۸۷٬۷۸۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می گفت' به 'میگفت') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'می کرد' به 'میکرد') |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
به نظر می رسد سه مکتب فکری و ایدئولوژیکی سیاسی مهم در افغانستان وجود دارد که حاصل اندیشه ها و آرمان های بنیادی رهبران افغانستان است. این جریان های فکری و ایدئولوژیکی در قالب محافظه کاری، تجددگرایی، [[ناسیونالیسم]] و [[ملی گرایی]]، [[فاشیسم]] و ارجحیت طلبی قومی، هستند که رهبران افغانستان برای جامعه امروز از خود میراث به جا گذاشته و سیاست گذاری های امروز در چارچوب همین ایدئولوژی ها و خط مش فکری ترسیم می شود. این چهار مکتب برگرفته از اندیشه ها و آرمانهای؛ [[امیر عبدالرحمان خان]]، [[شاه امان الله خان]] و [[امیر محمد نادرخان]] و ایدئولوژی رادیکالیسم اسلامی (طالبانیسم) میباشند. | به نظر می رسد سه مکتب فکری و ایدئولوژیکی سیاسی مهم در افغانستان وجود دارد که حاصل اندیشه ها و آرمان های بنیادی رهبران افغانستان است. این جریان های فکری و ایدئولوژیکی در قالب محافظه کاری، تجددگرایی، [[ناسیونالیسم]] و [[ملی گرایی]]، [[فاشیسم]] و ارجحیت طلبی قومی، هستند که رهبران افغانستان برای جامعه امروز از خود میراث به جا گذاشته و سیاست گذاری های امروز در چارچوب همین ایدئولوژی ها و خط مش فکری ترسیم می شود. این چهار مکتب برگرفته از اندیشه ها و آرمانهای؛ [[امیر عبدالرحمان خان]]، [[شاه امان الله خان]] و [[امیر محمد نادرخان]] و ایدئولوژی رادیکالیسم اسلامی (طالبانیسم) میباشند. | ||
==رحمانیسم یا مکتب فکری واپسگرا و قدرت گرا== | ==رحمانیسم یا مکتب فکری واپسگرا و قدرت گرا== | ||
این گرایش و روی کرد برگرفته از افکار و اندیشه های واقع گرایانه «[[امیر عبدالرحمان خان]]» میباشد. امیر عبدالرحمان خان در تاریخ لقب “مرد آهنین” را به خود گرفته است و همچنان از این پادشاه سختگیر، به عنوان “ماکیاولی افغانی” هم یاد میکنند، زیرا در تاریخ پادشاهی افغانستان، هیچ یک از سلاطین افغان مانند امیر عبدالرحمان خان قدرت را به معنای واقعی اش درک نکرده بود. عبدالرحمان خان بود که قدرت فئودال ها و روحانیون را در جامعه افغانستان به چالش کشید، مخالفان سیاسی حکومت خود را توسط سازمان استخباراتی که خود ایجاد کرده بود سرکوب | این گرایش و روی کرد برگرفته از افکار و اندیشه های واقع گرایانه «[[امیر عبدالرحمان خان]]» میباشد. امیر عبدالرحمان خان در تاریخ لقب “مرد آهنین” را به خود گرفته است و همچنان از این پادشاه سختگیر، به عنوان “ماکیاولی افغانی” هم یاد میکنند، زیرا در تاریخ پادشاهی افغانستان، هیچ یک از سلاطین افغان مانند امیر عبدالرحمان خان قدرت را به معنای واقعی اش درک نکرده بود. عبدالرحمان خان بود که قدرت فئودال ها و روحانیون را در جامعه افغانستان به چالش کشید، مخالفان سیاسی حکومت خود را توسط سازمان استخباراتی که خود ایجاد کرده بود سرکوب میکرد و شورشیان را توسط ارتش از بین می برد. | ||
بررسی سیاست های امیر عبدالرحمان روشن می سازد که چگونه وی از دستگاه های سرکوب گرایانه علیه مخالفان خود استفاده | بررسی سیاست های امیر عبدالرحمان روشن می سازد که چگونه وی از دستگاه های سرکوب گرایانه علیه مخالفان خود استفاده میکرد برای همین رحمانیسم بیشتر متکی بر دولت مقتدر مرکزی و مطلق العنان بود، از سوی دیگر، بر ارزشهای سنتی-قومی و اسلامی بیشتر تأکید میکرد. | ||
امیر در سیاست خارجی خود تلاش | امیر در سیاست خارجی خود تلاش میکرد یک نوع موازنه قدرت را به نفع افغانستان در بین روسیه تزاری و امپراتوری بریتانیا ایجاد و بعد آن را حفظ کند. دکترین سیاست خارجی [[سردار محمد داود خان]] که میگفت: «من سیگار آمریکایی خود را با لیتر روسی آتش می زنم» یعنی اینکه بین شوروی و آمریکا موازنه دیپلماتیکی را ایجاد میکرد که منافع افغانستان در آن ترسیم می شد. دقیقاً این دکترین داود خان متأثر از گرایش های رحمانیسم بود و از سوی دیگر، داود خان مانند امیر عبدالرحمان خان می خواست که یک حکومتی با اقتدار مرکزی ایجاد کند که در آن ارجحیت طلبی قومی دیده می شد. | ||
