۱٬۷۴۱
ویرایش
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
هدف ما در این مقاله آشنایى با شخصیت و زوایاى مختلف علمى، فرهنگى و مبارزاتى شیخ محمد غزالى است تا با این آشنایى مختصر، زمینه براى پژوهش و تحقیقات بعدى فراهم گردد. بدیهى است نگارش این دفتر درباره زندگى غزالى لزوماً به معناى قبول تمام نظریات و اندیشههاى او نیست. | هدف ما در این مقاله آشنایى با شخصیت و زوایاى مختلف علمى، فرهنگى و مبارزاتى شیخ محمد غزالى است تا با این آشنایى مختصر، زمینه براى پژوهش و تحقیقات بعدى فراهم گردد. بدیهى است نگارش این دفتر درباره زندگى غزالى لزوماً به معناى قبول تمام نظریات و اندیشههاى او نیست. | ||
زادگاه و خانواده غزالى | =زادگاه و خانواده غزالى= | ||
کشور مصر از دیرباز خاستگاه متفکران و اندیشمندان بزرگى بوده است. در سدههاى اخیر بزرگانى چون شیخ محمد عبده، استاد حسن البناء، شیخ محمود شلتوت، سید قطب، و دیگران، از این کشور برخاسته و خدمات شایانى به اسلام و مسلمانان انجام دادند. غزالى در سال 1334ق. در چنین فضایى در کشور مصر در روستاى «نکلا العنب» واقع در استان «بحیره» چشم به جهان گشود. پدرش «شیخ احمد السقاکه» مردى تاجر و با دیانت بود. به گفته غزالى، پدرش به اهلبیت(علیهم السلام) عشق مىورزید و فردى عارف مسلک بود و براى بزرگان عرفان به ویژه «ابوحامد محمد غزالى»(متوفاى 505ق) از عرفاى بزرگ اهل سنت، احترام خاصى قائل بود. | کشور مصر از دیرباز خاستگاه متفکران و اندیشمندان بزرگى بوده است. در سدههاى اخیر بزرگانى چون شیخ محمد عبده، استاد حسن البناء، شیخ محمود شلتوت، سید قطب، و دیگران، از این کشور برخاسته و خدمات شایانى به اسلام و مسلمانان انجام دادند. غزالى در سال 1334ق. در چنین فضایى در کشور مصر در روستاى «نکلا العنب» واقع در استان «بحیره» چشم به جهان گشود. <br> | ||
پدرش قبل از تولد او، خوابى شیرین دید که او را به فرزندى به نام محمد بشارت دادند. او از این رؤیا بسیار خوشحال بود و آرزوى تحقق آن را داشت. پس از مدتى خداوند به این انتظار پایان داد و پسرى به او عطا کرد که نامش را با توجه به علاقه اش به ابوحامد محمد غزالى و وابى که دیده بود، «محمد» گذاشت و با همنام قراردادن وى با عارف بزرگ غزالى، امید داشت تا فرزندش نیز در معنویت و عرفان، پلههاى ترقى و رستگارى را طى نماید. محمد غزالى سرانجام پس از هشت دهه زندگى پر برکت در راه اعتلاى اسلام، وحدت مسلمانان و مبارزه با استعمار، در حالى که براى حضور و انجام سخن رانى در همایش «اسلام و غرب» به ریاض سفر کرده بود، در تاریخ 19شوال 1416 در سن 79سالگى دچار سکته قلبى شد و پس از مراسم تشییع، در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. | پدرش «شیخ احمد السقاکه» مردى تاجر و با دیانت بود. به گفته غزالى، پدرش به اهلبیت(علیهم السلام) عشق مىورزید و فردى عارف مسلک بود و براى بزرگان عرفان به ویژه «ابوحامد محمد غزالى»(متوفاى 505ق) از عرفاى بزرگ اهل سنت، احترام خاصى قائل بود. | ||
پدرش قبل از تولد او، خوابى شیرین دید که او را به فرزندى به نام محمد بشارت دادند. او از این رؤیا بسیار خوشحال بود و آرزوى تحقق آن را داشت. پس از مدتى خداوند به این انتظار پایان داد و پسرى به او عطا کرد که نامش را با توجه به علاقه اش به ابوحامد محمد غزالى و وابى که دیده بود، «محمد» گذاشت و با همنام قراردادن وى با عارف بزرگ غزالى، امید داشت تا فرزندش نیز در معنویت و عرفان، پلههاى ترقى و رستگارى را طى نماید. محمد غزالى سرانجام پس از هشت دهه زندگى پر برکت در راه اعتلاى اسلام، وحدت مسلمانان و مبارزه با استعمار، در حالى که براى حضور و انجام سخن رانى در همایش «اسلام و غرب» به ریاض سفر کرده بود، در تاریخ 19شوال 1416 در سن 79سالگى دچار سکته قلبى شد و پس از مراسم تشییع، در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.<br> | |||
=دوران تحصیل= | =دوران تحصیل= | ||
محمد پس از گذراندن دوران کودکى، براى فراگیرى ادبیات عرب و مقدمات علوم اسلامى ، وارد مکتبخانه روستا شد. در آغاز آیات قرآن را فراگرفت و پس از مدتى توانست تمام قرآن را حفظ نماید. سپس وارد دانشکده اسکندریه وابسته به دانشگاه الازهر شد و به تحصیل علوم دینى اشتغال یافت. وى در ایام تحصیل، با اساتید خود گفت وگوها و مناظرات علمى داشت و انتقادهاى او در کلاس درس زبانزد استادان و همشاگردىهایش بود. مهمترین استاد او در دانشکده اسکندریه «شیخ ابراهیم غرباوى» بود که غزالى بارها در حق وى و استاد دیگرش «شیخ [[عبدالعزیز بلال]]» زبان به ستایش گشوده است. <ref>قرضاوى، 1421: 35.</ref> | محمد پس از گذراندن دوران کودکى، براى فراگیرى ادبیات عرب و مقدمات علوم اسلامى ، وارد مکتبخانه روستا شد. در آغاز آیات قرآن را فراگرفت و پس از مدتى توانست تمام قرآن را حفظ نماید. سپس وارد دانشکده اسکندریه وابسته به دانشگاه الازهر شد و به تحصیل علوم دینى اشتغال یافت. وى در ایام تحصیل، با اساتید خود گفت وگوها و مناظرات علمى داشت و انتقادهاى او در کلاس درس زبانزد استادان و همشاگردىهایش بود. مهمترین استاد او در دانشکده اسکندریه «شیخ ابراهیم غرباوى» بود که غزالى بارها در حق وى و استاد دیگرش «شیخ [[عبدالعزیز بلال]]» زبان به ستایش گشوده است. <ref>قرضاوى، 1421: 35.</ref> | ||
خط ۵۰: | خط ۵۱: | ||
=دوران تدریس= | =دوران تدریس= | ||
غزالى پس از این که از دانشگاه الازهر فارغ التحصیل گشت، اجازهنامه تدریس به او اهدا شد و در دانشکده اصول دین و مرکز | غزالى پس از این که از دانشگاه الازهر فارغ التحصیل گشت، اجازهنامه تدریس به او اهدا شد و در دانشکده اصول دین و مرکز بررسىهاى عربى و اسلامى دانشگاه الازهر مشغول تدریس و فعالیت علمى شد <ref>ملکاوى، 1417: 185.</ref> پس از مدتى ریاست شوراى معارف اسلامى را نیز همزمان با اشتغال به تدریس بر عهده گرفت. در این شورا به دانشجویان، رشتههاى فرهنگ اسلامى و مبانى دین و شریعت را در سطح فوق لیسانس و دکترا تعلیم مىدادند و غزالى بیشترین سهم را در تربیت این دانشجویان داشت. برخى از شاگردانى که وى در دانشگاه الازهر تربیت نمود، اکنون جزء متفکران و فقهاى بزرگ اهل سنت هستند. از جمله شاگردان او «شیخ [[یوسف القرضاوی|یوسف القرضاوى]]» و «[[حسین حسن الطویل]]» هستند. یوسف قرضاوى بیش از 128 کتاب در علوم مختلف اسلامى تألیف کرده و یک بار نیز به جرم همکارى با اخوان المسلمین، توسط رژیم مصر دستگیر گشت. حسین حسن الطویل نیز از علماى بزرگ دانشگاه الازهر به شمار مىآید. | ||
=فعالیت هاى تبلیغى غزالى= | =فعالیت هاى تبلیغى غزالى= | ||
دهه شصت میلادى، دهه سختى براى مسلمانان مصر بود. هر صداى آزادىخواهى در نطفه خفه مىشد. در این شرایط فقط صداى غزالى تنها صدایى بود که مردم را به دعوت اسلامى و دعوت به سوى خدا فرا مىخواند. او مانند شمعى در آن تاریخ حساس سوخت و هادى مردم شد. غزالى براى ارشاد مردم و هدایت آنها در مواقعى از سال به خصوص ماه مبارک رمضان، به نقاط مختلف کشور پهناور مصر مىرفت و ضمن دیدار با مردم، آنان را با قرآن و معارف اسلام آشنا مىکرد. | دهه شصت میلادى، دهه سختى براى مسلمانان مصر بود. هر صداى آزادىخواهى در نطفه خفه مىشد. در این شرایط فقط صداى غزالى تنها صدایى بود که مردم را به دعوت اسلامى و دعوت به سوى خدا فرا مىخواند. او مانند شمعى در آن تاریخ حساس سوخت و هادى مردم شد. غزالى براى ارشاد مردم و هدایت آنها در مواقعى از سال به خصوص ماه مبارک رمضان، به نقاط مختلف کشور پهناور مصر مىرفت و ضمن دیدار با مردم، آنان را با قرآن و معارف اسلام آشنا مىکرد.<br> | ||
