۲۱٬۸۹۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
باب سوّم: در بيان تفصيل عقايد فرقهها و اهل اهواء و اشتباهات فرق است. در اين باب به تفصيل از فرق سخن گفته شده است. او ابتدا از روافض آغاز مىكند كه احتمالا در زمان وى از اهميّت قابل توجّهى برخوردار بوده است. پس از آن از خوارج و معتزله و مرجئه بحث كرده است. فرقههاى نجاريّه و جهميّه و بكريّۀ، از فرقههایى هستند كه به اختصار بدانها اشاره شده است. | باب سوّم: در بيان تفصيل عقايد فرقهها و اهل اهواء و اشتباهات فرق است. در اين باب به تفصيل از فرق سخن گفته شده است. او ابتدا از روافض آغاز مىكند كه احتمالا در زمان وى از اهميّت قابل توجّهى برخوردار بوده است. پس از آن از خوارج و معتزله و مرجئه بحث كرده است. فرقههاى نجاريّه و جهميّه و بكريّۀ، از فرقههایى هستند كه به اختصار بدانها اشاره شده است. | ||
باب چهارم ويژه فرقههایى است كه منسوب به اسلامند؛ ولى از ديدگاه مؤلّف خارج از اسلامند. برخى از اين فرقهها عبارتند از: [[سبائيه]]، [[بيانيه]]، [[مغيريه]]، [[خطابيه]]، [[يزيديه]]، [[باطنيه]] و.... | باب چهارم ويژه فرقههایى است كه منسوب به اسلامند؛ ولى از ديدگاه مؤلّف خارج از اسلامند. برخى از اين فرقهها عبارتند از: [[سبائيه]]، [[بيانيه]]، [[مغيريه]]، [[خطابيه]]، [[يزيديه]]، [[باطنيه]] و.... | ||
باب پنجم درباره گروهى است كه - به باور مؤلف- فرقه ناجيهاند و آنها [[اهلسنت]] و جماعتند. | باب پنجم درباره گروهى است كه - به باور مؤلف- فرقه ناجيهاند و آنها [[اهلسنت]] و جماعتند. | ||
در فصل دوم، اين باب مؤلف به بيان اصولى كه اهل سنت و جماعت بر آن گردآمدهاند، پرداخته و در يكى ديگر از فصول اين باب به بيان فضائل اهل سنت مىپردازد. | در فصل دوم، اين باب مؤلف به بيان اصولى كه اهل سنت و جماعت بر آن گردآمدهاند، پرداخته و در يكى ديگر از فصول اين باب به بيان فضائل اهل سنت مىپردازد.<br> | ||
= نقد کتاب = | |||
اين كتاب با شهرتى كه دارد، با توجّه به آميختگى آن به تعصّب و يکسونگرى، فاقد اعتبار علمى است. علاّمه امينى مطالب اين كتاب را به نقد كشيده و بىاعتبارى آن را برملا ساخته است(الغدير؛ج 3 ص91). گويا روى كار آمدن آل بويه و گسترش نفوذ شيعه در بغداد، در نگارش كتاب بىتأثير نبوده است؛ چرا كه صفحات كتاب روشنگر آن است كه مؤلّف در بىاعتبار سازى شيعه از هيچ كوششى دريغ نمىورزد.<br> | اين كتاب با شهرتى كه دارد، با توجّه به آميختگى آن به تعصّب و يکسونگرى، فاقد اعتبار علمى است. علاّمه امينى مطالب اين كتاب را به نقد كشيده و بىاعتبارى آن را برملا ساخته است(الغدير؛ج 3 ص91). گويا روى كار آمدن آل بويه و گسترش نفوذ شيعه در بغداد، در نگارش كتاب بىتأثير نبوده است؛ چرا كه صفحات كتاب روشنگر آن است كه مؤلّف در بىاعتبار سازى شيعه از هيچ كوششى دريغ نمىورزد.<br> | ||