پرش به محتوا

معیارهای متنی مشترک در رد و قبول حدیث از منظر فریقین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می گرد' به 'می‌گرد')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
در این مقاله بعد از بیان اموری کلی نظیر [[اجتهاد|اجتهادی]] بودن موضوع معیارهای متنی به تبیین دیدگاه [[فریقین]] در موضوع معیارهای مشترک در رد و قبول [[حدیث]] از منظر فریقین پرداخته شده است.
در این مقاله بعد از بیان اموری کلی نظیر [[اجتهاد|اجتهادی]] بودن موضوع معیارهای متنی به تبیین دیدگاه [[فریقین]] در موضوع معیارهای مشترک در رد و قبول [[حدیث]] از منظر فریقین پرداخته شده است.
==مقدمه==  
==مقدمه==  


قبل از تبیین موضوع مقاله ذکر نکاتی ضروری است:  
قبل از تبیین موضوع مقاله ذکر نکاتی ضروری است:  


1-معیارهای متنی نقد الحدیث همانند مباحث نقد المتن اموری عقلی – نقلی و اجتهادی بوده و اعتقاد به مذهب خاص در ان نقشی ندارد. بر همین اساس باید گفت بیشتر مباحث این موضوع اموری مشترک بین الفریقین می‌باشد.دلیل بر این امر کتابهائی است که در این موضوع از ناحیه اعلام فریقین تدوین شده است که اکثرمباحث انها اموری مشترک می‌باشد، دلیل اشتراک مذکور ان است که اکثر انها از مبانی عقلی یا نقلی مشترک گرفته شده است.


1-معیارهای متنی نقد الحدیث همانند مباحث نقد المتن  اموری عقلی – نقلی و اجتهادی  بوده و اعتقاد به مذهب خاص در ان نقشی ندارد.  بر همین اساس باید گفت بیشتر مباحث این موضوع  اموری مشترک  بین الفریقین می باشد.دلیل بر این امر کتابهائی است که در این  موضوع از ناحیه اعلام  فریقین  تدوین شده است که اکثرمباحث انها اموری مشترک  می باشد، دلیل اشتراک مذکور ان  است که اکثر انها از مبانی عقلی یا نقلی مشترک گرفته شده است.  
2- معیارهای متنی به دو نوع شرعی و عقلی تقسیم می‌شوند. مراد از موازین عقلی اموری است که عقل با قطع نظر از وابستگی و اعتقاد به مذهب خاصی بدان حکم نموده و مراد از موازین شرعی ا موری است که گرچه در قرآن و سنت نقل شده است اما عقل با قطع نظر از شریعت بدان حکم می‌کند که در اصطلاح اصولیین بعنوان اوامر یا احکام ارشادی شهرت دارند.  


3-اجرای قواعد و معیارهای عقلی در روایات با اجرای قواعد و معیارهای شرعی متفاوت است بدین معنا که روایات معارض با معیارهای عقلی قطعا مردود خواهد بود اما روایات مطابق با موازین عقلی را نمی‌توان به صحت و صدور ان اطمینان داشت چون لازمه مطابقت روایت با موازین عقلی، صدور قطعی نیست بلکه تنها احتمال صدور ان را تقویت می‌کند در حالی که هرگاه روایتی با موازین شرعی منطبق بود حکم به صدور ان نموده ودر صورت مخالفت با موازین شرعی حکم به عدم صدور ان می‌کنیم.


2- معیارهای متنی به دو  نوع  شرعی و عقلی تقسیم می‌شوند. مراد از موازین  عقلی  اموری  است که عقل با قطع نظر از وابستگی و اعتقاد به مذهب خاصی بدان حکم نموده  و مراد از موازین شرعی ا موری است که گرچه در قرآن و سنت نقل شده است اما عقل با قطع نظر  از شریعت بدان حکم می کند که  در اصطلاح  اصولیین  بعنوان  اوامر یا احکام  ارشادی شهرت دارند.


4-صور گوناگون مواجهه روایات با معیارهای عقلی و شرعی 


3-اجرای  قواعد و معیارهای عقلی در روایات با  اجرای قواعد و معیارهای شرعی متفاوت است بدین معنا که روایات معارض  با معیارهای عقلی قطعا مردود خواهد بود  اما  روایات مطابق با موازین عقلی را نمی‌توان به صحت و صدور ان اطمینان داشت  چون  لازمه مطابقت روایت با موازین  عقلی، صدور قطعی نیست بلکه تنها احتمال صدور ان را تقویت می کند در حالی که  هرگاه روایتی با موازین شرعی منطبق بود حکم به صدور ان نموده ودر صورت  مخالفت با  موازین شرعی حکم به عدم صدور ان می کنیم.  
باید گفت: هر گاه متن حدیث با معیارهای عقلی و شرعی سنجیده شود صور گوناگونی را می‌توان مشاهده نمود: 1-متن حدیث مخالف قواعد عقلی باشد 2-متن حدیث مخالف قواعد شرعی باشد 3- متن حدیث مخالف قواعد شرعی و عقلی باشد 4-متن حدیث موافق قواعد عقلی و شرعی باشد 5-متن حدیث موافق قواعد عقلی باشد 6- متن حدیث موافق با قواعد شرعی باشد.  


نتیجه انکه ممکن است رد متن حدیث به اعتبارات گوناگون صورت گیرد: مخالفت با قاعده عقلی مخالفت با قاعده شرعی مخالفت با اخبار و جریانات تاریخی و.....


4-صور گوناگون  مواجهه روایات  با معیارهای عقلی و شرعی 


                                                                 
5-در مراجعه به کتب متقدمین معلوم می‌شود معیارهای سندی در بین آنان نسبت به معیارهای متنی اهمیت بیشتری داشته است. موید این امر ذکر سلسله روایان در کتب حدیثی و کثرت کتابهائی است که توسط آنان در زمینه شناخت راویان اسناد احادیث تدوین گردیده است در حالی که در بین متاخران و معاصرین از عالمان فریقین معیارهای متنی از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و کتابهای زیادی توسط آنان نسبت به این موضوع تدوین گردید ه است.
باید گفت:  هر گاه متن حدیث با معیارهای عقلی و شرعی  سنجیده شود صور گوناگونی را می توان مشاهده نمود: 1-متن حدیث مخالف قواعد عقلی باشد  2-متن حدیث مخالف قواعد شرعی باشد  3- متن حدیث مخالف قواعد شرعی و عقلی باشد  4-متن حدیث موافق قواعد عقلی و شرعی باشد 5-متن حدیث موافق قواعد عقلی باشد 6- متن حدیث موافق با قواعد شرعی باشد.  




نتیجه انکه ممکن است رد متن حدیث به اعتبارات گوناگون  صورت  گیرد: مخالفت با قاعده عقلی مخالفت با قاعده شرعی مخالفت با اخبار و جریانات تاریخی و.....
6- تمامی موازین و معیارهای ذکر شده در نقد المتن به معیارهای عقلی بر می‌گردد حتی معیارهائی که بظاهر شرعی می‌باشد نظیر عرض حدیث بر قرآن و سنت بدلیل انکه رجوع به حدیث بدین سبب است که به حقائق قرآن نائل شویم از جهت اینکه احادیث مفسر قرآن هستند و عقل حکم می‌کند که فهم درست قرآن لازم است به حدیث مراجعه کنیم بنابراین لازم است احادیث در مرحله نخست به قرآن عرضه گردد که درصورت مخالفت با ان مردود خواهد بود و این امری عقلی است که حتی در صورت عدم وجود روایات عرض عقل بدان حکم می‌کرد.


 
بعد از بیان نکات مذکور اینک به تبیین موضوع مقاله می‌پردازیم:
5-در مراجعه به کتب متقدمین معلوم می شود  معیارهای  سندی در بین انان نسبت به معیارهای متنی  اهمیت بیشتری  داشته است. موید این امر ذکر سلسله روایان  در کتب حدیثی  و کثرت کتابهائی است که توسط انان در زمینه شناخت راویان اسناد احادیث تدوین گردیده است در حالی که  در بین متاخران  و معاصرین از عالمان  فریقین  معیارهای متنی از اهمیت بیشتری  برخوردار بوده و کتابهای زیادی  توسط انان نسبت به این موضوع  تدوین گردید ه است.
 
 
6-  تمامی موازین و معیارهای ذکر شده در نقد المتن  به معیارهای عقلی بر می‌گردد حتی معیارهائی که بظاهر شرعی می باشد نظیر عرض حدیث بر قرآن و سنت بدلیل انکه رجوع به حدیث بدین سبب است که به حقائق قرآن نائل شویم از جهت اینکه احادیث مفسر قرآن هستند و عقل حکم می کند که فهم درست قرآن لازم است به حدیث مراجعه کنیم بنابراین  لازم است  احادیث در مرحله نخست به قرآن عرضه گردد که درصورت  مخالفت با ان مردود خواهد بود و این امری عقلی است که حتی در صورت عدم وجود روایات عرض  عقل بدان حکم می کرد. 
 
بعد از بیان نکات مذکور اینک به تبیین موضوع مقاله می پردازیم:
   
   
==الف - معیارهای مشترک نقد المتن از منظر فریقین==  
==الف - معیارهای مشترک نقد المتن از منظر فریقین==  
                                                                                                                            
                                                                                                                            
دقت و تتبع در اثار محدثین فریقین بیانگر ان است که بیشتر - بلکه تمامی - معیارهای متنی در رد و قبول حدیث مشترک بین انها می باشد. در این راستا می گوئیم: بطور کلی در موضوع معیارهای متنی، هشت معیار در کتب علم الحدیث بیان گردید ه است که مورد اتفاق فریقین می باشد.
دقت و تتبع در اثار محدثین فریقین بیانگر ان است که بیشتر - بلکه تمامی - معیارهای متنی در رد و قبول حدیث مشترک بین انها می‌باشد. در این راستا می‌گوئیم: بطور کلی در موضوع معیارهای متنی، هشت معیار در کتب علم الحدیث بیان گردید ه است که مورد اتفاق فریقین می‌باشد.


این معیارها به شرح ذیل می باشد:  
این معیارها به شرح ذیل می‌باشد:  




خط ۴۳: خط ۳۸:
3 – مخالفت یا موافقت با حکم قطعی عقل
3 – مخالفت یا موافقت با حکم قطعی عقل
   
   
4- مخالفت یا موافقت با مسائل قطعی علمی  
4- مخالفت یا موافقت با مسائل قطعی علمی  


5– مخالفت یا موافقت با اخبار قطعی تاریخی
5– مخالفت یا موافقت با اخبار قطعی تاریخی
    
    
6- مشابهت یا عدم مشابهت با کلمات انبیاء  
6- مشابهت یا عدم مشابهت با کلمات انبیاء  


7- متن حدیث موجب وهن دین و اولیای الهی گردد.   
7- متن حدیث موجب وهن دین و اولیای الهی گردد.   


8- بکار گیری الفاظ رکیک و دور از شان اولیای الهی و عدم ان  
8- بکار گیری الفاظ رکیک و دور از شان اولیای الهی و عدم ان  


===معیار اول: مخالفت یا موافقت حدیث با قرآن===
===معیار اول: مخالفت یا موافقت حدیث با قرآن===


    
    
در بسیاری از مصادر روائی فریقین امده است که صحت و رد   احادیث مبتنی بر عرضه ان به قرآن   بوده و تنها احادیثی مورد قبول است که موافق با قرآن باشد.   در صورت موافقت اخذ و در صورت مخالفت رد گردد.
در بسیاری از مصادر روائی فریقین امده است که صحت و رد احادیث مبتنی بر عرضه ان به قرآن بوده و تنها احادیثی مورد قبول است که موافق با قرآن باشد. در صورت موافقت اخذ و در صورت مخالفت رد گردد.


   
   
مولف کتاب مقائیس نقد متون السنه معتقد است اندیشه عرض حدیث به قرآن از گذشته نیز بین اسلاف وجود داشته است. ایشان در این کتاب می‌نویسد:  
مولف کتاب مقائیس نقد متون السنه معتقد است اندیشه عرض حدیث به قرآن از گذشته نیز بین اسلاف وجود داشته است. ایشان در این کتاب می‌نویسد:  




فکره عرض السنه علی القرآن فکره قدیمه قدم ابی حنیفه وله - فی الحقیقه - سلف من الصحابه رضوان الله علیهم کما قدمنا فی باب الاول فقد استعملوا هذاالمقیاس فی نقد بعض ا لاخبار التی بلغتهم مما لم یسبق الیهم علمه
فکره عرض السنه علی القرآن فکره قدیمه قدم ابی حنیفه وله - فی الحقیقه - سلف من الصحابه رضوان الله علیهم کما قدمنا فی باب الاول فقد استعملوا هذاالمقیاس فی نقد بعض ا لاخبار التی بلغتهم مما لم یسبق الیهم علمه




ایشان در تبیین بیشتر دیدگاه اسلاف نسبت به نکته مذکور به سخنان ابوحنیفه اشاره کرده و از قول او نقل می کند که معیار مذکور امری قطعی است:  
ایشان در تبیین بیشتر دیدگاه اسلاف نسبت به نکته مذکور به سخنان ابوحنیفه اشاره کرده و از قول او نقل می‌کند که معیار مذکور امری قطعی است:  




و یبدو ان اباحنیفه قد استخدم هذاالمقیاس بکثره مما جعل بعضهم ینکر علیه ذالک بل و یتهمه برد حدیث رسول الله ص و تکذیبه و یظهر هذا جلیا فیما دونه فی کتابه "العالم و المتعلم " قال: فاما اذا قال الرجل انا مومن بکل شیئ تکلم به النبی ص غیر ان النبی ص لم یتکلم بالجور و لم یخالف القرآن فان هذاالقول منه هو التصدیق بالنبی و القرآن و تنزیه له من الخلاف علی القرآن و لو خالف النبی القرآن و ینسب علی الله غیر الحق لم یدعه الله حتی یاخذه بالیمین و یقطع منه الوتین...- انتهی –
و یبدو ان اباحنیفه قد استخدم هذاالمقیاس بکثره مما جعل بعضهم ینکر علیه ذالک بل و یتهمه برد حدیث رسول الله ص و تکذیبه و یظهر هذا جلیا فیما دونه فی کتابه "العالم و المتعلم " قال: فاما اذا قال الرجل انا مومن بکل شیئ تکلم به النبی ص غیر ان النبی ص لم یتکلم بالجور و لم یخالف القرآن فان هذاالقول منه هو التصدیق بالنبی و القرآن و تنزیه له من الخلاف علی القرآن و لو خالف النبی القرآن و ینسب علی الله غیر الحق لم یدعه الله حتی یاخذه بالیمین و یقطع منه الوتین...- انتهی –


                                                                                  
                                                                                  
باید گفت گفتار فوق را می توان  موید نکته ای دانست که در مقدمه مقاله بیان گردید بدین معنا که معیار عرض حدیث بر قرآن با قطع نظر از صدور یا عدم صدور روایات ان، امری عقلی می باشد.
باید گفت گفتار فوق را می‌توان موید نکته ای دانست که در مقدمه مقاله بیان گردید بدین معنا که معیار عرض حدیث بر قرآن با قطع نظر از صدور یا عدم صدور روایات ان، امری عقلی می‌باشد.
    
    
====احادیث لزوم عرض حدیث برقرآن در منابع اهل سنت====  
====احادیث لزوم عرض حدیث برقرآن در منابع اهل سنت====  




1 - خَطیب بغدادی در الکفایه فی علم الروایه روایتی را از أبو هُریرة،نقل می کند که پیامبر ص فرمود:  
1 - خَطیب بغدادی در الکفایه فی علم الروایه روایتی را از أبو هُریرة،نقل می‌کند که پیامبر ص فرمود:  
سیَأتِیکم عنِّی أحادیث مُخْتلِفةٌ، فما جاءَکم موافِقاً لکتابِ اللهِ وسُنّتی فهوَ مِنِّی، وما جاءَکم مُخالِفاً لکتابِ اللهِ وسُنَّتِی فلیسَ مِنِّی ).<ref>الکفایه فی علم الروایه ص 470</ref>   
سیَأتِیکم عنِّی أحادیث مُخْتلِفةٌ، فما جاءَکم موافِقاً لکتابِ اللهِ وسُنّتی فهوَ مِنِّی، وما جاءَکم مُخالِفاً لکتابِ اللهِ وسُنَّتِی فلیسَ مِنِّی ).<ref>الکفایه فی علم الروایه ص 470</ref>   




2 – در کتاب الدارقطنی روایتی از أ،میر المؤمنین (ع) نقل می کند که پیامبر ص فرمود:  
2 – در کتاب الدارقطنی روایتی از أ،میر المؤمنین (ع) نقل می‌کند که پیامبر ص فرمود:  
إنّها ستکون بعدی رُواةٌ یَروون عنّی الحدیث، فاعرضوا حَدِیثَهُم على القرآن، فما وافقَ القرآنَ فخُذوا به، وما لم یُوافِق القرآنَ فلا تأخُذوا به ). <ref>الدارقطنی ج 4ص 133</ref>
إنّها ستکون بعدی رُواةٌ یَروون عنّی الحدیث، فاعرضوا حَدِیثَهُم على القرآن، فما وافقَ القرآنَ فخُذوا به، وما لم یُوافِق القرآنَ فلا تأخُذوا به ). <ref>الدارقطنی ج 4ص 133</ref>


   
   
3 -، عن النبی صلى الله علیه وسلم قال سئلت الیهود عن موسى فأکثروا فیه وزادوا ونقصوا حتى کفروا وسئلت النصارى عن عیسى فأکثروا فیه وزادوا ونقصوا حتى کفروا وإنه سیفشوا عنی أحادیث فما أتاکم من حدیثی فاقرأوا کتاب الله واعتبروه فما وافق کتاب الله فأنا قلته وما لم یوافق کتاب الله فلم أقله. <ref>المعجم الكبیر ج 12ص 244</ref>
3 -، عن النبی صلى الله علیه وسلم قال سئلت الیهود عن موسى فأکثروا فیه وزادوا ونقصوا حتى کفروا وسئلت النصارى عن عیسى فأکثروا فیه وزادوا ونقصوا حتى کفروا وإنه سیفشوا عنی أحادیث فما أتاکم من حدیثی فاقرأوا کتاب الله واعتبروه فما وافق کتاب الله فأنا قلته وما لم یوافق کتاب الله فلم أقله. <ref>المعجم الكبیر ج 12ص 244</ref>
4-شافعی در کتاب الام از پیامبر ص نقل می کند که فرمود.... إن الحدیث سیفشو عنی فما أتاکم عنی یوافق القرآن فهو عنی وما أتاکم عنی یخالف القرآن فلیس عنی –<ref>کتاب الام الشافعی ج7ص 308   
4-شافعی در کتاب الام از پیامبر ص نقل می‌کند که فرمود.... إن الحدیث سیفشو عنی فما أتاکم عنی یوافق القرآن فهو عنی وما أتاکم عنی یخالف القرآن فلیس عنی –<ref>کتاب الام الشافعی ج7ص 308   
</ref>
</ref>


گرچه این احادیث و نظائر ان، عرضه حدیث بر قرآن را بعنوان یکی از موازین نقد المتن مطرح نموده‌اند اما برخی از اعلام اهل سنت این نوع احادیث را ضعیف و غیر قابل اعتماد می‌دانند.
گرچه این احادیث و نظائر ان، عرضه حدیث بر قرآن را بعنوان یکی از موازین نقد المتن مطرح نموده‌اند اما برخی از اعلام اهل سنت این نوع احادیث را ضعیف و غیر قابل اعتماد می‌دانند.




