confirmed
۳٬۹۰۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
!عبدالله بن محمد نجم الدین رازی | !عبدالله بن محمد نجم الدین رازی | ||
|- | |- | ||
|القاب و سایر نامها | |||
|نجم رازی | |||
|- | |||
|وفات | |وفات | ||
|1247م | |1247م | ||
خط ۲۰: | خط ۲۲: | ||
</div> | </div> | ||
'''عبدالله بن محمد نجم الدین رازی''' متولد [[ری]] نزدیک [[تهران]] و | '''عبدالله بن محمد نجم الدین رازی''' ابوبکرْ عبدالله بن محمد بن شاهوار بن انوشیروان الرازی، همچنین مشهور به نجمالدین دایه یا نجم رازی متولد [[ری]] نزدیک [[تهران]] و نجم الدین رازی در هنگام جنگ با مغولان در سال ۱۲۴۷ میلادی کشته شد. او از بزرگ ترین [[صوفیان]] ایرانی اهل استان خوارزم بود. | ||
او شاگرد [[نجم الدین کبری]] و یارانش بود و پس از کشته شدن او در سال 1221 به [[ایران]] گریخت و سپس به همدان سفر کرد و پس از آن به جزیره و سپس به آناتولی رفت و در آنجا با [[جلال الدین رومی]] آشنا شد و شاگردی وی را برگزید.وی دروس شیخ خود نجم الدین کبری را در کتاب مرصادالعباد من المبدا الی میعاد را جمع آوری کرد<ref>[https://ar.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%AC%D9%85_%D8%A7%D9%84%D8%AF%D9%8A%D9%86_%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%A7%D8%B2%D9%8A نجم الدين الرازي]</ref>. | او شاگرد [[نجم الدین کبری]] و یارانش بود و پس از کشته شدن او در سال 1221 به [[ایران]] گریخت و سپس به همدان سفر کرد و پس از آن به جزیره و سپس به آناتولی رفت و در آنجا با [[جلال الدین رومی]] آشنا شد و شاگردی وی را برگزید.وی دروس شیخ خود نجم الدین کبری را در کتاب مرصادالعباد من المبدا الی میعاد را جمع آوری کرد<ref>[https://ar.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%AC%D9%85_%D8%A7%D9%84%D8%AF%D9%8A%D9%86_%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%A7%D8%B2%D9%8A نجم الدين الرازي]</ref>. | ||
=زندگی= | |||
ابوبکر عبدالله بن محمد بن شاهاور اسدی رازی متخلص به «نجم» و معروف به دایه، از صوفیان بنام قرن ششم و نیمهی اول قرن هفتم هجری است. او در حدود سال 570 ق در شهر ری متولد شد. در ری به سال 618-617 ق حمله مغول رخ میدهد و مجبور به ترک دیار و خانمان خویش میشود و از راه اربیل به سوی [[عراق]] و از آنجا به [[شامات]] میگریزد. مراد از لقب دایه، «دایهی ولایت» است که به مناسبت پروردن مریدان، به او تعلق گرفته است. عرفا و بزرگان هم عصر نجمالدین، کسانی چون فخر رازی، نجمالدین کبری، مجدد الدین بغدادی، شیخ محمود کوفی، شهاب الدین سهروردی، مولوی، صدرالدین قونوی و اوحدالدین کرمانی بودند. | |||
=شرایط سیاسی و اجتماعی= | |||
اواخر قرن ششم و اوائل قرن هفتم، از ادوار مهم و در عین حال پر آشوب تاریخ ایران و ملل اسلامی است. در آن ایام مرزهای اسلام به آخرین حد پیشرفت خود رسیده بود. از دامنههای هندوکش تا رودخانهی جیحون و دریاچهی آرال و کرانههای دریای خزر و دربند [[قفقاز]] و آسیای صغیر و تمام شمال [[آفریقا]] و [[عربستان]] و ایالات جنونی [[اسپانیا]] در تصرف [[مسلمانان]] بود. این سرزمینهای پهناور به ظاهر همه در زیر رایت اسلام مجتمع بود اما کشمکشهای سیاسی بین امرا و سلاطین سلسلههای مختلف، امن و آسایش را از مردم گرفته بود. | |||
