۱٬۷۴۱
ویرایش
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
=گفتار دوم: تبیین ناسیونالیسم و ملّیگرایی= | =گفتار دوم: تبیین ناسیونالیسم و ملّیگرایی= | ||
==1ـ سیر رشد و تكامل ناسیونالیسم== | ==1ـ سیر رشد و تكامل ناسیونالیسم== | ||
ناسیونالیسم ابتدا در قرن14 تا 17 در واكنش علیه سلطه كلیسای كاتولیك و امپراطوری روم پیدا شد و در اواخر قرن هجدهم با روندی تکاملی به شكل یك ایدئولوژی در آمد. در اواسط قرن 19 سراسر اروپا به ویژه آلمان و ایتالیا، امپراتوریهای چند قومی اتریش، مجارستان، پروس، روسیه و عثمانی را فرا گرفت، كه در نوع افراطی خود رژیمهای توتالیتری مانند نازیسم در آلمان و فاشیسم در ایتالیا را باعث شد. دوران رشد ناسیونالیسم را دوران بیداری ملی نیز نامیدهاند. | ناسیونالیسم ابتدا در قرن14 تا 17 در واكنش علیه سلطه كلیسای كاتولیك و امپراطوری روم پیدا شد و در اواخر قرن هجدهم با روندی تکاملی به شكل یك ایدئولوژی در آمد. در اواسط قرن 19 سراسر اروپا به ویژه آلمان و ایتالیا، امپراتوریهای چند قومی اتریش، مجارستان، پروس، روسیه و عثمانی را فرا گرفت، كه در نوع افراطی خود رژیمهای توتالیتری مانند نازیسم در آلمان و فاشیسم در ایتالیا را باعث شد. دوران رشد ناسیونالیسم را دوران بیداری ملی نیز نامیدهاند. <ref>آشوری، پیشین، ص 319</ref> با آغاز قرن بیستم سه جریان ناسیونالیسم عربی، ایرانی و ترك در منطقه خاورمیانه شكل گرفت. <ref>جیكوب، 1382ش، ص8ـ7</ref> حس ناسیونالیستی ایرانی، با شكست ایرانیان از روسها و انقلاب مشروطه شروع شد و به انواع مختلفی درآمد: «الف ـ ناسیونالیسم متجدد، رادیكال؛ ب ـ لیبرال، دموكراتیك؛ ج ـ محافظهكار» ه<ref>مایون، 1384ش، ص 125ـ 129</ref> بعد از مشروطه، ناسیونالیسم تجزیهكننده (ترك و كرد) و پس از آن ناسیونالیسم وحدتبخش ملت ایران(موازنه منفی مصدق و موازنهعدمی مدرس) قابل بیان است. دورههای رشد گونههای ناسیونالیزم را در جهان، به صورت گذرا مرور میکنیم: | ||
الف. انقلاب کبیر فرانسه؛ ایدئولوژی ناسیونالیستی از جنین این انقلاب زاده شد و از بستر تودهواری آن رها شده و هیچ كس نتوانسته آن را به جای خود برگرداند. | الف. انقلاب کبیر فرانسه؛ ایدئولوژی ناسیونالیستی از جنین این انقلاب زاده شد و از بستر تودهواری آن رها شده و هیچ كس نتوانسته آن را به جای خود برگرداند. ع<ref>لوی، 1374ش، ج1، ص62</ref> | ||
ب. جنگ جهانی اول، پدیده قیمومیتسازی و اصل خودمختاری ملی؛ جنگ جهانی دوم و گسترش استعمارگری؛ | ب. جنگ جهانی اول، پدیده قیمومیتسازی و اصل خودمختاری ملی؛ جنگ جهانی دوم و گسترش استعمارگری؛ | ||