امام شافعی در تعلیق بر احادیثی که مفادشان عرضه حدیث بر قرآن است - نظیر: ما جاءَکم عنّی فاعرضوه على کتاب الله، فما وافقه فأنا قُلته، وما خالفه فلم أقله - می‌نویسد:،  
امام شافعی در تعلیق بر احادیثی که مفادشان عرضه حدیث بر قرآن است - نظیر: ما جاءَکم عنّی فاعرضوه على کتاب الله، فما وافقه فأنا قُلته، وما خالفه فلم أقله - می‌نویسد:،  
... ما ورى – روی - هذا یثبت حدیثه فی شئ صغر ولا کبر. <ref>الرساله ص 225</ref>
... ما ورى – روی - هذا یثبت حدیثه فی شئ صغر ولا کبر. <ref>الرساله ص 225</ref>




ایشان در جای دیگرنسبت به روایت مذکور می‌نویسد:  
ایشان در جای دیگرنسبت به روایت مذکور می‌نویسد:  




خط ۱۰۱: خط ۹۶:




در کتاب - اختلاف الحدیث - الامام الشافعی نیز ایشان ضمن تبیین نکته مذکور پذیرش برخی نسبت به این نوع احادیث را ناشی از جهل می داند:
در کتاب - اختلاف الحدیث - الامام الشافعی نیز ایشان ضمن تبیین نکته مذکور پذیرش برخی نسبت به این نوع احادیث را ناشی از جهل می‌داند:
.... وأن قول من قال تعرض السنة على القرآن فإن وافقت ظاهره وإلا استعملنا ظاهر القرآن وترکنا الحدیث جهل لما وصفت فأبان الله لنا أن سنن رسوله فرض علینا بأن ننتهی إلیها لا أن لنا معها من الامر شیئا إلا التسلیم لها واتباعها ولا أنها تعرض على قیاس ولا على شئ غیرها وأن کل ما سواها من قول الآدمیین تبع لها...– انتهی – <ref>اختلاف الحدیث  - الامام الشافعی ص484</ref>  
.... وأن قول من قال تعرض السنة على القرآن فإن وافقت ظاهره وإلا استعملنا ظاهر القرآن وترکنا الحدیث جهل لما وصفت فأبان الله لنا أن سنن رسوله فرض علینا بأن ننتهی إلیها لا أن لنا معها من الامر شیئا إلا التسلیم لها واتباعها ولا أنها تعرض على قیاس ولا على شئ غیرها وأن کل ما سواها من قول الآدمیین تبع لها...– انتهی – <ref>اختلاف الحدیث  - الامام الشافعی ص484</ref>  




دکتر أبو شهبة نیز در تضعیف روایات عرض حدیث بر قرآن می‌نویسد:  
دکتر أبو شهبة نیز در تضعیف روایات عرض حدیث بر قرآن می‌نویسد:  
، أنّ جمیع هذه الروایات الّتی تَدلّ على عَرضِ الحدیث على القرآنِ مَوضوعَة ومُختلقَة، وضَعَها الزَنادقة، کی یَصلِوا إلى غَرضِهم من إهمال الأحادیث. <ref>دفاع عن السُنّة ، محمّد بن محمّد أبو شهبة ، ص 17-نقل از مبانی نقد المتن – ص 84-</ref>
، أنّ جمیع هذه الروایات الّتی تَدلّ على عَرضِ الحدیث على القرآنِ مَوضوعَة ومُختلقَة، وضَعَها الزَنادقة، کی یَصلِوا إلى غَرضِهم من إهمال الأحادیث. <ref>دفاع عن السُنّة ، محمّد بن محمّد أبو شهبة ، ص 17-نقل از مبانی نقد المتن – ص 84-</ref>




در برابر ناقدین احادیث مذکور برخی از فقهاء اهل سنت معتقدند که هر چند روایات عرض ضعیف است اما قرائنی بر صحت این احادیث وجود دارد از جمله روایتی که از پیامبر ص نقل شده است:
در برابر ناقدین احادیث مذکور برخی از فقهاء اهل سنت معتقدند که هر چند روایات عرض ضعیف است اما قرائنی بر صحت این احادیث وجود دارد از جمله روایتی که از پیامبر ص نقل شده است:  
عن محمد بن جبیر بن مطعم عن أبیه قال قال رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم ما حدثتم عنی مما تعرفونه فخذوه وما حدثتم عنی مما تنکرونه فلا تأخذوا به قال فإنی لا أقول المنکر ولست من أهله صلى الله علیه وآله وسلم. <ref>الکفایه فی علم الروایه ص 470</ref>
عن محمد بن جبیر بن مطعم عن أبیه قال قال رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم ما حدثتم عنی مما تعرفونه فخذوه وما حدثتم عنی مما تنکرونه فلا تأخذوا به قال فإنی لا أقول المنکر ولست من أهله صلى الله علیه وآله وسلم. <ref>الکفایه فی علم الروایه ص 470</ref>




باید گفت: دقت در کلمات امثال شافعی و کسانی که احادیث عرض حدیث بر کتاب را مورد خدشه قرار داده‌اند بیانگر ان است که معنای مخالفت و موافقت در این روایات بگونه صحیح تبیین نشده است بعلاوه انکه مفهوم و مضمون این روایات همانگونه که در ابتدای این بحث مطرح کردیم امری عقلی است که حتی بفرض عدم صدور این روایات معتبر می باشد.
باید گفت: دقت در کلمات امثال شافعی و کسانی که احادیث عرض حدیث بر کتاب را مورد خدشه قرار داده‌اند بیانگر ان است که معنای مخالفت و موافقت در این روایات بگونه صحیح تبیین نشده است بعلاوه انکه مفهوم و مضمون این روایات همانگونه که در ابتدای این بحث مطرح کردیم امری عقلی است که حتی بفرض عدم صدور این روایات معتبر می‌باشد.


====احادیث عرض حدیث بر قرآن در مصادر شیعی====   
====احادیث عرض حدیث بر قرآن در مصادر شیعی====   




خط ۱۲۵: خط ۱۲۰:
</ref>
</ref>


شهید صدر روایات عرض حدیث بر قرآن را به سه طائفه تقسیم نموده است: الف – روایاتی که اخبار مخالف با قرآن را زخرف دانسته و انرا انکار می کند. – ب- روایاتی که موافقت با کتاب را شرط عمل به روایت می داند – ج – روایاتی که مخالفت با کتاب را مردود می داند.  
شهید صدر روایات عرض حدیث بر قرآن را به سه طائفه تقسیم نموده است: الف – روایاتی که اخبار مخالف با قرآن را زخرف دانسته و انرا انکار می‌کند. – ب- روایاتی که موافقت با کتاب را شرط عمل به روایت می‌داند – ج – روایاتی که مخالفت با کتاب را مردود می‌داند.  


===تبیین بیان شهید صدر:===
===تبیین بیان شهید صدر:===




در تقریرات ایشان در کتاب بحوث فی علم الاصول امده است:  
در تقریرات ایشان در کتاب بحوث فی علم الاصول امده است:  




وقد وردت هذه الأخبار بألسنة مختلفة بالإمکان تصنیفها إلى ثلاث طوائف نبحث عنها تباعاً ّ:  
وقد وردت هذه الأخبار بألسنة مختلفة بالإمکان تصنیفها إلى ثلاث طوائف نبحث عنها تباعاً ّ:  
الطائفة الأولى - ما ورد بلسان الاستنکار والتحاشی عن صدور ما یخالف الکتاب من المعصومین علیهم ومن نماذج هذه الطائفة روایة أیوب بن حمر قال: « سَمِعتُ أبَا عَبدِ اللَّه ِ علیه السلام یَقُولُ: کُلّ حَدِیثٍ مَردُود إلى الکِتَابِ والسّنّةِ وکُلّ شَیءٍ لا یُوَافِقُ کِتَابَ اللَّه ِ فَهُوَ زُخرُفٌ »  
الطائفة الأولى - ما ورد بلسان الاستنکار والتحاشی عن صدور ما یخالف الکتاب من المعصومین علیهم ومن نماذج هذه الطائفة روایة أیوب بن حمر قال: « سَمِعتُ أبَا عَبدِ اللَّه ِ علیه السلام یَقُولُ: کُلّ حَدِیثٍ مَردُود إلى الکِتَابِ والسّنّةِ وکُلّ شَیءٍ لا یُوَافِقُ کِتَابَ اللَّه ِ فَهُوَ زُخرُفٌ »  


ومثلها روایة أیوب بن راشد عن أبی عبداللَّه علیه السلام قال: « مَا لَم یُوَافِق مِنَ الحَدِیثِ القُرآنَ فَهُوَ زُخرُفٌ » وهما صحیحتان سنداً والتعبیر بالزخرف فیهما یجعلهما من أمثلة هذه الطائفة الدالة على التحاشی عن صدور ما یخالف الکتاب منهم  
ومثلها روایة أیوب بن راشد عن أبی عبداللَّه علیه السلام قال: « مَا لَم یُوَافِق مِنَ الحَدِیثِ القُرآنَ فَهُوَ زُخرُفٌ » وهما صحیحتان سنداً والتعبیر بالزخرف فیهما یجعلهما من أمثلة هذه الطائفة الدالة على التحاشی عن صدور ما یخالف الکتاب منهم  




خط ۱۴۵: خط ۱۴۰:




الطائفة الثالثة - ما یکون مفاده نفی حجیة ما یخالف الکتاب الکریم من قبیل روایة السکونی عن أبی عبداللَّه علیه السلام قال: « قَالَ رَسُولُ اللَّه ِ صلى الله علیه وآله إنّ عَلى کُلّ حَقّ حَقِیقَةً وعَلى کُلّ صَواب نُوراً، فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللَّه ِ فَخُذُوه ُ ومَا خَالَفَ کِتَابَ اللَّه ِ فَدَعُوه ُ ». وروایة جمیل ابن دراج عن أبی عبداللَّه علیه السلام أنه قال: « الوُقُوفُ عِندَ الشّبهَةِ خَیرُ مِنَ الاقتِحَامِ فی الهَلَکَةِ، إنّ عَلى کُلّ حَقّ حَقِیقَةً وعَلى کُلّ صَواب نُوراً فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللَّه ِ فَخُذُوه ُ ومَا خَالَفَ کِتَابَ اللَّه ِ فَدَعُوه ُ ». والأولى وإن کانت غیر نقیة سنداً إلَّا أن الثانیة صحیحة   وقد اشتملت هذه الطائفة من أخبار الطرح على عقدین. عقد سلبی یردع عن حجیة ما خالف الکتاب الکریم، وعقد إیجابی یأمر بأخذ ما وافق الکتاب الکریم. <ref>بحوث فی علم الاصول ج 7ص 315-325</ref>
الطائفة الثالثة - ما یکون مفاده نفی حجیة ما یخالف الکتاب الکریم من قبیل روایة السکونی عن أبی عبداللَّه علیه السلام قال: « قَالَ رَسُولُ اللَّه ِ صلى الله علیه وآله إنّ عَلى کُلّ حَقّ حَقِیقَةً وعَلى کُلّ صَواب نُوراً، فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللَّه ِ فَخُذُوه ُ ومَا خَالَفَ کِتَابَ اللَّه ِ فَدَعُوه ُ ». وروایة جمیل ابن دراج عن أبی عبداللَّه علیه السلام أنه قال: « الوُقُوفُ عِندَ الشّبهَةِ خَیرُ مِنَ الاقتِحَامِ فی الهَلَکَةِ، إنّ عَلى کُلّ حَقّ حَقِیقَةً وعَلى کُلّ صَواب نُوراً فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللَّه ِ فَخُذُوه ُ ومَا خَالَفَ کِتَابَ اللَّه ِ فَدَعُوه ُ ». والأولى وإن کانت غیر نقیة سنداً إلَّا أن الثانیة صحیحة وقد اشتملت هذه الطائفة من أخبار الطرح على عقدین. عقد سلبی یردع عن حجیة ما خالف الکتاب الکریم، وعقد إیجابی یأمر بأخذ ما وافق الکتاب الکریم. <ref>بحوث فی علم الاصول ج 7ص 315-325</ref>


==بررسی روایات عرض حدیث بر قرآن==  
==بررسی روایات عرض حدیث بر قرآن==  




بطور کلی می توان گفت مفاد روایاتی نظیر " ما وافق کتاب الله فخذوه وما خالف کتاب الله فدعوه " این است که روایاتی که مضمونشان موافق با قرآن هست مقبول و روایاتی که مضمونشان مخالف با قرآن است مردود می باشد لکن سئوالاتی در این نوع روایات مطرح می‌گردد که لازم است مورد بررسی قرار گیرد:  
بطور کلی می‌توان گفت مفاد روایاتی نظیر " ما وافق کتاب الله فخذوه وما خالف کتاب الله فدعوه " این است که روایاتی که مضمونشان موافق با قرآن هست مقبول و روایاتی که مضمونشان مخالف با قرآن است مردود می‌باشد لکن سئوالاتی در این نوع روایات مطرح می‌گردد که لازم است مورد بررسی قرار گیرد:  




1- روایات مذکور فقط حکم روایات موافق و مخالف با قرآن را مطرح نموده است بنابراین حکم روایاتی که مضامین شان خارج از صور ذکر شده می باشد چیست ؟ روایاتی که مدلولشان نه موافق و نه مخالف قرآن می باشد نظیر روایاتی که دلالت بر امری می کند که اثری از ان درقرآن نیست چون در این گونه موارد نمی‌توان ادعا نمود که این روایت موافق یا مخالف قرآن است.
1- روایات مذکور فقط حکم روایات موافق و مخالف با قرآن را مطرح نموده است بنابراین حکم روایاتی که مضامین شان خارج از صور ذکر شده می‌باشد چیست ؟ روایاتی که مدلولشان نه موافق و نه مخالف قرآن می‌باشد نظیر روایاتی که دلالت بر امری می‌کند که اثری از ان درقرآن نیست چون در این گونه موارد نمی‌توان ادعا نمود که این روایت موافق یا مخالف قرآن است.




پاسخ: در جواب این سئوال می توان گفت: از انجا که قرآن تبیان و مشتمل بر همه مسائل است بنابراین لازم است احادیث با قرآن منطبق باشد درنتبجه احادیث عرض حدیث بر کتاب فرض مذکور را نیز شامل می شود. موید این سخن روایاتی است که در این زمینه صادر شده است نظیر:  
پاسخ: در جواب این سئوال می‌توان گفت: از انجا که قرآن تبیان و مشتمل بر همه مسائل است بنابراین لازم است احادیث با قرآن منطبق باشد درنتبجه احادیث عرض حدیث بر کتاب فرض مذکور را نیز شامل می‌شود. موید این سخن روایاتی است که در این زمینه صادر شده است نظیر:  
عن أیوب بن الحر قال: سمعت أبا عبدالله علیه السلام یقول:کل شئ مردود إلى الکتاب والسنة وکل حدیث لا یوافق کتاب الله فهو زخرف <ref>الکافی ج 1ص 69</ref>  
عن أیوب بن الحر قال: سمعت أبا عبدالله علیه السلام یقول:کل شئ مردود إلى الکتاب والسنة وکل حدیث لا یوافق کتاب الله فهو زخرف <ref>الکافی ج 1ص 69</ref>  




مضمون روایت مذکور این است که معیار در صحت حدیث موافقت با قرآن است و هر حدیثی که موافقت با قرآن ر ادارا نیست اعم از انکه مخالفت اشکار با قرآن داشته ویا اینکه شاهدی از قرآن در ان نباشد مردود خواهد بود.  
مضمون روایت مذکور این است که معیار در صحت حدیث موافقت با قرآن است و هر حدیثی که موافقت با قرآن ر ادارا نیست اعم از انکه مخالفت اشکار با قرآن داشته ویا اینکه شاهدی از قرآن در ان نباشد مردود خواهد بود.  




2-مراد از موافقت حدیث با قرآن چیست ؟ ایا موافقت بمعنای تساوی در محتوا ست یا شامل احادیثی که بعنوان مخصص یا مقید عمومات و اطلاقات می باشد را شامل می شود.  
2-مراد از موافقت حدیث با قرآن چیست ؟ ایا موافقت بمعنای تساوی در محتوا ست یا شامل احادیثی که بعنوان مخصص یا مقید عمومات و اطلاقات می‌باشد را شامل می‌شود.  




پاسخ: مراد از موافقت اعم از موافقت به تساوی یا موافقت به عام و خاص و مطلق و مقید است بدین معنا که احادیث خاص و مقید را نمی‌توان مخالف عمومات و مطلقات قرآنی دانست بدلیل انکه:  
پاسخ: مراد از موافقت اعم از موافقت به تساوی یا موافقت به عام و خاص و مطلق و مقید است بدین معنا که احادیث خاص و مقید را نمی‌توان مخالف عمومات و مطلقات قرآنی دانست بدلیل انکه:  




اولا اگر مراد از موافقت احادیث با قرآن، موافقت به تساوی باشد چنین احادیثی فاقد ارزش بوده و هیچ   ثمره ای بر انها مترتب نخواهد بود.
اولا اگر مراد از موافقت احادیث با قرآن، موافقت به تساوی باشد چنین احادیثی فاقد ارزش بوده و هیچ ثمره ای بر انها مترتب نخواهد بود.