در سرزمین ایران آن روز خوارزمشاهیان بر قسمت اعظم بلاد تسلط داشتند و پایتخت آنها خوارزم (گرگانج) در ساحل جیحون و در جنوب دریای آرال بود. اما سلسلههای محلی دیگری از جمله اتابکان در [[آذربایجان]] و سلعزیان در فارس و امرای هزار اسبی در لرستان حکومت میکردند. در ممالک مجاور ایران، ایوبیان در شام و سلجوقیان دوم در آسیای صغیر بیش از دیگران قدرت داشتند. این دوره از نظر علوم، فلسفه، ادب و تصوف از ادوار درخشان تاریخ ایران است. لیکن از نظر اجتماعی فساد و تباهی و انحطاط به بالاترین حدّ و تعصبات مذهبی و اختلافات فکری میان ملل و نحل مختلف از مذاهب اهل سنت و جماعت، [[شیعه]]، فلاسفه و متصوفین به اوج خود رسیده بود. از اواخر قرن پنجم تاخت و تاز صلیبیان به مرزهای غربی ممالک اسلامی، درهای فتنه و بلا را به روی مسلمانان گشود، اما در قرن بعد بلایی صعبتر فراز آمد و آتشی سوزندهتر فرو بارید و هجوم کفار تتار، سرزمین ایران را غرق آشوب، فتنه و پریشانی کرد و امن و آسایش مردم ایران را بر هم زد. شیخ نجمالدین رازی پروردهی این روزگار و بلاکشیدهی رنج و ادبار آن بود. | |||
شهر ری در ربع آخر قرن ششم فتنه و بلاد را وطن بود. از یک سو میان پیروان سه مذهب شیعی، [[شافعی]] و [[حنفی]] آتش کینه و تعصب زبانه میکشید. از سوی دیگر هر روز امیری به آهنگ تصرف آن دیار، لشکر میکشید. شاید همین آشفتگی و نابسامانی ری و شاید هم شوق طلب و تحقیق، نجمالدین را بر آن داشت که در همین سالهای پرآشوب، ترک یار و دیار گوید و قریب سی سال در بلاد جهان شرق و غرب بگردد. نجمالدین از نواحی [[حجاز]]، [[مصر]]، [[شام]]، [[عراق]]، روم، آذربایجان، اران و [[خراسان]] دیدار کرده است. | |||
نجمالدین قبل از استیلای مغول، از ظلم ظلمه (ظاهراً اختلافات مذهبی و چیرگی معتزله در خوارزم) در توزع خاطر بوده و بعد از ظهور فاجعه مغول، سالی در ری که وطن مألوف و مسکن مشعوف او بود و بعد در همدان میگذرانیده و در قتل عام فجیع همدان مجبور به ترک آن شهر گردیده است. در فرار از مقابل سیل هجوم تاتار، دیار روم مسیر و مقصد طبیعی نجمالدین بوده است. از این گذشته، خود وی امن و آسایش آن سامان و دین دوستی و دانش پروری سلجوقیان روم را علت توطن خود در آن دیار ذکر میکند. برخی معتقدند نجمالدین در برابر حملهی تاتار از خود ضعف نشان داد و زن و فرزندان را رها کرد و عازم سفر شد و نتوانست مانند مرشد خود شیخ نجمالدین کبری مقاومت کند، تا کشته شود و یا اینکه پیروزی فرا رسد. عدهای دیگر نیز معتقدند او به دستور شیخ خود نجمالدین کبری در برابر یورش مغولان به سوی غرب شتافت. اما برخی دیگر نیز از دیدگاه اندیشه سیاسی معتقدند اگر نجمالدین به دیار روم عقب نشینی میکند، به این علت است که میخواهد مقدمات حملهای نظامی را فراهم سازد و این مقدمات با تکیه بر قدرت سلطان دیندار ممکن است. او از سقوط یکپارچه دارالاسلام زیر ضربات لشکریان مغول آهنگ فروپاشی میشنود و میخواهد بقیه دارالاسلام و آل سلجوق را متوجه خطری سازد که در کمین اسلام و مسلمین است. | |||