وى در سال 1362ق. از طرف وزارت اوقاف و امور خیریه مصر به سمت امام جماعت و خطیب جمعه مسجد «القبة الخضراء» در قاهره منصوب گردید و پس از مدتى به استخدام وزارت اوقاف مصر درآمد و به عنوان وکیل وزارت اوقاف در امور تبلیغى اسلامى منصوب شد. یکى از وظایف غزالى در این مقام، نظارت بر امور مساجد کشور بود. در همین ایام، از طرف وزارت اوقاف مصر به کشورهاى عربستان سعودى و قطر سفر کرد و در آن جا ضمن انجام مأموریت تبلیغى، در دانشگاههاى وابسته به الازهر به تدریس پرداخت. وى با این که یکى از کارمندان مهم دولتى به شمار مىآمد، هیچگاه از وظیفه اصلى خود به عنوان یک عالم دینى غافل نبود و همواره در گفتار و کردارش، خدا و اسلام را در نظر داشت، چنانکه وقتى در پى مرگ «نکرومه» فرمانرواى سوسیالیست کشور غنا قرار شد از سوى دولت مصر مجلس ترحیمى براى او در مسجد «عمر مکرم» ترتیب دهند، وى با این برنامه مخالفت کرد و سرانجام این مجلس را در کلیساى «شیرا» برگزار نمودند. | وى در سال 1362ق. از طرف وزارت اوقاف و امور خیریه مصر به سمت امام جماعت و خطیب جمعه مسجد «القبة الخضراء» در قاهره منصوب گردید و پس از مدتى به استخدام وزارت اوقاف مصر درآمد و به عنوان وکیل وزارت اوقاف در امور تبلیغى اسلامى منصوب شد. یکى از وظایف غزالى در این مقام، نظارت بر امور مساجد کشور بود. در همین ایام، از طرف وزارت اوقاف مصر به کشورهاى عربستان سعودى و قطر سفر کرد و در آن جا ضمن انجام مأموریت تبلیغى، در دانشگاههاى وابسته به الازهر به تدریس پرداخت. وى با این که یکى از کارمندان مهم دولتى به شمار مىآمد، هیچگاه از وظیفه اصلى خود به عنوان یک عالم دینى غافل نبود و همواره در گفتار و کردارش، خدا و اسلام را در نظر داشت، چنانکه وقتى در پى مرگ «نکرومه» فرمانرواى سوسیالیست کشور غنا قرار شد از سوى دولت مصر مجلس ترحیمى براى او در مسجد «عمر مکرم» ترتیب دهند، وى با این برنامه مخالفت کرد و سرانجام این مجلس را در کلیساى «شیرا» برگزار نمودند.<br> | ||
=غزالى در سنگر مطبوعات= | =غزالى در سنگر مطبوعات= | ||
غزالى فعالیت مطبوعاتى خود را با هفته نامه «اخوان المسلمین» آغاز کرد. مقالات او در این هفتهنامه مرتب در ستونى به نام «خواطر حرّة»(آرزوهاى پر حرارت) به چاپ مىرسید. با شدت یافتن فعالیت جمعیت اخوان المسلمین و رویارویى آنها با حکومت وقت، مجله اخوان المسلمین تعطیل شد. غزالى پس از آن در مجله «المباحث» و سپس در مجله «الدعوة» که صالح عشماوى آن را تأسیس کرده بود، مشغول فعالیت شد. وى با مجلات «[[لواء الاسلام (مجله)|لواء الاسلام]]»، «[[الشعب (مجله)|الشعب]]»، «[[هذا دیننا (مجله)|هذا دیننا]]» و «[[الحق المر (مجله)|الحق المر]]»(حقیقت تلخ) نیز ارتباط علمى داشت <ref>ملکاوى، 1417: 74.</ref> هم چنین پس از تأسیس و انتشار مجله «[[الفکر الجدید (مجله)|الفکر الجدید]]» توسط سید قطب، غزالى یکى از نویسندگان آن به شمار مىرفت. | غزالى فعالیت مطبوعاتى خود را با هفته نامه «اخوان المسلمین» آغاز کرد. مقالات او در این هفتهنامه مرتب در ستونى به نام «خواطر حرّة»(آرزوهاى پر حرارت) به چاپ مىرسید. با شدت یافتن فعالیت جمعیت اخوان المسلمین و رویارویى آنها با حکومت وقت، مجله اخوان المسلمین تعطیل شد. غزالى پس از آن در مجله «المباحث» و سپس در مجله «الدعوة» که صالح عشماوى آن را تأسیس کرده بود، مشغول فعالیت شد. وى با مجلات «[[لواء الاسلام (مجله)|لواء الاسلام]]»، «[[الشعب (مجله)|الشعب]]»، «[[هذا دیننا (مجله)|هذا دیننا]]» و «[[الحق المر (مجله)|الحق المر]]»(حقیقت تلخ) نیز ارتباط علمى داشت <ref>ملکاوى، 1417: 74.</ref> هم چنین پس از تأسیس و انتشار مجله «[[الفکر الجدید (مجله)|الفکر الجدید]]» توسط سید قطب، غزالى یکى از نویسندگان آن به شمار مىرفت. <br> | ||
وى که از سنین جوانى با مطبوعات مصر و برخى کشورهاى عربى نظیر عربستان در مجله «[[المسلمون (مجله)|المسلمون]]» ارتباط علمى داشت، با نوشتهها و مقالات خود، خشم حکومت و عوامل غربزده را بر انگیخت و همین امر باعث شد تا در سال 1367ق. دستگیر و زندانى شود <ref>قرضاوى، 1421: 11.</ref> در نوشتهها و مقالات غزالى، موضوعاتى به چشممى خورد که با اندیشهها و مشکلات مردم مسلمان جامعه، همخوانى داشت و آنچه بیشتر مورد توجه خوانندگان قرار مىگرفت، گفتارهاى صادقانه او بود. وى مىگوید: «دوست داشتم تمام احساسات و دریافت هاى خویش را بهطور کامل بنگارم تا در پیشگاه خداوند سربلند و از خیرخواهى به مردم، دریغ نکرده باشم» <ref>ملکاوى، 1417: 185.</ref> غزالى در یکى از نوشتههایش، ضمن انتقاد شدید از روزنامه نگاران مصر که به مقدسات دینى از جمله نماز، روزه و حجاب حمله مىکردند، آنها را آمریکایى معرفى مىکند و مىنویسد: «نشریاتى که باید در این عصر، به سوى ترقى افکار مسلمانان قدم بردارند، با کمال تأسف شیوه روزنامه نگارى آمریکایى را پیش گرفته اند و در دامن زدن به آشوب و تفریح جاهلان و بازکردن راه جرایم و گناه، مسابقه گذاشته اند».<ref>غزالى،1369:159.</ref> | وى که از سنین جوانى با مطبوعات مصر و برخى کشورهاى عربى نظیر عربستان در مجله «[[المسلمون (مجله)|المسلمون]]» ارتباط علمى داشت، با نوشتهها و مقالات خود، خشم حکومت و عوامل غربزده را بر انگیخت و همین امر باعث شد تا در سال 1367ق. دستگیر و زندانى شود <ref>قرضاوى، 1421: 11.</ref> در نوشتهها و مقالات غزالى، موضوعاتى به چشممى خورد که با اندیشهها و مشکلات مردم مسلمان جامعه، همخوانى داشت و آنچه بیشتر مورد توجه خوانندگان قرار مىگرفت، گفتارهاى صادقانه او بود. وى مىگوید: «دوست داشتم تمام احساسات و دریافت هاى خویش را بهطور کامل بنگارم تا در پیشگاه خداوند سربلند و از خیرخواهى به مردم، دریغ نکرده باشم» <ref>ملکاوى، 1417: 185.</ref> غزالى در یکى از نوشتههایش، ضمن انتقاد شدید از روزنامه نگاران مصر که به مقدسات دینى از جمله نماز، روزه و حجاب حمله مىکردند، آنها را آمریکایى معرفى مىکند و مىنویسد: «نشریاتى که باید در این عصر، به سوى ترقى افکار مسلمانان قدم بردارند، با کمال تأسف شیوه روزنامه نگارى آمریکایى را پیش گرفته اند و در دامن زدن به آشوب و تفریح جاهلان و بازکردن راه جرایم و گناه، مسابقه گذاشته اند».<ref>غزالى،1369:159.</ref> | ||
خط ۶۹: | خط ۷۰: | ||
