۸۷٬۹۰۶
ویرایش
Mohsenmadani (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ي' به 'ی') |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
''' | '''صارلیه''' از فرق «شبک» و «[[غلاة]]» هستند که در [[عراق]] در اطراف موصل ساکن اند و به زبانى آمیخته از کردى، پارسى، ترکى و نیز عربی سخن مى گویند. | ||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
یکی از دانشمند معروف [[عراق]] نوشته است که | یکی از دانشمند معروف [[عراق]] نوشته است که صارلیه قبیله اى از ترکمانان هستند که از اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم هجری قمری در این نواحى زندگى مى کردند و سارلو خوانده مى شدند. تیمور در لشکرکشى خود عده ای از ایشان را به قتل رساند و سلطان احمد جلایر در سال 795 هجرى قمری به این قوم حمله کرد و از آنان باج گرفت. بنابراین اگر این فرقه نام خود را مشتق از صارت الجنة لى گرفته اند درست نیست و سخنى خرافى و ساختگى است و باید آنان را با حرف سین و سارلو خواند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 295 | ||
</ref> | </ref> | ||
==آیین== | ==آیین== | ||
ایشان از [[غلات شیعه]] اند. [[نماز]] نمى خوانند. [[روزه]] نمى گیرند. هنگام درو محصول، شیخ آن ها می آید و [[بهشت]] را بر آنان عرضه مى کند و آن ها مطابق با مقدار ثروت خود چند زرعى از بهشت را از وى مى خرند و در نتیجه شیخ سندى در اختیارشان قرار می دهد که در آن نوشته شده است: «این مقدار از زمین بهشت را نقدا به فلان، پسر فلان فروختم»، سپس آن سند را با انگشترى خود مهر کرده به مشترى تحویل مى دهد تا بعد از مرگ آن را همراه با متوفی ذفن کنند و او سند را به دربان بهشت نشان دهد و زمینى را که خریده است تحویل بگیرد. | |||
==علت نام گذاری== | ==علت نام گذاری== | ||
آن چه بین عوام رایج است سبب نام گذاری این فرقه به صارلیه بهشت فروشى است و می گویند که: صارت الجنة لى | آن چه بین عوام رایج است سبب نام گذاری این فرقه به صارلیه بهشت فروشى است و می گویند که: صارت الجنة لى بالابتیاع یعنى بهشت در نتیجه این نوع معامله در اختیار من قرار گرفت. | ||
==اعتقادات== | ==اعتقادات== | ||
از شعائر صارلیه آن است که در آغاز هر سال قمرى هر مردی که دارای همسر است می بایستی | از شعائر صارلیه آن است که در آغاز هر سال قمرى هر مردی که دارای همسر است می بایستی باید خروسى را بکشد و با برنج یا گندم یا طعام دیگری طبخ کند و سفره بزرگى بگستراند مردان در طرفى و زنان طرف دیگر بنشینند و شیخ ایشان بیاید و طعام حاضر در سفره را تبرک کند، آن سفره را خوان محبت نامیده اند و چون سفره برچیده شود چراغ ها را خاموش کرده مردان و زنان به هم آویزند و آن شب را [[لیلة الکفشه]] خوانند زیرا کفش در لغت ایشان به معناى گرفتن است. البته پیروان این فرقه چنین امری را انکار می کنند. <ref>صراف احمد حامد. کتاب الشبک، ص140و219</ref> صارلیه معتقدند که شیخ نباید سبیل و ریش خود را بتراشد از این جهت می بایستی ریش او از دیگر ریش ها بلند تر باشد و اگر بخواهد به سفر برود، ریش خود را در کیسه اى قرار دهد تا باد آن را پراکنده نکند.در نزد صارلیه طلاق جایز نیست و همچنین کتاب دینى ایشان، به زبان پارسى است و شغل و کارشان کشاورزى است.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 295 | ||
</ref> | </ref> | ||