پرش به محتوا

فارابی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۳ نوامبر ۲۰۲۱
جز
جایگزینی متن - 'ي' به 'ی'
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک')
جز (جایگزینی متن - 'ي' به 'ی')
خط ۶۰: خط ۶۰:
ابونصر محمد بن طرحان فارابی مشهور به <big>معلم ثانی</big> تقریبا در سال ۲۵۹هجری قمری در روستایی با نام وسیج در نزدیکی فاراب چشم به جهان گشود. فاراب نام شهر بزرگی در اطراف رود سیحون بوده است و چون وسیج در نزدیکی آن شهر قرار داشته، این فیلسوف فرزانه در زمان حیات خویش ملقب به فارابی گردید. <ref>حلبی، علی اصغر، تاریخ فلاسفه ایرانی، انتشارات زوار، چاپ دوم، تهران، ۱۳۶۱، ص۹۹</ref>
ابونصر محمد بن طرحان فارابی مشهور به <big>معلم ثانی</big> تقریبا در سال ۲۵۹هجری قمری در روستایی با نام وسیج در نزدیکی فاراب چشم به جهان گشود. فاراب نام شهر بزرگی در اطراف رود سیحون بوده است و چون وسیج در نزدیکی آن شهر قرار داشته، این فیلسوف فرزانه در زمان حیات خویش ملقب به فارابی گردید. <ref>حلبی، علی اصغر، تاریخ فلاسفه ایرانی، انتشارات زوار، چاپ دوم، تهران، ۱۳۶۱، ص۹۹</ref>


ابن ابی اصیبعه می‌گوید:محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان از شهر فاراب است و آن شهری است از بلاد ترک، در سرزمین [[خراسان]]، که در آن روزگار بسیار گسترده‌تر از خراسان فعلی بود.» <ref>عيون الابناء فى طبقات الاطباء، ج 2، ص 143</ref>  
ابن ابی اصیبعه می‌گوید:محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان از شهر فاراب است و آن شهری است از بلاد ترک، در سرزمین [[خراسان]]، که در آن روزگار بسیار گسترده‌تر از خراسان فعلی بود.» <ref>عیون الابناء فى طبقات الاطباء، ج 2، ص 143</ref>  
ابن خلکان می‌گوید:«فاراب را در زمان وی اطراز می‌نامیدند و این شهری آباد و نزدیک به تمدن [[چین]] بوده است و اهالی آن، از قرن سوم هجری، بعد از حمله نوح سامانی به [[اسلام]] گرویدند». <ref>ابن خلکان، وفيات الاعيان، ص 100</ref>
ابن خلکان می‌گوید:«فاراب را در زمان وی اطراز می‌نامیدند و این شهری آباد و نزدیک به تمدن [[چین]] بوده است و اهالی آن، از قرن سوم هجری، بعد از حمله نوح سامانی به [[اسلام]] گرویدند». <ref>ابن خلکان، وفیات الاعیان، ص 100</ref>


در دوران سامانیان و عصر فارابی، ایران بسیار گسترده تر از امروز بود و بخش بزرگی از آسیای میانه، [[ماوراء النهر]] و [[افغانستان]]، جزء ایران و خراسان آن روز بود. <ref>معجم البلدان، ج 2، ص 350</ref>
در دوران سامانیان و عصر فارابی، ایران بسیار گسترده تر از امروز بود و بخش بزرگی از آسیای میانه، [[ماوراء النهر]] و [[افغانستان]]، جزء ایران و خراسان آن روز بود. <ref>معجم البلدان، ج 2، ص 350</ref>
خط ۷۷: خط ۷۷:
داوری اردکانی می گوید: فارابی فلسفه را چنان احیا و تجدید کرد که در آب و خاک عالم اسلام ریشه دوانید، رشد کرد و در همه جا سایه گسترد. این فلسفه از زمان فارابی تا عصر ما، در حوزه های علمی و دینی تدریس شده و می شود. <ref> اسلامیان، مرضیه؛ کشتی آرای، نرگس؛ گلستانی، سید هاشم؛واکاوی آراء تربیتی فارابی مؤسس فلسفه اسلامی، پژوهش در برنامه ریزی درسی، تابستان 1392، شماره 37 به نقل از فارابی فیلسوف فرهنگ، انتشارات سخن</ref>
داوری اردکانی می گوید: فارابی فلسفه را چنان احیا و تجدید کرد که در آب و خاک عالم اسلام ریشه دوانید، رشد کرد و در همه جا سایه گسترد. این فلسفه از زمان فارابی تا عصر ما، در حوزه های علمی و دینی تدریس شده و می شود. <ref> اسلامیان، مرضیه؛ کشتی آرای، نرگس؛ گلستانی، سید هاشم؛واکاوی آراء تربیتی فارابی مؤسس فلسفه اسلامی، پژوهش در برنامه ریزی درسی، تابستان 1392، شماره 37 به نقل از فارابی فیلسوف فرهنگ، انتشارات سخن</ref>