# طرفدارى از استقلال کشورهاى اسلامى در هر نقطه از جهان؛ | # طرفدارى از استقلال کشورهاى اسلامى در هر نقطه از جهان؛ | ||
# ضدیت با ملىگرایى و تلاش براى وحدت جهان اسلام. | # ضدیت با ملىگرایى و تلاش براى وحدت جهان اسلام. | ||
تصمیمات و مصوبات جمعیت اخوان المسلمین که همگى خواسته مردم و آرزوى آنها بود از یکسو، و شرکت فعال آنها در جنگ اعراب و اسرائیل و کمک آنها به فلسطینى ها در سال 1948م از سوى دیگر، باعث فزونى محبوبیت آنها شد و متقابلاً موجب ناراحتى و خوف دربار مصر و استعمار پیر انگلیس گشت. از اینرو دولت «نقراشى پاشا» به فرمان ملک فاروق در صفر 1368ق / 1948م، فرمان انحلال جمعیت اخوان المسلمین را صادر کرد و بسیارى از اعضاى آن بازداشت شدند و اموال جمعیت نیز مصادره گردید. <ref>دائرةالمعارف بزرگ اسلامى : 7/279</ref> | تصمیمات و مصوبات جمعیت اخوان المسلمین که همگى خواسته مردم و آرزوى آنها بود از یکسو، و شرکت فعال آنها در جنگ اعراب و اسرائیل و کمک آنها به فلسطینى ها در سال 1948م از سوى دیگر، باعث فزونى محبوبیت آنها شد و متقابلاً موجب ناراحتى و خوف دربار [[مصر]] و استعمار پیر انگلیس گشت. از اینرو دولت «نقراشى پاشا» به فرمان ملک فاروق در صفر 1368ق / 1948م، فرمان انحلال جمعیت اخوان المسلمین را صادر کرد و بسیارى از اعضاى آن بازداشت شدند و اموال جمعیت نیز مصادره گردید. <ref>دائرةالمعارف بزرگ اسلامى : 7/279</ref> | ||
غزالى که از اعضاى فعال جمعیت به شمار مىآمد در سال 1368ق یا اوایل 1369ق، به جرم همکارى با اخوان المسلمین، بازداشت شد. وى همراه عدهاى از اعضاى دیگر جمعیت، به زندان «الحذاء» در شهر طور منتقل شدند. غزالى در زندان نیز آرام نگرفت و با هدف روشنگرى زندانیان، به سخنرانى مىپرداخت و بیشتر سخنرانى هاى او پس از اقامه نماز بود. غزالى، رهبر زندانیان شناخته مىشد و زندانیان که اکثر آنان از اعضاى اخوان المسلمین بودند، به حرف و تصمیم او احترام مىگذاردند. یوسف قرضاوى که از شاگردان غزالى و اکنون یکى از متفکران بزرگ مصرى است، درباره خاطرات زندان مىگوید: | غزالى که از اعضاى فعال جمعیت به شمار مىآمد در سال 1368ق یا اوایل 1369ق، به جرم همکارى با اخوان المسلمین، بازداشت شد. وى همراه عدهاى از اعضاى دیگر جمعیت، به زندان «الحذاء» در شهر طور منتقل شدند. غزالى در زندان نیز آرام نگرفت و با هدف روشنگرى زندانیان، به سخنرانى مىپرداخت و بیشتر سخنرانى هاى او پس از اقامه نماز بود. غزالى، رهبر زندانیان شناخته مىشد و زندانیان که اکثر آنان از اعضاى اخوان المسلمین بودند، به حرف و تصمیم او احترام مىگذاردند. یوسف قرضاوى که از شاگردان غزالى و اکنون یکى از متفکران بزرگ مصرى است، درباره خاطرات زندان مىگوید:<br> | ||
«شیخ غزالى در زندان، امام جماعت ما و در روزهاى جمعه خطیب جمع زندانیان بود. دعاى قنوت نمازش این بود: خدایا ما را از بند نجات ده و به همریختگى ما را جبران نما و امر ما را با عنایت خود برعهده گیر...، خدایا تو خود ظالمان را مکافات کن». <ref>قرضاوى، 1421: 16</ref> | «شیخ غزالى در زندان، امام جماعت ما و در روزهاى جمعه خطیب جمع زندانیان بود. دعاى قنوت نمازش این بود: خدایا ما را از بند نجات ده و به همریختگى ما را جبران نما و امر ما را با عنایت خود برعهده گیر...، خدایا تو خود ظالمان را مکافات کن». <ref>قرضاوى، 1421: 16</ref><br> | ||
در ایامى که غزالى در زندان به سر مىبرد، جمعیت اخوان المسلمین فعالیت سرّى داشتند و با طرحریزى یک عملیات توانستند «نقراشى پاشا» نخست وزیر مصر و عامل انحلال جمعیت اخوانالمسلمین را به قتل برسانند. پس از مدتى به تلافى این اقدام، حسن البناء، بنیانگذار اخوانالمسلمین توسط حکومت مصر در سال 1369ق ترور شد. فقدان وى موجى از اندوه را در میان شاگردان و طرفدارانش ایجاد کرد. غزالى هنگامى که خبر ترور و شهادت حسن البناء را شنید، بسیار اندوهناک شد و در یکى از سخنرانى هایش در زندان گفت: «روح بزرگى را کشتند که از عبادت خدا خاشع بود و قیام و سجود مىکرد و در راه خدا قدم برمى داشت. اروپا فهمید که با وجود این مرد، بقایش در شرق با خطر روبهرو خواهد شد. البته مرگ حسن البناء به این معنا نیست که ستیز با دشمنان خدا و دشمنان امت اسلام تمام شده است. بلکه پرچمى که البناء آن را برافراشت، سربازان و شاگردانش بعد از او در اهتزاز نگه خواهند داشت و این دعوت همچنان پا بر جا خواهد ماند». (تأملات...، 1374: 45 و قرضاوى، 1421: 34) پس از گذشت یکسال، غزالى در سالگرد شهادت حسن البناء، به پاس نکوداشت وى مقالهاى تحت عنوان «شاخهاى بلند بر درخت جاودانگى» در مجله الدعوة به رشته تحریر درآورد. <ref>قرضاوى، 1421: 31.</ref> | در ایامى که غزالى در زندان به سر مىبرد، جمعیت اخوان المسلمین فعالیت سرّى داشتند و با طرحریزى یک عملیات توانستند «نقراشى پاشا» نخست وزیر مصر و عامل انحلال جمعیت اخوانالمسلمین را به قتل برسانند. پس از مدتى به تلافى این اقدام، حسن البناء، بنیانگذار اخوانالمسلمین توسط حکومت مصر در سال 1369ق ترور شد. فقدان وى موجى از اندوه را در میان شاگردان و طرفدارانش ایجاد کرد. غزالى هنگامى که خبر ترور و شهادت حسن البناء را شنید، بسیار اندوهناک شد و در یکى از سخنرانى هایش در زندان گفت: «روح بزرگى را کشتند که از عبادت خدا خاشع بود و قیام و سجود مىکرد و در راه خدا قدم برمى داشت. اروپا فهمید که با وجود این مرد، بقایش در شرق با خطر روبهرو خواهد شد. البته مرگ حسن البناء به این معنا نیست که ستیز با دشمنان خدا و دشمنان امت اسلام تمام شده است. بلکه پرچمى که البناء آن را برافراشت، سربازان و شاگردانش بعد از او در اهتزاز نگه خواهند داشت و این دعوت همچنان پا بر جا خواهد ماند». (تأملات...، 1374: 45 و قرضاوى، 1421: 34) پس از گذشت یکسال، غزالى در سالگرد شهادت حسن البناء، به پاس نکوداشت وى مقالهاى تحت عنوان «شاخهاى بلند بر درخت جاودانگى» در مجله الدعوة به رشته تحریر درآورد. <ref>قرضاوى، 1421: 31.</ref> | ||
=انفصال غزالى از اخوان المسلمین= | =انفصال غزالى از اخوان المسلمین= | ||
پس از ترور حسن البناء، در سال 1369ق «حسن هضیبى» از طرف اعضاى جمعیت اخوان المسلمین که فعالیت هاى بسیار محدودى داشت، به عنوان دبیر کل جمعیت انتخاب شد. در آن تاریخ غزالى تازه از زندان آزاد شده بود و بیشتر به فعالیتهاى علمى خود مىپرداخت. وى ابتدا درسهایى را که در زندان براى زندانیان بازگو مىکرد با عنوان «الاسلام و الاستبداد السیاسی» منتشر کرد. در سال 1372ق با یک عملیات نظامى به فرماندهى ژنرال جمال عبدالناصر (1339ـ1391ق / 1918ـ1970م)، ملک فاروق از سلطنت خلع و نظام پادشاهى به جمهورى تبدیل شد. جمعیت اخوان المسلمین که با نظام پادشاهى مخالف بود با عبدالناصر همکارى کرد و در پیروزى این عملیات نقش به سزایى داشت. | پس از ترور حسن البناء، در سال 1369ق «حسن هضیبى» از طرف اعضاى جمعیت اخوان المسلمین که فعالیت هاى بسیار محدودى داشت، به عنوان دبیر کل جمعیت انتخاب شد. در آن تاریخ غزالى تازه از زندان آزاد شده بود و بیشتر به فعالیتهاى علمى خود مىپرداخت. وى ابتدا درسهایى را که در زندان براى زندانیان بازگو مىکرد با عنوان «الاسلام و الاستبداد السیاسی» منتشر کرد. در سال 1372ق با یک عملیات نظامى به فرماندهى ژنرال جمال عبدالناصر (1339ـ1391ق / 1918ـ1970م)، ملک فاروق از سلطنت خلع و نظام پادشاهى به جمهورى تبدیل شد. جمعیت اخوان المسلمین که با نظام پادشاهى مخالف بود با عبدالناصر همکارى کرد و در پیروزى این عملیات نقش به سزایى داشت.<br> | ||
