۸۷٬۷۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
</div> | </div> | ||
'''عبدالله بن محمد | '''عبدالله بن محمد نجمالدین رازی''' ابوبکرْ عبدالله بن محمد بن شاهوار بن انوشیروان الرازی، همچنین مشهور به نجمالدین دایه یا نجم رازی متولد [[ری]] نزدیک [[تهران]] و نجم الدین رازی در هنگام جنگ با مغولان در سال ۱۲۴۷ میلادی کشته شد. او از بزرگ ترین [[صوفیان]] ایرانی اهل استان خوارزم بود. | ||
او شاگرد [[نجم الدین کبری]] و یارانش بود و پس از کشته شدن او در سال 1221 به [[ایران]] گریخت و سپس به همدان سفر کرد و پس از آن به جزیره و سپس به آناتولی رفت و در آنجا با [[جلال الدین رومی]] آشنا شد و شاگردی وی را برگزید.وی دروس شیخ خود | او شاگرد [[نجم الدین کبری|نجمالدین کبری]] و یارانش بود و پس از کشته شدن او در سال 1221 به [[ایران]] گریخت و سپس به همدان سفر کرد و پس از آن به جزیره و سپس به آناتولی رفت و در آنجا با [[جلال الدین رومی]] آشنا شد و شاگردی وی را برگزید. وی دروس شیخ خود نجمالدین کبری را در کتاب مرصادالعباد من المبدا الی میعاد را جمعآوری کرد<ref>[https://ar.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%AC%D9%85_%D8%A7%D9%84%D8%AF%D9%8A%D9%86_%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%A7%D8%B2%D9%8A نجم الدين الرازي]</ref>. | ||
=زندگی= | =زندگی= | ||
ابوبکر عبدالله بن محمد بن شاهاور اسدی رازی متخلص به «نجم» و معروف به دایه، از صوفیان بنام قرن ششم و نیمهی اول قرن هفتم هجری است. او در حدود سال 570 ق در شهر ری متولد شد. در ری به سال 618-617 ق حمله مغول رخ میدهد و مجبور به ترک دیار و خانمان خویش میشود و از راه اربیل به سوی [[عراق]] و از آنجا به [[شامات]] میگریزد. مراد از لقب دایه، «دایهی ولایت» است که به مناسبت پروردن مریدان، به او تعلق گرفته است. عرفا و بزرگان هم عصر نجمالدین، کسانی چون فخر رازی، نجمالدین کبری، مجدد الدین بغدادی، شیخ محمود کوفی، شهاب الدین سهروردی، مولوی، صدرالدین قونوی و اوحدالدین کرمانی بودند. | ابوبکر عبدالله بن محمد بن شاهاور اسدی رازی متخلص به «نجم» و معروف به دایه، از صوفیان بنام قرن ششم و نیمهی اول قرن هفتم هجری است. او در حدود سال 570 ق در شهر ری متولد شد. در ری به سال 618-617 ق حمله مغول رخ میدهد و مجبور به ترک دیار و خانمان خویش میشود و از راه اربیل به سوی [[عراق]] و از آنجا به [[شامات]] میگریزد. مراد از لقب دایه، «دایهی ولایت» است که به مناسبت پروردن مریدان، به او تعلق گرفته است. عرفا و بزرگان هم عصر نجمالدین، کسانی چون فخر رازی، نجمالدین کبری، مجدد الدین بغدادی، شیخ محمود کوفی، شهاب الدین سهروردی، مولوی، صدرالدین قونوی و اوحدالدین کرمانی بودند. | ||
=شرایط سیاسی و اجتماعی= | =شرایط سیاسی و اجتماعی= | ||
خط ۳۸: | خط ۳۷: | ||
