پرش به محتوا

نقش عقل در استنباط احکام الهی از دیدگاه اخباریین و اصولیین (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می گویند' به 'می‌گویند'
جز (جایگزینی متن - 'داده اند' به 'داده‌اند')
جز (جایگزینی متن - 'می گویند' به 'می‌گویند')
خط ۳۰: خط ۳۰:
1-ادراک ملاکات احکام  
1-ادراک ملاکات احکام  
2-ادراک نفس حکم با قطع نظر از درک مناطات – مصالح و مفاسد –  
2-ادراک نفس حکم با قطع نظر از درک مناطات – مصالح و مفاسد –  
صورت اول مبتنی بر این است که با مشهور عدلیه متحد باشیم که می گویند : ‌تمامی احکام الهی مبتنی بر مصالح مفاسد واقعیه در متعلقات احکام است اما بنابر نظر اقلیتی – چون صاحب فصول – که این مبنا را منکرند این فرض معقول نیست.
صورت اول مبتنی بر این است که با مشهور عدلیه متحد باشیم که می‌گویند : ‌تمامی احکام الهی مبتنی بر مصالح مفاسد واقعیه در متعلقات احکام است اما بنابر نظر اقلیتی – چون صاحب فصول – که این مبنا را منکرند این فرض معقول نیست.
ب- احکام عقلی تنها بر مبنای ثبوت قاعده ملازمه بین حکم عقل و شرع است که می تواند منشا استنباط حکم شرعی گردد نظیر حکم قطعی عقل به لزوم اطاعت از اوامر الهیه که مستتبع حکم شرعی است.
ب- احکام عقلی تنها بر مبنای ثبوت قاعده ملازمه بین حکم عقل و شرع است که می تواند منشا استنباط حکم شرعی گردد نظیر حکم قطعی عقل به لزوم اطاعت از اوامر الهیه که مستتبع حکم شرعی است.


خط ۳۷: خط ۳۷:
===الف – علمای شیعه:‌===
===الف – علمای شیعه:‌===
عالمان شیعی در این موضوع به دو گروه تقسیم می شوند:‌ اصولیین و اخباریین  
عالمان شیعی در این موضوع به دو گروه تقسیم می شوند:‌ اصولیین و اخباریین  
اصولیین معتقدند عقل یکی از منابع استنباط احکام بوده و می توان از این راه به احکام شرعی قطعی دست یافت. البته در بین اینان برخی می گویند عقل حتی توان ادراک مناطات احکام را هم دارد اما اکثریت انان این عقیده را منکرند.  
اصولیین معتقدند عقل یکی از منابع استنباط احکام بوده و می توان از این راه به احکام شرعی قطعی دست یافت. البته در بین اینان برخی می‌گویند عقل حتی توان ادراک مناطات احکام را هم دارد اما اکثریت انان این عقیده را منکرند.  
در برابر اصولیین اخباریین قراردارند :‌
در برابر اصولیین اخباریین قراردارند :‌
اینان با هردونوع استنباط احکام شرعیه توسط عقل مخالفند – البته در بین اینان برخی مثل محدث جزائری قائل به تفصیل بین فقه و غیر فقه هستند به این معنا که درفقه قائل به عدم توان و اعتبارعقل بوده اما در غیر فقه با اصولیین هماهنگ هستند و برخی نیز به تفصیل بین "احکام عقل نظری منتهی به حس یا قریب به حس و غیر منتهی به ان" معتقد شده‌اند.
اینان با هردونوع استنباط احکام شرعیه توسط عقل مخالفند – البته در بین اینان برخی مثل محدث جزائری قائل به تفصیل بین فقه و غیر فقه هستند به این معنا که درفقه قائل به عدم توان و اعتبارعقل بوده اما در غیر فقه با اصولیین هماهنگ هستند و برخی نیز به تفصیل بین "احکام عقل نظری منتهی به حس یا قریب به حس و غیر منتهی به ان" معتقد شده‌اند.
خط ۱۷۱: خط ۱۷۱:




محل کلام در استدلالات اصولیین اول و دوم نیست چون در قسم اول می گویند اگر دلیلی عقلی لازمه باطلی داشت نفس ان دلیل باطل است و در قسم دوم می گویند اصولی وقتی خودش با عقل و و جدانش به قطع نسبت به چیزی واقف شد به ان ملتزم می شود حتی اگر استدلال دیگرهم که پایه این حکم عقلی قرار گرفته باشد باطل باشد و لذا  قسم سوم می ماند که انهم مطلبی است شخصی و تجربه خارجی دلیل بر ثبوت و عدم ثبوتش است و ما بخوبی می بینیم که عقول بشری هیچگاه بواسطه دیدن خطا در احکامش معطل نمانده بلکه بنحوی در پی دسترسی به یقین است و اگر چندین بار نتوانست به یقین دسترسی پیدا کند سرآنجام به ان خواهد رسید.   
محل کلام در استدلالات اصولیین اول و دوم نیست چون در قسم اول می‌گویند اگر دلیلی عقلی لازمه باطلی داشت نفس ان دلیل باطل است و در قسم دوم می‌گویند اصولی وقتی خودش با عقل و و جدانش به قطع نسبت به چیزی واقف شد به ان ملتزم می شود حتی اگر استدلال دیگرهم که پایه این حکم عقلی قرار گرفته باشد باطل باشد و لذا  قسم سوم می ماند که انهم مطلبی است شخصی و تجربه خارجی دلیل بر ثبوت و عدم ثبوتش است و ما بخوبی می بینیم که عقول بشری هیچگاه بواسطه دیدن خطا در احکامش معطل نمانده بلکه بنحوی در پی دسترسی به یقین است و اگر چندین بار نتوانست به یقین دسترسی پیدا کند سرآنجام به ان خواهد رسید.   




خط ۲۷۲: خط ۲۷۲:
بیان مرحوم نائینی  
بیان مرحوم نائینی  


ایشان در ابتدا مبانی علما رادراصل موضوع – ابتناء‌احکام بر مصالح و مفاسد- بیان می کند و نظر صحیح این رامی داند که تمامی احکام مبتنی بر مصالح و مفاسد درمتعلقات اوامر و افعال اسیت و ادعای صرورت در این امر نموده و قول برخی رام که می گویند:‌مصلحت در نفسی تشریع است و وجود مصلحت و مفسده در افعال تنها مرجح است براینکه فعلی واجب و فعل دیگر حرم بشود نه اینکه اصل حکم بمناط مصلحت و مفسده باشد را مردود می داند به اینکه این قول هم بههمان قول اشاعره که منکر حسن و قبح هستند بر می‌گردد و الا چه مصلحتی در تشریع است ایا ایجاد کلفت و زحمت برای مکلفین بدون اینکه نفعی به انان بر گردد چه مصلحتی دارد  
ایشان در ابتدا مبانی علما رادراصل موضوع – ابتناء‌احکام بر مصالح و مفاسد- بیان می کند و نظر صحیح این رامی داند که تمامی احکام مبتنی بر مصالح و مفاسد درمتعلقات اوامر و افعال اسیت و ادعای صرورت در این امر نموده و قول برخی رام که می‌گویند:‌مصلحت در نفسی تشریع است و وجود مصلحت و مفسده در افعال تنها مرجح است براینکه فعلی واجب و فعل دیگر حرم بشود نه اینکه اصل حکم بمناط مصلحت و مفسده باشد را مردود می داند به اینکه این قول هم بههمان قول اشاعره که منکر حسن و قبح هستند بر می‌گردد و الا چه مصلحتی در تشریع است ایا ایجاد کلفت و زحمت برای مکلفین بدون اینکه نفعی به انان بر گردد چه مصلحتی دارد  
و بعد در اینکه ایا عقل توان ادراک حسن و قبح را دارد می‌فرماید : والتحقیق ان یقال إن العقل وان لم یکن له ادراک جمیع المصالح والمفاسدالا ان انکار ادراکه لهما فی الجملة وبنحو الموجبة الجزئیة مناف للضرورة أیضا ولولا ذلک لما ثبت أصل الدیانة ولزم افحام الأنبیاء إذ اثبات النبوة العامة فرع ادراک العقل لقاعدة وجوب اللطف کما أن اثبات النبوة الخاصة بظهور المعجزة على ید مدعیها فرع ادراک العقل قبح اظهار المعجزة على ید الکاذب ومع انکار ادراک العقل للحسن والقبح بنحو السالبة الکلیة کیف یمکن اثبات أصل الشریعة فضلا عن فروعها
و بعد در اینکه ایا عقل توان ادراک حسن و قبح را دارد می‌فرماید : والتحقیق ان یقال إن العقل وان لم یکن له ادراک جمیع المصالح والمفاسدالا ان انکار ادراکه لهما فی الجملة وبنحو الموجبة الجزئیة مناف للضرورة أیضا ولولا ذلک لما ثبت أصل الدیانة ولزم افحام الأنبیاء إذ اثبات النبوة العامة فرع ادراک العقل لقاعدة وجوب اللطف کما أن اثبات النبوة الخاصة بظهور المعجزة على ید مدعیها فرع ادراک العقل قبح اظهار المعجزة على ید الکاذب ومع انکار ادراک العقل للحسن والقبح بنحو السالبة الکلیة کیف یمکن اثبات أصل الشریعة فضلا عن فروعها


