۸٬۱۵۹
ویرایش
Mohsenmadani (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohsenmadani (بحث | مشارکتها) (←عقاید) |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
==عقاید== | ==عقاید== | ||
به طورى كه از منابع مختلف بر مى آيد، عقايد ايشان آميخته اى از عقايد دينى ايرانى پيش از اسلام و اعتقادات غلاة شيعه بوده است. | به طورى كه از منابع مختلف بر مى آيد، عقايد ايشان آميخته اى از عقايد دينى ايرانى پيش از [[اسلام]] و اعتقادات [[غلاة (فرقه)|غلاة شيعه]] بوده است. | ||
نوبختى در كتاب «فرق الشيعة»، كيسانيه، عباسيه، حارثيه و خرم دينيه را در يك رديف آورده و همه آنان را از غلاة شيعه شمرده و می گويد: اين ها همه معتقد به «تناسخ» و قائل به دور و گردش روان ها در بدن ها شدند و گفتند: سرائى جز اين گيتى نيست و معنى قيامت و رستاخيز، بيرون شدن روان از تن و اندر آمدن در بدن ديگر است، اگر نيكوكار باشند نيكى بينند و اگر بدكار باشند به رنج و بدى افتند و در بدن هاى پستتر از خود، چون سگان و بوزينگان و ماران اندر آيند. همه ايشان در اين سخن هم داستان اند كه روان شان ديگر باره به اين جهان بازگردد و آن نوعى از «تناسخ» است كه آن را رجعت گويند. شهرستانى مىگويد: عقايد اصولى ايشان نخست «تناسخ»، يعنى حلول ارواح در ابدان انسان و حيوان و ديگر «انتقال روح» از يك پيكر به پيكر ديگر و سوم «رجعت» يا بازگشت به اين جهان بوده است. اين اعتقادات را مقدسى نيز تأييد مى كند و می گويد كه خرم دينان معتقدند كه وحى و پيامبری هيچ گاه منقطع نمى شود و هر صاحب دينى در عقيده خود مصيب است. زيرا او اميد به ثواب داشته و از عقاب مىترسد. ايشان از خونريزى مى پرهيزند، مگر آن كه در مقابل دشمنان خود قرار گيرند. ابو مسلم خراسانى را محترم مى شمارند و ابو جعفر منصور را که قاتل او بوده است، لعن می کنند. بر مهدى بن فيروز كه فرزند فاطمه دخت ابو مسلم است درود مى فرستند، ايشان پيامبران خود را (فريشتگان) يعنى فرستادگان مى خوانند و قايل به دو اصل نور و ظلمت اند. يكى از پيامبران آنان، شروين بن سرخاب از شاخه «كيوسيه» از آل باوند است كه ملك الجبال نام داشت. عبد القاهر بغدادى در كتاب «الفرق بين الفرق» مى نويسد: بابكيه پيروان بابك خرم دين هستند كه بنياد دين خود را به شروين نامى كه در جاهليت پادشاه آنان بود متصل می کنند و شروين را برتر از محمد (ص) و ديگران می دانند.به قول نظام الملك، آنان رنج عبادت را از تن خود برداشتهاند و نماز نمی خوانند و روزه نمی گيرند و حج نمی روند و غسل جنابت به جاى نمی آورند. مذهب ايشان با باطنيان و مزدكيان يكى است و خويشتن را به محبت اهل بيت پیوند می زنند تا مردم را بدين وسيله به دام بیندازند و جذب خود کنند. | نوبختى در كتاب «فرق الشيعة»، كيسانيه، عباسيه، حارثيه و خرم دينيه را در يك رديف آورده و همه آنان را از غلاة شيعه شمرده و می گويد: اين ها همه معتقد به «تناسخ» و قائل به دور و گردش روان ها در بدن ها شدند و گفتند: سرائى جز اين گيتى نيست و معنى قيامت و رستاخيز، بيرون شدن روان از تن و اندر آمدن در بدن ديگر است، اگر نيكوكار باشند نيكى بينند و اگر بدكار باشند به رنج و بدى افتند و در بدن هاى پستتر از خود، چون سگان و بوزينگان و ماران اندر آيند. همه ايشان در اين سخن هم داستان اند كه روان شان ديگر باره به اين جهان بازگردد و آن نوعى از «تناسخ» است كه آن را رجعت گويند. شهرستانى مىگويد: عقايد اصولى ايشان نخست «تناسخ»، يعنى حلول ارواح در ابدان انسان و حيوان و ديگر «انتقال روح» از يك پيكر به پيكر ديگر و سوم «رجعت» يا بازگشت به اين جهان بوده است. اين اعتقادات را مقدسى نيز تأييد مى كند و می گويد كه خرم دينان معتقدند كه وحى و پيامبری هيچ گاه منقطع نمى شود و هر صاحب دينى در عقيده خود مصيب است. زيرا او اميد به ثواب داشته و از عقاب مىترسد. ايشان از خونريزى مى پرهيزند، مگر آن كه در مقابل دشمنان خود قرار گيرند. ابو مسلم خراسانى را محترم مى شمارند و ابو جعفر منصور را که قاتل او بوده است، لعن می کنند. بر مهدى بن فيروز كه فرزند فاطمه دخت ابو مسلم است درود مى فرستند، ايشان پيامبران خود را (فريشتگان) يعنى فرستادگان مى خوانند و قايل به دو اصل نور و ظلمت اند. يكى از پيامبران آنان، شروين بن سرخاب از شاخه «كيوسيه» از آل باوند است كه ملك الجبال نام داشت. [[عبد القاهر بغدادى]] در كتاب «الفرق بين الفرق» مى نويسد: بابكيه پيروان بابك خرم دين هستند كه بنياد دين خود را به شروين نامى كه در جاهليت پادشاه آنان بود متصل می کنند و شروين را برتر از محمد (ص) و ديگران می دانند.به قول نظام الملك، آنان رنج عبادت را از تن خود برداشتهاند و نماز نمی خوانند و روزه نمی گيرند و حج نمی روند و غسل جنابت به جاى نمی آورند. مذهب ايشان با باطنيان و مزدكيان يكى است و خويشتن را به محبت اهل بيت پیوند می زنند تا مردم را بدين وسيله به دام بیندازند و جذب خود کنند. | ||
ابو المظفر اسفراينى در كتاب «التبصير فى الدين» می گويد: بابكيان در كوهستان هاى خود در شبی گرد هم می آیند و هر گناهی را مرتکب می شوند و مردان و زنان دور هم جمع شده و سپس چراغ ها را خاموش می کنند و هر يك از ايشان با زنى كه پيش آمده است نزديكى مى كنند. | ابو المظفر اسفراينى در كتاب «التبصير فى الدين» می گويد: بابكيان در كوهستان هاى خود در شبی گرد هم می آیند و هر گناهی را مرتکب می شوند و مردان و زنان دور هم جمع شده و سپس چراغ ها را خاموش می کنند و هر يك از ايشان با زنى كه پيش آمده است نزديكى مى كنند. | ||