ثانیا: از منظر عرف عقلا مخالفت خاص با عام و مقید با مطلق مخالفت حقیقی تلقی نمی‌گردد بلکه همه اینها بعنوان موافق تلقی می شود.
ثانیا: از منظر عرف عقلا مخالفت خاص با عام و مقید با مطلق مخالفت حقیقی تلقی نمی‌گردد بلکه همه اینها بعنوان موافق تلقی می‌شود.




ثالثا: عدم اطلاق کلمه موافق به خاص و مقید نسبت به عام و مطلق مستلزم   رد بسیاری ا ز روایاتی می‌گردد که مبین عمومات و اطلاقات قرآنی می باشد.  
ثالثا: عدم اطلاق کلمه موافق به خاص و مقید نسبت به عام و مطلق مستلزم رد بسیاری ا ز روایاتی می‌گردد که مبین عمومات و اطلاقات قرآنی می‌باشد.  




رابعا بسیاری از ایات قرآن مشتمل بر عمومات و مطلقاتی هستند که بدون مبین که غالبا در شکل مخصص و مقید می باشد قابل عمل نمی باشد بنابر این نیازمند تفسیر وتبیین از طریق سنت می باشد که این امر از طریق روایات منسوب به اهل بیت انجام گرفته است.  
رابعا بسیاری از آیات قرآن مشتمل بر عمومات و مطلقاتی هستند که بدون مبین که غالبا در شکل مخصص و مقید می‌باشد قابل عمل نمی‌باشد بنابر این نیازمند تفسیر وتبیین از طریق سنت می‌باشد که این امر از طریق روایات منسوب به اهل بیت انجام گرفته است.  




3-مراد از مخالفت با قرآن در احادیث عرض چیست ؟ ایا مراد از ان مخالفت تباینی است یا اعم از مخالفت تباینی و مخالفت عام و خاص و مخالفت مطلق و مقیدی می باشد ؟  
3-مراد از مخالفت با قرآن در احادیث عرض چیست ؟ ایا مراد از ان مخالفت تباینی است یا اعم از مخالفت تباینی و مخالفت عام و خاص و مخالفت مطلق و مقیدی می‌باشد ؟  
پاسخ این سئوال از مطالبی که در مساله دوم بیان گردید روشن می‌گردد بدین معنا که مراد از مخالفت در احادیث عرض مخالفت تباینی می باشد و مخالفت بگونه عام و خا ص ومطلق و مقید را شامل نمی‌شود.  
پاسخ این سئوال از مطالبی که در مساله دوم بیان گردید روشن می‌گردد بدین معنا که مراد از مخالفت در احادیث عرض مخالفت تباینی می‌باشد و مخالفت بگونه عام و خا ص ومطلق و مقید را شامل نمی‌شود.  


===تطبیق معیار عرض حدیث بر قرآن در روایات فریقین:===
===تطبیق معیار عرض حدیث بر قرآن در روایات فریقین:===
   
   
====1-تطبیق معیارمذکور در کتب روائی امامیه====  
====1-تطبیق معیارمذکور در کتب روائی امامیه====  




در کتب روائی فریقین روایاتی نقل شده است که با معیار مذکور سازگاری نداشته بگونه‌ای که پذیرش انها مستلزم مخالفت با قرآن خواهد بود.  
در کتب روائی فریقین روایاتی نقل شده است که با معیار مذکور سازگاری نداشته بگونه‌ای که پذیرش انها مستلزم مخالفت با قرآن خواهد بود.  


====الف – روایات تفسیریه:====
====الف – روایات تفسیریه:====
   
   
1-روایاتی که در تفسیر: ( سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَا الثَّقَلانِ ) (256) وارد شده که مراد از ثقلین کتاب الله و اهل بیت علیهم السلام می باشد:
1-روایاتی که در تفسیر: ( سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّهَا الثَّقَلانِ ) (256) وارد شده که مراد از ثقلین کتاب الله و اهل بیت علیهم السلام می‌باشد:  
عن زرارة، قال: سألت أبا جعفر ( علیه السلام ) عن قول الله عز وجل: * ( سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّه الثَّقَلانِ ) *، قال: « کتاب الله ونحن ». <ref>البرهان فی تفسیر القرآن ج 5ص 237</ref>
عن زرارة، قال: سألت أبا جعفر ( علیه السلام ) عن قول الله عز وجل: * ( سَنَفْرُغُ لَکُمْ أَیُّه الثَّقَلانِ ) *، قال: « کتاب الله ونحن ». <ref>البرهان فی تفسیر القرآن ج 5ص 237</ref>




باید گفت گرچه در روایت فوق و نظائر ان،الثقلان بر قرآن و اهل بیت تطبیق شده‌اند اما این نوع روایات بدلیل مخالفت با قرآن مقبول نمی باشد  بدلیل انکه ملاحظه سیاق و صدر و ذیل ایه مذکور بیانگر ان است که سیاق این ایات تهدید به جن و انس می باشد. بدیهی است چنین سیاقی متناسب با مدلول روایاتی که الثقلان را   بر قرآن و عترت تطبیق داده‌اند نخواهد بود.
باید گفت گرچه در روایت فوق و نظائر ان،الثقلان بر قرآن و اهل بیت تطبیق شده‌اند اما این نوع روایات بدلیل مخالفت با قرآن مقبول نمی‌باشد بدلیل انکه ملاحظه سیاق و صدر و ذیل ایه مذکور بیانگر ان است که سیاق این آیات تهدید به جن و انس می‌باشد. بدیهی است چنین سیاقی متناسب با مدلول روایاتی که الثقلان را بر قرآن و عترت تطبیق داده‌اند نخواهد بود.




2 –روایتی که مُعلّى بن خُنیس از امام صادق ع در تفسیر ایه شریفه: ان الله لا یستحیی ان یضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها نقل می کند:  
2 –روایتی که مُعلّى بن خُنیس از امام صادق ع در تفسیر ایه شریفه: ان الله لا یستحیی ان یضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها نقل می‌کند:  
عن المعلى بن خنیس عن أبی عبدالله علیه السلام ان هذا المثل ضربه الله لأمیر المؤمنین علیه السلام فالبعوضة
عن المعلى بن خنیس عن أبی عبدالله علیه السلام ان هذا المثل ضربه الله لأمیر المؤمنین علیه السلام فالبعوضة
أمیر المؤمنین علیه السلام وما فوقها رسول الله صلى الله علیه وآله. – <ref>تفسیر القمی ج 1ص 35</ref>  
أمیر المؤمنین علیه السلام وما فوقها رسول الله صلى الله علیه وآله. – <ref>تفسیر القمی ج 1ص 35</ref>  




بدیهی است مفاد روایت مذکور، مخالف با قرآن - که بیانگر برترین مقامات نسبت به امام علی ع و اهل بیت علیهم السلام است -   می باشد  بعلاوه انکه مفاد این نوع روایات با معیارهای دیگر نیز– نظیر عدم مخالفت با عقل و عدم مخالفت با جایگاه رفیع اولیای الهی و موهن جلوه ندادن انان –منطبق نمی باشد از اینرو نمی‌توان تن به صحت چنین روایاتی داد.  
بدیهی است مفاد روایت مذکور، مخالف با قرآن - که بیانگر برترین مقامات نسبت به امام علی ع و اهل بیت علیهم السلام است - می‌باشد بعلاوه انکه مفاد این نوع روایات با معیارهای دیگر نیز– نظیر عدم مخالفت با عقل و عدم مخالفت با جایگاه رفیع اولیای الهی و موهن جلوه ندادن آنان –منطبق نمی‌باشد از اینرو نمی‌توان تن به صحت چنین روایاتی داد.  




ب – روایاتی که مقام و جایگاه ملائکه را تحقیر نموده و نسبت معصیت به انها می‌دهد:  
ب – روایاتی که مقام و جایگاه ملائکه را تحقیر نموده و نسبت معصیت به انها می‌دهد:  
علامه مَجلسی از سلمان فارسی نقل می کند که فرمود:
علامه مَجلسی از سلمان فارسی نقل می‌کند که فرمود:




( أُهْدیَ إلى النبی ( صلّى الله علیه وآله ) قِطْفٌ من العِنَبِ فی غیرِ أوانِه، فقال لی: یا سلمان، ائتِنی بوَلَدَی الحسن والحسین لیَأکُلا معی من هذا العِنَبِ.
( أُهْدیَ إلى النبی ( صلّى الله علیه وآله ) قِطْفٌ من العِنَبِ فی غیرِ أوانِه، فقال لی: یا سلمان، ائتِنی بوَلَدَی الحسن والحسین لیَأکُلا معی من هذا العِنَبِ.
قال سلمان الفارسی: فذهبتُ أطرق علیهما مَنزِل أُمِّهما فلم أرَهما، فأتیتُ مَنزل أُختِهما أُمّ کُلثوم فلم أرَهما، فجِئتُ فَخبَّرتُ النبیَّ ( صلّى الله علیه وآله ) بذلک، فاضْطَربَ وَوَثَبَ قائِماً وَهوَ یقول: وا وَلَداه، وا قُرَّة عَیناه، مَن یُرشِدُنی علیهما فلَه على اللهِ الجَنّة.
قال سلمان الفارسی: فذهبتُ أطرق علیهما مَنزِل أُمِّهما فلم أرَهما، فأتیتُ مَنزل أُختِهما أُمّ کُلثوم فلم أرَهما، فجِئتُ فَخبَّرتُ النبیَّ ( صلّى الله علیه وآله ) بذلک، فاضْطَربَ وَوَثَبَ قائِماً وَهوَ یقول: وا وَلَداه، وا قُرَّة عَیناه، مَن یُرشِدُنی علیهما فلَه على اللهِ الجَنّة.


فنَزَلَ جبرئیل من السماءِ، وقال: یا مُحمّد، علامَ هذا الانزِعاج ؟ فقال: على وَلَدَیَّ الحسنِ والحُسینِ، فإنّی خائِفٌ علیهما من کَیدِ الیَهود، فقال جبرئیل: یا مُحمّد، بل خَفْ علیهما من کَیدِ المُنافقین، فإنَّ کَیدَهم أشَدُّ من کَیدِ الیَهودِ، واعلم یا محمّد إنّ ابنَیکَ الحسن والحُسین نائِمان فی حَدیقةِ أبی الدحداح.
فنَزَلَ جبرئیل من السماءِ، وقال: یا مُحمّد، علامَ هذا الانزِعاج ؟ فقال: على وَلَدَیَّ الحسنِ والحُسینِ، فإنّی خائِفٌ علیهما من کَیدِ الیَهود، فقال جبرئیل: یا مُحمّد، بل خَفْ علیهما من کَیدِ المُنافقین، فإنَّ کَیدَهم أشَدُّ من کَیدِ الیَهودِ، واعلم یا محمّد إنّ ابنَیکَ الحسن والحُسین نائِمان فی حَدیقةِ أبی الدحداح.
خط ۲۲۲: خط ۲۱۷:




باید گفت روایت مذکور علاوه بر عدم انطباق با معیارهای مختلف متنی- که در اینده بیان می‌گردد -   مخالف با قرآن نیز می باشد  بدلیل انکه ملائکه الهی بر اساس ایات شریفه قرآن- ( لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ ) و ایه: ( وَلَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَنْ عِندَهُ لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلا یَسْتَحْسِرُونَ * یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لا یَفْتُرُونَ ) - از مقام عصمت برخوردار بوده و مرتکب معصیت نمی‌شوند.
باید گفت روایت مذکور علاوه بر عدم انطباق با معیارهای مختلف متنی- که در اینده بیان می‌گردد - مخالف با قرآن نیز می‌باشد بدلیل انکه ملائکه الهی بر اساس آیات شریفه قرآن- ( لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ ) و ایه: ( وَلَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَنْ عِندَهُ لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلا یَسْتَحْسِرُونَ * یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لا یَفْتُرُونَ ) - از مقام عصمت برخوردار بوده و مرتکب معصیت نمی‌شوند.




باید گفت در کتب روائی اهل سنت نیز روایاتی که   مشتمل بر نسبت دادن معصیت به ملائکه الهی است بیان گردیده است نظیر روایتی که در جامع البیان طبری ذکر شده است که در ان به دو ملک الهی – هاروت و ماروت – نسبت شرک به خداوند و عمل قبیح زنا و شراب داده شده است:  
باید گفت در کتب روائی اهل سنت نیز روایاتی که مشتمل بر نسبت دادن معصیت به ملائکه الهی است بیان گردیده است نظیر روایتی که در جامع البیان طبری ذکر شده است که در ان به دو ملک الهی – هاروت و ماروت – نسبت شرک به خداوند و عمل قبیح زنا و شراب داده شده است:  
موید مخالفت حدیث مذکور با قرآن کریم روایتی است که از امام رضا ع دراین زمینه رسیده است:  
موید مخالفت حدیث مذکور با قرآن کریم روایتی است که از امام رضا ع دراین زمینه رسیده است:  
عن علی بن محمد بن الجهم، قال: ( سمعتُ المأمون یسأل الرضا ( علیه السلام ) ـ علی بن موسى ( علیه السلام ) ـ عمّا یرویه الناس من أمر الزهرة، وأنّها کانت امرأة فُتِنَ بها هاروت وماروت، وما یَروونه من أمر سُهَیل، وأنّه کان عَشَّاراً بالیَمن، فقال: کذبوا فی قولهم، إنّهما کَوکَبان ). <ref>علل الشرائع ج1ص 245</ref>
عن علی بن محمد بن الجهم، قال: ( سمعتُ المأمون یسأل الرضا ( علیه السلام ) ـ علی بن موسى ( علیه السلام ) ـ عمّا یرویه الناس من أمر الزهرة، وأنّها کانت امرأة فُتِنَ بها هاروت وماروت، وما یَروونه من أمر سُهَیل، وأنّه کان عَشَّاراً بالیَمن، فقال: کذبوا فی قولهم، إنّهما کَوکَبان ). <ref>علل الشرائع ج1ص 245</ref>




ج – روایاتی که نسبت ظلم به خداوند می‌دهد:  
ج – روایاتی که نسبت ظلم به خداوند می‌دهد:  
1-روایاتی که وائده و مووده را اهل جهنم می داند:  
1-روایاتی که وائده و مووده را اهل جهنم می‌داند:  
عن سَلَمَه بن یزید الجعفی، قال: ( انطلقتُ أنا وأخی وأبی إلى رسول الله (ص)، قال: قُلنا یا رسول الله، إنَّ أُمّنا مَلیکة، کانت تَصِل الرَحم وتُقرِی الضَیف وتَفعل وتَفعل، هلکتْ فی الجاهلیّة، فهل ذلک نافِعُها شیئاً ؟ قال: لا، قُلنا فإنّها کانت وأدَتْ أختاً لها، فهل ذلک نافِعها شیئاً ؟ قال: الوائِدة والمَوءُودَة فی النار، إلاّ أن تُدرِک الوائدة الإسلام لیَعفوا الله عنها ). <ref>مجمع الزوائد ج 1ص 119</ref>
عن سَلَمَه بن یزید الجعفی، قال: ( انطلقتُ أنا وأخی وأبی إلى رسول الله (ص)، قال: قُلنا یا رسول الله، إنَّ أُمّنا مَلیکة، کانت تَصِل الرَحم وتُقرِی الضَیف وتَفعل وتَفعل، هلکتْ فی الجاهلیّة، فهل ذلک نافِعُها شیئاً ؟ قال: لا، قُلنا فإنّها کانت وأدَتْ أختاً لها، فهل ذلک نافِعها شیئاً ؟ قال: الوائِدة والمَوءُودَة فی النار، إلاّ أن تُدرِک الوائدة الإسلام لیَعفوا الله عنها ). <ref>مجمع الزوائد ج 1ص 119</ref>




مضمون این روایت مخالف ایه شریفه: ( وَإِذَا الْمَوْؤُودَةُ سُئِلَتْ * بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ ).می باشد.  
مضمون این روایت مخالف ایه شریفه: ( وَإِذَا الْمَوْؤُودَةُ سُئِلَتْ * بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ ).می‌باشد.  
در صحیح مسلم نیز امده است: عن أنسِ: ( إنّ رجُلاً قال لرسول الله (ص) أینَ أبی ؟ قال: فی النارِ، فلمّا قَضَى دَعَاهُ، فقال: إنّ أبی وأباکَ فی النارِ ).<ref>صحیح مسلم ج 1ص 133</ref>  
در صحیح مسلم نیز امده است: عن أنسِ: ( إنّ رجُلاً قال لرسول الله (ص) أینَ أبی ؟ قال: فی النارِ، فلمّا قَضَى دَعَاهُ، فقال: إنّ أبی وأباکَ فی النارِ ).<ref>صحیح مسلم ج 1ص 133</ref>  




روایت فوق مخالف ایات قرآنی نظیر: ( وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً ) (274)، وقال تعالى: ( وَلَوْ أَنَّا أَهْلَکْنَاهُم بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلا أَرْسَلْتَ إِلَیْنَا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آیَاتِکَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخْزَى )، وقال تعالى: ( أَن تَقُولُواْ مَا جَاءنَا مِن بَشِیرٍ وَلاَ نَذِیرٍ فَقَدْ جَاءکُم بَشِیرٌ وَنَذِیرٌ ) می باشد.  
روایت فوق مخالف آیات قرآنی نظیر: ( وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً ) (274)، وقال تعالى: ( وَلَوْ أَنَّا أَهْلَکْنَاهُم بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلا أَرْسَلْتَ إِلَیْنَا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آیَاتِکَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخْزَى )، وقال تعالى: ( أَن تَقُولُواْ مَا جَاءنَا مِن بَشِیرٍ وَلاَ نَذِیرٍ فَقَدْ جَاءکُم بَشِیرٌ وَنَذِیرٌ ) می‌باشد.  