ج. خودآگاهی ملتها و استقلالطلبی؛ ناسیونالیزم حاصل پیدایش خودآگاهی و خوداتكایی جوامع به بلوغ رسیده میباشد، كه در جهت حركت به سوی پدیده «ملت سازی» است؛ | ج. خودآگاهی ملتها و استقلالطلبی؛ ناسیونالیزم حاصل پیدایش خودآگاهی و خوداتكایی جوامع به بلوغ رسیده میباشد، كه در جهت حركت به سوی پدیده «ملت سازی» است؛<ref>Hans Kohn, 1967, p.76</ref> شکست نظام سرمایهداری دولتی بلوک شرق و رشد ملیگرایی و استقلال اقلیتهای ملی شوروی سابق، از دیگر دورههای پیدایش ملیگرایی قلمداد میشود؛ | ||
د. از دهه 1960 به بعد، اعتراضات برای خودمختاری ملی و به رسمیت شناختن حقوق نژادی صورت گرفت، که از آن جمله میتوان به اعتراضات | د. از دهه 1960 به بعد، اعتراضات برای خودمختاری ملی و به رسمیت شناختن حقوق نژادی صورت گرفت، که از آن جمله میتوان به اعتراضات [[باسکها]](Basques)،[[کاتولیک]]ها، سیاهپوستان آمریکا، فرانسویزبانان ایالتکبک(Quebec)، و [[کورسیکا]](Corsica) اشاره کرد؛ | ||
هـ رشد | هـ رشد [[اومانیسم]]، ترویج خوداتكایی ملی، توجه دولتها و جوامع به دموكراسی و ایجاد حس آزادی خواهی. | ||
==2ـ ناسیونالیسم و حاكمیت سیاسی== | ==2ـ ناسیونالیسم و حاكمیت سیاسی== | ||
ناسیونالیسم نوعی آگاهی جمعی است؛ یعنی آگاهی تعلق به ملت، كه آنرا آگاهی ملی خوانند. | [[ناسیونالیسم]] نوعی آگاهی جمعی است؛ یعنی آگاهی تعلق به ملت، كه آنرا آگاهی ملی خوانند. <ref>آقابخشی، 1374ش، ص 219</ref> آگاهی ملی اغلب پدیدآورنده حس وفاداری افراد به عناصر ملت میشود. <ref>آشوری، پیشین، ص 319</ref> ناسیونالیسم ایدئولوژیی است كه «دولت ملی» را عالیترین شكل سازمان سیاسی میداند. اصل اساسی ناسیونالیسم حاكمیتملی است، كه در بیشتر قوانین اساسی اروپایی و شبهاروپایی آمده است. <ref>داوری، پیشین، ص 169</ref> رشد ملتباوری باعث شد كه اصل «حاكمیت ملی» در جهان بهرسمیت شناخته شود. <ref>آشوری، پیشین</ref> ایدئولوژیها به طور كلی و ناسیونالیسم به خصوص، در ملتها «ارزشها» و «روش زندگیمخصوص به خود»(A National way of looking at life) ایجاد میكنند، كه بشرمحبوس آنها میگردد. <ref>Finer, S. The Man on the horseback,(New York: Praeger 1962, P. 211)</ref> این حالت در سطح داخلی و روابط بینالملل بهگونههای مختلف ظهور مییابد: | ||
الفـ برخی از ملتها ممكن است الفاظ دیپلماتیك را با تفاسیر مختلف فهم كنند، مثلاً برخی یك حركت را «تجاوز» بدانند، اما بعضی دیگر آن را «دفاع» بخوانند | الفـ برخی از ملتها ممكن است الفاظ دیپلماتیك را با تفاسیر مختلف فهم كنند، مثلاً برخی یك حركت را «تجاوز» بدانند، اما بعضی دیگر آن را «دفاع» بخوانند<ref>بهزادی، 1354ش، ص 102</ref> حمله شوروی سابق به اروپای شرقی، افغانستان و... و حمله آمریكا به ویتنام، عراق، افغانستان و...، و دیگر اشغالگریها را میتوان نمونه آورد. | ||
