پرش به محتوا

هشامیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۵ مارس ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'نمی توان' به 'نمی‌توان'
جز (جایگزینی متن - 'می نویسد' به 'می‌نویسد')
جز (جایگزینی متن - 'نمی توان' به 'نمی‌توان')
خط ۱۱: خط ۱۱:


==عقاید==
==عقاید==
هشام معتقد بود که امامت وقتی می تواند مستقر شود که جامعه در حالت آرامش و امنیت باشد بنا بر این در زمان اختلاف و آشوب نمی توان در باره استقرار امامت فکر کرد. وی همچنین معتقد بود که قتل یا ترور اشخاص مخالف و نیز سرقت و تصاحب اموال شان جایز است چون آن ها کافر هستند. <ref>بغدادی، عبدالقاهر، الملل و النحل، ج۱، ص۱۱۰</ref>  <ref>بغدادی عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، ص۱۷۳.</ref> ا<ref>سفراینی شهفور بن طاهر، التبصیر فی الدین، ص۷۵.</ref> وی معتقد است که گفتن جمله حسبنا الله و نعم الوكیل جایز نیست، زیرا که لازمه وکیل آن است که موکلی بر سر راهش باشد. او مردم را از گفتن بسیارى از چیزها كه در قرآن آمده منع می کرد.همچنین می‌گفت که مردم نباید بگویند كه خدا دل هاى مؤمن را فراهم مى ‏آورد و فاسقان را گمراه مى‏ کند. او می‌گفت که هیچ یك از عرض ها دلالت بر وجود خداى متعال نمی کند، زیرا دلایل وجود خداوند باید محسوس باشد، ولى عرض ها به دلایل نظرى معلوم مى ‏شوند، زیرا هر دلیلى از آن ها نیاز به دلیل دیگرى دارد.درباره امامت مى‏‌گفت که اگر مسلمانان بر یك سخن فراهم آیند و نیازمند به امامى گردند كه کار آن ها را تدبیر کند، اگر سركشى كنند و امام خود را بكشند، دیگر آن بیعت بر امامت كسى درست نیست. او قائلان به مخلوق بودن بهشت و دوزخ را كافر مى‏دانست. او كشتن عثمان را به چیرگى و زور انكار مى‏كرد و می‌گفت گروهى اندك بى‏آن كه وى را محاصره کنند او را كشتند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 467 با ویرایش و اصلاح عبارات
هشام معتقد بود که امامت وقتی می تواند مستقر شود که جامعه در حالت آرامش و امنیت باشد بنا بر این در زمان اختلاف و آشوب نمی‌توان در باره استقرار امامت فکر کرد. وی همچنین معتقد بود که قتل یا ترور اشخاص مخالف و نیز سرقت و تصاحب اموال شان جایز است چون آن ها کافر هستند. <ref>بغدادی، عبدالقاهر، الملل و النحل، ج۱، ص۱۱۰</ref>  <ref>بغدادی عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، ص۱۷۳.</ref> ا<ref>سفراینی شهفور بن طاهر، التبصیر فی الدین، ص۷۵.</ref> وی معتقد است که گفتن جمله حسبنا الله و نعم الوكیل جایز نیست، زیرا که لازمه وکیل آن است که موکلی بر سر راهش باشد. او مردم را از گفتن بسیارى از چیزها كه در قرآن آمده منع می کرد.همچنین می‌گفت که مردم نباید بگویند كه خدا دل هاى مؤمن را فراهم مى ‏آورد و فاسقان را گمراه مى‏ کند. او می‌گفت که هیچ یك از عرض ها دلالت بر وجود خداى متعال نمی کند، زیرا دلایل وجود خداوند باید محسوس باشد، ولى عرض ها به دلایل نظرى معلوم مى ‏شوند، زیرا هر دلیلى از آن ها نیاز به دلیل دیگرى دارد.درباره امامت مى‏‌گفت که اگر مسلمانان بر یك سخن فراهم آیند و نیازمند به امامى گردند كه کار آن ها را تدبیر کند، اگر سركشى كنند و امام خود را بكشند، دیگر آن بیعت بر امامت كسى درست نیست. او قائلان به مخلوق بودن بهشت و دوزخ را كافر مى‏دانست. او كشتن عثمان را به چیرگى و زور انكار مى‏كرد و می‌گفت گروهى اندك بى‏آن كه وى را محاصره کنند او را كشتند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 467 با ویرایش و اصلاح عبارات
</ref>
</ref>


Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۱۸

ویرایش