۸۷٬۷۷۵
ویرایش
Mohsenmadani (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'عبد ' به 'عبد') |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
[[حسین افطس|حسین افطس]] حتى طلاهاى نازکى که بر سر ستون هاى [[مسجد الحرام]] کشیده بودند با زحمت بسیار تراشیده و به غارت برد و آهن هایى که بر پنجره [[چاه زمزم]] قرار داشت برکند و چوب هاى ساج را که از آن مسجد بود همه را از جاى کنده با دیگر اشیاء به مبلغى اندک بفروخت. چون بشنید که ابو السرایا از کوفه رانده شده و به قتل رسیده است از بیم جان خود به نزد سیدى که محمد بن جعفر بن محمد بن على بن حسین نام داشت و پیرمردى محبوب و دانشمند و مورد احترام بود رفت.<br> | [[حسین افطس|حسین افطس]] حتى طلاهاى نازکى که بر سر ستون هاى [[مسجد الحرام]] کشیده بودند با زحمت بسیار تراشیده و به غارت برد و آهن هایى که بر پنجره [[چاه زمزم]] قرار داشت برکند و چوب هاى ساج را که از آن مسجد بود همه را از جاى کنده با دیگر اشیاء به مبلغى اندک بفروخت. چون بشنید که ابو السرایا از کوفه رانده شده و به قتل رسیده است از بیم جان خود به نزد سیدى که محمد بن جعفر بن محمد بن على بن حسین نام داشت و پیرمردى محبوب و دانشمند و مورد احترام بود رفت.<br> | ||
حسین افطس پسر وى على بن محمد را بفریفت و او را گفت تا پدرش را وادار به قبول خلافت کند و آن قدر او را وسوسه کردند تا محمد بن جعفر راضى شد. مردم مکّه در روز جمعه ششم ربیع الآخر پس از گزاردن نماز جمعه با وى به خلافت بیعت کردند و بیعت آل عباس را از خود برداشتند و او را امیر المؤمنین خواندند. محمد بن جعفر مرد کارآمدى نبود و شایستگى این کار را نداشت، پس از چندى از خلافت جز اسمى بر او نماند و همه کارها به دست پسرش على و حسین بن افطس اداره مى شد. محمد بن جعفر پس از ماجراهایى ناچار شد خود را از خلافت خلع کند و گفت: خویشتن را از بیعتى که شما با من کرده اید خلع مى نمایم و حق را به صاحب حق که خلیفه خدا امیر المؤمنین | حسین افطس پسر وى على بن محمد را بفریفت و او را گفت تا پدرش را وادار به قبول خلافت کند و آن قدر او را وسوسه کردند تا محمد بن جعفر راضى شد. مردم مکّه در روز جمعه ششم ربیع الآخر پس از گزاردن نماز جمعه با وى به خلافت بیعت کردند و بیعت آل عباس را از خود برداشتند و او را امیر المؤمنین خواندند. محمد بن جعفر مرد کارآمدى نبود و شایستگى این کار را نداشت، پس از چندى از خلافت جز اسمى بر او نماند و همه کارها به دست پسرش على و حسین بن افطس اداره مى شد. محمد بن جعفر پس از ماجراهایى ناچار شد خود را از خلافت خلع کند و گفت: خویشتن را از بیعتى که شما با من کرده اید خلع مى نمایم و حق را به صاحب حق که خلیفه خدا امیر المؤمنین عبداللّه مأمون بن هارون است مى سپارم (201 ه)<br> | ||
امّا ابراهیم بن موسى بن جعفر بن محمّد که در [[یمن|یمن]] خروج کرده بود سرانجام از لشکرى که مأمون به آن سرزمین فرستاده بود شکست خورد و او را زنجیر شده به عراق بردند و خلیفه به وى امان داد و از گناه او در گذشت.<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 15 با ویرایش صوری و تغییرات اندک در برخی از جملات</ref> | امّا ابراهیم بن موسى بن جعفر بن محمّد که در [[یمن|یمن]] خروج کرده بود سرانجام از لشکرى که مأمون به آن سرزمین فرستاده بود شکست خورد و او را زنجیر شده به عراق بردند و خلیفه به وى امان داد و از گناه او در گذشت.<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 15 با ویرایش صوری و تغییرات اندک در برخی از جملات</ref> |