در شرح حالات او گفته شده که از مردم دوری می کردو پارسا و تهیدست بود و دیده نمی شد مگر اینکه به کتاب می نگریست یا رقعه هایی می نوشت. <ref>دانش پژوه، محمد تقی؛ دورنمایی از زندگی و اندیشه فارابی یا شالوده فارابی شناسی، مطالعات اسلامی، پاييز و زمستان 1354 - شماره 16 و 17</ref> فارابی را در دانش موسیقی سرآمد دانسته اند  
در شرح حالات او گفته شده که از مردم دوری می کردو پارسا و تهیدست بود و دیده نمی شد مگر اینکه به کتاب می نگریست یا رقعه هایی می نوشت. <ref>دانش پژوه، محمد تقی؛ دورنمایی از زندگی و اندیشه فارابی یا شالوده فارابی شناسی، مطالعات اسلامی، پاییز و زمستان 1354 - شماره 16 و 17</ref> فارابی را در دانش موسیقی سرآمد دانسته اند  


=فارابی در بغداد=
=فارابی در بغداد=
خط ۸۹: خط ۸۹:
=[[مذهب]] فارابی=
=[[مذهب]] فارابی=


اگر چه در عصر فارابی، ماوراء النهر و [[ترکستان]] و بخش اعظم شمال و شمال شرقیِ خراسان، [[سنی مذهب]] و پیرو [[مذهب شافعی]] بودند، <ref> حلبى، على اصغر، آل بويه و اوضاع زمان ايشان، ص 439</ref> اما در مورد فارابی، تقریباً اجماع نظر وجود دارد که [[شیعه]] است و مخالف جدی دراین باره وجود ندارد.  
اگر چه در عصر فارابی، ماوراء النهر و [[ترکستان]] و بخش اعظم شمال و شمال شرقیِ خراسان، [[سنی مذهب]] و پیرو [[مذهب شافعی]] بودند، <ref> حلبى، على اصغر، آل بویه و اوضاع زمان ایشان، ص 439</ref> اما در مورد فارابی، تقریباً اجماع نظر وجود دارد که [[شیعه]] است و مخالف جدی دراین باره وجود ندارد.  
برای پی بردن به حقیقت مذهب فارابی، سه راه وجود دارد:
برای پی بردن به حقیقت مذهب فارابی، سه راه وجود دارد:


خط ۹۸: خط ۹۸:
'''سوم''': اعمال و رفتار وی که از طریق نقل تاریخی بیان شده است.
'''سوم''': اعمال و رفتار وی که از طریق نقل تاریخی بیان شده است.


بسیاری از شرح حال نویسان در شیعی مذهب بودن فارابی تردید نکرده‌اند. صاحب [[اعیان الشیعه]] معتقد است:فارابی اولین فیلسوف در اسلام است و بعضی از معاصران گفته‌اند که فارابی با هیچ کس ارتباط نداشت مگر با اهل فضل از [[شیعیان]]، به خاطر جامعیت عقیده و مذهب. و گفته‌اند که هر کس درباره فارابی تأمل کند، درمی‌یابد که او از [[امامیه]] عدلیه و قائلان به [[عصمت]] ائمه (ع) است. <ref> امين، محسن، اعيان الشيعه، ج 43، ص 263</ref>
بسیاری از شرح حال نویسان در شیعی مذهب بودن فارابی تردید نکرده‌اند. صاحب [[اعیان الشیعه]] معتقد است:فارابی اولین فیلسوف در اسلام است و بعضی از معاصران گفته‌اند که فارابی با هیچ کس ارتباط نداشت مگر با اهل فضل از [[شیعیان]]، به خاطر جامعیت عقیده و مذهب. و گفته‌اند که هر کس درباره فارابی تأمل کند، درمی‌یابد که او از [[امامیه]] عدلیه و قائلان به [[عصمت]] ائمه (ع) است. <ref> امین، محسن، اعیان الشیعه، ج 43، ص 263</ref>
علامه شیخ [[آقا بزرگ طهرانی]] آورده است که از مواضعی از آثار فارابی روشن می‌شود که ایشان جزء امامیه عدلیه قائلان به عصمت [[ائمه (ع)]] بوده است. <ref>طهرانى، آقا بزرگ، الذريعه الى تصانيف الشيعه، ج 1، ص 33. براى اطلاع بيش‌تر، ر . ک: به روضات الجنات؛ تأسيس الشيعه</ref>
علامه شیخ [[آقا بزرگ طهرانی]] آورده است که از مواضعی از آثار فارابی روشن می‌شود که ایشان جزء امامیه عدلیه قائلان به عصمت [[ائمه (ع)]] بوده است. <ref>طهرانى، آقا بزرگ، الذریعه الى تصانیف الشیعه، ج 1، ص 33. براى اطلاع بیش‌تر، ر . ک: به روضات الجنات؛ تأسیس الشیعه</ref>