عبدالناصر به پاس همکارى جمعیت اخوان المسلمین، ابتدا گروه آنان را به رسمیت شناخت، ولى بعدها مواضعش تغییر کرد و با این جمعیت درگیر شد و دستور اعدام عدهاى از متفکران جمعیت، همچون سید قطب را صادر کرد. در این میان غزالى نیز در آغاز مانند دیگر اعضا، به جمال عبدالناصر حسن ظن داشت و از او حمایت مىکرد، اما با شفافتر شدن اقدامات عبدالناصر، از وى روى برگرداند و با نوشتن کتاب هایى نظیر «قذائف الحق» و «الاسلام و الزحف الاحمر» توطئههاى عبدالناصر را افشا نمود. <ref>همان: 56</ref>. عبدالناصر که از نفوذ فکرى غزالى در بین جوانان اخوان المسلمین هراس داشت، حسن هضیبى را تحریک کرد که غزالى و دیگر افراد تأثیرگذار را از جمعیت کنار گذارد. حسن هضیبى که روابط صمیمانهاى با عبدالناصر داشت چهار عضو ارشد اخوان المسلمین از جمله غزالى را از کار بر کنار کرد. <ref>همان: 44.</ref> | عبدالناصر به پاس همکارى جمعیت اخوان المسلمین، ابتدا گروه آنان را به رسمیت شناخت، ولى بعدها مواضعش تغییر کرد و با این جمعیت درگیر شد و دستور اعدام عدهاى از متفکران جمعیت، همچون سید قطب را صادر کرد. در این میان غزالى نیز در آغاز مانند دیگر اعضا، به جمال عبدالناصر حسن ظن داشت و از او حمایت مىکرد، اما با شفافتر شدن اقدامات عبدالناصر، از وى روى برگرداند و با نوشتن کتاب هایى نظیر «قذائف الحق» و «الاسلام و الزحف الاحمر» توطئههاى عبدالناصر را افشا نمود. <ref>همان: 56</ref>. عبدالناصر که از نفوذ فکرى غزالى در بین جوانان اخوان المسلمین هراس داشت، حسن هضیبى را تحریک کرد که غزالى و دیگر افراد تأثیرگذار را از جمعیت کنار گذارد. حسن هضیبى که روابط صمیمانهاى با عبدالناصر داشت چهار عضو ارشد اخوان المسلمین از جمله غزالى را از کار بر کنار کرد. <ref>همان: 44.</ref> | ||
=مواضع سیاسى و اعتقادى= | =مواضع سیاسى و اعتقادى= | ||
غزالى پس از انفصال از جمعیت اخوان المسلمین، موضعگیرى هاى متعددى در مقابله با غربزدگى و هم چنین در برابر قوانین غیر اسلامى مصر داشت. از جمله در برابر منشور برابرى زن و مرد<ref>ماهنامه مکتب اسلام، ربیع الثانى 1341: ص59.</ref>، رد نظریه خالد محمد خالد مبنى بر جدایى دین از سیاست<ref>قرضاوى، 1421: 196</ref>، و دفاع از متهمان پرونده قتل دکتر فرج فوده(نویسنده مرتد مصرى) موضعگیرىهاى سختى نمود.<ref>همان: 344.</ref> | غزالى پس از انفصال از جمعیت اخوان المسلمین، موضعگیرى هاى متعددى در مقابله با غربزدگى و هم چنین در برابر قوانین غیر اسلامى مصر داشت. از جمله در برابر منشور برابرى زن و مرد<ref>ماهنامه مکتب اسلام، ربیع الثانى 1341: ص59.</ref>، رد نظریه خالد محمد خالد مبنى بر جدایى دین از سیاست<ref>قرضاوى، 1421: 196</ref>، و دفاع از متهمان پرونده قتل دکتر فرج فوده(نویسنده مرتد مصرى) موضعگیرىهاى سختى نمود.<ref>همان: 344.</ref><br> | ||
وى در موضعگیرىهاى دیگرش، ضمن حمایت از انقلاب اسلامى ایران به رهبرى امام خمینى(قدس سره)، گفته است: «من حمایت کامل خود را از انقلاب اسلامى ایران اعلام مىکنم. مادامى که ایران با اتکال به خداوند و وحدت کلمه کار خود را ادامه دهد، انشاءالله به اهداف خود دست مىیابد. تجاوز عراق به ایران با حمایت مستقیم امپریالیسم جهانى صورت گرفته است. من صدام را تجاوزگرى مىدانم که با تسلیحاتش در جهت منافع دشمنان اسلام گام برمى دارد». | وى در موضعگیرىهاى دیگرش، ضمن حمایت از انقلاب اسلامى ایران به رهبرى امام خمینى(قدس سره)، گفته است: «من حمایت کامل خود را از انقلاب اسلامى ایران اعلام مىکنم. مادامى که ایران با اتکال به خداوند و وحدت کلمه کار خود را ادامه دهد، انشاءالله به اهداف خود دست مىیابد. تجاوز عراق به ایران با حمایت مستقیم امپریالیسم جهانى صورت گرفته است. من صدام را تجاوزگرى مىدانم که با تسلیحاتش در جهت منافع دشمنان اسلام گام برمى دارد».<br> | ||
شیخ [[محمد غزالى]] شدیداً تحت تأثیر افکار [[امام خمینى(قدس سره)]] بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران قرار گرفته بود و در مقاطع مختلف از او یاد مىکرد. هنگامى که امام خمینى فتواى ارتداد سلمان رشدى را صادر نمود، غزالى در جلسه درسش ضمن تقدیر از ایشان گفت: «در یکى از جلسات با عدهاى از علماى قاهره، آرزو کردم که اى کاش خداوند جرعهاى از شجاعت امام خمینى را به تمام علماى اسلام عطا مىکرد، زیرا وقتى که در مرکز فرهنگ انگلستان، توطئهاى علیه اسلام و مسلمین ترتیب یافت و فردى بى شخصیت و پرکینه نسبت به اسلام، شدیدترین اهانت ها را به مقدسترین انسان تاریخ یعنى پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) و همسران و اصحابش روا داشت، همه ساکت بودند و تنها او (امام خمینى (ره) بود که با شجاعت و شهامت، حکم ارتداد این فرد حقیر و بىادب را صادر کرد». <ref>گامى به سوى...: 1/13.</ref> | شیخ [[محمد غزالى]] شدیداً تحت تأثیر افکار [[امام خمینى(قدس سره)]] بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران قرار گرفته بود و در مقاطع مختلف از او یاد مىکرد. هنگامى که امام خمینى فتواى ارتداد سلمان رشدى را صادر نمود، غزالى در جلسه درسش ضمن تقدیر از ایشان گفت: «در یکى از جلسات با عدهاى از علماى قاهره، آرزو کردم که اى کاش خداوند جرعهاى از شجاعت امام خمینى را به تمام علماى اسلام عطا مىکرد، زیرا وقتى که در مرکز فرهنگ انگلستان، توطئهاى علیه اسلام و مسلمین ترتیب یافت و فردى بى شخصیت و پرکینه نسبت به اسلام، شدیدترین اهانت ها را به مقدسترین انسان تاریخ یعنى پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) و همسران و اصحابش روا داشت، همه ساکت بودند و تنها او (امام خمینى (ره) بود که با شجاعت و شهامت، حکم ارتداد این فرد حقیر و بىادب را صادر کرد». <ref>گامى به سوى...: 1/13.</ref><br> | ||
وى در جاى دیگرى از سخنان خود مىگوید: «سلمان رشدى را مىبینم که پس از ارتداد قبیح خود در کشورهاى اروپایى و آمریکایى در رفت و آمد است تا مورد تقدیر و تکریم قرار گیرد، بدون آن که موجب حیا و شرم هیچ یک از عربهایى شود که با غرب همکارى مىکنند تا جایى که ما اختلافات قرون اولیه را نشخوار مىکنیم و برخى از ما به دروغ، سوگند یاد مىکنند که شیعه قرآنى دیگر به جز قرآن ما دارند. به این تهمت پراکنان گفتم از ابتداى تاریخ اسلام تا حال که قرن 15 است، کره زمین به جز همین قرآن را در بین هیچ یک از فرقههاى اسلامى به خود ندیده است، پس به مصلحت چه کسى تبلیغ مىکنى که شیعه قرآن دیگرى به جز قرآن ما دارند؟». <ref>اطلاعات: 23/4/1374: 2.</ref> | وى در جاى دیگرى از سخنان خود مىگوید: «سلمان رشدى را مىبینم که پس از ارتداد قبیح خود در کشورهاى اروپایى و آمریکایى در رفت و آمد است تا مورد تقدیر و تکریم قرار گیرد، بدون آن که موجب حیا و شرم هیچ یک از عربهایى شود که با غرب همکارى مىکنند تا جایى که ما اختلافات قرون اولیه را نشخوار مىکنیم و برخى از ما به دروغ، سوگند یاد مىکنند که شیعه قرآنى دیگر به جز قرآن ما دارند. به این تهمت پراکنان گفتم از ابتداى تاریخ اسلام تا حال که قرن 15 است، کره زمین به جز همین قرآن را در بین هیچ یک از فرقههاى اسلامى به خود ندیده است، پس به مصلحت چه کسى تبلیغ مىکنى که شیعه قرآن دیگرى به جز قرآن ما دارند؟». <ref>اطلاعات: 23/4/1374: 2.</ref><br> | ||