نجمالدین قبل از استیلای مغول، از ظلم ظلمه (ظاهراً اختلافات مذهبی و چیرگی معتزله در خوارزم) در توزع خاطر بوده و بعد از ظهور فاجعه مغول، سالی در ری که وطن مألوف و مسکن مشعوف او بود و بعد در همدان میگذرانیده و در قتل عام فجیع همدان مجبور به ترک آن شهر گردیده است. در فرار از مقابل سیل هجوم تاتار، دیار روم مسیر و مقصد طبیعی نجمالدین بوده است. از این گذشته، خود وی امن و آسایش آن سامان و دین دوستی و دانش پروری سلجوقیان روم را علت توطن خود در آن دیار ذکر میکند. برخی معتقدند نجمالدین در برابر حملهی تاتار از خود ضعف نشان داد و زن و فرزندان را رها کرد و عازم سفر شد و نتوانست مانند مرشد خود شیخ نجمالدین کبری مقاومت کند، تا کشته شود و یا اینکه پیروزی فرا رسد. عدهای دیگر نیز معتقدند او به دستور شیخ خود نجمالدین کبری در برابر یورش مغولان به سوی غرب شتافت. اما برخی دیگر نیز از دیدگاه اندیشه سیاسی معتقدند اگر نجمالدین به دیار روم عقب نشینی میکند، به این علت است که میخواهد مقدمات حملهای نظامی را فراهم سازد و این مقدمات با تکیه بر قدرت سلطان دیندار ممکن است. او از سقوط یکپارچه دارالاسلام زیر ضربات لشکریان مغول آهنگ فروپاشی میشنود و میخواهد بقیه دارالاسلام و آل سلجوق را متوجه خطری سازد که در کمین اسلام و مسلمین است. | نجمالدین قبل از استیلای مغول، از ظلم ظلمه (ظاهراً اختلافات مذهبی و چیرگی معتزله در خوارزم) در توزع خاطر بوده و بعد از ظهور فاجعه مغول، سالی در ری که وطن مألوف و مسکن مشعوف او بود و بعد در همدان میگذرانیده و در قتل عام فجیع همدان مجبور به ترک آن شهر گردیده است. در فرار از مقابل سیل هجوم تاتار، دیار روم مسیر و مقصد طبیعی نجمالدین بوده است. از این گذشته، خود وی امن و آسایش آن سامان و دین دوستی و دانش پروری سلجوقیان روم را علت توطن خود در آن دیار ذکر میکند. برخی معتقدند نجمالدین در برابر حملهی تاتار از خود ضعف نشان داد و زن و فرزندان را رها کرد و عازم سفر شد و نتوانست مانند مرشد خود شیخ نجمالدین کبری مقاومت کند، تا کشته شود و یا اینکه پیروزی فرا رسد. عدهای دیگر نیز معتقدند او به دستور شیخ خود نجمالدین کبری در برابر یورش مغولان به سوی غرب شتافت. اما برخی دیگر نیز از دیدگاه اندیشه سیاسی معتقدند اگر نجمالدین به دیار روم عقب نشینی میکند، به این علت است که میخواهد مقدمات حملهای نظامی را فراهم سازد و این مقدمات با تکیه بر قدرت سلطان دیندار ممکن است. او از سقوط یکپارچه دارالاسلام زیر ضربات لشکریان مغول آهنگ فروپاشی میشنود و میخواهد بقیه دارالاسلام و آل سلجوق را متوجه خطری سازد که در کمین اسلام و مسلمین است. | ||
نجمالدین رازی، شش ماه پس از فرار از همدان به قیصریه، در رمضان سال 618 نخستین تحریر کتاب مرصادالعباد را ضبط نمود. در همین سال شهاب الدین ابوحفض عمر سهروردی نیز در روم بود. او از جانب خلیفه ناصر الدین الله به سفارت به دربار علاء الدین کیقباد اول به قونیه رفته بود. این دو عارف ایرانی در ملطیه ملاقات کردند که نجمالدین قریب 45 سال و سهروردی قریب 78 سال داشت. نجمالدین در سال 621 وارد شهر ارزنجان شد. این شهر در 35 فرسنگی غرب ارزروم واقع بود و یک مرکز تجارت و اقتصاد شمرده میشد و اکثر ساکنانش از ارمنیان بودند. در هر صورت مردمش روی خوشی به نجم رازی و همراهانش نشان ندادند و او از خست، نامردمی و نخوت مردم و عشق آنان به مال، جاه و نعمت مینالد و میگوید امید از آنان بریدم. نجم رازی تنها یک امید میتوانست داشته باشد و آن دانشدوستی و هنرپروری فرمانروای ارزنجان بود. علاء الدین داود دوم