۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'اسلام گرا' به 'اسلامگرا') |
جز (جایگزینی متن - 'افراط گرایی' به 'افراطگرایی') |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
ظهور این ایدئولوژی را میتوان در سال ۱۹۹۴م، با تأسیس جنبش یک گروه اسلامگرا که خود را طالب و یا [[طالبان]] می نامیدند، دانست. در طول جنگ های داخلی و تنظیمی در افغانستان، که مردم از جنگ و ناامنی خسته شده بودند، این گروه با شعار های که خود را «تحریک اسلامی طلبای کرام» خطاب کردند، وارد کابل شدند و قدرت سیاسی را در دست گرفتند و مردم افغانستان که خسته از جنگ بودند، از طالبان استقبال کردند. | ظهور این ایدئولوژی را میتوان در سال ۱۹۹۴م، با تأسیس جنبش یک گروه اسلامگرا که خود را طالب و یا [[طالبان]] می نامیدند، دانست. در طول جنگ های داخلی و تنظیمی در افغانستان، که مردم از جنگ و ناامنی خسته شده بودند، این گروه با شعار های که خود را «تحریک اسلامی طلبای کرام» خطاب کردند، وارد کابل شدند و قدرت سیاسی را در دست گرفتند و مردم افغانستان که خسته از جنگ بودند، از طالبان استقبال کردند. | ||
میتوان گفت ایدئولوژی طالبانیسم، متأثر از چندین مکتب فکری است، که جنبه های | میتوان گفت ایدئولوژی طالبانیسم، متأثر از چندین مکتب فکری است، که جنبه های افراطگرایی و بنیادگرایی دارد. طالبانیسم دارای باورها و عقاید دگماتیسم و نیهیلیسم مذهبی و قومی میباشد، که فلسفه و ماهیت این ایدئولوژی برگرفته از مکتب «دیوبندیسم» و «وهابیسم» که هردو قرائتی از دین اسلام است، میباشند. | ||
تحقیقات و پژوهش ها نشان داد که طالبانیسم یا ایدئولوژی این گروه، نه تنها از این دو مکتب (دیوبندی و وهابیت) تأثیر پذیر بوده است، عملکرد طالبان بیشتر جنبه قومی و قبیله ای هم داشته است تا دیوبندی یا وهابیت، اینها با رفتارها و باورهای تاریخی شان، نشان دادند که به شدت رفتارهای فاشیسم هم دارند. این ایدئولوژی به مدت پنج سال تحت عنوان “امارت اسلامی” در افغانستان حکومت کردند. اصول عمده طالبانیسم بر بنیاد؛ اسلامیت و افغانیت، بنیادگرایی اسلامی، مخالفت با عقل گرایی و علم گرایی، ضدیت با تجددگرایی و ارجحیت طلبی قومی-قبیله ای استوار میباشد. | تحقیقات و پژوهش ها نشان داد که طالبانیسم یا ایدئولوژی این گروه، نه تنها از این دو مکتب (دیوبندی و وهابیت) تأثیر پذیر بوده است، عملکرد طالبان بیشتر جنبه قومی و قبیله ای هم داشته است تا دیوبندی یا وهابیت، اینها با رفتارها و باورهای تاریخی شان، نشان دادند که به شدت رفتارهای فاشیسم هم دارند. این ایدئولوژی به مدت پنج سال تحت عنوان “امارت اسلامی” در افغانستان حکومت کردند. اصول عمده طالبانیسم بر بنیاد؛ اسلامیت و افغانیت، بنیادگرایی اسلامی، مخالفت با عقل گرایی و علم گرایی، ضدیت با تجددگرایی و ارجحیت طلبی قومی-قبیله ای استوار میباشد. | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