بـ طبق «ارزشهای ایجاد شده» كشوری معتقد میشود كه ایدئولوژی آن حق است و تلاش میكند نظام سیاسی، اخلاقی و ارزشهای خود را در سطح بینالملل حاكم نماید. | بـ طبق «ارزشهای ایجاد شده» كشوری معتقد میشود كه ایدئولوژی آن حق است و تلاش میكند نظام سیاسی، اخلاقی و ارزشهای خود را در سطح بینالملل حاكم نماید. <ref>پیشین، ص103</ref> صدور ایدئولوژی كمونیسم شوروی سابق، گسترش لیبرالیسم و دموكراسی آمریكایی، ایجاد پان عربیسم، پان تركیسم و... در قالب این دیدگاه قابل تبیین است. | ||
==3ـ گونههای ناسیونالیسم بر پایه مبانی نظری و فلسفی== | ==3ـ گونههای ناسیونالیسم بر پایه مبانی نظری و فلسفی== | ||
===الفـ ناسیونالیسم منفی=== | ===الفـ ناسیونالیسم منفی=== | ||
ناسیونالیسم اگر از یک علاقه طبیعی به وطن و... فراتر رفته و به عنوان یک ایدئولوژی و شبه مذهب در آید و بر یک نوع تعصب و بیمنطقی استوار باشد، منفی خواهد بود. انواع ملیگرایی منفی را به طور خلاصه تبیین میكنیم: | ناسیونالیسم اگر از یک علاقه طبیعی به وطن و... فراتر رفته و به عنوان یک ایدئولوژی و شبه مذهب در آید و بر یک نوع تعصب و بیمنطقی استوار باشد، منفی خواهد بود. انواع ملیگرایی منفی را به طور خلاصه تبیین میكنیم: | ||
1ـ ناسیونالیسم توسعهطلب و مدنی؛ درونمایه آن نظامیگری و توسعهطلبی جمعی نسبت بهدیگران است، كه با خودمختاری ملی مغایرت دارد. | 1ـ ناسیونالیسم توسعهطلب و مدنی؛ درونمایه آن نظامیگری و توسعهطلبی جمعی نسبت بهدیگران است، كه با خودمختاری ملی مغایرت دارد. <ref>آصف، پیشین</ref> ناسیونالیسم مدنی، التزام به «خودمختاری» همگانی توسط توده مردم است. <ref>معظمپور، 1383، ص 271</ref> | ||
2ـ ناسیونالیسم توتالیتر یا انحصارگرا(Exclusivist).؛ در این ایده به دلایل مذهبی، نژادی، قومی و...، كسانی را از شهروندی كامل و امتیازات محروم میدارند. | 2ـ ناسیونالیسم توتالیتر یا انحصارگرا(Exclusivist).؛ در این ایده به دلایل مذهبی، نژادی، قومی و...، كسانی را از شهروندی كامل و امتیازات محروم میدارند. <ref>پیشین</ref> [[توتالیتاریانیسم]] Totalitarianism).) صفت رژیمهایی با مشخصات زیر است: نظارت دولت بر جنبههای اقتصادی و اجتماعی، انحصار قدرت سیاسی، سیستم تكحزبی، دستیازی به زور، تشکیل جامعه بر اساس ایدئولوژی حزبی، از میان بردن آزادیهای فردی. نازیسم آلمان و فاشیسم ایتالیا نمونههای عالی نظامهای توتالیتر بودند. <ref>آشوری، پیشین، ص 24؛ بهزادی، پیشین، ص 145</ref> | ||
3ـ ناسیونالیسم جداییطلب و قومی؛ دولت موجود را یك قدرت امپریالیستی میداند و خواهان جدایی قلمروی ملی از آن دولت و تشكیل یك دولت ملی است. | 3ـ ناسیونالیسم جداییطلب و قومی؛ دولت موجود را یك قدرت امپریالیستی میداند و خواهان جدایی قلمروی ملی از آن دولت و تشكیل یك دولت ملی است. <ref>معظمپور، پیشین</ref> ناسیونالیسم قومی؛ گروه قومی را برای برقراری حاكمیت دولتی یا حفظ آن بسیج میكند <ref>ماتیل، 1384ش، ج1، ص576</ref> زیرا در ناسیونالیسم امكان بالقوه جلب توده عظیمی از مردم نهفته است. (بیل و لوئیس، 1372ش، ص39). | ||