خط ۵۱۴: خط ۵۱۴:
3-عارض در روایات امره و ناهیه نیست چون شکی نیست که روایاتی که به تبعیت از عقل توصیه می‌کنند مرادشان عقل فطری سلیم است نظیر:‌العقل ما عبد به الرحمن نه عقل امیخته به هوی و هوس  و افکاری که از راه غیر صحیح بدان نائل شده است. فتامل       
3-عارض در روایات امره و ناهیه نیست چون شکی نیست که روایاتی که به تبعیت از عقل توصیه می‌کنند مرادشان عقل فطری سلیم است نظیر:‌العقل ما عبد به الرحمن نه عقل امیخته به هوی و هوس  و افکاری که از راه غیر صحیح بدان نائل شده است. فتامل       


4-بیان مرحوم شیخ در پاسخ اخباریین تمام نیست چون اشکال اولی شما مبنائی است و لذا اعتباری ندارد. و ثانیا غرض وهدف اخباریین این است ک همی گویند:‌دسترسی به قطع از کانال عقل ممکن نیست و ان چه را که شما بصورت قطع می بینید در حقیقت سراب است نه اب مویدش این است که شما بعد از مدتی متوجه می شوید که این قطع شما مخالف با واقع بوده است  مضافا به اینکه ار واقعا این که اگر واقعا این قطع است و مقطوع شما مطابق با واقع است نباید بین قطع شما و قطع کسی که مخالف با شماست اختلافی داشته باشد نفس این اختلاف بیانگر ان است که شما خیال می کنید قاطع هستید و اگر چهره واقعی قطع شما را بخواهند ارائه دهند خودتان می بینید که خیال می کردی قطع است  
4-بیان مرحوم شیخ در پاسخ اخباریین تمام نیست چون اشکال اولی شما مبنائی است و لذا اعتباری ندارد. و ثانیا غرض وهدف اخباریین این است ک همی‌گویند:‌دسترسی به قطع از کانال عقل ممکن نیست و ان چه را که شما بصورت قطع می بینید در حقیقت سراب است نه اب مویدش این است که شما بعد از مدتی متوجه می شوید که این قطع شما مخالف با واقع بوده است  مضافا به اینکه ار واقعا این که اگر واقعا این قطع است و مقطوع شما مطابق با واقع است نباید بین قطع شما و قطع کسی که مخالف با شماست اختلافی داشته باشد نفس این اختلاف بیانگر ان است که شما خیال می کنید قاطع هستید و اگر چهره واقعی قطع شما را بخواهند ارائه دهند خودتان می بینید که خیال می کردی قطع است  
بعبارت دیگر اخباری می گوید:‌مدرک جمیع احکام دو چیز است:‌قرآن و سنت – عترت –   
بعبارت دیگر اخباری می گوید:‌مدرک جمیع احکام دو چیز است:‌قرآن و سنت – عترت –   


خط ۵۸۴: خط ۵۸۴:
روایات دسته چهارم نیز که لسان اثباتی دارد در ان نیز گرچه دلالتش اطلاق دارد و توان عقل را در فهم دین بطور کلی اثبات می کند اما با توجه به روایات دسته اول و دوم جمعش این است که عقل بصورت موجبه جزئیه قادر به فهم و کشف احکام الهی است.               
روایات دسته چهارم نیز که لسان اثباتی دارد در ان نیز گرچه دلالتش اطلاق دارد و توان عقل را در فهم دین بطور کلی اثبات می کند اما با توجه به روایات دسته اول و دوم جمعش این است که عقل بصورت موجبه جزئیه قادر به فهم و کشف احکام الهی است.               