آبشخور این تفکر را عمدتاً باید در مدارس دینی [[دیوبندیه]] در پاکستان جستجو کرد. این مدارس که بیشتر آنها متعلق به جمعیت العلما اسلام بودند، برای خانواده های فقیر پاکستانی، به ویژه برای مهاجران افغانی که از شرایط اقتصادی بسیار نازل در رنج بودند، جذابیت زیادی داشتند. وجود همین مراکز آموزشهاى تفکر تندروانه مکتب دیوبندى بود که برای جمیعت العلما این امکان را فراهم ساخت تا در سازمان دهی جنبش طالبان در سال 1994م نقش فعالی را ایفا کند. احمد رشید شرح گویای از وضعیت این مدارس ارائه میکند: | آبشخور این تفکر را عمدتاً باید در مدارس دینی [[دیوبندیه]] در پاکستان جستجو کرد. این مدارس که بیشتر آنها متعلق به جمعیت العلما اسلام بودند، برای خانواده های فقیر پاکستانی، به ویژه برای مهاجران افغانی که از شرایط اقتصادی بسیار نازل در رنج بودند، جذابیت زیادی داشتند. وجود همین مراکز آموزشهاى تفکر تندروانه مکتب دیوبندى بود که برای جمیعت العلما این امکان را فراهم ساخت تا در سازمان دهی جنبش طالبان در سال 1994م نقش فعالی را ایفا کند. احمد رشید شرح گویای از وضعیت این مدارس ارائه میکند: | ||
اغلب این مدارس در نواحی روستایی و در اردوگاه های آوارگان قرار داشته و توسط ملاهای کم سوادی اداره می شد که با برنامههای اصلاح گرایانه اولیه دیوبندیها فاصله زیادی داشتند. تفسیرآنان از شریعت به شدت متأثر از «پختون والی» یا مقرارت قبیلهای پشتونها بود؛ درعین حال، تأمین مالی این مدارس توسط عربستان سعودی و احزاب طرفدار کیش وهابیت که جمعیت العلما نیز از جمله آنان بود، باعث شد تا از آنها ستیزه جویانی بیرون آید که عمیقاً نسبت به مجاهدین دوران اشغال شوروی بدبین بودند.<ref>ر.ک: نظری، محمدعلی، «نقش جریانهای مذهبی پاکستان در شکل گیری | اغلب این مدارس در نواحی روستایی و در اردوگاه های آوارگان قرار داشته و توسط ملاهای کم سوادی اداره می شد که با برنامههای اصلاح گرایانه اولیه دیوبندیها فاصله زیادی داشتند. تفسیرآنان از شریعت به شدت متأثر از «پختون والی» یا مقرارت قبیلهای پشتونها بود؛ درعین حال، تأمین مالی این مدارس توسط عربستان سعودی و احزاب طرفدار کیش وهابیت که جمعیت العلما نیز از جمله آنان بود، باعث شد تا از آنها ستیزه جویانی بیرون آید که عمیقاً نسبت به مجاهدین دوران اشغال شوروی بدبین بودند.<ref>ر.ک: نظری، محمدعلی، «نقش جریانهای مذهبی پاکستان در شکل گیری افراطگرایی مذهبی در افغانستان» ، نشریه بلاغ، شماره 44و45، ص176</ref> | ||
نجومی در مورد زمینه های بسیار مناسبی که این طلاب افغانی برای تأثیرپذیری از تعالیم دیوبندی– وهابی در مدارس پاکستان داشتند، مینویسد: | نجومی در مورد زمینه های بسیار مناسبی که این طلاب افغانی برای تأثیرپذیری از تعالیم دیوبندی– وهابی در مدارس پاکستان داشتند، مینویسد: | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
بخش عمدهای نیروهای طالبان محصول مدارس بلوچستان پاکستان بودند که در کنار مرز افغانستان قرار داشتند. آنها نوآموزانی بودند که از اردوگاه های آوارگان افغانی جذب این نهادهای آموزشی مذهبی شدند. اغلب این طلاب اصالتاً اهل مناطق روستایی ولایت قندهار،هلمند، زابل، فراه و تعدادی اهل نمیروز و غزنی بودند. | بخش عمدهای نیروهای طالبان محصول مدارس بلوچستان پاکستان بودند که در کنار مرز افغانستان قرار داشتند. آنها نوآموزانی بودند که از اردوگاه های آوارگان افغانی جذب این نهادهای آموزشی مذهبی شدند. اغلب این طلاب اصالتاً اهل مناطق روستایی ولایت قندهار،هلمند، زابل، فراه و تعدادی اهل نمیروز و غزنی بودند. | ||