غزالى در واقعه انفجار حرم رضوى در تاریخ 30/3/1373، برابر با عاشوراى 1415، نیز در پیامى به دفتر حفاظت از منافع جمهورى اسلامى ایران در مصر، انزجار خود را از اقدام وحشیانه منافقان اعلام کرد و طى نامهاى نسبتاً طولانى، عاملان آن را بىدین و ریشه این جنایت را، استعمار جهانى دانست. <ref>همان.</ref> | غزالى در واقعه انفجار حرم رضوى در تاریخ 30/3/1373، برابر با عاشوراى 1415، نیز در پیامى به دفتر حفاظت از منافع جمهورى اسلامى ایران در مصر، انزجار خود را از اقدام وحشیانه منافقان اعلام کرد و طى نامهاى نسبتاً طولانى، عاملان آن را بىدین و ریشه این جنایت را، استعمار جهانى دانست. <ref>همان.</ref><br> | ||
غزالى هم چنین در برابر حزب بعث عراق و شخص صدام حسین، مواضع محکمى داشت و بارها در سخنرانى ها و کلاس هاى درسش، بدون ملاحظه عرب بودن صدام، حکومتش را حکومتى خونریز و سفاک معرفى کرد. وى با محکوم کردن کشتار شیعیان جنوب عراق اظهار داشت: «این نخستین بار نیست که بعث عربى دست به چنین کارى مىزند و آخرین آن نیز نخواهد بود. قومیت عربى و بعث عربى از ساختههاى شیطانى، براى روگرداندن مردم از دینشان مىباشد. هنگامى که بعث عربى به ایران حمله کرد، اعراب آن را تأیید کردند. خدا و پیامبر اسلام را فراموش کردند و از این موضوع ناراحت نشدند». <ref>رسالت، 3/4/1370: 12.</ref> | غزالى هم چنین در برابر حزب بعث عراق و شخص صدام حسین، مواضع محکمى داشت و بارها در سخنرانى ها و کلاس هاى درسش، بدون ملاحظه عرب بودن صدام، حکومتش را حکومتى خونریز و سفاک معرفى کرد. وى با محکوم کردن کشتار شیعیان جنوب عراق اظهار داشت: «این نخستین بار نیست که بعث عربى دست به چنین کارى مىزند و آخرین آن نیز نخواهد بود. قومیت عربى و بعث عربى از ساختههاى شیطانى، براى روگرداندن مردم از دینشان مىباشد. هنگامى که بعث عربى به ایران حمله کرد، اعراب آن را تأیید کردند. خدا و پیامبر اسلام را فراموش کردند و از این موضوع ناراحت نشدند». <ref>رسالت، 3/4/1370: 12.</ref><br> | ||
=سفرهاى غزالى= | =سفرهاى غزالى= | ||
نخستین سفر خارجى غزالى را مىتوان سفر او به فلسطین برشمرد. هنگامى که غزالى در سال 1369ق از زندان آزاد شد، شیخ مأمون شناوى(متوفاى1950م) از شیوخ دانشگاه الازهر، او را به عنوان نماینده خود به غزه فرستاد و سه سال در آنجا اقامت کرد. غزالى در آنجا با زندگى و رنج مردم فلسطین آشنا شد و در این مدت به اردوگاههاى «بریح»، «نصیرات»، «دیر بلح»، «خان یونس» و «رفح» رفته، از نزدیک شاهد مشکلات فلسطینى ها بود. به گفته غزالى یکى از فعالیتهاى اسرائیل این است که نوجوانان یهودى را ضد مسلمان تربیت مىکند و براى این کار مثلاً یک یهودى مجسمهاى مىسازد و لباس عربى بر آن مىپوشاند و به فرزند خود القا مىکند که به آن تیراندازى کند تا ترس و هراس یا حس احترام براى چنین اشخاصى در او از بین برود. هم چنین به گفته غزالى هنگامى که انگلیس رفتن یهودیان را به اسرائیل محدود کرده بود، زنان یهودى سعى مىکردند حامله شوند تا اگر به اسرائیل رفتند، با به دنیا آمدن این بچهها، تعداد آنان بیشتر شود <ref>روزنامه اطلاعات، 4/11/1369: 12.</ref> غزالى در مدت اقامت خود در فلسطین تلاش کرد جوانان فلسطینى را با معارف اسلام و توطئههاى اسرائیل بیشتر آشنا کند. وى در آنجا در سخنرانى هاى متعدد، حرکت مردم فلسطین را حرکتى اسلامى معرفى مىکرد. وى ضمن انتقاد از کسانى که مسئله فلسطین را از منظر غیر دینى نگاه مىکنند، مىگوید: «نبرد فلسطین سرچشمهاى دینى دارد و هر کس بخواهد اسلام را از این مسئله دینى دور کند، خیانت بزرگى مرتکب شده است» <ref>همان.</ref> | نخستین سفر خارجى غزالى را مىتوان سفر او به فلسطین برشمرد. هنگامى که غزالى در سال 1369ق از زندان آزاد شد، شیخ مأمون شناوى(متوفاى1950م) از شیوخ دانشگاه الازهر، او را به عنوان نماینده خود به غزه فرستاد و سه سال در آنجا اقامت کرد. غزالى در آنجا با زندگى و رنج مردم فلسطین آشنا شد و در این مدت به اردوگاههاى «بریح»، «نصیرات»، «دیر بلح»، «خان یونس» و «رفح» رفته، از نزدیک شاهد مشکلات فلسطینى ها بود. به گفته غزالى یکى از فعالیتهاى اسرائیل این است که نوجوانان یهودى را ضد مسلمان تربیت مىکند و براى این کار مثلاً یک یهودى مجسمهاى مىسازد و لباس عربى بر آن مىپوشاند و به فرزند خود القا مىکند که به آن تیراندازى کند تا ترس و هراس یا حس احترام براى چنین اشخاصى در او از بین برود. هم چنین به گفته غزالى هنگامى که انگلیس رفتن یهودیان را به اسرائیل محدود کرده بود، زنان یهودى سعى مىکردند حامله شوند تا اگر به اسرائیل رفتند، با به دنیا آمدن این بچهها، تعداد آنان بیشتر شود <ref>روزنامه اطلاعات، 4/11/1369: 12.</ref> غزالى در مدت اقامت خود در فلسطین تلاش کرد جوانان فلسطینى را با معارف اسلام و توطئههاى اسرائیل بیشتر آشنا کند. وى در آنجا در سخنرانى هاى متعدد، حرکت مردم فلسطین را حرکتى اسلامى معرفى مىکرد. وى ضمن انتقاد از کسانى که مسئله فلسطین را از منظر غیر دینى نگاه مىکنند، مىگوید: «نبرد فلسطین سرچشمهاى دینى دارد و هر کس بخواهد اسلام را از این مسئله دینى دور کند، خیانت بزرگى مرتکب شده است» <ref>همان.</ref> | ||
پس از بروز اختلاف بین غزالى و دولت انورسادات، وى به عربستان سفر کرد و از آنجا به قطر عزیمت نمود و مدت پنج سال در این کشور در یکى از دانشگاههاى وابسته به الازهر مشغول تدریس شد و برخى از کتاب هاى خود را نیز در این مدت، تألیف نمود. سپس به پیشنهاد رئیس دانشگاه قطر دکتر «شاذلى بن جدید» راهى کشور الجزایر گردید. وى در شرایطى وارد الجزایر شد که اوضاع سیاسى آن کشور با حضور بیگانگان، به مرحله حساسى رسیده بود. حرکت اسلامى تازه در الجزایر شروع شده بود و مبارزان الجزایرى نیاز به حمایت فکرى و تبلیغى داشتند. | پس از بروز اختلاف بین غزالى و دولت انورسادات، وى به عربستان سفر کرد و از آنجا به قطر عزیمت نمود و مدت پنج سال در این کشور در یکى از دانشگاههاى وابسته به الازهر مشغول تدریس شد و برخى از کتاب هاى خود را نیز در این مدت، تألیف نمود. سپس به پیشنهاد رئیس دانشگاه قطر دکتر «شاذلى بن جدید» راهى کشور الجزایر گردید. وى در شرایطى وارد الجزایر شد که اوضاع سیاسى آن کشور با حضور بیگانگان، به مرحله حساسى رسیده بود. حرکت اسلامى تازه در الجزایر شروع شده بود و مبارزان الجزایرى نیاز به حمایت فکرى و تبلیغى داشتند. | ||
