق، عليم، قادر، سميع، بصير، رحيم، | مثلاً: خالق، رازق، عليم، قادر، سميع، بصير، رحيم، حکيم...از اسماء حق تعالى است; بشر در تمام اين صفات و اسماء جانشين خدا است، خداوند همه را خلق کرده بشر نيز، مثلاً ساختمان، کار خانه و غيره را خلق ميکند، خدا روزى ميدهد بشر نيز براى اولاد خود روزى فراهم ميکند، دانا است، قدرت دارد، ميشنود، مى بيند...اينها همه جانشينى از حضرت حق تعالى است. | ||
اين بود اجمالى از سخنان قائلين بجانشينى انسان از خداوند. <ref>تفسير الميزان ذيل آيات مربوطه و تفسير المنار ج 1 ص 258 ـ 260</ref> | اين بود اجمالى از سخنان قائلين بجانشينى انسان از خداوند. <ref>تفسير الميزان ذيل آيات مربوطه و تفسير المنار ج 1 ص 258 ـ 260</ref> |