آوارگی طولانی مدت در پاکستان، باعث شده بود که این دانش آموزان پیوند اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی شان با افغانستان ازهم گیسخته شود. بسیاری از این افراد وقتی وارد پاکستان شدند در مراحل سنی بسیار پایین قرار داشتند، و آنها الگوهای ملی و تاریخی را که اجداد شان صدها سال باآن زیسته بودند تجربه نکرده بودند. این نوجوانان افغان، با اذهان آماده برای یادگیری و انطباق پذیری با جهانی که در آن می زیستند، مانند زمین حاصل خیزی بودند برای کسانی که می خواستند بذرهای ایدئولوژیهای سیاسی شان را در آن بکارند.<ref>ر.ک: نظری، محمدعلی، «نقش جریانهای مذهبی پاکستان در شکل گیری | آوارگی طولانی مدت در پاکستان، باعث شده بود که این دانش آموزان پیوند اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی شان با افغانستان ازهم گیسخته شود. بسیاری از این افراد وقتی وارد پاکستان شدند در مراحل سنی بسیار پایین قرار داشتند، و آنها الگوهای ملی و تاریخی را که اجداد شان صدها سال باآن زیسته بودند تجربه نکرده بودند. این نوجوانان افغان، با اذهان آماده برای یادگیری و انطباق پذیری با جهانی که در آن می زیستند، مانند زمین حاصل خیزی بودند برای کسانی که می خواستند بذرهای ایدئولوژیهای سیاسی شان را در آن بکارند.<ref>ر.ک: نظری، محمدعلی، «نقش جریانهای مذهبی پاکستان در شکل گیری افراطگرایی مذهبی در افغانستان» ، نشریه بلاغ، شماره 44و45، ص179</ref> | ||
طالبان در جو مذهبی مدرسه رشد کردند و شرایط بسیار سخت و منزوی زندگی را که عاری از هرگونه ملاطفت بود تجربه کردند. تجارب دوران اولیه کودکی جامعه پذیری در نهادهای کاملاً مردانه که عاری از هرگونه احساس عاطفی زندگی خانوادگی بود به طور وسیع ذهنیت و الگوهای رفتاری آنها را شکل داد. انعطاف ناپذیری، سخت آیینی، تشویق و ترغیب جنگ جویی و مردانگی برخی از ویژگیهای است که فرهنگ سیاسی طالبان را بیان میکند. بنابراین، شرایط جامعه شناختی و روان شناختی مدارس به طور اساسی این فرهنگ و ذهنیت را شکل داد. برنامههای درسی بسیار کهنه، که موضوعات علمی و مطالعات جدید را کاملاً نادیده نمیگیرد، در تربیت طالبان نقش اساسی داشت. سادگی در زندگی و اندیشه، تجزیه و تحلیل طالبان را به محاسبه ساده خیر و شر یا سیاه و سفید تقلیل داده است، و هر چیزی که با جهان نگری آنها مطابقت نداشته باشد شر محسوب میشود. | طالبان در جو مذهبی مدرسه رشد کردند و شرایط بسیار سخت و منزوی زندگی را که عاری از هرگونه ملاطفت بود تجربه کردند. تجارب دوران اولیه کودکی جامعه پذیری در نهادهای کاملاً مردانه که عاری از هرگونه احساس عاطفی زندگی خانوادگی بود به طور وسیع ذهنیت و الگوهای رفتاری آنها را شکل داد. انعطاف ناپذیری، سخت آیینی، تشویق و ترغیب جنگ جویی و مردانگی برخی از ویژگیهای است که فرهنگ سیاسی طالبان را بیان میکند. بنابراین، شرایط جامعه شناختی و روان شناختی مدارس به طور اساسی این فرهنگ و ذهنیت را شکل داد. برنامههای درسی بسیار کهنه، که موضوعات علمی و مطالعات جدید را کاملاً نادیده نمیگیرد، در تربیت طالبان نقش اساسی داشت. سادگی در زندگی و اندیشه، تجزیه و تحلیل طالبان را به محاسبه ساده خیر و شر یا سیاه و سفید تقلیل داده است، و هر چیزی که با جهان نگری آنها مطابقت نداشته باشد شر محسوب میشود. |