خط ۲۴۵: خط ۲۴۰:
عن أبی عبدالله ( علیه السلام )، أنّه قال: ( إنّ اللهَ تعالى خَلَقَ الجَنَّة طاهِرة مُطهَّرة، فلا یَدخلها إلاّ مَن طابَتْ وِلادَته ). <ref>علل الشرائع ج 2ص 564</ref>
عن أبی عبدالله ( علیه السلام )، أنّه قال: ( إنّ اللهَ تعالى خَلَقَ الجَنَّة طاهِرة مُطهَّرة، فلا یَدخلها إلاّ مَن طابَتْ وِلادَته ). <ref>علل الشرائع ج 2ص 564</ref>
عن الإمام الصادق ( علیه السلام )، أنّه قال: ( یَقولُ ولدُ الزِنا: یا رَبِّ، ما ذَنْبی، فما کان لی فی أمْرِی صُنْع ؟! قال: فیُنادِیه مُناد، فیقول: أنتَ شَرّ الثلاثةِ، أذنب والداکَ فتُبْتُ علیهما، وأنتَ رِجْس ولن یَدخل الجَنّة إلاّ طاهِر ). <ref>علل الشرائع ج 2ص 564</ref>
عن الإمام الصادق ( علیه السلام )، أنّه قال: ( یَقولُ ولدُ الزِنا: یا رَبِّ، ما ذَنْبی، فما کان لی فی أمْرِی صُنْع ؟! قال: فیُنادِیه مُناد، فیقول: أنتَ شَرّ الثلاثةِ، أذنب والداکَ فتُبْتُ علیهما، وأنتَ رِجْس ولن یَدخل الجَنّة إلاّ طاهِر ). <ref>علل الشرائع ج 2ص 564</ref>
این نوع روایات مخالف با ایات  متعدد قرآنی نظیر: ولا تَزِر وازِرَة وِزْر أُخرى و نیز موازین دیگر عقلی است.
این نوع روایات مخالف با آیات متعدد قرآنی نظیر: ولا تَزِر وازِرَة وِزْر أُخرى و نیز موازین دیگر عقلی است.




3-   روایاتی که مفادشان امکان مشاهده حسی خداوند می باشد:  
3- روایاتی که مفادشان امکان مشاهده حسی خداوند می‌باشد:  
- عن صفوان بن یحیى، قال: ( سَألنی أبو قُرَّة المُحدِّث أن أُدخله إلى أبی الحسن الرضا ( علیه السلام )، فاستأذنته فی ذلک، فأذِن لی فدخل علیه، فسأله عن الحلال والحرام والأحکام، حتّى بَلَغَ سُؤاله إلى التوحید، فقال أبو قُرَّة: إنّا روینا أنّ الله قَسَّم الرؤیة والکلام بین نَبِیَّین، فقسَّم الکلامَ لموسى، ولمحمّد الرُؤیة.
- عن صفوان بن یحیى، قال: ( سَألنی أبو قُرَّة المُحدِّث أن أُدخله إلى أبی الحسن الرضا ( علیه السلام )، فاستأذنته فی ذلک، فأذِن لی فدخل علیه، فسأله عن الحلال والحرام والأحکام، حتّى بَلَغَ سُؤاله إلى التوحید، فقال أبو قُرَّة: إنّا روینا أنّ الله قَسَّم الرؤیة والکلام بین نَبِیَّین، فقسَّم الکلامَ لموسى، ولمحمّد الرُؤیة.




امام رضا ع در برابر ادعای مذکور که متضمن وجود اخبار ور وایاتی مبنی بر مشاهده حسی خداوند توسط پیامبر ص بود فرمود این نوع روایات مخالف قرآن بوده از اینرو مقبول نمی باشد:  
امام رضا ع در برابر ادعای مذکور که متضمن وجود اخبار ور وایاتی مبنی بر مشاهده حسی خداوند توسط پیامبر ص بود فرمود این نوع روایات مخالف قرآن بوده از اینرو مقبول نمی‌باشد:  




خط ۲۶۱: خط ۲۵۶:




هر چند مباحث و مصادیق مرتبط با معیاریت عرضه حدیث بر قرآن بیش از موارد یاد شده است اما بدلیل اجتناب از تطویل بهمین مقدار بسنده می کنیم.   
هر چند مباحث و مصادیق مرتبط با معیاریت عرضه حدیث بر قرآن بیش از موارد یاد شده است اما بدلیل اجتناب از تطویل بهمین مقدار بسنده می‌کنیم.   


==معیار دوم: عدم مخالفت حدیث با سنت قطعیه==  
==معیار دوم: عدم مخالفت حدیث با سنت قطعیه==  




مسلمانان برحجیت سنت پیامر ص اجماع داشته و معتقدند: قول و فعل و تقریر ان حضرت بر همه مسلمانان حجت است. اعلام فریقین مدعی اند که لزوم عرضه حدیث بر سنت امری اجماعی است چنانکه ابن ادریس در سرائر می گوید: ( أمّا إجماع الأُمّة، فإنّهم مُطبِقون على أنّ کلّ ما خالَف القرآن والسُنّة فهو باطِل )<ref>السرائر ج 2ص 684</ref>  
مسلمانان برحجیت سنت پیامر ص اجماع داشته و معتقدند: قول و فعل و تقریر ان حضرت بر همه مسلمانان حجت است. اعلام فریقین مدعی اند که لزوم عرضه حدیث بر سنت امری اجماعی است چنانکه ابن ادریس در سرائر می‌گوید: ( أمّا إجماع الأُمّة، فإنّهم مُطبِقون على أنّ کلّ ما خالَف القرآن والسُنّة فهو باطِل )<ref>السرائر ج 2ص 684</ref>  




علامه طباطبائی نیز می گوید: ( وبالجملة، لا مُوجِب لطَرحِ روایة أو روایات، إلاّ إذا خالَفتْ الکتاب والسُنّة القَطعیّة أو لاحت منها لوائح الکذب والجعل، کما لا حجیة إلا للکتاب والسنة القطعیة، فی أصول المعارف الدینیة الإلهیة)<ref>المیزان ج 1ص 293</ref>  
علامه طباطبائی نیز می‌گوید: ( وبالجملة، لا مُوجِب لطَرحِ روایة أو روایات، إلاّ إذا خالَفتْ الکتاب والسُنّة القَطعیّة أو لاحت منها لوائح الکذب والجعل، کما لا حجیة إلا للکتاب والسنة القطعیة، فی أصول المعارف الدینیة الإلهیة)<ref>المیزان ج 1ص 293</ref>  




اما در اینکه ایا سنت، شامل قول و فعل و تقریر اهل بیت ع نیز می شود یا خیر؟ بین الفریقین اختلاف است. امامیه معتقدند که سنت النبی ص شامل سنت اهل بیت هم نیز می‌گردد اما اهل سنت انرا منحصر به سنه النبی ص دانسته بهمین دلیل در کتب روائی شان از روایات اهل بیت – جز در موارد نادر- اثری دیده نمی‌شود.لازم به ذکر است که بسیاری از متقدمین اهل سنت قول و سیره صحابه را هم در ردیف سنت النبی دانسته و به حجیت ان قائلند.  
اما در اینکه ایا سنت، شامل قول و فعل و تقریر اهل بیت ع نیز می‌شود یا خیر؟ بین الفریقین اختلاف است. امامیه معتقدند که سنت النبی ص شامل سنت اهل بیت هم نیز می‌گردد اما اهل سنت انرا منحصر به سنه النبی ص دانسته بهمین دلیل در کتب روائی شان از روایات اهل بیت – جز در موارد نادر- اثری دیده نمی‌شود.لازم به ذکر است که بسیاری از متقدمین اهل سنت قول و سیره صحابه را هم در ردیف سنت النبی دانسته و به حجیت ان قائلند.  
امامیه در اثبا ت ادعایشان به حجیت سنت اهل بیت ع به ایات – نظیر ایه تطهیر و اطاعت – و روایاتی تمسک کرده اند نظیر:  
امامیه در اثبا ت ادعایشان به حجیت سنت اهل بیت ع به آیات – نظیر ایه تطهیر و اطاعت – و روایاتی تمسک کرده اند نظیر:  




خط ۲۸۲: خط ۲۷۷:




در اینجا برخی از روایاتی را که دلالت بر اثبات معیار دوم – لزوم عرضه حدیث بر سنت و عدم مخالفت حدیث با ان می کند بیان می کنیم:  
در اینجا برخی از روایاتی را که دلالت بر اثبات معیار دوم – لزوم عرضه حدیث بر سنت و عدم مخالفت حدیث با ان می‌کند بیان می‌کنیم:  
1-عن عبدالله ابن أبی یَعفور،... قال: ( سألت أبا عبدالله ( علیه السلام ) عن اختلاف الحدیث، یَرویه مَن نَثِق به، ومنهم مَن لا نَثِق به ؟ قال: إذا وردَ علیکم حَدیث فوَجدتُم له شاهِداً من کتاب الله، أو من قول رسول الله ( صلّى الله علیه وآله )، وإلاّ فالّذی جاءَکم به أولَى به )<ref>الکافی ج 1ص 69</ref>
1-عن عبدالله ابن أبی یَعفور،... قال: ( سألت أبا عبدالله ( علیه السلام ) عن اختلاف الحدیث، یَرویه مَن نَثِق به، ومنهم مَن لا نَثِق به ؟ قال: إذا وردَ علیکم حَدیث فوَجدتُم له شاهِداً من کتاب الله، أو من قول رسول الله ( صلّى الله علیه وآله )، وإلاّ فالّذی جاءَکم به أولَى به )<ref>الکافی ج 1ص 69</ref>




2- عن أبی هُریرة، أنّ النبیّ (ص) قال: ( سَیأتیکُم عنّی أحادیث مُخْتَلَقَة، فما جاءَکم مُوافِقاً لکتاب الله وسُنّتی فهو منّی، وما جاءَکم مُخالِفاً لکتابِ الله وسُنّتی فلیس منّی )<ref>الکفایه فی علم الروایه ص 471</ref>
2- عن أبی هُریرة، أنّ النبیّ (ص) قال: ( سَیأتیکُم عنّی أحادیث مُخْتَلَقَة، فما جاءَکم مُوافِقاً لکتاب الله وسُنّتی فهو منّی، وما جاءَکم مُخالِفاً لکتابِ الله وسُنّتی فلیس منّی )<ref>الکفایه فی علم الروایه ص 471</ref>
   
   
====تطبیق معیار عرضه حدیث بر سنت متواتره در کتب روائی فریقین <ref>این قسمت از رساله مبانی نقد متن الحدیث ص 110 با تصرفاتی نقل شده است -</ref>====   
====تطبیق معیار عرضه حدیث بر سنت متواتره در کتب روائی فریقین <ref>این قسمت از رساله مبانی نقد متن الحدیث ص 110 با تصرفاتی نقل شده است -</ref>====   




1- روایاتی که بر نحوست برخی از ایام و اشیاء دلالت می کند: <ref>مطالب این قسمت با اضافات و تغییراتی  ازرساله مبانی نقد متن الحدیث  ص111-113 گرفته شده است .</ref> -  
1- روایاتی که بر نحوست برخی از ایام و اشیاء دلالت می‌کند: <ref>مطالب این قسمت با اضافات و تغییراتی  ازرساله مبانی نقد متن الحدیث  ص111-113 گرفته شده است .</ref> -  
در کتب روائی فریقین روایات زیادی است که مفادشان نحوست برخی از ایام و اشیاء است  
در کتب روائی فریقین روایات زیادی است که مفادشان نحوست برخی از ایام و اشیاء است  
مولف میزان الحکمه دراین رابطه می‌نویسد:  
مولف میزان الحکمه دراین رابطه می‌نویسد:  
وأما السنة فهناک روایات کثیرة جدا فی السعد والنحس من أیام الأسبوع ومن أیام الشهور العربیة ومن أیام شهور الفرس ومن أیام الشهور الرومیة، وهی روایات بالغة فی الکثرة مودعة فی جوامع الحدیث، أکثرها ضعاف من مراسیل ومرفوعات وإن کان فیها ما لا یخلو من اعتبار من حیث أسنادها.<ref>میزان الحکمه ج 3ص 2349</ref>  
وأما السنة فهناک روایات کثیرة جدا فی السعد والنحس من أیام الأسبوع ومن أیام الشهور العربیة ومن أیام شهور الفرس ومن أیام الشهور الرومیة، وهی روایات بالغة فی الکثرة مودعة فی جوامع الحدیث، أکثرها ضعاف من مراسیل ومرفوعات وإن کان فیها ما لا یخلو من اعتبار من حیث أسنادها.<ref>میزان الحکمه ج 3ص 2349</ref>  
خط ۳۱۲: خط ۳۰۷:




قال النبی صلى الله علیه وسلم: یوم الأربعاء یوم نحس مستمر- <ref>المعجم الاوسط ج اص 243</ref>  
قال النبی صلى الله علیه وسلم: یوم الأربعاء یوم نحس مستمر- <ref>المعجم الاوسط ج اص 243</ref>  
و قال ایضا: آخر أربعاء فی الشهر یوم نحس مستمر – <ref>الجامع الصغیر ج 1ص 6</ref>
و قال ایضا: آخر أربعاء فی الشهر یوم نحس مستمر – <ref>الجامع الصغیر ج 1ص 6</ref>
باید گفت:
باید گفت:




اولا این روایات معارض با اخبار فراوانی است که در کتب فریقین در نفی تطیر وارد شده است نظیر روایتی که تَرمذی از رسول الله ( صلّى الله علیه وآله ) نقل می کند که فرمود: الطِیَرَة من الشرک وما منّا، ولکنّ الله یُذهبه بالتوکّل )<ref>سنن الترمذی ج 3ص 84</ref>
اولا این روایات معارض با اخبار فراوانی است که در کتب فریقین در نفی تطیر وارد شده است نظیر روایتی که تَرمذی از رسول الله ( صلّى الله علیه وآله ) نقل می‌کند که فرمود: الطِیَرَة من الشرک وما منّا، ولکنّ الله یُذهبه بالتوکّل )<ref>سنن الترمذی ج 3ص 84</ref>




در روایتی از امام هادی ع نقل شده که ان حضرت در پاسخ کسی که از او نسبت به سفر در روز چهارشنبه سئوال نمود مرقوم فرمود:
در روایتی از امام هادی ع نقل شده که ان حضرت در پاسخ کسی که از او نسبت به سفر در روز چهارشنبه سئوال نمود مرقوم فرمود:




خط ۳۲۷: خط ۳۲۲:
   
   
ودر روایتی از امام صادق نقل شده که قال: ( قال رسول الله ( صلّى الله علیه وآله ): لا طِیَرَة )<ref>وسائل الشیعه – ال البیت - ج 11ص 361</ref>
ودر روایتی از امام صادق نقل شده که قال: ( قال رسول الله ( صلّى الله علیه وآله ): لا طِیَرَة )<ref>وسائل الشیعه – ال البیت - ج 11ص 361</ref>
و احادیث فراوان دیگری که با مفاد روایات نحوست ایام منافات دارد.  
و احادیث فراوان دیگری که با مفاد روایات نحوست ایام منافات دارد.  




ثانیا روایاتی که بر نحوست بعضی از ایام دلالت می کند  با سیره قطعی پیامبر ص و اهل بیت ع منافات دارد چنانکه امام علی ع در برابر سخن یکی از منجمان که زمان نبرد با خوارج را شوم مى‌دانست فرمود:  
ثانیا روایاتی که بر نحوست بعضی از ایام دلالت می‌کند با سیره قطعی پیامبر ص و اهل بیت ع منافات دارد چنانکه امام علی ع در برابر سخن یکی از منجمان که زمان نبرد با خوارج را شوم مى‌دانست فرمود:  




خط ۳۳۶: خط ۳۳۱:




ابن حجر نیز انگاه که از او در باره روایتی از ابن عباس مبنی بر نحوست ایام سئوال شد پاسخ داد:  
ابن حجر نیز انگاه که از او در باره روایتی از ابن عباس مبنی بر نحوست ایام سئوال شد پاسخ داد:  
بأن هذا کذب على ابن عباس لا تحل روایته. – <ref>تذکره الموضوعات – الفتنی ص 115 </ref>
بأن هذا کذب على ابن عباس لا تحل روایته. – <ref>تذکره الموضوعات – الفتنی ص 115 </ref>




دفع توهم  
دفع توهم  
سئوالی که دراینجا مطرح می‌گردد برخی تعابیری است که در قرآن کریم بعنوان نحوست ایام ذکر شده است نظیر ایام نحسات و یوم نحس مستمر  
سئوالی که دراینجا مطرح می‌گردد برخی تعابیری است که در قرآن کریم بعنوان نحوست ایام ذکر شده است نظیر ایام نحسات و یوم نحس مستمر  




علامه طباطبائی درتفسیر المیزان ذیل ایه: إنا أرسلنا علیهم ریحا صرصرا فی یوم نحس مستمر - القمر: -19، و ایه   ( 16 ) سورة سَجدة - فأرسلنا علیهم ریحا صرصرا فی أیام نحسات - می‌نویسد:  
علامه طباطبائی درتفسیر المیزان ذیل ایه: إنا أرسلنا علیهم ریحا صرصرا فی یوم نحس مستمر - القمر: -19، و ایه ( 16 ) سورة سَجدة - فأرسلنا علیهم ریحا صرصرا فی أیام نحسات - می‌نویسد:  
( لکن لا یظهر من سِیاق القصّة ودلالَة الآیتین، أزید من کون النُحُوسة والشُؤم خاصّة بنفس الزمان الّذی کانت تَهبّ علیهم فیه الریح عذاباً، وهو سبع لیالِ وثمانیة أیّام مُتوالِیة، یستمرّ علیهم فیها العذاب من غیر أن تَدور بدَوران الأسابیع، وهو ظاهر وإلاّ کان جمیع الزمان نحوساً ولا بدوران الشهور والسنین.)<ref>تفسیر المیزان ج 19ص 71</ref>   
( لکن لا یظهر من سِیاق القصّة ودلالَة الآیتین، أزید من کون النُحُوسة والشُؤم خاصّة بنفس الزمان الّذی کانت تَهبّ علیهم فیه الریح عذاباً، وهو سبع لیالِ وثمانیة أیّام مُتوالِیة، یستمرّ علیهم فیها العذاب من غیر أن تَدور بدَوران الأسابیع، وهو ظاهر وإلاّ کان جمیع الزمان نحوساً ولا بدوران الشهور والسنین.)<ref>تفسیر المیزان ج 19ص 71</ref>   




ایشان در پایان این بحث می‌نویسد:
ایشان در پایان این بحث می‌نویسد:




خط ۳۵۴: خط ۳۴۹:




نتیجه انکه ایشان نحس ایام را در قرآن کریم ذاتی ندانسته بلکه انرا مربوط به حوادثی می داند که در روزهای خاص واقع شده است.
نتیجه انکه ایشان نحس ایام را در قرآن کریم ذاتی ندانسته بلکه انرا مربوط به حوادثی می‌داند که در روزهای خاص واقع شده است.