هنگامى که غزالى قدم به الجزایر نهاد، فتنهها موج مىزد و دین اسلام در میان تودهها رو به خاموشى نهاده بود. زبان مادرى مردم یعنى زبان عربى رسمیت نداشت، بلکه زبان فرانسوى به عنوان زبان رسمى جایگزین آن شده بود و مظاهر فرهنگ اروپایى به شدت رواج داشت. غزالى در این شرایط، دانشگاه امیر عبدالقادر را در کشور الجزایر تأسیس نمود و خود به عنوان رئیس شوراى علمى آن دانشگاه به تدریس و روشنگرى دانشجویان مشغول شد <ref>ملکاوى، 1417: 193.</ref> درس هاى تفسیر موضوعى قرآن غزالى که از تلویزیون الجزایر پخش مىشد به حدى بیننده داشت که به گفته مسئولان خبرى الجزایر، در ساعت پخش از ره گذران کوچه و خیابان کاسته مىشد. کتاب هاى او در فاصله اندکى پس از انتشار نایاب مىشد. بىگمان خیزشى که سال ها بعد در نسل جوان الجزایر صورت گرفت، بىتأثیر از ارشادهاى غزالى نبوده است. غزالى با خدمات شایانى که در الجزایر به اسلام نمود توانست قبل از عزیمتش به مصر، نشان «لیاقت» را به عنوان بزرگترین نشان کشور الجزایر دریافت کند <ref>آیینه پژوهش، ش 37: 102.</ref> | هنگامى که غزالى قدم به الجزایر نهاد، فتنهها موج مىزد و دین اسلام در میان تودهها رو به خاموشى نهاده بود. زبان مادرى مردم یعنى زبان عربى رسمیت نداشت، بلکه زبان فرانسوى به عنوان زبان رسمى جایگزین آن شده بود و مظاهر فرهنگ اروپایى به شدت رواج داشت. غزالى در این شرایط، دانشگاه امیر عبدالقادر را در کشور الجزایر تأسیس نمود و خود به عنوان رئیس شوراى علمى آن دانشگاه به تدریس و روشنگرى دانشجویان مشغول شد <ref>ملکاوى، 1417: 193.</ref> درس هاى تفسیر موضوعى قرآن غزالى که از تلویزیون الجزایر پخش مىشد به حدى بیننده داشت که به گفته مسئولان خبرى الجزایر، در ساعت پخش از ره گذران کوچه و خیابان کاسته مىشد. کتاب هاى او در فاصله اندکى پس از انتشار نایاب مىشد. بىگمان خیزشى که سال ها بعد در نسل جوان الجزایر صورت گرفت، بىتأثیر از ارشادهاى غزالى نبوده است. غزالى با خدمات شایانى که در الجزایر به اسلام نمود توانست قبل از عزیمتش به مصر، نشان «لیاقت» را به عنوان بزرگترین نشان کشور الجزایر دریافت کند <ref>آیینه پژوهش، ش 37: 102.</ref><br> | ||
غزالى یک بار پس از پیروزى انقلاب اسلامى در سال 1364 / 1406ق به ایران سفر کرد و به دعوت آیتالله جنتى در کنفرانس اندیشه اسلامى شرکت نمود. غزالى در این کنفرانس با ارائه مقالهاى با عنوان «رسالت بهترین امت»، به بیان طرح کلى اندیشههاى اصلاحگرایانه خود پرداخت.<ref>نامه فرهنگ: 25.</ref> | غزالى یک بار پس از پیروزى انقلاب اسلامى در سال 1364 / 1406ق به ایران سفر کرد و به دعوت آیتالله جنتى در کنفرانس اندیشه اسلامى شرکت نمود. غزالى در این کنفرانس با ارائه مقالهاى با عنوان «رسالت بهترین امت»، به بیان طرح کلى اندیشههاى اصلاحگرایانه خود پرداخت.<ref>نامه فرهنگ: 25.</ref><br> | ||
=عوامل وحدت از دیدگاه غزالى= | =عوامل وحدت از دیدگاه غزالى= | ||
غزالى با نگاهى وسیع و همه جانبه، عوامل مختلفى را براى رسیدن به وحدت معرفى مىکند. از دیدگاه غزالى یکى از راههاى برطرف شدن اختلافها و رسیدن به وحدت، پیشرفت فرهنگى و علمى در میان جامعه مسلمانان است. به اعتقاد او عالمان دینى در این میان، وظیفه سنگینى برعهده دارند. اگر علما در سخنرانى ها، کنفرانس ها و نوشتههاى خود به موضوع وحدت توجه کنند، فضاى جامعه اسلامى نیز به اینسو پیش خواهد رفت. به گفته غزالى اگرچه سیاستمداران و حاکمان کشورهاى اسلامى در بروز اختلاف یا ایجاد وحدت بین مسلمانان مىتوانند تأثیر بهسزایى داشته باشند، اما این کار پیش از آنکه بر عهده پادشاهان باشد، بر عهده علماست.<ref>محاکمه گلدزیهر صهیونیست: 300.</ref> | غزالى با نگاهى وسیع و همه جانبه، عوامل مختلفى را براى رسیدن به وحدت معرفى مىکند. از دیدگاه غزالى یکى از راههاى برطرف شدن اختلافها و رسیدن به وحدت، پیشرفت فرهنگى و علمى در میان جامعه مسلمانان است. به اعتقاد او عالمان دینى در این میان، وظیفه سنگینى برعهده دارند. اگر علما در سخنرانى ها، کنفرانس ها و نوشتههاى خود به موضوع وحدت توجه کنند، فضاى جامعه اسلامى نیز به اینسو پیش خواهد رفت. به گفته غزالى اگرچه سیاستمداران و حاکمان کشورهاى اسلامى در بروز اختلاف یا ایجاد وحدت بین مسلمانان مىتوانند تأثیر بهسزایى داشته باشند، اما این کار پیش از آنکه بر عهده پادشاهان باشد، بر عهده علماست.<ref>محاکمه گلدزیهر صهیونیست: 300.</ref><br> | ||
غزالى ضمن این که عدم آگاهى مسلمانان را یکى از عوامل دورى از وحدت و بروز تفرقه معرفى مىکند، | غزالى ضمن این که عدم آگاهى مسلمانان را یکى از عوامل دورى از وحدت و بروز تفرقه معرفى مىکند، دراینباره مىگوید هنگامى که علامه شیخ محمود شلتوت، شیخ الازهر فتواى جواز پیروى از مذهب اهل بیت را صادر کرد، برخى از متحجرین به علت عدم آگاهى، به این اقدام اعتراض کردند. وى اضافه مىکند که: «به یاد دارم یکى از جاهلان با خشم و خروش از من پرسید: چگونه شیخ ازهر فتوى داده است که تشیع مذهبى اسلامى و مانند سایر مذاهب است؟ من در جواب گفتم: تو از شیعه اطلاع دارى؟ و از تشیع چیزى مىدانى؟ او اندکى سکوت کرد و آن گاه گفت: ایشان گروهى از پیروان دینى غیر از دین ما هستند. گفتم: ولى من دیدهام که ایشان درست به مانند ما نماز مىگذارند و روزه مىگیرند. مرد با تعجب گفت: چگونه چنین چیزى ممکن است؟ گفتم: عجبتر اینکه ایشان درست مانند ما قرآن مىخوانند و پیامبر خدا را بزرگ مىدارند و فریضه حج را به جا مىآورند. گفت: شنیدهام آنها قرآنى دیگر دارند و با این اندیشه آهنگ کعبه مىکنند که آن را مورد توهین قرار دهند.»<br> | ||
در این هنگام غزالى از سر ترحم به او نگریست و گفت: تو معذورى، زیرا بعضى از ما چیزهایى درباره آنان مىگویند که منظورى جز هتک حرمت ایشان ندارند. <ref>همان</ref> | در این هنگام غزالى از سر ترحم به او نگریست و گفت: تو معذورى، زیرا بعضى از ما چیزهایى درباره آنان مىگویند که منظورى جز هتک حرمت ایشان ندارند. <ref>همان</ref> | ||
غزالى هم چنین نقش مسلمانان و مردم را در ایجاد وحدت نادیده نمى گیرد و در این باره مىگوید: «وظیفه مسلمین در این شرایط حساس و اوضاع خطرناک، این است که از پراکندگى و اختلاف باز آیند و در برابر حملههاى صلیبى مدرن، جبههاى نیرومند به وجود آورند و در این مبارزه سرنوشتساز، در سنگر استوار دین، ثابت قدم بمانند و توجه داشته باشند که براى ایشان مایه ننگ و شرم است که به هنگام تجمع قواى شر و اتحاد دشمنان در حمله و هجوم همگانى بر ایشان، پراکنده و بىسامان باشند یا در میدان مسابقه، واپس بمانند یا از تمسک به دین خود سستى کنند، در شرایطى که پیروان مذاهب باطل، به عقاید خود پاى بندند» <ref>همان: 322.</ref> | غزالى هم چنین نقش مسلمانان و مردم را در ایجاد وحدت نادیده نمى گیرد و در این باره مىگوید: «وظیفه مسلمین در این شرایط حساس و اوضاع خطرناک، این است که از پراکندگى و اختلاف باز آیند و در برابر حملههاى صلیبى مدرن، جبههاى نیرومند به وجود آورند و در این مبارزه سرنوشتساز، در سنگر استوار دین، ثابت قدم بمانند و توجه داشته باشند که براى ایشان مایه ننگ و شرم است که به هنگام تجمع قواى شر و اتحاد دشمنان در حمله و هجوم همگانى بر ایشان، پراکنده و بىسامان باشند یا در میدان مسابقه، واپس بمانند یا از تمسک به دین خود سستى کنند، در شرایطى که پیروان مذاهب باطل، به عقاید خود پاى بندند» <ref>همان: 322.</ref><br> | ||
