۸۷٬۹۰۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می دهد' به 'میدهد') |
جز (جایگزینی متن - 'می گردد' به 'میگردد') |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
او به فلسفه حمله کرد، زیرا فیلسوفان طبق ادعای او کورکورانه از ارسطو تقلید می کنند و به شدت به [[فارابی]] و [[ابن سینا]] یا کسانی که او آنها را مشارقه می نامید حمله می کرد و یا باید با علم تحقیق آشنا باشد، به عبارت دیگر، وحدت مطلق از نظر ابن سبعین موضوع علم تحقیق است که صاحب آن تمام کمالات وجودی و ذوقی را در خود دارد. | او به فلسفه حمله کرد، زیرا فیلسوفان طبق ادعای او کورکورانه از ارسطو تقلید می کنند و به شدت به [[فارابی]] و [[ابن سینا]] یا کسانی که او آنها را مشارقه می نامید حمله می کرد و یا باید با علم تحقیق آشنا باشد، به عبارت دیگر، وحدت مطلق از نظر ابن سبعین موضوع علم تحقیق است که صاحب آن تمام کمالات وجودی و ذوقی را در خود دارد. | ||
ابن سبعین معتقد است که فقیه بر شریعت تکیه میکند که بدون شک درست است، با این تفاوت که می بیند فقیه با ارائه راههای متعدد که منشعب از احکامی است که از آن استخراج میکند، شرع را مفسده میکند و با تقلید کورکورانه، به عقب بر | ابن سبعین معتقد است که فقیه بر شریعت تکیه میکند که بدون شک درست است، با این تفاوت که می بیند فقیه با ارائه راههای متعدد که منشعب از احکامی است که از آن استخراج میکند، شرع را مفسده میکند و با تقلید کورکورانه، به عقب بر میگردد. و بسیاری از فهم [[قرآن]] و [[سنت]] را رها می کنند، ابن سبعین معتقد است که این رفتار مردم را از شریعت دور میکند و آنها را از آن باز میدارد.به طور کلی فقیه به نظر ابن سبعین اینگونه در اشتباه است و بعد از آن می گوید: و اما فقیه اصالتاً خوب است (منظور از شریعتی است که بر آن استوار است و فی نفسه نیکو است)در صورتی راه فساد را می پیماید که عقب گرد نداشته باشد. به سائل فتوا میدهد و خود را در مقام فتوا می گذارد و ادعا میکند که سخنان رسولان و بهترین رسولان را می فهمد و دین خود را توجیه میکند و با نظر و اجتهاد خود آن را کامل میکند در حالی که یقین را بر پایه ی جهل می گذارد و نور خدا را از بندگانش می بندد و از روح [[شریعت]] دور میکند... | ||
==وحدت وجود== | ==وحدت وجود== |