الفاخوری و الجر معتقدند که فلسفه فارابی، آمیزه‌ای از حکمت ارسطویی و نوافلاطونی است که رنگ اسلامی و به خصوص [[شیعه اثناعشری]] به خود گرفته است. او در منطق و طبیعیات، ارسطویی و در [[اخلاق]] و سیاست، افلاطونی و در ما بعد الطبیعه، قلوطینی است. <ref>الفاخورى، حنا و الجر، خليل، تاريخ فلسفه در جهان اسلام، ص 401</ref>
الفاخوری و الجر معتقدند که فلسفه فارابی، آمیزه‌ای از حکمت ارسطویی و نوافلاطونی است که رنگ اسلامی و به خصوص [[شیعه اثناعشری]] به خود گرفته است. او در منطق و طبیعیات، ارسطویی و در [[اخلاق]] و سیاست، افلاطونی و در ما بعد الطبیعه، قلوطینی است. <ref>الفاخورى، حنا و الجر، خلیل، تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ص 401</ref>


لاووست می‌گوید:«ویژگی‌هایی که فارابی درباره رئیس مدینه فاضله ذکر کرده است، همان ویژگی‌های شیعه در مورد [[امامان]] و مخصوصاً [[امام علی (ع)]] اولین امام و یکی از [[صحابه]] پیامبر و جانشین [[شرعی]] او است سپس این که رئیس مدینه فاضله می‌تواند از افاضه عقل فعال برخوردار باشد و با آن متحد گردد. بنابراین، نبی و [[امام]]، هر دو دارای نفس برتر هستند و از فیض قدسی برخوردارند و عنایت الهی شامل آن‌ها می‌شود. این همان دیدگاهی است که شیعه به آن معتقد است. <ref>عبدالسلام بن عبدالعالى، الفلسفه السياسيه عندالفاربى، ص 25</ref>
لاووست می‌گوید:«ویژگی‌هایی که فارابی درباره رئیس مدینه فاضله ذکر کرده است، همان ویژگی‌های شیعه در مورد [[امامان]] و مخصوصاً [[امام علی (ع)]] اولین امام و یکی از [[صحابه]] پیامبر و جانشین [[شرعی]] او است سپس این که رئیس مدینه فاضله می‌تواند از افاضه عقل فعال برخوردار باشد و با آن متحد گردد. بنابراین، نبی و [[امام]]، هر دو دارای نفس برتر هستند و از فیض قدسی برخوردارند و عنایت الهی شامل آن‌ها می‌شود. این همان دیدگاهی است که شیعه به آن معتقد است. <ref>عبدالسلام بن عبدالعالى، الفلسفه السیاسیه عندالفاربى، ص 25</ref>


استاد عبدالله نعمه با تأکید بر مطلب فوق می‌گوید:«شروط و حدود و اوصافی که برای رئیس مدینه فاضله شمرده است، همان اوصافی است که پیامبر و ائمه(ع) از نظر شیعه باید متصف بدان باشند؛ مثلاً می‌گوید:رئیس مدینه فاضله باید به مقتضای طبیعت و فطرت، شایسته مقامی باشد که به او سپرده می‌شود.» <ref> نعمه، عبدالله ، فلاسفه شيعه، ص 403</ref>
استاد عبدالله نعمه با تأکید بر مطلب فوق می‌گوید:«شروط و حدود و اوصافی که برای رئیس مدینه فاضله شمرده است، همان اوصافی است که پیامبر و ائمه(ع) از نظر شیعه باید متصف بدان باشند؛ مثلاً می‌گوید:رئیس مدینه فاضله باید به مقتضای طبیعت و فطرت، شایسته مقامی باشد که به او سپرده می‌شود.» <ref> نعمه، عبدالله ، فلاسفه شیعه، ص 403</ref>


بنابراین، شرایط و اوصافی که فارابی برای رئیس مدینه بر می‌شمارد، بر اساس تفکر شیعیِ وی است. او در [[تحصیل السعاده]] و دیگرکتاب‌های سیاسیِ خود معتقد است:<big>امام</big> و <big>واضع نوامیس</big>، <big>ملک مطلق</big>، <big>فیلسوف کامل</big> و <big>رئیس اول</big> معنای واحد دارند.
بنابراین، شرایط و اوصافی که فارابی برای رئیس مدینه بر می‌شمارد، بر اساس تفکر شیعیِ وی است. او در [[تحصیل السعاده]] و دیگرکتاب‌های سیاسیِ خود معتقد است:<big>امام</big> و <big>واضع نوامیس</big>، <big>ملک مطلق</big>، <big>فیلسوف کامل</big> و <big>رئیس اول</big> معنای واحد دارند.
خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:
6. عنایت ویژه الهی و ارتباط خاص با [[خداوند]] از طریق عقل فعال.
6. عنایت ویژه الهی و ارتباط خاص با [[خداوند]] از طریق عقل فعال.


7. عدم شرطیت بسط الید و امکانات قیام در ثبوت امامت. <ref> تحصيل السعاده ص 92 ـ 97؛ السياسة المدنيه، ص 79 ؛ آراء اهل المدينة الفاضله، ص 125</ref>
7. عدم شرطیت بسط الید و امکانات قیام در ثبوت امامت. <ref> تحصیل السعاده ص 92 ـ 97؛ السیاسة المدنیه، ص 79 ؛ آراء اهل المدینة الفاضله، ص 125</ref>


=اندیشه فارابی=
=اندیشه فارابی=
Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۳۸۰

ویرایش