بهطور کلى وحدت از نظر غزالى بر پایههاى متعددى استوار است که آنها را در کتاب «دستور الوحدة الثقافیة بین المسلمین» شرح داده است. وى با تأسّى از استاد خود حسن البناء که براى وحدت جوامع اسلامى ، بیست اصل را وضع نمود، اصول دیگرى بر آن در کتاب یاد شده افزود. غزالى معتقد بود زنان نیمى از مرداناند و دانش اندوزى، امر به معروف و حساسیت مذهبى بر هر دو گروه واجب است. زنان با حفظ شئونات اسلامى مىتوانند در حفظ ارزش هاى اسلامى مشارکت داشته باشند. به اعتقاد غزالى خانواده اساس موجودیت جامعه اسلامى و دامان طبیعى براى تربیت نسل هاى آینده است. غزالى هم چنین معتقد بود خداوند انسان را گرامى داشته و براى او حقوق مادى و معنوى قائل شده است. اسلام این حقوق را بیان و همگان را به احترام به آنها دعوت نموده است؛ به ویژه حاکمان ملت هاى مسلمان باید بیشتر مصالح مادى و معنوى مسلمانان را در نظر داشته باشند. دولت هاى اسلامى همچون خانوادهاى بزرگ، در برابر تبلیغ و نشر احکام اسلام مسئولیت دارند و بر آنها لازم است بدعت ها را از چهره دین بزدایند و از همه امت در همه جا حمایت کنند. | بهطور کلى وحدت از نظر غزالى بر پایههاى متعددى استوار است که آنها را در کتاب «دستور الوحدة الثقافیة بین المسلمین» شرح داده است. وى با تأسّى از استاد خود حسن البناء که براى وحدت جوامع اسلامى ، بیست اصل را وضع نمود، اصول دیگرى بر آن در کتاب یاد شده افزود. غزالى معتقد بود زنان نیمى از مرداناند و دانش اندوزى، امر به معروف و حساسیت مذهبى بر هر دو گروه واجب است. زنان با حفظ شئونات اسلامى مىتوانند در حفظ ارزش هاى اسلامى مشارکت داشته باشند. به اعتقاد غزالى خانواده اساس موجودیت جامعه اسلامى و دامان طبیعى براى تربیت نسل هاى آینده است. غزالى هم چنین معتقد بود خداوند انسان را گرامى داشته و براى او حقوق مادى و معنوى قائل شده است. اسلام این حقوق را بیان و همگان را به احترام به آنها دعوت نموده است؛ به ویژه حاکمان ملت هاى مسلمان باید بیشتر مصالح مادى و معنوى مسلمانان را در نظر داشته باشند. دولت هاى اسلامى همچون خانوادهاى بزرگ، در برابر تبلیغ و نشر احکام اسلام مسئولیت دارند و بر آنها لازم است بدعت ها را از چهره دین بزدایند و از همه امت در همه جا حمایت کنند.<br> | ||
=اندیشههاى سیاسى و فرهنگى= | =اندیشههاى سیاسى و فرهنگى= | ||
انقلاب صنعتى غرب و پیشرفت هاى زودهنگام اقتصادى، باعث بروز تفکر جدایى دین از سیاست گردید و دین، به امرى شخصى و درونى محدود شد، در نتیجه لاابالى گرى و آزادى جنسى از اصول مسلّم دولت هاى غربى گردید. همزمان با این اوضاع، در میان روشنفکران کشورهاى اسلامى دو دیدگاه «غرب زدگى» و «غرب ستیزى» پدید آمد. غزالى به طرفدارى از نظریه دوم معتقد بود تقلید از غرب در امور علمى و صنعتى جایز و بلکه لازم است، اما در مسائل فرهنگى و اعتقادى، به هیچوجه جایز نیست. وى ضمن انتقاد از غربزدگان دراینباره مىنویسد: «غرب از جهت فکر و روح جزء ناپاکترین ملت هاى روى زمین است. مردانى که با غرب مرتبط شدند ولى حقیقت غرب را درک نکردند، نتوانستند آن را درست معرفى کنند. آنان مسئول عقبماندگى مسلمان اند. تمدن جدید غرب، متشکل از ظاهر و باطن است و این عده با روآوردن به ظاهر تمدن غربى، از علم و کار آن غافل شدند».<ref>غزالى، 1369: 28 و 234.</ref> | انقلاب صنعتى غرب و پیشرفت هاى زودهنگام اقتصادى، باعث بروز تفکر جدایى دین از سیاست گردید و دین، به امرى شخصى و درونى محدود شد، در نتیجه لاابالى گرى و آزادى جنسى از اصول مسلّم دولت هاى غربى گردید. همزمان با این اوضاع، در میان روشنفکران کشورهاى اسلامى دو دیدگاه «غرب زدگى» و «غرب ستیزى» پدید آمد. غزالى به طرفدارى از نظریه دوم معتقد بود تقلید از غرب در امور علمى و صنعتى جایز و بلکه لازم است، اما در مسائل فرهنگى و اعتقادى، به هیچوجه جایز نیست. وى ضمن انتقاد از غربزدگان دراینباره مىنویسد: «غرب از جهت فکر و روح جزء ناپاکترین ملت هاى روى زمین است. مردانى که با غرب مرتبط شدند ولى حقیقت غرب را درک نکردند، نتوانستند آن را درست معرفى کنند. آنان مسئول عقبماندگى مسلمان اند. تمدن جدید غرب، متشکل از ظاهر و باطن است و این عده با روآوردن به ظاهر تمدن غربى، از علم و کار آن غافل شدند».<ref>غزالى، 1369: 28 و 234.</ref><br> | ||
دل مشغولى غزالى از آن نبود که چرا غرب، خیر و صلاح ملت هاى مسلمان را نمى خواهد، زیرا او مىدانست که غرب همیشه در پى نابودى مسلمانان بوده و با بازى هاى استعمارى خود در پى ریشهکن نمودن میراث اصیل اسلامى است. آنچه اندیشه غزالى را مىآزرد روشنفکران مسلمانى بودند که از سیاست هاى عوامفریبانه غرب حمایت مىکردند و هیچگاه نمى توانستند هجمههاى فرهنگى آنها را درک کنند. غزالى معتقد بود کشورهاى غربى با پیشرفت هاى صنعتى و نظامى خود، به ملل مسلمان رحم نخواهند کرد و به غارت اموال آنان خواهند پرداخت و فرهنگ آنها را به نابودى خواهند کشاند. هجوم فرانسه به الجزایر و سودان، و هجوم انگلستان به مصر و هند، نمونههایى از این غارتگرى هاست. | دل مشغولى غزالى از آن نبود که چرا غرب، خیر و صلاح ملت هاى مسلمان را نمى خواهد، زیرا او مىدانست که غرب همیشه در پى نابودى مسلمانان بوده و با بازى هاى استعمارى خود در پى ریشهکن نمودن میراث اصیل اسلامى است. آنچه اندیشه غزالى را مىآزرد روشنفکران مسلمانى بودند که از سیاست هاى عوامفریبانه غرب حمایت مىکردند و هیچگاه نمى توانستند هجمههاى فرهنگى آنها را درک کنند. غزالى معتقد بود کشورهاى غربى با پیشرفت هاى صنعتى و نظامى خود، به ملل مسلمان رحم نخواهند کرد و به غارت اموال آنان خواهند پرداخت و فرهنگ آنها را به نابودى خواهند کشاند. هجوم فرانسه به الجزایر و سودان، و هجوم انگلستان به مصر و هند، نمونههایى از این غارتگرى هاست.<br> | ||
غزالى این نکته را نیز دریافته بود که آنان هرگز به حرکت هاى سنگین و پرخرج نظامى بسنده نخواهند کرد و با حرکتى آرام و تدریجى در مسخ فرهنگ جوامع اسلامى قدم برخواهند داشت. غزالى که کشورش به اشغال نظامى انگلیس درآمده و پس از استقلال کشور، متوجه تهاجم آرام فرهنگى دشمن شده بود مىنویسد: «همانطور که مىدانید اکنون بیش از یک قرن از آغاز مبارزات ضداستعمارى ملت ما مىگذرد؛ استعمارى که سرزمین ما را اشغال و ثروت هاى ملت ما را غارت نمود. اما زمانى که آبا و اجداد ما و سپس خود ما توانستیم استعمار نظامى را شکست دهیم، ناگهان متوجه شدیم که استعمار نظامى شیوههاى دیگرى را از استعمار برجاى گذاشته است از جمله استعمار فرهنگى و استعمار حقوقى به طورى که هویت ما را دگرگون ساخت و ما را از میراث خود بیگانه کرد. از اینرو استقلال و هویت کامل خویش را زمانى باز خواهیم یافت که به میراث اصیل خویش بازگردیم». <ref>اطلاعات، 11/1/1371 به نقل از: المسار، 2/2/1992.</ref> | غزالى این نکته را نیز دریافته بود که آنان هرگز به حرکت هاى سنگین و پرخرج نظامى بسنده نخواهند کرد و با حرکتى آرام و تدریجى در مسخ فرهنگ جوامع اسلامى قدم برخواهند داشت. غزالى که کشورش به اشغال نظامى انگلیس درآمده و پس از استقلال کشور، متوجه تهاجم آرام فرهنگى دشمن شده بود مىنویسد: «همانطور که مىدانید اکنون بیش از یک قرن از آغاز مبارزات ضداستعمارى ملت ما مىگذرد؛ استعمارى که سرزمین ما را اشغال و ثروت هاى ملت ما را غارت نمود. اما زمانى که آبا و اجداد ما و سپس خود ما توانستیم استعمار نظامى را شکست دهیم، ناگهان متوجه شدیم که استعمار نظامى شیوههاى دیگرى را از استعمار برجاى گذاشته است از جمله استعمار فرهنگى و استعمار حقوقى به طورى که هویت ما را دگرگون ساخت و ما را از میراث خود بیگانه کرد. از اینرو استقلال و هویت کامل خویش را زمانى باز خواهیم یافت که به میراث اصیل خویش بازگردیم». <ref>اطلاعات، 11/1/1371 به نقل از: المسار، 2/2/1992.</ref><br> | ||