فرمانروای این ناحیه تحت الحمایهی سلطان سلجوقی روم بود. ملک داود هم عشق به دانش و هنر و ادب را از پدر به ارث برده بود و خود، شعر فارسی میگفت. نجمالدین رازی به این امیدها در جلب نظر او و کسب تقریرش کوشید، اما اطرافیان ملک مانع از تقرب او شدند، ناچار صلاح در آن دید که رسالهای به نام داود بپردازد. خلاصهای از مطالب مرصادالعباد را با طرحی نو به نام این فرمانروا آماده کرد و آن را مرموزات اسدی در مزمورات داودی نامید. در عین حال شاید حکام این شهر به سبب گرفتاری به بی وفایی اطرافیان خود و قهر سلطان روم، فرصت پرداختن به او را نداشت و نجمالدین از همان راه به پایتخت ممالک اسلامی، بغداد رفت. | نجمالدین رازی، شش ماه پس از فرار از همدان به قیصریه، در رمضان سال 618 نخستین تحریر کتاب مرصادالعباد را ضبط نمود. در همین سال شهاب الدین ابوحفض عمر سهروردی نیز در روم بود. او از جانب خلیفه ناصر الدین الله به سفارت به دربار علاء الدین کیقباد اول به قونیه رفته بود. این دو عارف ایرانی در ملطیه ملاقات کردند که نجمالدین قریب 45 سال و سهروردی قریب 78 سال داشت. نجمالدین در سال 621 وارد شهر ارزنجان شد. این شهر در 35 فرسنگی غرب ارزروم واقع بود و یک مرکز تجارت و اقتصاد شمرده میشد و اکثر ساکنانش از ارمنیان بودند. در هر صورت مردمش روی خوشی به نجم رازی و همراهانش نشان ندادند و او از خست، نامردمی و نخوت مردم و عشق آنان به مال، جاه و نعمت مینالد و میگوید امید از آنان بریدم. نجم رازی تنها یک امید میتوانست داشته باشد و آن دانشدوستی و هنرپروری فرمانروای ارزنجان بود. علاء الدین داود دوم فرمانروای این ناحیه تحت الحمایهی سلطان سلجوقی روم بود. ملک داود هم عشق به دانش و هنر و ادب را از پدر به ارث برده بود و خود، شعر فارسی میگفت. نجمالدین رازی به این امیدها در جلب نظر او و کسب تقریرش کوشید، اما اطرافیان ملک مانع از تقرب او شدند، ناچار صلاح در آن دید که رسالهای به نام داود بپردازد. خلاصهای از مطالب مرصادالعباد را با طرحی نو به نام این فرمانروا آماده کرد و آن را مرموزات اسدی در مزمورات داودی نامید. در عین حال شاید حکام این شهر به سبب گرفتاری به بی وفایی اطرافیان خود و قهر سلطان روم، فرصت پرداختن به او را نداشت و نجمالدین از همان راه به پایتخت ممالک اسلامی، بغداد رفت. | ||
=اصول عقاید= | =اصول عقاید= | ||
خط ۵۸: | خط ۵۵: | ||
آنچه مسلم است، نجمالدین برف ریز عمر را در [[بغداد]] گذرانیده، زیرا هم مزار او را در بغداد نشان دادهاند و هم تألیفات عربی خود منارات السائرین و تفسیر را باید در محیطی عربی زبان که سالها اقامت داشته، پدید آورده باشد. به این ترتیب وفات او در بغداد اتفاق افتاده و او را در شونیزیه دفن کردهاند که سال وفاتش را اغلب مؤلفین، سال 654 ق نوشتهاند. | آنچه مسلم است، نجمالدین برف ریز عمر را در [[بغداد]] گذرانیده، زیرا هم مزار او را در بغداد نشان دادهاند و هم تألیفات عربی خود منارات السائرین و تفسیر را باید در محیطی عربی زبان که سالها اقامت داشته، پدید آورده باشد. به این ترتیب وفات او در بغداد اتفاق افتاده و او را در شونیزیه دفن کردهاند که سال وفاتش را اغلب مؤلفین، سال 654 ق نوشتهاند. | ||
=پانویس= | =پانویس= |