۸٬۱۴۴
ویرایش
Mohsenmadani (بحث | مشارکتها) |
Mohsenmadani (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
یکم) بین شرق و غرب تفاوت مطلق و منظم وجود دارد. دوم) بازنمایی¬های غرب از شرق نه بر واقعیت جوامع شرقی، بلکه بر تفاسیر ذهنی استوار است. سوم) شرق تغییرناپذیر و یکنواخت است و قادر به تبیین هویت خود نیست. چهارم) شرق وابسته و فرمانبردار است <ref>(سعید، 1377، ص77)</ref>. عبدالله محمد معتقد است که مکتب شرقشناسی مدرن مبتنی بر سه محور اصلی است که عبارتاند از: «تهدید مسلمانان متعصب، حتمیبودن پیروزی غربگرایان و حق اسرائیل»؛ لذا بیشتر وابستگان به این مکتب، یهودیان و صهیونیستها یا هواداران آنها هستند <ref>(عبدالله، 1395)</ref>. | یکم) بین شرق و غرب تفاوت مطلق و منظم وجود دارد. دوم) بازنمایی¬های غرب از شرق نه بر واقعیت جوامع شرقی، بلکه بر تفاسیر ذهنی استوار است. سوم) شرق تغییرناپذیر و یکنواخت است و قادر به تبیین هویت خود نیست. چهارم) شرق وابسته و فرمانبردار است <ref>(سعید، 1377، ص77)</ref>. عبدالله محمد معتقد است که مکتب شرقشناسی مدرن مبتنی بر سه محور اصلی است که عبارتاند از: «تهدید مسلمانان متعصب، حتمیبودن پیروزی غربگرایان و حق اسرائیل»؛ لذا بیشتر وابستگان به این مکتب، یهودیان و صهیونیستها یا هواداران آنها هستند <ref>(عبدالله، 1395)</ref>. | ||
مستشرقان پیشینه و قدمت فرهنگی و تمدنی شرق را می¬دانند؛ بااین¬حال برای شالوده¬ریزی فرهنگی- سیاسی برای غرب، احتیاج به «دیگری» دارند تا با خوار و بدوی شمردن و تحقیر نمودهای فرهنگی آن، اینگونه القا کنند که تفکر غربی نسبت به مسائل طبیعی، عینی و تجربی و فرهنگ شرق، تخیلی است و جوامع شرقی با حفظ این تفکر و فرهنگ برای ادامة حیات خود عقب¬مانده خواهد شد و لذا اگر شرق میخواهد به قافلة علم و تمدن بپیوندد، باید از لحاظ ماده و صورت و ظاهر و باطن غربی شود و این¬گونه است که با بد جلوهدادن شرق اسلامی و ارزش¬های آن، سعی میکنند به غرب مرکزیت ببخشند. از این منظر، شرق و شرق¬شناسی مدرن ساختة غرب و متناسب با منافع و سلیقة قدرت¬های استعماری غرب است. در این رویکرد، شرق با این اصول توصیف می¬شود: قابل اعتماد نبودن، فرودستی و تحقیرپذیری، عقبماندگی، ناعاقلی و بی¬منطقی، تابعیت¬پذیری و مطیعبودن شرق، تهدیدبودن اسلام برای غرب و تقابل اسلام و مسلمانان با یهودیان که در مقابلة فلسطین با اسرائیل نمایان شده است <ref>(ایزدی،1387، ص13)</ref>. | مستشرقان پیشینه و قدمت فرهنگی و تمدنی شرق را می¬دانند؛ بااین¬حال برای شالوده¬ریزی فرهنگی- سیاسی برای غرب، احتیاج به «دیگری» دارند تا با خوار و بدوی شمردن و تحقیر نمودهای فرهنگی آن، اینگونه القا کنند که تفکر غربی نسبت به مسائل طبیعی، عینی و تجربی و فرهنگ شرق، تخیلی است و جوامع شرقی با حفظ این تفکر و فرهنگ برای ادامة حیات خود عقب¬مانده خواهد شد و لذا اگر شرق میخواهد به قافلة علم و تمدن بپیوندد، باید از لحاظ ماده و صورت و ظاهر و باطن غربی شود و این¬گونه است که با بد جلوهدادن شرق اسلامی و ارزش¬های آن، سعی میکنند به غرب مرکزیت ببخشند. از این منظر، شرق و شرق¬شناسی مدرن ساختة غرب و متناسب با منافع و سلیقة قدرت¬های استعماری غرب است. در این رویکرد، شرق با این اصول توصیف می¬شود: قابل اعتماد نبودن، فرودستی و تحقیرپذیری، عقبماندگی، ناعاقلی و بی¬منطقی، تابعیت¬پذیری و مطیعبودن شرق، تهدیدبودن اسلام برای غرب و تقابل اسلام و مسلمانان با یهودیان که در مقابلة فلسطین با اسرائیل نمایان شده است <ref>(ایزدی،1387، ص13)</ref>. | ||
==پانويس== | |||
{{پانویس|2}} |