3-روایاتی که در نجاست اهن وارد شده است:  
3-روایاتی که در نجاست اهن وارد شده است:  
عن أبی عبدالله ( علیه السلام ) فی الرجل إذا قص أظفاره بالحدید، أو جز شعره، أو حلق قفاه، فإن علیه أن یمسحه بالماء قبل أن یصلى، سئل: فإن صلى ولم یمسح من ذلک بالماء ؟ قال یعید الصلاة لأن الحدید نجس. وقال لأن الحدید لباس أهل النار، والذهب لباس أهل الجنة. <ref>وسائل الشیعه ج 1ص 288</ref>
عن أبی عبدالله ( علیه السلام ) فی الرجل إذا قص أظفاره بالحدید، أو جز شعره، أو حلق قفاه، فإن علیه أن یمسحه بالماء قبل أن یصلى، سئل: فإن صلى ولم یمسح من ذلک بالماء ؟ قال یعید الصلاة لأن الحدید نجس. وقال لأن الحدید لباس أهل النار، والذهب لباس أهل الجنة. <ref>وسائل الشیعه ج 1ص 288</ref>




شیخ طوسی در علت رد این روایت می‌فرماید: ( لأنّه خبر شاذّ مُخالِف للأخبار الکثیرة، وما یجری هذا المَجرى لا یُعمل علیه على ما بیناه).<ref>الاستبصار ج 1ص 96</ref>  
شیخ طوسی در علت رد این روایت می‌فرماید: ( لأنّه خبر شاذّ مُخالِف للأخبار الکثیرة، وما یجری هذا المَجرى لا یُعمل علیه على ما بیناه).<ref>الاستبصار ج 1ص 96</ref>  


==معیار سوم: عدم مخالفت حدیث با حکم قطعی عقل==  
==معیار سوم: عدم مخالفت حدیث با حکم قطعی عقل==  




در تبیین معیار سوم باید گفت:  
در تبیین معیار سوم باید گفت:  
اولا مراد از حکم عقل، حکم قطعی عقل است که مشترک بین همه انسانهاست بنابر این احکام ظنی خارج از محل نزاع می باشد.  
اولا مراد از حکم عقل، حکم قطعی عقل است که مشترک بین همه انسانهاست بنابر این احکام ظنی خارج از محل نزاع می‌باشد.  




ثانیا عدم مخالفت حدیث با حکم عقل امری است که همه فرق مسلمانان بدان قائل هستند بجهت انکه عقل شریعتی است که از نهاد انسانیت شکل گرفته است و شرع دینی است که از ناحیه وحی که وراء عقل انسانی است پدیدار شده است بنابراین بازگشت هر دوبه امر واحدی است و تنافی بین ایندو نخواهد بود.     
ثانیا عدم مخالفت حدیث با حکم عقل امری است که همه فرق مسلمانان بدان قائل هستند بجهت انکه عقل شریعتی است که از نهاد انسانیت شکل گرفته است و شرع دینی است که از ناحیه وحی که وراء عقل انسانی است پدیدار شده است بنابراین بازگشت هر دوبه امر واحدی است و تنافی بین ایندو نخواهد بود.     




ثالثا عقل یکی از ابزار برجسته شناخت دین بوده و قرآن دربسیاری از ایات از مسلمانان می‌خواهد که درایاتش تدبر و تعقل نمایند بدیهی است چنین اهتمامی از جانب شریعت نسبت به عقل نشانه اعتبار و اعتماد به احکام قطعی عقل خواهد بود بنابر این احکام و اموزه های شریعت هیچگاه مخالف عقل نبوده و احکام عقلی نیز هیچگاه درجهت مباینت با شرع نخواهد بود.  
ثالثا عقل یکی از ابزار برجسته شناخت دین بوده و قرآن دربسیاری از آیات از مسلمانان می‌خواهد که درایاتش تدبر و تعقل نمایند بدیهی است چنین اهتمامی‌از جانب شریعت نسبت به عقل نشانه اعتبار و اعتماد به احکام قطعی عقل خواهد بود بنابر این احکام و اموزه های شریعت هیچگاه مخالف عقل نبوده و احکام عقلی نیز هیچگاه درجهت مباینت با شرع نخواهد بود.  
   
   
===گفتاربرخی از اعلام فریقین در معیاربود ن عقل بهنگام مواجهه با حدیث===
===گفتاربرخی از اعلام فریقین در معیاربود ن عقل بهنگام مواجهه با حدیث===




شیخ مفید در تصحیح اعتقادات الامامیه می‌فرماید:
شیخ مفید در تصحیح اعتقادات الامامیه می‌فرماید:  
متى وجدنا حدیثا یخالفه الکتاب ولا یصح وفاقه له على حال أطرحناه لقضاءالکتاب بذلک وإجماع [ الأئمة – علیهم السلام - ] علیه.وکذلک إن وجدنا حدیثا یخالف أحکام العقول أطرحناه لقضیة العقل بفساده،- انتهی – <ref>تصحیح اعتقادات الامامیه  ص  149</ref>
متى وجدنا حدیثا یخالفه الکتاب ولا یصح وفاقه له على حال أطرحناه لقضاءالکتاب بذلک وإجماع [ الأئمة – علیهم السلام - ] علیه.وکذلک إن وجدنا حدیثا یخالف أحکام العقول أطرحناه لقضیة العقل بفساده،- انتهی – <ref>تصحیح اعتقادات الامامیه  ص  149</ref>




خطیب قزوینی از اعلام اهل سنت در این زمینه می‌فرماید:  
خطیب قزوینی از اعلام اهل سنت در این زمینه می‌فرماید:  
ولا یقبل خبر الواحد فی منافاة حکم العقل وحکم القرآن الثابت المحکم والسنة المعلومة- او- الفعل الجاری مجرى السنة وکل دلیل مقطوع به...- انتهی - <ref>الکفایه فی علم الروایه ص 472 -</ref>  
ولا یقبل خبر الواحد فی منافاة حکم العقل وحکم القرآن الثابت المحکم والسنة المعلومة- او- الفعل الجاری مجرى السنة وکل دلیل مقطوع به...- انتهی - <ref>الکفایه فی علم الروایه ص 472 -</ref>  




ایه الله سبحانی درزمینه معیار بودن عقل   می‌نویسد:  
ایه الله سبحانی درزمینه معیار بودن عقل می‌نویسد:  
....فمنطق العقل القطعی یعد مقیاساً لتمییز الحقّ عن الباطل، ولتصحیح ما یعزى إلى منطق الوحی وما لا یعزى إلیه وعلى ضوء ذلک فالروایات الصریحة فی إثبات الجهة للّه تبارک وتعالى، وفی إثبات الجبر وسلب الحریة والاختیار عن الإنسان فیما یناط به الإیمان والکفر کلّها تخالف العقل الحصیف الذی به عُرف اللّه سبحانه وأنبیاؤه ورسله. فالإنسان المسیّر غیر مسؤول عن عمله وتصرفاته فی قضاء العقل، مع أنّه مسؤول فی کتاب اللّه تبارک وتعالى فلا یجتمعان.- انتهی – <ref>الحدیث النبوی بین الروایه و الدرایه ص 63</ref>
....فمنطق العقل القطعی یعد مقیاساً لتمییز الحقّ عن الباطل، ولتصحیح ما یعزى إلى منطق الوحی وما لا یعزى إلیه وعلى ضوء ذلک فالروایات الصریحة فی إثبات الجهة للّه تبارک وتعالى، وفی إثبات الجبر وسلب الحریة والاختیار عن الإنسان فیما یناط به الإیمان والکفر کلّها تخالف العقل الحصیف الذی به عُرف اللّه سبحانه وأنبیاؤه ورسله. فالإنسان المسیّر غیر مسؤول عن عمله وتصرفاته فی قضاء العقل، مع أنّه مسؤول فی کتاب اللّه تبارک وتعالى فلا یجتمعان.- انتهی – <ref>الحدیث النبوی بین الروایه و الدرایه ص 63</ref>


====تطبیق معیار سوم – عدم مخالفت حدیث با حکم قطعی عقل – در منابع روائی فریقین====   
====تطبیق معیار سوم – عدم مخالفت حدیث با حکم قطعی عقل – در منابع روائی فریقین====   




در کتب روائی فریقین روایاتی وجود دارد که با حکم قطعی عقل منافات داشته که در اینجا برخی از انها را بیان می کنیم
در کتب روائی فریقین روایاتی وجود دارد که با حکم قطعی عقل منافات داشته که در اینجا برخی از انها را بیان می‌کنیم




خط ۳۹۸: خط ۳۹۳:




1-روایاتی که دلالت بر رویت حسی انسانها نسبت به خداوند در قیامت دارد:  
1-روایاتی که دلالت بر رویت حسی انسانها نسبت به خداوند در قیامت دارد:  




خط ۴۰۴: خط ۳۹۹:




1-2 –روایاتی که دلالت بر اثبات وجه برای خداوند دارد:  
1-2 –روایاتی که دلالت بر اثبات وجه برای خداوند دارد:  
-ابن حاتم عن النبی صلى الله علیه وسلم قال إذا قاتل أحدکم أخاه فلیجتنب الوجه فان الله خلق آدم على صورته- <ref>صحیح  مسلم ج 8ص 32</ref> –   
-ابن حاتم عن النبی صلى الله علیه وسلم قال إذا قاتل أحدکم أخاه فلیجتنب الوجه فان الله خلق آدم على صورته- <ref>صحیح  مسلم ج 8ص 32</ref> –   


خط ۴۱۲: خط ۴۰۷:




2-روایاتی که مفادش اثبات قدرت الهی بر امر محال می باشد:  
2-روایاتی که مفادش اثبات قدرت الهی بر امر محال می‌باشد:  
در برخی از کتب حدیثی امامیه روایاتی وجود دارد که با حکم قطعی عقل منافات داشته از اینرو دانشمندان شیعه انرا مردود می‌دانند. در اینجا برخی از انها را بیان می کنیم – <ref>مطالب این قسمت - با تغییراتی مختصر  - از رساله مبانی نقد متن الحدیث :ص 141 گرفته شده است  -
در برخی از کتب حدیثی امامیه روایاتی وجود دارد که با حکم قطعی عقل منافات داشته از اینرو دانشمندان شیعه انرا مردود می‌دانند. در اینجا برخی از انها را بیان می‌کنیم – <ref>مطالب این قسمت - با تغییراتی مختصر  - از رساله مبانی نقد متن الحدیث :ص 141 گرفته شده است  -
</ref>
</ref>


-در کتاب کافی از هشام بن حکم نقل شده است که فردی – عبدالله دیصانی - از او پرسید:   ألکَ رَبّ ؟ فقُلتُ: بلى، قال: أقادرٌ هو ؟ قُلتُ: نعم، قادِر قاهِر، قال: یَقدر أنْ یُدخِل الدنیا کُلّها البَیضَة، لا تَکبر البَیضة ولا تَصغر الدُنیا ؟ قال هشام: النَظْرَة، فقال له: قد أنْظَرتُک حولاً، ثُمَّ خرجَ عنه.
-در کتاب کافی از هشام بن حکم نقل شده است که فردی – عبدالله دیصانی - از او پرسید: ألکَ رَبّ ؟ فقُلتُ: بلى، قال: أقادرٌ هو ؟ قُلتُ: نعم، قادِر قاهِر، قال: یَقدر أنْ یُدخِل الدنیا کُلّها البَیضَة، لا تَکبر البَیضة ولا تَصغر الدُنیا ؟ قال هشام: النَظْرَة، فقال له: قد أنْظَرتُک حولاً، ثُمَّ خرجَ عنه.
هشام می گوید  بعد از عدم توانائی خویش در پاسخ مناسب به سئوال مذکور خدمت امام صادق ع رسیده و از او پاسخ سئوال را خواستم. امام ع فرمود:  
هشام می‌گوید بعد از عدم توانائی خویش در پاسخ مناسب به سئوال مذکور خدمت امام صادق ع رسیده و از او پاسخ سئوال را خواستم. امام ع فرمود:  




خط ۴۲۳: خط ۴۱۸:




سید مرتضی ره حدیث مذکور را جعلی دانسته و می‌فرماید: ( وهذا الخبر المذکور بظاهره، یَقتَضی تجویز المُحال المَعلوم بالضَرورات فَساده، وإنْ رواه الکُلینی ( رحمه الله ) فی کتاب التوحید. فکم رَوى هذا الرجلُ، وغیره من أصحابنا ( رحمهم الله تعالى ) فی کُتبِهم ما له ظواهِر مُستحیلَة أو باطِلة والأغلَب الأرجَح أنْ یکون هذا خبراً مَوضوعاً مَدسوساً )<ref>رسائل الشریف المرتضى ، ج 1 / ص 410</ref> .  
سید مرتضی ره حدیث مذکور را جعلی دانسته و می‌فرماید: ( وهذا الخبر المذکور بظاهره، یَقتَضی تجویز المُحال المَعلوم بالضَرورات فَساده، وإنْ رواه الکُلینی ( رحمه الله ) فی کتاب التوحید. فکم رَوى هذا الرجلُ، وغیره من أصحابنا ( رحمهم الله تعالى ) فی کُتبِهم ما له ظواهِر مُستحیلَة أو باطِلة والأغلَب الأرجَح أنْ یکون هذا خبراً مَوضوعاً مَدسوساً )<ref>رسائل الشریف المرتضى ، ج 1 / ص 410</ref> .  


   
   
3 – روایاتی که ظلم را به خداوند متعال نسبت می‌دهد:  
3 – روایاتی که ظلم را به خداوند متعال نسبت می‌دهد:  
عن زید بن ثابت، قال: ( سمعتُ رسول الله یقول: لو أنّ الله عَذّبَ أهل سماواته وأهل أرضه، لعذَّبهم وهو غیر ظالِم لَهم، ولو رَحمهم لکانت رحمته خیراً لهم من أعمالهم... )<ref>سنن ابن ماجه ج 1ص 30</ref>
عن زید بن ثابت، قال: ( سمعتُ رسول الله یقول: لو أنّ الله عَذّبَ أهل سماواته وأهل أرضه، لعذَّبهم وهو غیر ظالِم لَهم، ولو رَحمهم لکانت رحمته خیراً لهم من أعمالهم... )<ref>سنن ابن ماجه ج 1ص 30</ref>  
ایه الله جعفر سبحانی حدیث مذکور را مخالف عقل و فطرت سلیم دانسته و می‌نویسد:
ایه الله جعفر سبحانی حدیث مذکور را مخالف عقل و فطرت سلیم دانسته و می‌نویسد:
والحدیث وإن نقل عن ثلة من الصحابة کأبی بن کعب، وعبداللّه بن مسعود، وزید بن ثابت، لکن یرده العقل الحصیف والفطرة السلیمة،  
والحدیث وإن نقل عن ثلة من الصحابة کأبی بن کعب، وعبداللّه بن مسعود، وزید بن ثابت، لکن یرده العقل الحصیف والفطرة السلیمة،  




ایشان در تبیین نکته مذکور می‌نویسد:
ایشان در تبیین نکته مذکور می‌نویسد:  
إذ انّ هنا کلاماً مع غض النظر عن مسألة التحسین والتقبیح وهل هما عقلیان أو شرعیان وهو: إنّ الوجدان خیر شاهد على قبح تعذیب البریء من أی فاعل صدر، سواء کان الفاعل هو الواجب أو الممکن، فلو لم یتمکن العقل من درک هذا المقدار من التحسین والتقبیح فلا یصحّ له القضاء فی أیّ أمر یمتّ إلیه بصلة.
إذ انّ هنا کلاماً مع غض النظر عن مسألة التحسین والتقبیح وهل هما عقلیان أو شرعیان وهو: إنّ الوجدان خیر شاهد على قبح تعذیب البریء من أی فاعل صدر، سواء کان الفاعل هو الواجب أو الممکن، فلو لم یتمکن العقل من درک هذا المقدار من التحسین والتقبیح فلا یصحّ له القضاء فی أیّ أمر یمتّ إلیه بصلة.




خط ۴۳۹: خط ۴۳۴:




ایشان مفاد حدیث مذکور را مخالف موازین قرآنی دانسته و می‌نویسد:
ایشان مفاد حدیث مذکور را مخالف موازین قرآنی دانسته و می‌نویسد:  
وقد احتکم سبحانه فی غیر واحد من المسائل إلى العقل والفطرة، فقال: ( أَفَنَجْعَلُ المُسْلِمینَ کَالْمُجْرِمینَ ) ( القلم / 35 ) ویقول سبحانه: ( أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحات کَالمُفْسِدِینَ فِی الأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ المُتَّقِینَ کَالفُجّار ) ( ص / 28 ) أی لا نجعلهما على حد سواء لأنّه قبیح.انتهی <ref>-الحدیث النبوی بین الروایة والدِرایة ، جعفر سُبحانی ، ص 219 .</ref>  
وقد احتکم سبحانه فی غیر واحد من المسائل إلى العقل والفطرة، فقال: ( أَفَنَجْعَلُ المُسْلِمینَ کَالْمُجْرِمینَ ) ( القلم / 35 ) ویقول سبحانه: ( أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحات کَالمُفْسِدِینَ فِی الأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ المُتَّقِینَ کَالفُجّار ) ( ص / 28 ) أی لا نجعلهما على حد سواء لأنّه قبیح.انتهی <ref>-الحدیث النبوی بین الروایة والدِرایة ، جعفر سُبحانی ، ص 219 .</ref>  


    
    
-در کتاب صحیح البُخاری از أبی هُریرة نقل شده است که پیامبرص فرمود:  
-در کتاب صحیح البُخاری از أبی هُریرة نقل شده است که پیامبرص فرمود:  




خط ۴۴۹: خط ۴۴۴:




مولف رساله مبانی نقد المتن در ذیل این حدیث می‌نویسد:
مولف رساله مبانی نقد المتن در ذیل این حدیث می‌نویسد:


وهذا الحدیث یُخالِف العَقل من عدّة جوانب، فبالإضافة إلى أنّه قَبیح عقلاً، ومُستهجَن عند الناس ؛ لأنّه یصوّر نبی من أنبیاء الله لم یکن همه إلاّ مُمارسة العمل الجنسی، فهو غیر مُمکن عقلاً أیضاً، فکیف یُمکن للإنسان مهما بلغَ من قوّته الجسدیّة أن یفعل ذلک بلیلة واحدة، سواء کان ذلک من الناحیة الجسمیّة أم من الناحیة الزمنیّة ؟!
وهذا الحدیث یُخالِف العَقل من عدّة جوانب، فبالإضافة إلى أنّه قَبیح عقلاً، ومُستهجَن عند الناس ؛ لأنّه یصوّر نبی من أنبیاء الله لم یکن همه إلاّ مُمارسة العمل الجنسی، فهو غیر مُمکن عقلاً أیضاً، فکیف یُمکن للإنسان مهما بلغَ من قوّته الجسدیّة أن یفعل ذلک بلیلة واحدة، سواء کان ذلک من الناحیة الجسمیّة أم من الناحیة الزمنیّة ؟!
خط ۴۵۷: خط ۴۵۲:




نتیجه انکه روایات مذکور بدلیل مخالفت با حکم قطعی عقل مورد پذیرش نمی باشد.
نتیجه انکه روایات مذکور بدلیل مخالفت با حکم قطعی عقل مورد پذیرش نمی‌باشد.
   
