confirmed، مدیران
۳۷٬۴۴۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۰۹: | خط ۲۰۹: | ||
جابر برای دفع شر از عشیره اش به ام المومنین ام سلمه همسر پیامبر متوسل گردید. <ref>عبدالحمید بن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، ج2، ص 3</ref> | جابر برای دفع شر از عشیره اش به ام المومنین ام سلمه همسر پیامبر متوسل گردید. <ref>عبدالحمید بن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، ج2، ص 3</ref> | ||
'''صراحت ابوایوب در برابر امیرشام''' | |||
پس از شهادت امام علی (ع)، روزی ابوایوب انصاری بر معاویه وارد شد. معاویه او را بر تخت خویش نشاند و پیوسته از کارهایش سخن گفت. جمعی از شامیان نیز در این جلسه حضور داشتند و گوش می دادند. ناگهان معاویه خطاب به ابوایوب گفت: "ای ابوایوب انصاری چه کسی در فلان روز (بدر) صاحب اسب بلقا را کشت؟ | |||
ابوایوب نیز با کمال جرئت گفت: "من او را کشتم؛ زیرا تو و پدرت بر شتری قرمز رنگ سوار بودید و پرچم [[کفر]] را حمل می کردید". | |||
معاویه که نمی پنداشت ابوایوب این گونه آشکارا درباره دوران [[جاهلیت]] و کفر او سخن گوید، از سربه زیر انداخت. شامیان نیز بر ابوایوب خشمگین شدند. سپس معاویه سر بلند کرد و گفت: "رها کن، رها کن، به جان خودم من درباره این موضوع از تو نپرسیدم و قصدم نیز این نبود". <ref>سیدمحسن الامین، اعیان الشیعه، ج6، ص 286</ref> | |||
=پانویس= | =پانویس= |