شاید بتوان گفت مهمترین اخباری که تا حدی قول اخباریین را اثبات می کندن اخبار القاء‌اصول و تفریع می باشد اما این نیز تمام نیست چون مفاد این روایات نفی اجتها مصطلح نیست بلکه مفادش این است که اصول کلی و خط کلی اجتهاد باید از ائمه اتخاذ شود و تنها وظیفه مجتهد تفریع است و تطبیق اصول بر فروع یعنی نخست باید اصول را از ائمه گرفت و درک نمود و آن‌گاه بر مصادیق خارجی تطبیق داد.اصولیین نیز غیر از این را نمی گویند. اصولی که زائیده عقل محض می باشد و از ائمه اتخاذنشده باشد قابل اعتبار نیست  به اعتباردیگر:‌این روایات می‌فرماید:‌اصول کلی توقیفی است -  فتامل که باید بین اصولیین تفکیک قائل شد برخی مبنایشان همین است که گفته شد اما بسیاری از آنها با این مبنا سازگاری ندارند  و معتقدند که عقل در مواردی که اصلی از ناحیه ائمه بیان      نگردیده است می تواند مستقلا جعل قانون و قاعده نموده و آن‌گاه انرا بر مصادیق تطبیق دهد-             
شاید بتوان گفت مهمترین اخباری که تا حدی قول اخباریین را اثبات می کندن اخبار القاء‌اصول و تفریع می باشد اما این نیز تمام نیست چون مفاد این روایات نفی اجتها مصطلح نیست بلکه مفادش این است که اصول کلی و خط کلی اجتهاد باید از ائمه اتخاذ شود و تنها وظیفه مجتهد تفریع است و تطبیق اصول بر فروع یعنی نخست باید اصول را از ائمه گرفت و درک نمود و آن‌گاه بر مصادیق خارجی تطبیق داد.اصولیین نیز غیر از این را نمی‌گویند. اصولی که زائیده عقل محض می باشد و از ائمه اتخاذنشده باشد قابل اعتبار نیست  به اعتباردیگر:‌این روایات می‌فرماید:‌اصول کلی توقیفی است -  فتامل که باید بین اصولیین تفکیک قائل شد برخی مبنایشان همین است که گفته شد اما بسیاری از آنها با این مبنا سازگاری ندارند  و معتقدند که عقل در مواردی که اصلی از ناحیه ائمه بیان      نگردیده است می تواند مستقلا جعل قانون و قاعده نموده و آن‌گاه انرا بر مصادیق تطبیق دهد-             


در مجموع باید گفت خط صحیح اجتهاد از طریق اینگونه روایات مشخص می‌گردد اینجاست ک باید در عرصه اول علوم مقدماتی برای درک کلمات ائمه تحصیل گردد تا از این کانال وارد دریای علوم اهلبیت ع شده و اصول را از آنها اتخاذ کنیم و در مرحله دوم باید مصادیق وموضوعات  خارجیه را هم بشناسیم تا هر اصلی را در جای خودش بکار بریم پس یک مجتهد در طریق تطبیق اصل بر فرع محتاج نگرش در مصادیق و موضوعات است و نیز باید نسبت بین اصول متلقاه را هم بداند تا در مواقع تزاحم و تعارض تبواند حکم را دریابد.             
در مجموع باید گفت خط صحیح اجتهاد از طریق اینگونه روایات مشخص می‌گردد اینجاست ک باید در عرصه اول علوم مقدماتی برای درک کلمات ائمه تحصیل گردد تا از این کانال وارد دریای علوم اهلبیت ع شده و اصول را از آنها اتخاذ کنیم و در مرحله دوم باید مصادیق وموضوعات  خارجیه را هم بشناسیم تا هر اصلی را در جای خودش بکار بریم پس یک مجتهد در طریق تطبیق اصل بر فرع محتاج نگرش در مصادیق و موضوعات است و نیز باید نسبت بین اصول متلقاه را هم بداند تا در مواقع تزاحم و تعارض تبواند حکم را دریابد.             
خط ۵۹۴: خط ۵۹۴:
مبحث قبلی نزاع در این بود که ایا عقل توان کشف حکم شرعی را ذاتا داراست یا خیر ؟  به اعتبار دیگر ایا از طریق دلیل عقلی قطع به حکم شرعی ممکن است ؟  
مبحث قبلی نزاع در این بود که ایا عقل توان کشف حکم شرعی را ذاتا داراست یا خیر ؟  به اعتبار دیگر ایا از طریق دلیل عقلی قطع به حکم شرعی ممکن است ؟  
دلیل اخباریین بطور مفصل بحث شد اما نظر اصولیین بطور مشخص تببین نشد در اینجا اشاره ای به سخن اصولیین نموده و آن‌گاه مرحله دوم بحث که مبتنی بر بحث اول است پیگیری می شود.  
دلیل اخباریین بطور مفصل بحث شد اما نظر اصولیین بطور مشخص تببین نشد در اینجا اشاره ای به سخن اصولیین نموده و آن‌گاه مرحله دوم بحث که مبتنی بر بحث اول است پیگیری می شود.  
اصولیین می گویند:‌قطع به حکم شرعی از طریق عقل به چند صورت متصور است:‌     
اصولیین می‌گویند:‌قطع به حکم شرعی از طریق عقل به چند صورت متصور است:‌     


1-عقل بطور مستقل علت و مناط حکمی را بدست اورد و انگه حکم به وجوب یا حرمت نماید             
1-عقل بطور مستقل علت و مناط حکمی را بدست اورد و انگه حکم به وجوب یا حرمت نماید             
Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۲۵۵

ویرایش