   
==معیار چهارم نقد المتن: عدم مخالفت با احکام قطعی علوم تجربی==  
==معیار چهارم نقد المتن: عدم مخالفت با احکام قطعی علوم تجربی==  




هر چند اغلب مسائل علوم تجربی مبتنی بر اراء و نظریات اندیشمندانی است که در در معرض تحول و تغییر قرار دارند اما برخی از مسائل این نوع علوم از قطعیت برخوردار بوده و بین همه انسانها مورد اتفاق می باشد از این رو مخالفت نمودن با انها ممکن نیست نظیر قانون تحول در پدیده های مادی و نظائر ان   
هر چند اغلب مسائل علوم تجربی مبتنی بر اراء و نظریات اندیشمندانی است که در در معرض تحول و تغییر قرار دارند اما برخی از مسائل این نوع علوم از قطعیت برخوردار بوده و بین همه انسانها مورد اتفاق می‌باشد از این رو مخالفت نمودن با انها ممکن نیست نظیر قانون تحول در پدیده های مادی و نظائر ان   




بر این اساس احادیثی که با قوانین قطعی علمی و طبیعی مخالف باشند مورد قبول شریعت نمی باشد.  
بر این اساس احادیثی که با قوانین قطعی علمی‌و طبیعی مخالف باشند مورد قبول شریعت نمی‌باشد.  
    
    
===تظبیق معیار چهارم درکتب روائی فریقین===  
===تظبیق معیار چهارم درکتب روائی فریقین===  




خط ۴۷۴: خط ۴۶۹:




مولف رساله مبانی نقد متن الحدیث بعد از ذکر این روایت می‌نویسد:  
مولف رساله مبانی نقد متن الحدیث بعد از ذکر این روایت می‌نویسد:  
وأحسب أنّ هذا لا یحتاج إلى تعلیق، فالروایة مُخالِفة لبدیهیّات العِلم التَجریبی القطعی، فلا الأرض على ظهر حوت، ولا الحوت على قَرن ثور، بل هی کُرة مُعلَّقة بالفضاء الخارجی، وقد تحقَّق ذلک بالتصویر الحیّ، فإنکار هذا الأمر یعنی إنکاراً للواقع البَدیهی.<ref>مبانی نقد متن الحدیث ص 65</ref>  
وأحسب أنّ هذا لا یحتاج إلى تعلیق، فالروایة مُخالِفة لبدیهیّات العِلم التَجریبی القطعی، فلا الأرض على ظهر حوت، ولا الحوت على قَرن ثور، بل هی کُرة مُعلَّقة بالفضاء الخارجی، وقد تحقَّق ذلک بالتصویر الحیّ، فإنکار هذا الأمر یعنی إنکاراً للواقع البَدیهی.<ref>مبانی نقد متن الحدیث ص 65</ref>  




در روایتی دیگر از امام صادق ع در زمینه علت پیدایش زلزله نقل شده است که فرمود:  
در روایتی دیگر از امام صادق ع در زمینه علت پیدایش زلزله نقل شده است که فرمود:  
إن الحوت الذی یحمل الأرض أسر فی نفسه أنه إنما یحمل الأرض بقوته فأرسل الله تعالى إلیه حوبا أصغر من شبر وأکبر من فتر ( 5 ) فدخلت فی خیاشیمه فصعق، فمکث بذلک أربعین یوما ثم إن الله عز وجل رؤوف به ورحمه وخرج فإذا أراد الله عز وجل بأرض زلزلة بعث ذلک الحوت إلى ذلک الحوت فإذا رآه اضطرب فتزلزلت الأرض. <ref>الکافی ج 8ص 255</ref>
إن الحوت الذی یحمل الأرض أسر فی نفسه أنه إنما یحمل الأرض بقوته فأرسل الله تعالى إلیه حوبا أصغر من شبر وأکبر من فتر ( 5 ) فدخلت فی خیاشیمه فصعق، فمکث بذلک أربعین یوما ثم إن الله عز وجل رؤوف به ورحمه وخرج فإذا أراد الله عز وجل بأرض زلزلة بعث ذلک الحوت إلى ذلک الحوت فإذا رآه اضطرب فتزلزلت الأرض. <ref>الکافی ج 8ص 255</ref>




علامه کاشف الغطاء بعد از ذکر این احادیث می‌نویسد:  
علامه کاشف الغطاء بعد از ذکر این احادیث می‌نویسد:  
إنّ أساطین علمائنا کالشیخ المُفید والسیّد المرتضى ومَن عاصرهم أو تأخَّر عنهم، کانوا إذا مرّوا بهذه الأخبار وأمثالها مّما تُخالِف الوجدان، وتُصادِم بدیهة العقول، ولا یدعمها حُجّة لا بُرهان، بل هی أقرب إلى الخُرافة منها إلى حقیقة الواقع... قالوا: هذا خبرٌ واحد، لا یفیدنا علماً ولا عملاً ) <ref>الأرض والتُربة الحسینیّة ، محمّد حسین آل كاشف الغطاء ، ص 65 .</ref>  
إنّ أساطین علمائنا کالشیخ المُفید والسیّد المرتضى ومَن عاصرهم أو تأخَّر عنهم، کانوا إذا مرّوا بهذه الأخبار وأمثالها مّما تُخالِف الوجدان، وتُصادِم بدیهة العقول، ولا یدعمها حُجّة لا بُرهان، بل هی أقرب إلى الخُرافة منها إلى حقیقة الواقع... قالوا: هذا خبرٌ واحد، لا یفیدنا علماً ولا عملاً ) <ref>الأرض والتُربة الحسینیّة ، محمّد حسین آل كاشف الغطاء ، ص 65 .</ref>  




2-سخن گفتن گاو و گرگ به لغت و زبان انسان:  
2-سخن گفتن گاو و گرگ به لغت و زبان انسان:  
د ر مسند احمد از ابی هریره نقل شده است که روزی پیامبر ص بعد از اقامه نماز در برابر نماز گزاران ایستاد و فرمود:  
د ر مسند احمد از ابی هریره نقل شده است که روزی پیامبر ص بعد از اقامه نماز در برابر نماز گزاران ایستاد و فرمود:  
بینا رجل یسوق بقرة إذ رکبها فضربها قالت انا لم نخلق لهذا إنما خلقنا للحراثة فقال الناس سبحان الله بقرة تتکلم فقال فانى أو من بهذا أنا وأبوبکر غدا غدا وعمرو ما هما ثم وبینا رجل فی غنمه إذ عدا علیها الذئب فأخذ شاة منها فطلبه فأدرکه فاستنقذها منه فقال یا هذا استنقذتها منى فمن لها یوم السبع یوم لا راعى لها غیری قال الناس سبحان الله ذئب یتلکم فقال أین أو من بذلک وأبوبکر وعمرو ما هما <ref>مسند احمد ج 2ص 246</ref>
بینا رجل یسوق بقرة إذ رکبها فضربها قالت انا لم نخلق لهذا إنما خلقنا للحراثة فقال الناس سبحان الله بقرة تتکلم فقال فانى أو من بهذا أنا وأبوبکر غدا غدا وعمرو ما هما ثم وبینا رجل فی غنمه إذ عدا علیها الذئب فأخذ شاة منها فطلبه فأدرکه فاستنقذها منه فقال یا هذا استنقذتها منى فمن لها یوم السبع یوم لا راعى لها غیری قال الناس سبحان الله ذئب یتلکم فقال أین أو من بذلک وأبوبکر وعمرو ما هما <ref>مسند احمد ج 2ص 246</ref>


   
   
سید شرف الدین در نقد روایات مذکور و مخالفت انها با قوانین علمی می‌نویسد:  
سید شرف الدین در نقد روایات مذکور و مخالفت انها با قوانین علمی‌می‌نویسد:  
...وها هو- ابو هریره - الآن یحدث بأن بقرة وذئبا یتکلمان بلسان عربی مبین فیفصحان عن عقل وعلم وحکمة، الامر الذی لم یقع أصلا، ولا هو واقع قطعا، ولن یقع ابدا، وسنة الله فی خلقه نحیل وقوعه إلا فی مقام التحدی والتعجیز حیث یکون آیة للنبوة، وبرهانا على الاتصال بالله عز سلطانه، ومقام الرجل حیث ساق بقرته إلى حقل فرکبها فی الطریق لم یکن مقام تحدی واعجاز لتصدر فیه الآیات وخوارق العادات. وکذلک مقام راعی الغنم حین عدا الذئب علیه فلا سبیل إلى القول بامکان صحة هذا الحدیث عقلا فان المعجزات وخوارق العادات لا تقع عبثا باجماع العقلاء - <ref>ابوهریره ص 116</ref>
...وها هو- ابو هریره - الآن یحدث بأن بقرة وذئبا یتکلمان بلسان عربی مبین فیفصحان عن عقل وعلم وحکمة، الامر الذی لم یقع أصلا، ولا هو واقع قطعا، ولن یقع ابدا، وسنة الله فی خلقه نحیل وقوعه إلا فی مقام التحدی والتعجیز حیث یکون آیة للنبوة، وبرهانا على الاتصال بالله عز سلطانه، ومقام الرجل حیث ساق بقرته إلى حقل فرکبها فی الطریق لم یکن مقام تحدی واعجاز لتصدر فیه الآیات وخوارق العادات. وکذلک مقام راعی الغنم حین عدا الذئب علیه فلا سبیل إلى القول بامکان صحة هذا الحدیث عقلا فان المعجزات وخوارق العادات لا تقع عبثا باجماع العقلاء - <ref>ابوهریره ص 116</ref>
   
   
==معیار پنجم: عدم مخالفت حدیث با اصول قطعی دین نظیر توحید نبوت عصمت پیامبر ص معاد عدم تحریف قرآن و....==
==معیار پنجم: عدم مخالفت حدیث با اصول قطعی دین نظیر توحید نبوت عصمت پیامبر ص معاد عدم تحریف قرآن و....==
خط ۴۹۸: خط ۴۹۳:


الف – روایاتی که با مقام نبوت و نزول وحی الهی بر پیامبر منافات دارد:  
الف – روایاتی که با مقام نبوت و نزول وحی الهی بر پیامبر منافات دارد:  
در برخی از کتب روائی اهل سنت روایاتی ذکر شده است که بیانگر تردید پیامبر ص در رسالتش بوده و یقین ان حضرت به رسالتش را مستند به عالم مسیحی – ورقه بن نوفل – می کند:  
در برخی از کتب روائی اهل سنت روایاتی ذکر شده است که بیانگر تردید پیامبر ص در رسالتش بوده و یقین ان حضرت به رسالتش را مستند به عالم مسیحی – ورقه بن نوفل – می‌کند:  
در صحیح بخاری از عائشه قصه نزول وحی و فرشته بر پیامبر ص در اغاز رسالتش اینگونه بیان شده است:   
در صحیح بخاری از عائشه قصه نزول وحی و فرشته بر پیامبر ص در اغاز رسالتش اینگونه بیان شده است:   


خط ۵۰۵: خط ۵۰۰:




فقال: أقرأ باسم ربک الذی خلق خلق الانسان من علق اقرأ وربک الأکرم فرجع بها رسول الله صلى الله علیه وسلم یرجف فؤاده فدخل على خدیجة بنت خویلد فقال زملونی زملونی فزملوه حتى ذهب عنه الروع فقال لخدیجة وأخبرها الخبر لقد خشیت على نفسی فقالت خدیجة کلا والله ما یخزیک الله أبدا انک لتصل الرحم وتحمل الکل وتکسب المعدوم وتقری الضیف وتعین على نوائب الحق فانطلقت به خدیجة حتى أتت به ورقة بن نوفل بن أسد بن عبدالعزى ابن عم خدیجة وکان امرأ قد تنصر فی الجاهلیة وکان یکتب الکتاب العبرانی فیکتب من الإنجیل بالعبرانیة ما شاء الله أن یکتب وکان شیخا کبیرا قد عمى فقالت له خدیجة یا ابن عم اسمع من ابن أخیک فقال له ورقة یا ابن أخی ماذا ترى فأخبره رسول الله صلى الله علیه وسلم ما رأى فقال له ورقة هذا الناموس الذی نزل الله على موسى یا لیتنی فیها جذعا لیتنی أکون حیا إذ یخرجک قومک فقال رسول الله صلى الله علیه وآله أو مخرجی هم قال نعم لم یأت رجل قط بمثل ما جئت به الا عودی وان یدرکنی یومک أنصرک نصرا مؤزرا ثم لم ینشب ورقة أن توفى وفتر الوحی <ref>صحیح البخاری ج 1ص 4
فقال: أقرأ باسم ربک الذی خلق خلق الانسان من علق اقرأ وربک الأکرم فرجع بها رسول الله صلى الله علیه وسلم یرجف فؤاده فدخل على خدیجة بنت خویلد فقال زملونی زملونی فزملوه حتى ذهب عنه الروع فقال لخدیجة وأخبرها الخبر لقد خشیت على نفسی فقالت خدیجة کلا والله ما یخزیک الله أبدا انک لتصل الرحم وتحمل الکل وتکسب المعدوم وتقری الضیف وتعین على نوائب الحق فانطلقت به خدیجة حتى أتت به ورقة بن نوفل بن أسد بن عبدالعزى ابن عم خدیجة وکان امرأ قد تنصر فی الجاهلیة وکان یکتب الکتاب العبرانی فیکتب من الإنجیل بالعبرانیة ما شاء الله أن یکتب وکان شیخا کبیرا قد عمى فقالت له خدیجة یا ابن عم اسمع من ابن أخیک فقال له ورقة یا ابن أخی ماذا ترى فأخبره رسول الله صلى الله علیه وسلم ما رأى فقال له ورقة هذا الناموس الذی نزل الله على موسى یا لیتنی فیها جذعا لیتنی أکون حیا إذ یخرجک قومک فقال رسول الله صلى الله علیه وآله أو مخرجی هم قال نعم لم یأت رجل قط بمثل ما جئت به الا عودی وان یدرکنی یومک أنصرک نصرا مؤزرا ثم لم ینشب ورقة أن توفى وفتر الوحی <ref>صحیح البخاری ج 1ص 4
</ref>
</ref>
    
    
در روایتی دیگر از عروه درزمینه حالات پیامبر ص بعد از نزول وحی نقل شده است:  
در روایتی دیگر از عروه درزمینه حالات پیامبر ص بعد از نزول وحی نقل شده است:  




ان رسول الله صلى الله علیه وسلم قال یا خدیجة إنی أرى ضوءا وأسمع صوتا لقد خشیت أن أکون کاهنا فقالت: إن الله لا یفعل بک ذلک یا بن عبدالله إنک تصدق الحدیث وتؤدی الأمانة وتصل الرحم – انتهی – <ref>الطبقات الکبری لابن سعد ج 1ص  195  -  ایضا ورد ت نظیر هذه  الروایات  فی قصه بدء الوحی من تاریخ الطبری ج 2ص 50</ref>  
ان رسول الله صلى الله علیه وسلم قال یا خدیجة إنی أرى ضوءا وأسمع صوتا لقد خشیت أن أکون کاهنا فقالت: إن الله لا یفعل بک ذلک یا بن عبدالله إنک تصدق الحدیث وتؤدی الأمانة وتصل الرحم – انتهی – <ref>الطبقات الکبری لابن سعد ج 1ص  195  -  ایضا ورد ت نظیر هذه  الروایات  فی قصه بدء الوحی من تاریخ الطبری ج 2ص 50</ref>  




نظیر این روایات در تاریخ طبری و... نیز نقل شده است. <ref>تاریخ الطبری ج 2ص 50</ref>  
نظیر این روایات در تاریخ طبری و... نیز نقل شده است. <ref>تاریخ الطبری ج 2ص 50</ref>  
باید گفت ضعف مدلول روایات مذکور بخوبی روشن است از انجا که مشتمل بر اموری است که با عصمت پیامبر ص منافات دارد بخصوص انکه ایمان و یقین پیامبر ص به رسالتش رامستند به عالم مسیحی می کند.
باید گفت ضعف مدلول روایات مذکور بخوبی روشن است از انجا که مشتمل بر اموری است که با عصمت پیامبر ص منافات دارد بخصوص انکه ایمان و یقین پیامبر ص به رسالتش رامستند به عالم مسیحی می‌کند.




2- روایاتی که بیانگر تحریف لفظی در قرآن می باشد:  
2- روایاتی که بیانگر تحریف لفظی در قرآن می‌باشد:  
گرچه از منظر فریقین و اجماع مسلمین قرآن کریم مصون از تحریف لفظی بوده و قرآن موجود همان قرآنی است که بر پیامبر ص نازل شده است اما در کتب روائی اهل سنت و امامیه روایاتی وجود دارد که بیانگر وجود تحریف لفظی در قرآن است هر چند عالمان فریقین همگی از این روایات در مقام عمل اعراض نموده‌اند.
گرچه از منظر فریقین و اجماع مسلمین قرآن کریم مصون از تحریف لفظی بوده و قرآن موجود همان قرآنی است که بر پیامبر ص نازل شده است اما در کتب روائی اهل سنت و امامیه روایاتی وجود دارد که بیانگر وجود تحریف لفظی در قرآن است هر چند عالمان فریقین همگی از این روایات در مقام عمل اعراض نموده‌اند.