نجمالدین رازی، شش ماه پس از فرار از همدان به قیصریه، در رمضان سال 618 نخستین تحریر کتاب مرصادالعباد را ضبط نمود. در همین سال شهاب الدین ابوحفض عمر سهروردی نیز در روم بود. او از جانب خلیفه ناصر الدین الله به سفارت به دربار علاء الدین کیقباد اول به قونیه رفته بود. این دو عارف ایرانی در ملطیه ملاقات کردند که نجمالدین قریب 45 سال و سهروردی قریب 78 سال داشت. نجمالدین در سال 621 وارد شهر ارزنجان شد. این شهر در 35 فرسنگی غرب ارزروم واقع بود و یک مرکز تجارت و اقتصاد شمرده میشد و اکثر ساکنانش از ارمنیان بودند. در هر صورت مردمش روی خوشی به نجم رازی و همراهانش نشان ندادند و او از خست، نامردمی و نخوت مردم و عشق آنان به مال، جاه و نعمت مینالد و میگوید امید از آنان بریدم. نجم رازی تنها یک امید میتوانست داشته باشد و آن دانشدوستی و هنرپروری فرمانروای ارزنجان بود. علاء الدین داود دوم فرمانروای این ناحیه تحت الحمایهی سلطان سلجوقی روم بود. ملک داود هم عشق به دانش و هنر و ادب را از پدر به ارث برده بود و خود، شعر فارسی میگفت. نجمالدین رازی به این امیدها در جلب نظر او و کسب تقریرش کوشید، اما اطرافیان ملک مانع از تقرب او شدند، ناچار صلاح در آن دید که رسالهای به نام داود بپردازد. خلاصهای از مطالب مرصادالعباد را با طرحی نو به نام این فرمانروا آماده کرد و آن را مرموزات اسدی در مزمورات داودی نامید. در عین حال شاید حکام این شهر به سبب گرفتاری به بی وفایی اطرافیان خود و قهر سلطان روم، فرصت پرداختن به او را نداشت و نجمالدین از همان راه به پایتخت ممالک اسلامی، بغداد رفت. | |||
=اصول عقاید= | |||
شهر ری محل تولد نجمالدین، کانون تعصبات و اختلافات شدید مذهبی و پهنهی زور آزمایی مذاهب مختلف اعم از [[شیعه]] و [[سنی]] بود. علاوه بر این، خوارزم محل تربیت عرفانی او، به علت ارادت علاء الدین محمد خوارزمشاه به فیلسوف بزرگ عصر، امام فخر رازی، مرکز اختلاف اهل حکمت و مشایخ و صوفیان بود و این دو محیط در افکار و عقاید نجمالدین تأثیرگذار بود. فاجعهی بزرگ حملهی قوم تاتار نیز وضع اجتماعی دورهی نجمالدین را تکان داد و در روح او تأثیر عظیمی به جای گذاشت. اخلاق و عقاید نجمالدین ساخته و پرداختهی چنین روزگاری بود. | |||
نخستین نکتهای که خوانندهی آثار نجمالدین درمییابد، توجه او به مذاهب [[اهل سنت]] و جماعت و پرهیز او از اهل بدعت است. رواج مذاهب مختلف در اواخر قرن ششم در ایران بر رد ادیان غیراسلامی، فرقههای متعدد اسلام از جمله اباحیه (مباحیان)، اسمعیلیان (ملاحده)، اتحادیه، اهل تشبیه، اهل بدع و هوی، تناسخیه، دهریان (طبایعیان) و معطله را نام میبرد و آنها را مردود میشمارد. این میزان از تعصب شاید دور از انصاف علمی و نیز خلاف سیرهی مشایخ و اولیاء است که جنگ هفتاد و دو ملت را میپذیرفتند و در این مباحث وارد نمیشدند. | |||