==امانیسم یا مکتب فکری تجدد گرا و ملی گرا== | ==امانیسم یا مکتب فکری تجدد گرا و ملی گرا== | ||
امانیسم یا گرایش های برگرفته از اندیشه ها، اهداف و سیاست گذاری های [[شاه امان الله خان]] گرفته شده است. شاه امان الله خان خود متاثر از دانشمند بزرگ افغانستان «[[محمود طرزی]]» بوده است، در ضمن، شاه امان الله خان در دوره حکومت امیر حبیب الله خان، در رأس یک نهضت مشروطه خواهی قرار داشت و مستقیم و غیر مستقیم، فعالیت های سیاسی و تجدد گرایی را انجام می داد. وقتی شاه به قدرت رسید اولین اقدامش استرداد استقلال افغانستان بود، که این سیاست ناشئ از حس ملی گرایی و وطن پرستی آن بود. | امانیسم یا گرایش های برگرفته از اندیشه ها، اهداف و سیاست گذاری های [[شاه امان الله خان]] گرفته شده است. شاه امان الله خان خود متاثر از دانشمند بزرگ افغانستان «[[محمود طرزی]]» بوده است، در ضمن، شاه امان الله خان در دوره حکومت امیر حبیب الله خان، در رأس یک نهضت مشروطه خواهی قرار داشت و مستقیم و غیر مستقیم، فعالیت های سیاسی و تجدد گرایی را انجام می داد. وقتی شاه به قدرت رسید اولین اقدامش استرداد استقلال افغانستان بود، که این سیاست ناشئ از حس ملی گرایی و وطن پرستی آن بود. | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
از آنجا که تا پیش از انقلاب اسلامی ایران، شیعیان افغانستان حوزه علمیه و مدارس دینی قابل توجهی نداشتند لذا برای یادگیری علوم دینی عمدتاً به قم یا نجف مهاجرت میکردند و طبیعی است که علمای شیعه افغانی تحت تأثیر دو مکتب فکری و سیاسی قم و نجف قرار داشتند. | از آنجا که تا پیش از انقلاب اسلامی ایران، شیعیان افغانستان حوزه علمیه و مدارس دینی قابل توجهی نداشتند لذا برای یادگیری علوم دینی عمدتاً به قم یا نجف مهاجرت میکردند و طبیعی است که علمای شیعه افغانی تحت تأثیر دو مکتب فکری و سیاسی قم و نجف قرار داشتند. | ||
این دو خط مش فکری قم در ایران و نجف در عراق با هم در خیلی موارد اختلاف نظر اساسی داشتند، خط مش فکری قُم ایران، بر بنیاد حکومت ولایت فقیه و فقه سیاسی باورمند بودند، در حالی که، خط مش فکری نجف عراق به حکومت [[ولایت فقیه]] اعتقادی نداشته و اساساً به فقه با نگاه سیاسی و حکومتی نگاه | این دو خط مش فکری قم در ایران و نجف در عراق با هم در خیلی موارد اختلاف نظر اساسی داشتند، خط مش فکری قُم ایران، بر بنیاد حکومت ولایت فقیه و فقه سیاسی باورمند بودند، در حالی که، خط مش فکری نجف عراق به حکومت [[ولایت فقیه]] اعتقادی نداشته و اساساً به فقه با نگاه سیاسی و حکومتی نگاه نمیکرد. این دو مولفه فکری و ایدئولوژیکی، بر فضای فکری جامعه سیاسی و اجتماعی شیعیان افغانستان سایه افکنده است. | ||
== جمع بندی== | == جمع بندی== | ||
این که گفته شود افغانستان در طول تاریخ خود کدام ایدئولوژی برای رهبری جامعه و دولت را نداشته است، شاید اندکی اشتباه باشد، باید این طور گفت که یک ایدئولوژی همه شمول و تمامیت خواه نداشته برای رهبری کشور افغانستان وجود نداشته است، بلکه حتی به عکس، این ایدئولوژی ها بودند که در طول این سالها جامعه افغانستان را رهبری میکردند که عموماً بر بنیاد منافع شخصی-قبیله ای و خاندانی استوار بودند. | این که گفته شود افغانستان در طول تاریخ خود کدام ایدئولوژی برای رهبری جامعه و دولت را نداشته است، شاید اندکی اشتباه باشد، باید این طور گفت که یک ایدئولوژی همه شمول و تمامیت خواه نداشته برای رهبری کشور افغانستان وجود نداشته است، بلکه حتی به عکس، این ایدئولوژی ها بودند که در طول این سالها جامعه افغانستان را رهبری میکردند که عموماً بر بنیاد منافع شخصی-قبیله ای و خاندانی استوار بودند. |