4ـ ناسیونالیسم لیبرال؛ از اصـول آزادی، بـرابـری و برادری دفاع، و از خودمختاری گروههای خاصی هواخواهی میكند. (Duchacek/Thompson, 1960, P. 66-84)این پدیده در ایـتـالیـا و آلمـان بـهگونه افـراطـی، به برتری نـژاد و ایـدئولوژی حـزب خـاص انـجـامید. (ماتیل، پیشین، ص 434-666). این نظریه توسط رسو، لاك، ولتر و جفرسون پشتیبانی میشد. اعلامیه استقلال آمریكا، سند ناسیونالیزم لیبرال بهشمار میرود. (بهزادی، پیشین، ص 138). | 4ـ ناسیونالیسم لیبرال؛ از اصـول آزادی، بـرابـری و برادری دفاع، و از خودمختاری گروههای خاصی هواخواهی میكند. (Duchacek/Thompson, 1960, P. 66-84)این پدیده در ایـتـالیـا و آلمـان بـهگونه افـراطـی، به برتری نـژاد و ایـدئولوژی حـزب خـاص انـجـامید. (ماتیل، پیشین، ص 434-666). این نظریه توسط رسو، لاك، ولتر و جفرسون پشتیبانی میشد. اعلامیه استقلال آمریكا، سند ناسیونالیزم لیبرال بهشمار میرود. (بهزادی، پیشین، ص 138). | ||
5ـ ناسیونالیسم افراطی؛ الفـ نژادی و فاشیستی؛ نژادپرستی دكترین انكار حقوق سیاسی، مدنی و اجتماعی، برآن است كه دیگری شخص پست است. (گیبرنا، 1378ش، ص 149). فاشیسم (Fascism) در لغت از کلمه ایتالیایی «فاشیو» (Fasio) بهمعنای دستهگل و گیاه گرفته شده است و در اصطلاح، نام مجمع رزمندگان ایتالیایی جنگ جهانی اول است که موسولینی یکی از همین افراد بود. فاشیو، تعیینکننده گروهی است که دارای همبستگی عقیدتی هستند. (پازارگاد، بیتا، ص 6ـ125). برخی از مبانی نظری فاشیسم عبارت است از 1ـ نخبهمداری؛ 2ـ نژادگرایی؛ 3ـ توسعهطلبی و میلیتاریستی، ضد کمونیسم؛ 4ـ توسل به ارعاب و ترور؛ 5ـ سیستم تک حزبی. (گیلبرت، 1371ش، ص 8؛ بشیریه، 1374ش، ص24ـ319). | 5ـ ناسیونالیسم افراطی؛ الفـ نژادی و فاشیستی؛ نژادپرستی دكترین انكار حقوق سیاسی، مدنی و اجتماعی، برآن است كه دیگری شخص پست است. (گیبرنا، 1378ش، ص 149). فاشیسم (Fascism) در لغت از کلمه ایتالیایی «فاشیو» (Fasio) بهمعنای دستهگل و گیاه گرفته شده است و در اصطلاح، نام مجمع رزمندگان ایتالیایی جنگ جهانی اول است که موسولینی یکی از همین افراد بود. فاشیو، تعیینکننده گروهی است که دارای همبستگی عقیدتی هستند. (پازارگاد، بیتا، ص 6ـ125). برخی از مبانی نظری فاشیسم عبارت است از 1ـ نخبهمداری؛ 2ـ نژادگرایی؛ 3ـ توسعهطلبی و میلیتاریستی، ضد کمونیسم؛ 4ـ توسل به ارعاب و ترور؛ 5ـ سیستم تک حزبی. (گیلبرت، 1371ش، ص 8؛ بشیریه، 1374ش، ص24ـ319). |
ویرایش