   
   
خط ۵۲۹: خط ۵۲۴:
در روایتی دیگر از ابراهیم بن علقمة نقل شده که: دخلت فی نفر من اصحاب عبدالله الشام فسمع بنا ابوالدرداء فاتانا فقال فقال: أفیکم من یقرأ ؟ فقلنا: نعم. قال: فأیکم ؟ فأشاروا إلیّ' فقال: إقرأ' فقرأت: (واللیل اذا یغشى والنهار اذا تجلى والذکر والانثى) قال:انت سمعتها من فی صاحبک قلت نعم' قال: وانا سمعتها من فی النبی (ص) وهؤلاء یأبون علینا).<ref>(الترمذی ج5 ص191 ومسلم ج1ص565)</ref>
در روایتی دیگر از ابراهیم بن علقمة نقل شده که: دخلت فی نفر من اصحاب عبدالله الشام فسمع بنا ابوالدرداء فاتانا فقال فقال: أفیکم من یقرأ ؟ فقلنا: نعم. قال: فأیکم ؟ فأشاروا إلیّ' فقال: إقرأ' فقرأت: (واللیل اذا یغشى والنهار اذا تجلى والذکر والانثى) قال:انت سمعتها من فی صاحبک قلت نعم' قال: وانا سمعتها من فی النبی (ص) وهؤلاء یأبون علینا).<ref>(الترمذی ج5 ص191 ومسلم ج1ص565)</ref>


2-روایات تحریف قرآن در کتب امامیه  
2-روایات تحریف قرآن در کتب امامیه  
-عن جابر الجعفی قال: کنت لیلة من بعض اللیالی عند أبی جعفر علیه السلام فقرأت هذه الآیة " یا أیها الذین آمنوا إذا نودی للصلاة من یوم الجمعة فاسعوا إلى ذکر الله " ( 1 ) قال: فقال علیه السلام: مه یا جابر کیف قرأت ؟ ! قال: قلت: " یا أیها الذین آمنوا إذا نودی للصلاة من یوم الجمعة فاسعوا إلى ذکر الله " قال: هذا تحریف یا جابر، قال: قلت: فکیف أقرء - جعلنی الله فداک - ؟ قال: فقال: " یا أیها الذین آمنوا إذا نودی للصلاة من یوم الجمعة فامضوا إلى ذکر الله " هکذا نزلت یا جابر لو کان سعیا " لکان عدوا " لما کرهه رسول الله صلى الله علیه وآله لقد کان یکره أن یعدو الرجل إلى الصلاة،- <ref>الاختصاص الشیخ المفید  ص 128</ref>   
-عن جابر الجعفی قال: کنت لیلة من بعض اللیالی عند أبی جعفر علیه السلام فقرأت هذه الآیة " یا أیها الذین آمنوا إذا نودی للصلاة من یوم الجمعة فاسعوا إلى ذکر الله " ( 1 ) قال: فقال علیه السلام: مه یا جابر کیف قرأت ؟ ! قال: قلت: " یا أیها الذین آمنوا إذا نودی للصلاة من یوم الجمعة فاسعوا إلى ذکر الله " قال: هذا تحریف یا جابر، قال: قلت: فکیف أقرء - جعلنی الله فداک - ؟ قال: فقال: " یا أیها الذین آمنوا إذا نودی للصلاة من یوم الجمعة فامضوا إلى ذکر الله " هکذا نزلت یا جابر لو کان سعیا " لکان عدوا " لما کرهه رسول الله صلى الله علیه وآله لقد کان یکره أن یعدو الرجل إلى الصلاة،- <ref>الاختصاص الشیخ المفید  ص 128</ref>   




-عن أبی بصیر، عن أبی عبدالله علیه السلام فی قول الله عز وجل: " ومن یطع الله ورسوله ( فی ولایة علی [ وولایة ] الأئمة من بعده ) فقد فاز فوزا عظیما " هکذا نزلت. <ref>اصول کافی ج 1ص 414</ref>            
-عن أبی بصیر، عن أبی عبدالله علیه السلام فی قول الله عز وجل: " ومن یطع الله ورسوله ( فی ولایة علی [ وولایة ] الأئمة من بعده ) فقد فاز فوزا عظیما " هکذا نزلت. <ref>اصول کافی ج 1ص 414</ref>  
-عن أحمد بن النضر، عن محمد بن مروان رفعه إلیهم فی قول الله عز وجل: " وما کان لکم أن تؤذوا رسول الله ( 2 ) " فی علی و الأئمة " کالذین آذوا موسى فبرأه الله مما قالوا<ref>المصدرالسابق</ref>
-عن أحمد بن النضر، عن محمد بن مروان رفعه إلیهم فی قول الله عز وجل: " وما کان لکم أن تؤذوا رسول الله ( 2 ) " فی علی و الأئمة " کالذین آذوا موسى فبرأه الله مما قالوا<ref>المصدرالسابق</ref>
این روایات نیز که بیانگر تحریف قرآن است بر اساس مبانی قطعی مذهب امامیه مردود می باشد چون از منظر امامیه قرآن موجود همان قرآنی است که در عصر ائمه علیهم السلام تلاوت می شد.  
این روایات نیز که بیانگر تحریف قرآن است بر اساس مبانی قطعی مذهب امامیه مردود می‌باشد چون از منظر امامیه قرآن موجود همان قرآنی است که در عصر ائمه علیهم السلام تلاوت می‌شد.  


   
   
ج – احادیثی که ضد اصول قطعی بعضی از مذاهب اسلامی است:  
ج – احادیثی که ضد اصول قطعی بعضی از مذاهب اسلامی‌است:  
نظیر روایاتی که دربرخی کتب روائی امامیه ذکر شده است مبنی بر اینکه امامان بعد از پیامبر ص سیزده نفر می باشد:
نظیر روایاتی که دربرخی کتب روائی امامیه ذکر شده است مبنی بر اینکه امامان بعد از پیامبر ص سیزده نفر می‌باشد:


    
    
چنانکه در اصول کافی نقل شده است:   عن أبی الجاورد، عن أبی جعفر علیه السلام قال: قال رسول الله صلى الله علیه وآله:
چنانکه در اصول کافی نقل شده است: عن أبی الجاورد، عن أبی جعفر علیه السلام قال: قال رسول الله صلى الله علیه وآله:
إنی واثنی عشر من ولدی وأنت یا علی زر الأرض یعنی أوتادها وجبالها، بنا أوتد الله الأرض أن تسیخ بأهلها، فإذا ذهب الاثنا عشر من ولدی ساخت الأرض بأهلها ولم ینظروا. <ref>الکافی ج 1ص 534</ref>  
إنی واثنی عشر من ولدی وأنت یا علی زر الأرض یعنی أوتادها وجبالها، بنا أوتد الله الأرض أن تسیخ بأهلها، فإذا ذهب الاثنا عشر من ولدی ساخت الأرض بأهلها ولم ینظروا. <ref>الکافی ج 1ص 534</ref>  


   
   
محقق تستری در بعد از ذکر این حدیث می‌فرماید: الخبر کما تری مشتمل علی کون اثنی عشر اماما من ولد النبی ص فیصیرون مع امیر المومنین ع ثلاثه عشر <ref>الاخبار الدخیله ج 1 ص 2-3</ref>  
محقق تستری در بعد از ذکر این حدیث می‌فرماید: الخبر کما تری مشتمل علی کون اثنی عشر اماما من ولد النبی ص فیصیرون مع امیر المومنین ع ثلاثه عشر <ref>الاخبار الدخیله ج 1 ص 2-3</ref>  




خط ۵۵۲: خط ۵۴۷:




علامه تستری در الاخبار الدخیله بعد از ذکر این حدیث می‌فرماید:  
علامه تستری در الاخبار الدخیله بعد از ذکر این حدیث می‌فرماید:  


وهو ایضا کما تری مشتمل علی کون اثنی عشرمن ولد فاطمه ع فیصیرون مع امیر المومنین ع ایضا ثلاثه عشر <ref>الاخبار الدخیله ج 1ص 3</ref>
وهو ایضا کما تری مشتمل علی کون اثنی عشرمن ولد فاطمه ع فیصیرون مع امیر المومنین ع ایضا ثلاثه عشر <ref>الاخبار الدخیله ج 1ص 3</ref>


   
   
شکی نیست که این نوع روایات بدلیل مخالفت قطعی با اعتقادات امامیه مردود است.  
شکی نیست که این نوع روایات بدلیل مخالفت قطعی با اعتقادات امامیه مردود است.  


==معیارششم: عدم مخالفت حدیث با حوادث قطعی تاریخی ==
==معیارششم: عدم مخالفت حدیث با حوادث قطعی تاریخی==
این معیار نیز از مشترکات بین امامیه و اهل سنت است لکن نکته اساسی ان است که در تطبیق روایت بر تاریخ لازم است قطعی بودن و تواتر ان اثبات گردد تنها در این صورت است که می توان احادیث مخالف با تاریخ را مردود دانست. <ref>این قسمت از رساله مبانی نقد متن الحدیث ص 121 گرفته شده است  با تغییرات مختصر -</ref>
این معیار نیز از مشترکات بین امامیه و اهل سنت است لکن نکته اساسی ان است که در تطبیق روایت بر تاریخ لازم است قطعی بودن و تواتر ان اثبات گردد تنها در این صورت است که می‌توان احادیث مخالف با تاریخ را مردود دانست. <ref>این قسمت از رساله مبانی نقد متن الحدیث ص 121 گرفته شده است  با تغییرات مختصر -</ref>


===تطبیق===  
===تطبیق===  
خط ۵۷۳: خط ۵۶۸:




ایشان با استناد به منابع مختلف تاریخی می‌نویسد:  
ایشان با استناد به منابع مختلف تاریخی می‌نویسد:  
فقد ورد فی کیفیّة وفاته ( سَعد بن مُعاذ الأنصاری، سیّد الأوس... شَهدَ بدراً باتّفاق، ورُمِیَ بسهمٍ یوم الخندق، فعاش بعد ذلک شهراً، حتّى حکم فی بنی قُریضَة، وأُجیبت دعوته فی ذلک، ثُمّ انتقضَ جُرحه، فمات... وذلک سنة خمس )<ref>مبانی نقد متن الحدیث ص 123</ref>
فقد ورد فی کیفیّة وفاته ( سَعد بن مُعاذ الأنصاری، سیّد الأوس... شَهدَ بدراً باتّفاق، ورُمِیَ بسهمٍ یوم الخندق، فعاش بعد ذلک شهراً، حتّى حکم فی بنی قُریضَة، وأُجیبت دعوته فی ذلک، ثُمّ انتقضَ جُرحه، فمات... وذلک سنة خمس )<ref>مبانی نقد متن الحدیث ص 123</ref>




ب – ایه ( وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الأَقْرَبِینَ ) و خطاب پیامبر ص به همسران خویش در سال سوم هجری  
ب – ایه ( وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الأَقْرَبِینَ ) و خطاب پیامبر ص به همسران خویش در سال سوم هجری  
در تفسیر الدرالمنثور امده است که بعد از نزول ایه مذکور پیامبر ص بستگان خویش از جمله همسرانش را جمع نمود و برخی از پیام های الهی را به انها متذکر شد در حالی که بر اساس حقائق قطعی تاریخی ایه مذکور در اوائل بعثت نازل گردیده و هنوزبرخی از همسرانی که در این نقل تاریخی برای پیامبر ص ذکر شده متولد نشده بودند:  
در تفسیر الدرالمنثور امده است که بعد از نزول ایه مذکور پیامبر ص بستگان خویش از جمله همسرانش را جمع نمود و برخی از پیام های الهی را به انها متذکر شد در حالی که بر اساس حقائق قطعی تاریخی ایه مذکور در اوائل بعثت نازل گردیده و هنوزبرخی از همسرانی که در این نقل تاریخی برای پیامبر ص ذکر شده متولد نشده بودند:  




خط ۵۸۴: خط ۵۷۹:


   
   
مولف رساله مبانی نقد متن الحدیث دراین زمینه می‌نویسد:
مولف رساله مبانی نقد متن الحدیث دراین زمینه می‌نویسد:
وقد اتّفق جمیع المُفسّرین والمُؤرّخین على أنّ هذه الآیة مَکّیة، نزلتْ فی السنة الثالثة أو الرابعة من البعثة النبویّة المُبارَکة، وذلک بعد انتهاء الفترة السرّیّة وبدایة الفترة العلنیّة من الدعوة. ( ثُمّ أنّ الله تعالى أمر النبی (ص) بعد مَبعثه بثلاث سنین أن یَصدع بما یُؤمَر، وکان قَبل ذلک فی السِنین الثلاثِ مُستَتِراً بدعوته، لا یُظهرها إلاّ لمَن یَثِق به... قال ابن عبّاس: ( لمّا نزلت: ( وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الأَقْرَبِینَ ) خرجَ رسول الله (ص)، فصعدَ على الصفا فَهَتفَ: یا صباحاه ! فاجتمعوا إلیه... ) ) (385).  
وقد اتّفق جمیع المُفسّرین والمُؤرّخین على أنّ هذه الآیة مَکّیة، نزلتْ فی السنة الثالثة أو الرابعة من البعثة النبویّة المُبارَکة، وذلک بعد انتهاء الفترة السرّیّة وبدایة الفترة العلنیّة من الدعوة. ( ثُمّ أنّ الله تعالى أمر النبی (ص) بعد مَبعثه بثلاث سنین أن یَصدع بما یُؤمَر، وکان قَبل ذلک فی السِنین الثلاثِ مُستَتِراً بدعوته، لا یُظهرها إلاّ لمَن یَثِق به... قال ابن عبّاس: ( لمّا نزلت: ( وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الأَقْرَبِینَ ) خرجَ رسول الله (ص)، فصعدَ على الصفا فَهَتفَ: یا صباحاه ! فاجتمعوا إلیه... ) ) (385).  


خط ۵۹۱: خط ۵۸۶:
   
   
والّذی یظهر من الروایة أنّ أُمّ سَلَمَه، حفصة، عائشة، کُنَّ من أزواج النبیّ ( صلّى الله علیه وآله )  
والّذی یظهر من الروایة أنّ أُمّ سَلَمَه، حفصة، عائشة، کُنَّ من أزواج النبیّ ( صلّى الله علیه وآله )  
ذلک الوقت، فی حین أنّ الرسول ( صلّى الله علیه وآله ) تزوَّج أُمَّ سَلَمَه وحفصة فی المدینة، بعد الهجرة
ذلک الوقت، فی حین أنّ الرسول ( صلّى الله علیه وآله ) تزوَّج أُمَّ سَلَمَه وحفصة فی المدینة، بعد الهجرة  
وقد ذکر ابن جریر روایة أُخرى فی سبب نزول هذه الآیة، عن أبی هُریرة، ولم یذکر فیها فاطمة ( علیها السلام )، ولا حفصة ولا عائشة ولا أُمّ سَلَمَه  
وقد ذکر ابن جریر روایة أُخرى فی سبب نزول هذه الآیة، عن أبی هُریرة، ولم یذکر فیها فاطمة ( علیها السلام )، ولا حفصة ولا عائشة ولا أُمّ سَلَمَه  
ایشان در مقام نتیجه گیری از روایات مذکور می‌نویسد:  
ایشان در مقام نتیجه گیری از روایات مذکور می‌نویسد:  
لهذا فإنّ الروایة تُواجِه عِدّة إشکالات، فکیف یُمکن أن یُخاطب النبی (ص) عائشة وهی لم تولَد بعد ؟! لأنّ عائشة وُلِدَتْ بعد المَبعث بأربع أو خمس سنین <ref>رساله  مبانی نقد متن  الحدیث  ص 125</ref>
لهذا فإنّ الروایة تُواجِه عِدّة إشکالات، فکیف یُمکن أن یُخاطب النبی (ص) عائشة وهی لم تولَد بعد ؟! لأنّ عائشة وُلِدَتْ بعد المَبعث بأربع أو خمس سنین <ref>رساله  مبانی نقد متن  الحدیث  ص 125</ref>


==معیار هفتم: افراط و مبالغه در وعده و وعید بر اعمال صغیر و بالعکس –== <ref>مباحث این قسمت – با تغییرات مختصر- از رساله مبانی نقد متن الحدیث نقل شده است ص173</ref>  
==معیار هفتم: افراط و مبالغه در وعده و وعید بر اعمال صغیر و بالعکس –== <ref>مباحث این قسمت – با تغییرات مختصر- از رساله مبانی نقد متن الحدیث نقل شده است ص173</ref>  
   
   
معیار مذکور نیز از معیارهای مشترک بین الفریقین بوده و مفادش ان است که روایاتی که مفادشان مشتمل بر وعد و وعیدهای افراطی در انجام برخی اعمال می باشد مقبول نمی باشد.در اینجا   بعنوان نمونه برخی از این روایات را نقل می کنیم:  
معیار مذکور نیز از معیارهای مشترک بین الفریقین بوده و مفادش ان است که روایاتی که مفادشان مشتمل بر وعد و وعیدهای افراطی در انجام برخی اعمال می‌باشد مقبول نمی‌باشد.در اینجا بعنوان نمونه برخی از این روایات را نقل می‌کنیم:  




خط ۶۱۸: خط ۶۱۳:
</ref>
</ref>


===بررسی روایات مذکور:===  
===بررسی روایات مذکور:===  




شکی نیست که مفاد روایات مذکور با معارف قطعی قرآن منافات دارد بعلاوه انکه منشا ورود چنین روایاتی در کتب حدیثی قاعده تسامح در ادله سنن است که بر اساس اخبار من بلغ استنباط شده است که ما در مقاله‌ای مستقل به نقد و بررسی ان پرداخته و ضعف انرا اثبات نموده ایم.
شکی نیست که مفاد روایات مذکور با معارف قطعی قرآن منافات دارد بعلاوه انکه منشا ورود چنین روایاتی در کتب حدیثی قاعده تسامح در ادله سنن است که بر اساس اخبار من بلغ استنباط شده است که ما در مقاله‌ای مستقل به نقد و بررسی ان پرداخته و ضعف انرا اثبات نموده ایم.  
معیار هشتم: روایاتی که مفادش سبب وهن دین یا اولیای الهی است:
معیار هشتم: روایاتی که مفادش سبب وهن دین یا اولیای الهی است:




در برخی روایات اموری به انبیاء الهی نسبت داده شده است که سبب وهن انان  و مکتب شان می باشد شکی نیست که چنین روایاتی مقبول نمی باشد بعنوان نمونه برخی از انها را بیان می کنیم:  
در برخی روایات اموری به انبیاء الهی نسبت داده شده است که سبب وهن آنان و مکتب شان می‌باشد شکی نیست که چنین روایاتی مقبول نمی‌باشد بعنوان نمونه برخی از انها را بیان می‌کنیم:  




الف - نسبت دادن امور قبیح به پیامبر ص:  
الف - نسبت دادن امور قبیح به پیامبر ص:  
1- مسحور شدن   پیامبر ص:  
1- مسحور شدن پیامبر ص:  
عن عائشة رضی الله عنها قالت سحر رسول الله صلى الله علیه وسلم رجل من بنی زریق یقال له لبید بن الأعصم حتى کان رسول الله صلى الله علیه وسلم یخیل إلیه انه کان یفعل الشئ وما فعله حتى إذا کان ذات یوم أو ذات لیلة وهو عندی لکنه دعا ودعا ثم قال یا عائشة أشعرت ان الله أفتانی فیما استفتیته فیه اتانی رجلان فقعد أحدهما عند رأسی والآخر عند رجلی فقال أحدهما لصاحبه ما وجع الرجل فقال مطبوب قال من طبه قال لبید بن الأعصم قال فی ای شئ قال فی مشط ومشاطة وجف طلع نخلة ذکر قال وأین هو قال فی بئر ذروان فأتاها رسول الله صلى الله علیه وسلم فی ناس من أصحابه فجاء فقال یا عائشة کأن ماءها نقاعة الحناء وکأن رؤس نخلها رؤس الشیاطین قلت یا رسول الله صلى الله أفلا استخرجته قال قد عافانی الله فکرهت ان أثور على الناس فیه شرا فأمر بها فدفنت <ref>صحیح البخاری ج 7ص 29</ref>
عن عائشة رضی الله عنها قالت سحر رسول الله صلى الله علیه وسلم رجل من بنی زریق یقال له لبید بن الأعصم حتى کان رسول الله صلى الله علیه وسلم یخیل إلیه انه کان یفعل الشئ وما فعله حتى إذا کان ذات یوم أو ذات لیلة وهو عندی لکنه دعا ودعا ثم قال یا عائشة أشعرت ان الله أفتانی فیما استفتیته فیه اتانی رجلان فقعد أحدهما عند رأسی والآخر عند رجلی فقال أحدهما لصاحبه ما وجع الرجل فقال مطبوب قال من طبه قال لبید بن الأعصم قال فی ای شئ قال فی مشط ومشاطة وجف طلع نخلة ذکر قال وأین هو قال فی بئر ذروان فأتاها رسول الله صلى الله علیه وسلم فی ناس من أصحابه فجاء فقال یا عائشة کأن ماءها نقاعة الحناء وکأن رؤس نخلها رؤس الشیاطین قلت یا رسول الله صلى الله أفلا استخرجته قال قد عافانی الله فکرهت ان أثور على الناس فیه شرا فأمر بها فدفنت <ref>صحیح البخاری ج 7ص 29</ref>


   
   
عن عائشة رضی الله عنها قالت کان رسول الله صلى الله علیه وسلم سحر حتى کان یرى أنه یأتی النساء ولا یأتیهن قال سفیان وهذا أشد ما یکون من السحر إذا کان کذا فقال یا عائشة أعلمت ان الله قد أفتانی فیما استفتیته فیه اتانی رجلان فقعد أحدهما عند رأسی والآخر عند رجلی فقال الذی عند رأسی للآخر ما بال الرجل قال مطبوب قال ومن طبه قال لبید بن أعصم رجل من بنی زریق حلیف لیهود کان منافقا قال وفیم قال فی مشط ومشاقة قال وأین قال فی جف طلعة ذکر تحت رعوفة فی بئر ذروان قالت فأتى النبی صلى الله وسلم البئر حتى استخرجه فقال هذه البئر التی أریتها وکأن ماءها نقاعة الحناء وکأن نخلها رؤس الشیاطین قال فاستخرج قالت فقلت أفلا ای تنشرت فقال اما والله فقد شفانی واکره ان أثیر على أحد من الناس شرا- <ref>صحیح البخاری ج 7ص 29-</ref>
عن عائشة رضی الله عنها قالت کان رسول الله صلى الله علیه وسلم سحر حتى کان یرى أنه یأتی النساء ولا یأتیهن قال سفیان وهذا أشد ما یکون من السحر إذا کان کذا فقال یا عائشة أعلمت ان الله قد أفتانی فیما استفتیته فیه اتانی رجلان فقعد أحدهما عند رأسی والآخر عند رجلی فقال الذی عند رأسی للآخر ما بال الرجل قال مطبوب قال ومن طبه قال لبید بن أعصم رجل من بنی زریق حلیف لیهود کان منافقا قال وفیم قال فی مشط ومشاقة قال وأین قال فی جف طلعة ذکر تحت رعوفة فی بئر ذروان قالت فأتى النبی صلى الله وسلم البئر حتى استخرجه فقال هذه البئر التی أریتها وکأن ماءها نقاعة الحناء وکأن نخلها رؤس الشیاطین قال فاستخرج قالت فقلت أفلا ای تنشرت فقال اما والله فقد شفانی واکره ان أثیر على أحد من الناس شرا- <ref>صحیح البخاری ج 7ص 29-</ref>




خط ۶۴۰: خط ۶۳۵:


   
   
4-بکار گرفنن الفاظ زشت و اهانت امیز به دیگران:  
4-بکار گرفنن الفاظ زشت و اهانت امیز به دیگران:  
عن سالم مولى النصریین قال سمعت أبا هریرة یقول: سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول اللهم إنما محمد بشر یغضب کما یغضب البشر وانى قد اتخذت عندک عهدا لن تخلفنیه فأیما مؤمن آذیته أو سببته أو جلدته فاجعلها له کفارة وقربة تقربه بها إلیک یوم القیامة <ref>صحیح مسلم ج 8ص 26</ref>
عن سالم مولى النصریین قال سمعت أبا هریرة یقول: سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول اللهم إنما محمد بشر یغضب کما یغضب البشر وانى قد اتخذت عندک عهدا لن تخلفنیه فأیما مؤمن آذیته أو سببته أو جلدته فاجعلها له کفارة وقربة تقربه بها إلیک یوم القیامة <ref>صحیح مسلم ج 8ص 26</ref>




خط ۶۵۱: خط ۶۴۶:


    
    
2-نسبت دادن امر غیر طبیعی و مستبعد به سلیمان ع
2-نسبت دادن امر غیر طبیعی و مستبعد به سلیمان ع  
عن عبدالرحمن بن هرمز قال سمعت أبا هریرة رضی الله عنه عن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال قال سلیمان بن داود علیهما السلام لأطوفن اللیلة على مائة امرأة أو تسع وتسعین کلهن یأتی بفارس یجاهد فی سبیل الله فقال له صاحبه قل إن شاء الله فلم یقل إن شاء الله فلم یحمل منهن إلا امرأة واحدة جاءت بشق رجل والذی نفس محمد بیده لو قال إن شاء الله لجاهدوا فی سبیل الله فرسانا أجمعون <ref>صحیح البخاری ج 3ص 209 </ref>
عن عبدالرحمن بن هرمز قال سمعت أبا هریرة رضی الله عنه عن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال قال سلیمان بن داود علیهما السلام لأطوفن اللیلة على مائة امرأة أو تسع وتسعین کلهن یأتی بفارس یجاهد فی سبیل الله فقال له صاحبه قل إن شاء الله فلم یقل إن شاء الله فلم یحمل منهن إلا امرأة واحدة جاءت بشق رجل والذی نفس محمد بیده لو قال إن شاء الله لجاهدوا فی سبیل الله فرسانا أجمعون <ref>صحیح البخاری ج 3ص 209 </ref>


3-نسبت دادن امور قبیح به موسی ع:  
3-نسبت دادن امور قبیح به موسی ع:  
روى البُخاری بسَنَده عن أبی هُریرة، عن رسول الله ( صلّى الله علیه وآله وسلم ) أنّه قال: ( إِنَّ مُوسَى کَانَ رَجُلاً حَیِیًّاً سِتِّیراً، لا یُرَى مِنْ جِلْدِهِ شَیْءٌ اسْتِحْیَاءً مِنْهُ، فَآذَاهُ مَنْ آذَاهُ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ، فَقَالُوا: مَا یَسْتَتِرُ هَذَا التَّسَتُّرَ إِلاَّ مِنْ عَیْبٍ بِجِلْدِهِ، إِمَّا بَرَصٌ وَإِمَّا أُدْرَةٌ وَإِمَّا آفَةٌ وَإِنَّ اللَّهَ أَرَادَ أَنْ یُبَرِّئَهُ مِمَّا قَالُوا لِمُوسَى، فَخَلا یَوْمًا وَحْدَهُ، فَوَضَعَ ثِیَابَهُ عَلَى الْحَجَرِ ثُمَّ اغْتَسَلَ، فَلَمَّا فَرَغَ أَقْبَلَ إِلَى ثِیَابِهِ لِیَأْخُذَهَا وَإِنَّ الْحَجَرَ عَدَا بِثَوْبِهِ، فَأَخَذَ مُوسَى عَصَاهُ وَطَلَبَ الْحَجَرَ فَجَعَلَ یَقُولُ: ثَوْبِی حَجَرُ، ثَوْبِی حَجَرُ، حَتَّى انْتَهَى إِلَى مَلَئٍ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ، فَرَأَوْهُ عُرْیَانًا أَحْسَنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ، وَأَبْرَأَهُ مِمَّا یَقُولُونَ.
روى البُخاری بسَنَده عن أبی هُریرة، عن رسول الله ( صلّى الله علیه وآله وسلم ) أنّه قال: ( إِنَّ مُوسَى کَانَ رَجُلاً حَیِیًّاً سِتِّیراً، لا یُرَى مِنْ جِلْدِهِ شَیْءٌ اسْتِحْیَاءً مِنْهُ، فَآذَاهُ مَنْ آذَاهُ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ، فَقَالُوا: مَا یَسْتَتِرُ هَذَا التَّسَتُّرَ إِلاَّ مِنْ عَیْبٍ بِجِلْدِهِ، إِمَّا بَرَصٌ وَإِمَّا أُدْرَةٌ وَإِمَّا آفَةٌ وَإِنَّ اللَّهَ أَرَادَ أَنْ یُبَرِّئَهُ مِمَّا قَالُوا لِمُوسَى، فَخَلا یَوْمًا وَحْدَهُ، فَوَضَعَ ثِیَابَهُ عَلَى الْحَجَرِ ثُمَّ اغْتَسَلَ، فَلَمَّا فَرَغَ أَقْبَلَ إِلَى ثِیَابِهِ لِیَأْخُذَهَا وَإِنَّ الْحَجَرَ عَدَا بِثَوْبِهِ، فَأَخَذَ مُوسَى عَصَاهُ وَطَلَبَ الْحَجَرَ فَجَعَلَ یَقُولُ: ثَوْبِی حَجَرُ، ثَوْبِی حَجَرُ، حَتَّى انْتَهَى إِلَى مَلَئٍ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ، فَرَأَوْهُ عُرْیَانًا أَحْسَنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ، وَأَبْرَأَهُ مِمَّا یَقُولُونَ.
وَقَامَ الْحَجَرُ فَأَخَذَ ثَوْبَهُ فَلَبِسَهُ، وَطَفِقَ بِالْحَجَرِ ضَرْبًا بِعَصَاهُ، فَوَاللَّهِ، إِنَّ بِالْحَجَرِ لَنَدَباً مِنْ أَثَرِ ضَرْبِهِ، ثَلاثًا أَوْ أَرْبَعاً أَوْ خَمْساً، فَذَلِکَ قَوْلُهُ: (یا أیها الذین آمنوا لا تکونوا کالذین آذوا موسى فبرأه الله مما قالوا وکان عند الله وجیها... ) )<ref>صحیح البخاری ج 4ص 129</ref>
وَقَامَ الْحَجَرُ فَأَخَذَ ثَوْبَهُ فَلَبِسَهُ، وَطَفِقَ بِالْحَجَرِ ضَرْبًا بِعَصَاهُ، فَوَاللَّهِ، إِنَّ بِالْحَجَرِ لَنَدَباً مِنْ أَثَرِ ضَرْبِهِ، ثَلاثًا أَوْ أَرْبَعاً أَوْ خَمْساً، فَذَلِکَ قَوْلُهُ: (یا أیها الذین آمنوا لا تکونوا کالذین آذوا موسى فبرأه الله مما قالوا وکان عند الله وجیها... ) )<ref>صحیح البخاری ج 4ص 129</ref>


خط ۶۶۶: خط ۶۶۱:


ایشان در ادامه می‌نویسد:  
ایشان در ادامه می‌نویسد:  
وبالإجمال، فإنَّ هذه الروایة تتضمّن أُموراً مُستهجَنة وقبیحة عقلاً، نَربَأ بأصحابها من أنْ یُسوِّدوا صفحات کُتبِهم بمِثل هذه الروایات <ref>رساله مبانی نقد متن الحدیث ص 143</ref>
وبالإجمال، فإنَّ هذه الروایة تتضمّن أُموراً مُستهجَنة وقبیحة عقلاً، نَربَأ بأصحابها من أنْ یُسوِّدوا صفحات کُتبِهم بمِثل هذه الروایات <ref>رساله مبانی نقد متن الحدیث ص 143</ref>




معیار نهم:   بکار گیری الفاظ رکیک و دور از شان اولیای الهی و عدم ان  
معیار نهم: بکار گیری الفاظ رکیک و دور از شان اولیای الهی و عدم ان  




یکی دیگر از معیارهای متنی مشترک بین الفریقین بکارگیری الفاظ زشت و عدم ان در روایات می باشد بر این اساس   روایاتی که مشتمل بر چنین کلمات و مضامین زشتی می‌باشند قطعا از احادیث موضوعه خواهد بود.
یکی دیگر از معیارهای متنی مشترک بین الفریقین بکارگیری الفاظ زشت و عدم ان در روایات می‌باشد بر این اساس روایاتی که مشتمل بر چنین کلمات و مضامین زشتی می‌باشند قطعا از احادیث موضوعه خواهد بود.


مولف کتاب مقائیس نقد متون السنه در این زمینه می‌نویسد:
مولف کتاب مقائیس نقد متون السنه در این زمینه می‌نویسد:
رکاکه لفظ الحدیث مما لایشبه بکلام الانبیاء و بعد المعنی و کونه لایقوله رسول الله ص اما لسخفه و تفاهته او دلالته علی امر لیس من عاده الرسول ص الامربه او النهی عنه او لان الحس و التجربه الانسانیه تدل علی بطلانه - انتهی - <ref>مقائیس نقد متون السنه ص 200</ref>  
رکاکه لفظ الحدیث مما لایشبه بکلام الانبیاء و بعد المعنی و کونه لایقوله رسول الله ص اما لسخفه و تفاهته او دلالته علی امر لیس من عاده الرسول ص الامربه او النهی عنه او لان الحس و التجربه الانسانیه تدل علی بطلانه - انتهی - <ref>مقائیس نقد متون السنه ص 200</ref>  


   
   
دراینجا برخی از روایات را بیان می کنیم که بر اساس معیار ذکر شده باید انرا در زمره احادیث موضوعه دانست:  
دراینجا برخی از روایات را بیان می‌کنیم که بر اساس معیار ذکر شده باید انرا در زمره احادیث موضوعه دانست:  


   
   
خط ۶۸۶: خط ۶۸۱:


    
    
در روایت مذکور فساد و فحشاء امری مباح و ممدوح تلقی شده است.  
در روایت مذکور فساد و فحشاء امری مباح و ممدوح تلقی شده است.  
معذب نشدن چهره‌های زیبا:  
معذب نشدن چهره‌های زیبا:  
عن أنس رفعه إلى النبی صلى الله علیه وسلم " علیکم بالوجوه الملاح، والحدق السود، فإن الله یستحى أن یعذب وجها ملیحا بالنار <ref>تاریخ بغداد ج 7ص 393</ref>
عن أنس رفعه إلى النبی صلى الله علیه وسلم " علیکم بالوجوه الملاح، والحدق السود، فإن الله یستحى أن یعذب وجها ملیحا بالنار <ref>تاریخ بغداد ج 7ص 393</ref>
   
   
بهمین جا بحث معیارهای مشترک متنی بین الفریقین را به پایان برده و تحقیق پیرامون معیارهای متنی مختص به امامیه و اهل سنت را به فرصتی دیگر وا می گذاریم. و السلام
بهمین جا بحث معیارهای مشترک متنی بین الفریقین را به پایان برده و تحقیق پیرامون معیارهای متنی مختص به امامیه و اهل سنت را به فرصتی دیگر وا می‌گذاریم. و السلام


==منابع==
==منابع==
خط ۷۰۰: خط ۶۹۵:
الرساله  
الرساله  
اختلاف الحدیث
اختلاف الحدیث  
دفاع عن السُنّة، محمّد بن محمّد أبو شهبة،  
دفاع عن السُنّة، محمّد بن محمّد أبو شهبة،  
از مبانی نقد المتن  
از مبانی نقد المتن  
خط ۷۳۱: خط ۷۲۶:
تذکره الموضوعات – الفتنی  
تذکره الموضوعات – الفتنی  
الاستبصار  
الاستبصار  
تصحیح اعتقادات الامامیه
تصحیح اعتقادات الامامیه  
الحدیث النبوی بین الروایه و الدرایه
الحدیث النبوی بین الروایه و الدرایه
الصحیح البخاری  
الصحیح البخاری  
صحیح مسلم  
صحیح مسلم  


رسائل الشریف المرتضى،  
رسائل الشریف المرتضى،  
خط ۷۵۱: خط ۷۴۶:
الموضوعات، ابن الجوزی،  
الموضوعات، ابن الجوزی،  


میزان الاعتدال - ذهبی -  
میزان الاعتدال - ذهبی -  
تاریخ بغداد  
تاریخ بغداد  


Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۶۳

ویرایش