نجمالدین مانند اکثر مردم آن روزگار در اصول مذهب، پیرو اشعریان است. او فلاسفه را به گناه پیروی از عقل و اظهار عدم احتیاج به شیخ و به تهمت عدم تبعیت از انبیاء، کافر، گمراه و دوزخی میشمرد و فلسفه و زندقه را یکسان میگرفت. | |||
در قرن هفتم دو شیوه و مکتب [[تصوف]] در ایران رواج داشت: یکی طریقهی وجد و حال و شوریدگی و وارستگی که رهروان این [[طریقت]] بیشتر به احوال و گفتار پیشروان تصوف از جمله حسین بن منصور حلاج، بایزید بسطامی و ابوسعید ابوالخیر نظر داشتند. از معاصران نجمالدین رازی؛ عطار و بعد از او مولوی نمونهی کامل این گروهاند که شیوهی آنان را تصوف عاشقانه مینامند. در مقابل، مکتب علمی تصوف بود. که بیشتر راغب آداب و سنن و اوراد و اذکار بودهاند که محیی الدین ابن العربی و ابن فارض از مشهوران این دستهاند که روش آنان را تصوف عابدانه خواندهاند. | |||
تصوف نجمالدین، جمع بین این دو مکتب و آمیختن عشق و عبادت است. او از یک طرف دلبستگی کامل به اجرای احکام شرع و ملازمت اوراد و اذکار نشان میدهد و از طرف دیگر عشق را غایت معروف و سلوک میشمارد و در تمامی آثار او، این شیوه نمایان است. | |||
البته تصوف نجمالدین، اعراض از دنیا، و خلوت و ریاضت صرف نیست بلکه وی نیز چون سعدی میاندیشد که خدمت خلق را نیز [[عبادت]] میشمارد<ref>[https://rasekhoon.net/article/show/1273494/%D9%86%D8%AC%D9%85-%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D8%B1%D8%A7%D8%B2%DB%8C نجمالدین رازی]</ref>. | |||
=آثار= | |||
پراهمیتترین کتاب نجم رازی به نام مرصادالعباد به تصحیح دکتر محمدامین ریاحی است. با وجود کثرت تالیفات نجم رازی، مرصادالعباد تحقیقاً شاهکار او است. چرا که از نظر نثر یکی از زیباترین و شورانگیزترین نوشتههای عرفانی است که در نیمه نخست قرن هفتم هجری، هنگام هجوم مغول تألیف شدهاست. این اثر به قدری مهم و پردامنه است که عرفای قدر اول بعد از نجم رازی از جمله مولوی و حافظ همگی به نحوی متأثر از آن هستند. | |||
آثار دیگر نجم رازی از جمله رساله عشق و عقل (معیار الصدق فیمصداق العشق، به تصحیح دکتر تقی تفضلی) و نیز مرموزات اسدی در مرموزات داودی (به تصحیح دکتر شفیعی کدکنی) است. نجم رازی چند اثر دیگر دارد به نامهای: تفسیر عربی نجم رازی به نام "بحر الحقایق و المعانی فی تفسیر سبع المثانی، منارات السائرین الی الله و مقامات الطائرین بالله (به عربی)، رسالةالطیور (به تصحیح دکتر محمدامین ریاحی)، سراج القلوب، حسرتالملوک و تحفةالحبیب<ref>[https://www.ganjinefarsi.com/Library?bid=3291 نجم الدین رازی]</ref>. | |||
=وفات= | |||
آنچه مسلم است، نجمالدین برف ریز عمر را در [[بغداد]] گذرانیده، زیرا هم مزار او را در بغداد نشان دادهاند و هم تألیفات عربی خود منارات السائرین و تفسیر را باید در محیطی عربی زبان که سالها اقامت داشته، پدید آورده باشد. به این ترتیب وفات او در بغداد اتفاق افتاده و او را در شونیزیه دفن کردهاند که سال وفاتش را اغلب مؤلفین، سال 654 ق نوشتهاند. | |||