confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
سلطان محمود در [[مذهب حنفی]] تعصب داشت. [[محمد بن عبدالکریم شهرستانی]] در [[ملل و نحل]] مینویسد گویا کرّامی بودهاست و یکی از مردم [[خراسان]] موسوم به عبدالله بن کرام به زهد ریائی و حیله و تزویر جمعی کثیر را تابع مذهب خود گردانید و از جملهٔ اتباع او یکی سلطان محمود بود که برای [[شیعیان]] سخت میگرفت. به علت تعصب شدید محمود، گروه کثیری از [[اسماعیلیه]] در [[ماوراءالنهر]] و خراسان و ری کشته شدند و یاران مجدالدوله به جرم [[معتزلی]] بودن از دم شمشیر گذشتند و قسمت اعظم کتابخانهٔ نفیس مجدوالدوله طعمهٔ آتش سلطان محمود شد. | سلطان محمود در [[مذهب حنفی]] تعصب داشت. [[محمد بن عبدالکریم شهرستانی]] در [[ملل و نحل]] مینویسد گویا کرّامی بودهاست و یکی از مردم [[خراسان]] موسوم به عبدالله بن کرام به زهد ریائی و حیله و تزویر جمعی کثیر را تابع مذهب خود گردانید و از جملهٔ اتباع او یکی سلطان محمود بود که برای [[شیعیان]] سخت میگرفت. به علت تعصب شدید محمود، گروه کثیری از [[اسماعیلیه]] در [[ماوراءالنهر]] و خراسان و ری کشته شدند و یاران مجدالدوله به جرم [[معتزلی]] بودن از دم شمشیر گذشتند و قسمت اعظم کتابخانهٔ نفیس مجدوالدوله طعمهٔ آتش سلطان محمود شد. | ||
=تنها بانویی که سلطان محمود نتوانست او را شکست دهد= | |||
سلطان محمود در اوج اقتدارش چشم به ری، اصفهان و [[عراق]] عجم(مرکزی) دوخت. در آن زمان، زنی به نام سیده ملک خاتون حاکم ری بود. روایت است که سلطان محمود غزنوی در نامه ای به او نوشت: "باید که خطبه بر من کنی و زر به نام من زنی و خراج بپذیری و اگر نه من بیایم و ری بستانم تو را نیست گردانم..." . | |||
ملک خاتون که زنی زیرک بود در پاسخ به نامه محمود مطلبی را ذکر کرد که دست محمود را بست. او نوشت: | |||
"تا شوی من زنده بود مرا اندیشه آن بود که تو را مگر این راه بود و قصد ری کنی. چون وی فرمان یافت و شغل به من افتاد، مرا این اندیشه از دل برخاست، گفتم: محمود پادشاهی عاقل است، داند که چون او پادشاهی را به جنگ زنی نباید آمدن. اکنون اگر بیایی خدای آگاه است که من نخواهم گریخت و جنگ را ایستادهام، از آنچه در دو بیرون نباشد: از دو لشکر یکی شکسته شود؛ اگر من تو را بشکنم، به همه عالم نویسم که سلطان محمود را بشکستم که صد پادشاه را شکسته بود، مرا هم فتحنامه بود و رسد و هم شعر فتح [و اگر تو مرا بشکنی چه توانی نوشت؟ گویی زنی را بشکستم؟ تو را نه فتحنامه رسد و نه شعر فتح] که شکستن زنی بس فخر نباشد؛ گویند که سلطان محمود زنی را بشکست". | |||
جواب قاطعانه ای که سیده ملک خاتون به سلطان محمود داد، او را وادار کرد تا از درگیری با ملک خاتون صرف نظر کند. | |||
=در گذشت سلطان= | =در گذشت سلطان= |