به طور خلاصه غزالى اهداف استعمار را در «دلسردى مردم مسلمان»، «تربیت نسل بىایمان»، «ترویج بىبند و بارى»، «نفوذ در دانشگاهها»، «ایجاد مؤسسات فرهنگى وابسته به غرب» و هدف نهایى آنان را «نابودى اسلام» برمى شمرد و مىگفت: «امواج خطرناک هرگاه رخنه کرد پایان نمى پذیرد و یکى پس از دیگرى حمله مىکنند. غرب در زیر پاگذاشتن دستورات اسلام، در قوانین جزایى، مدنى و دولتى پیروز گردید ولى قوانین زندگانى فردى را هنوز میدان تاخت و تاز خود قرار نداده و هرگاه این میدان براى او آماده باشد، دیگر تمام قوانین اسلام زیر خاک مىرود و آنگاه باید گفت: و یا موت زر إن الحیاة ذمیمة / و یا نفس جدی إن دهرک هازل(اى مرگ، بیا که زندگى منفور است / و اى جان، بکوش که زندگانیت بیهوده است)» <ref>غزالى، 1369: 127.</ref> | به طور خلاصه غزالى '''اهداف استعمار''' را در '''«دلسردى مردم مسلمان»، «تربیت نسل بىایمان»، «ترویج بىبند و بارى»، «نفوذ در دانشگاهها»، «ایجاد مؤسسات فرهنگى وابسته به غرب» و هدف نهایى آنان را «نابودى اسلام»''' برمى شمرد و مىگفت: «امواج خطرناک هرگاه رخنه کرد پایان نمى پذیرد و یکى پس از دیگرى حمله مىکنند. غرب در زیر پاگذاشتن دستورات اسلام، در قوانین جزایى، مدنى و دولتى پیروز گردید ولى قوانین زندگانى فردى را هنوز میدان تاخت و تاز خود قرار نداده و هرگاه این میدان براى او آماده باشد، دیگر تمام قوانین اسلام زیر خاک مىرود و آنگاه باید گفت: و یا موت زر إن الحیاة ذمیمة / و یا نفس جدی إن دهرک هازل(اى مرگ، بیا که زندگى منفور است / و اى جان، بکوش که زندگانیت بیهوده است)» <ref>غزالى، 1369: 127.</ref> | ||
=اندیشههاى عقیدتى= | =اندیشههاى عقیدتى= | ||
غزالى بر خلاف روشنفکران غربى که حاکمیت را از آنِ مردم مىدانند، معتقد بود حاکمیت از آنِ خدا و هدیهاى از جانب وى براى تمام انسان هاست. در قلمرو خداوندى تفاوتى بین عرب و غیر عرب نیست و تنها اراده خدا حکومت مىکند. پس انسان که جانشین او در روى زمین است باید قانون خداوند را در زمین پیاده کند و همه مؤمنان را در برابر این حقوق یکسان بداند. این اندیشه غزالى نه تنها باعث برابرى ملل مسلمان و نزدیک شدن مذاهب اسلامى به یک دیگر مىشود، بلکه در تعامل دین و سیاست، آندو را انفکاکناپذیر معرفى مىکند. بحث جدایى دین از سیاست که یکى از موضوعات مهم سدههاى اخیر است، مورد توجه محافل علمى و سیاسى قرار گرفته و برخى از روشنفکران اسلامى به تقلید از روشنفکران غربى، معتقد به جدایى دین از سیاست اند و برخى به تعامل آن دو اعتقاد دارند. به اعتقاد غزالى اسلام مجموعه مفصلى از تعلیمات معنوى و علمى است. قواعد علمى براى اصلاحات عمومى در اختیار انسان قرار داده شده و مربوط به زندگى فردى، اجتماعى و دولتى است. چه کسى مىتواند ادعا کند که یک دعوت اصلاحطلبانه مىتواند از حکومت صرفنظر کند و نمى خواهد حکومت را در خدمت آرمان هاى خود قرار دهد؟ <ref>سمان، 1357: 56.</ref> غزالى ضمن انتقاد از عالمانى که نغمه جدایى دین از سیاست را سر مىدهند و خود را وابسته به حاکمان جور و ظلم مىکنند، مىگوید: «من در میان شیوخ الازهر، مردانى را مىشناسم که براى اسلام آنچنان زندگى مىکنند که انگل ها در خون و رودههاى انسان بیمار. این علما دست در دست طبقات حاکم، آرمان مشترکى را دنبال مىکنند و بدینسان دینى را که به نام آن سخن مىگویند، بىاعتبار مىسازند» <ref>آقایى، 1365: 177.</ref> | غزالى بر خلاف روشنفکران غربى که حاکمیت را از آنِ مردم مىدانند، معتقد بود حاکمیت از آنِ خدا و هدیهاى از جانب وى براى تمام انسان هاست. در قلمرو خداوندى تفاوتى بین عرب و غیر عرب نیست و تنها اراده خدا حکومت مىکند. پس انسان که جانشین او در روى زمین است باید قانون خداوند را در زمین پیاده کند و همه مؤمنان را در برابر این حقوق یکسان بداند. این اندیشه غزالى نه تنها باعث برابرى ملل مسلمان و نزدیک شدن مذاهب اسلامى به یک دیگر مىشود، بلکه در تعامل دین و سیاست، آندو را انفکاکناپذیر معرفى مىکند. بحث جدایى دین از سیاست که یکى از موضوعات مهم سدههاى اخیر است، مورد توجه محافل علمى و سیاسى قرار گرفته و برخى از روشنفکران اسلامى به تقلید از روشنفکران غربى، معتقد به جدایى دین از سیاست اند و برخى به تعامل آن دو اعتقاد دارند. به اعتقاد غزالى اسلام مجموعه مفصلى از تعلیمات معنوى و علمى است. قواعد علمى براى اصلاحات عمومى در اختیار انسان قرار داده شده و مربوط به زندگى فردى، اجتماعى و دولتى است. چه کسى مىتواند ادعا کند که یک دعوت اصلاحطلبانه مىتواند از حکومت صرفنظر کند و نمى خواهد حکومت را در خدمت آرمان هاى خود قرار دهد؟ <ref>سمان، 1357: 56.</ref> غزالى ضمن انتقاد از عالمانى که نغمه جدایى دین از سیاست را سر مىدهند و خود را وابسته به حاکمان جور و ظلم مىکنند، مىگوید: «من در میان شیوخ الازهر، مردانى را مىشناسم که براى اسلام آنچنان زندگى مىکنند که انگل ها در خون و رودههاى انسان بیمار. این علما دست در دست طبقات حاکم، آرمان مشترکى را دنبال مىکنند و بدینسان دینى را که به نام آن سخن مىگویند، بىاعتبار مىسازند» <ref>آقایى، 1365: 177.</ref><br> | ||
یکى دیگر از اعتقادات غزالى، درباره آیین وهابیت است. وى معتقد است وهابیت آیینى است که پنجاه سال پیش یا بیشتر در عربستان سعودى ظهور کرد که در آن نوعى تندروى، دورى از حقایق اسلامى ، کمشمردن مردم و متهم کردن آنها وجود دارد. غزالى ضمن ابراز تردید درباره اسلامى بودن آیین وهابیت، آن را یکى دیگر از حیلههاى استعمار معرفى مىکند و معتقد است از جمله اهداف استعمار، تشکیل مذاهب و فرقههاى جدید است تا از این راه شکاف بین صفوف مسلمانان را بیشتر کند. <ref>رسالت، 3/4/1370: 3.</ref> | یکى دیگر از اعتقادات غزالى، درباره آیین وهابیت است. وى معتقد است وهابیت آیینى است که پنجاه سال پیش یا بیشتر در عربستان سعودى ظهور کرد که در آن نوعى تندروى، دورى از حقایق اسلامى ، کمشمردن مردم و متهم کردن آنها وجود دارد. غزالى ضمن ابراز تردید درباره اسلامى بودن آیین وهابیت، آن را یکى دیگر از حیلههاى استعمار معرفى مىکند و معتقد است از جمله اهداف استعمار، تشکیل مذاهب و فرقههاى جدید است تا از این راه شکاف بین صفوف مسلمانان را بیشتر کند. <ref>رسالت، 3/4/1370: 3.</ref><br> | ||
غزالى هم چنین درباره اختلاط فلسفه با مفاهیم اسلامى و رسوخ آن در مباحث دینى، عقیدهاى ویژه دارد و معتقد است دین سرمایهاى الهى است که توسط معصوم، صادر شده است و نمى توان آن را با خیالات فردى که دم از عقل مىزند ممزوج کرد. وى به شدت از مخلوط شدن فلسفه با دین انتقاد کرده، یکى از علل انحطاط جامعه مسلمانان را اختلاط فلسفه با دین معرفى مىکند و مىگوید ارزش و طراوت دین آسمانى با فرهنگ خرافى یونان ارتباطى ندارد. <ref>غزالى، 1369: 230.</ref> | غزالى هم چنین درباره اختلاط فلسفه با مفاهیم اسلامى و رسوخ آن در مباحث دینى، عقیدهاى ویژه دارد و معتقد است دین سرمایهاى الهى است که توسط معصوم، صادر شده است و نمى توان آن را با خیالات فردى که دم از عقل مىزند ممزوج کرد. وى به شدت از مخلوط شدن فلسفه با دین انتقاد کرده، یکى از علل انحطاط جامعه مسلمانان را اختلاط فلسفه با دین معرفى مىکند و مىگوید ارزش و طراوت دین آسمانى با فرهنگ خرافى یونان ارتباطى ندارد. <ref>غزالى، 1369: 230.</ref><br> | ||
=آثار غزالى= | =آثار غزالى= |
ویرایش