۸۷٬۹۳۹
ویرایش
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
=چکیده= | =چکیده= | ||
درگیرىهاى مذهبى باعث توقف جنبش و حرکت تمدّن اسلامى شد.<br> | درگیرىهاى مذهبى باعث توقف جنبش و حرکت تمدّن اسلامى شد.<br> | ||
پیش از اسلام، قبایل عرب به علت | پیش از اسلام، قبایل عرب به علت نزاعهاى گوناگون فاقد تمدّن بودند؛ اما اسلام با حل اختلافها، بسترى مناسب براى شکوفایى تمدّن اسلامى پدید آورد و تاریخ بحثهاى کلامى و غیره خود نشانه تقریب و در نتیجه زمینه تمدّن بود.<br> | ||
بهترین الگو که هم بتواند باعث تقریب شود و هم ما را به تمدّن واقعى برساند، خداوند و روحیه و عزّت عرفانى است. اگر مکتب عرفانى به درستى میان ما تحقق یابد، هم عزّت خواهیم داشت و هم داراى زبان بینالمللى خواهیم بود و هم به جنبش تکاملى خود واصل میشویم و نیز ماهیت دین را فراگرفته ایم. عرفان میخواهد ماهیت حقیقى انسان را بیابد که مشترک میان همه بشر، و پرهیز از حیوانیت است که مورد تنفر همگان است و سبب تحوّل درونى کمال خواهانه انسان میشود که خواهان آن هستند. با عرفان میتوان به اهداف مقدّس دنیایى و آخرتى در تمام ابعاد نایل شد.<br> | بهترین الگو که هم بتواند باعث تقریب شود و هم ما را به تمدّن واقعى برساند، خداوند و روحیه و عزّت عرفانى است. اگر مکتب عرفانى به درستى میان ما تحقق یابد، هم عزّت خواهیم داشت و هم داراى زبان بینالمللى خواهیم بود و هم به جنبش تکاملى خود واصل میشویم و نیز ماهیت دین را فراگرفته ایم. عرفان میخواهد ماهیت حقیقى انسان را بیابد که مشترک میان همه بشر، و پرهیز از حیوانیت است که مورد تنفر همگان است و سبب تحوّل درونى کمال خواهانه انسان میشود که خواهان آن هستند. با عرفان میتوان به اهداف مقدّس دنیایى و آخرتى در تمام ابعاد نایل شد.<br> | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
تقریب میان مذاهب اسلامى، هدف همه کسانى است که به عزت، کرامت و سعادت و آقایى امت خود توجه دارند، به آن چشم دوختهاند؛ ولى داشتن آرزوها به تنهایى براى تحقق این هدف بزرگ کافى نیست؛ بلکه باید در جستوجوى ریشههاى این پدیده و بررسى اساسى براى آن بود تا کوششها در مسیرى که فایدهاى ندارد، هدر نرود. <br> | تقریب میان مذاهب اسلامى، هدف همه کسانى است که به عزت، کرامت و سعادت و آقایى امت خود توجه دارند، به آن چشم دوختهاند؛ ولى داشتن آرزوها به تنهایى براى تحقق این هدف بزرگ کافى نیست؛ بلکه باید در جستوجوى ریشههاى این پدیده و بررسى اساسى براى آن بود تا کوششها در مسیرى که فایدهاى ندارد، هدر نرود. <br> | ||
به عقیده ما پدیده کشمکش مذهبى یکى از عوارض بیمارى بدخیمى است که جهان اسلام دچار آن شده که در توقف جنبش تمدنى آن تجسم مییابد.<br> | به عقیده ما پدیده کشمکش مذهبى یکى از عوارض بیمارى بدخیمى است که جهان اسلام دچار آن شده که در توقف جنبش تمدنى آن تجسم مییابد.<br> | ||
این بیمارى، عوارض بسیارى دارد که مهمترین آن از هم گسیختگى و پراکندگى است که به شکلهاى گوناگونى ظاهر میشود. گاهى به گونه مذهبى و زمانى به شکل قومیتى و وقتى هم به گونه قبیلهاى یا کشورى یا منطقهاى و... نمایان میشود. مهم وجود از هم گسیختگى است؛ حال به هر شکلى تحقق یابد؛ از این رو درمان | این بیمارى، عوارض بسیارى دارد که مهمترین آن از هم گسیختگى و پراکندگى است که به شکلهاى گوناگونى ظاهر میشود. گاهى به گونه مذهبى و زمانى به شکل قومیتى و وقتى هم به گونه قبیلهاى یا کشورى یا منطقهاى و... نمایان میشود. مهم وجود از هم گسیختگى است؛ حال به هر شکلى تحقق یابد؛ از این رو درمان اختلافهاى مذهبى بدون توجه به ریشههاى این پدیده همانند درمان جوشهاى پوستى ناشى از بیمارى کبدى با روش پانسمان است؛ در حالى که باید سراغ کبد رفت و آن را درمان کرد. <br> | ||
=جنبش تمدن = | =جنبش تمدن= | ||
اگر بگوییم دین به معناى حرکت جامعه بشرى به سوى جنبش تمدنى است، گزاف نگفته ایم؛ چون تمدن، همان مقدار دستاوردهاى بشر در زمینههاى پیشرفت مادى و معنوى آن است و همه آموزههاى اسلام به نجات دادن انسان از رکود، رخوت و جمود توجّه دارد تا او را به سوى حرکت نامتناهى در زمینه تحقق پیشرفتها در زمینه تسخیر طبیعت و تلاش در فرایند روند خلافت خدا در زمین و در عرصه تعالى روانى و روحى و بیرون آمدن از لاکهاى خود خواهى و انگیزههاى پست بکشاند.<br> | اگر بگوییم دین به معناى حرکت جامعه بشرى به سوى جنبش تمدنى است، گزاف نگفته ایم؛ چون تمدن، همان مقدار دستاوردهاى بشر در زمینههاى پیشرفت مادى و معنوى آن است و همه آموزههاى اسلام به نجات دادن انسان از رکود، رخوت و جمود توجّه دارد تا او را به سوى حرکت نامتناهى در زمینه تحقق پیشرفتها در زمینه تسخیر طبیعت و تلاش در فرایند روند خلافت خدا در زمین و در عرصه تعالى روانى و روحى و بیرون آمدن از لاکهاى خود خواهى و انگیزههاى پست بکشاند.<br> | ||
شبه جزیره عربى پیش از ظهور اسلام فاقد پروژه تمدنى بود؛ از این رو قبایل عرب سرگرم کشمکشها و درگیرىهاى قبیلهاى بودهاند، و روزگاران عرب گواه این مطلب است و اشعار دوران جاهلیت عرب این کشمکشهاى فراگیر را به تصویر کشیده؛ به گونهاى که اعراب دوران جاهلیت نمىتوانستند آن را در زندگى خود رها سازند؛ چرا که بخشى از زندگى روزانه آنها بوده است. شاعران، این روح جاهلیت را که در دوران حکومت بنىامیه هم آرزوى بازگشت به آن وجود داشت بیان میکنند.<br> | شبه جزیره عربى پیش از ظهور اسلام فاقد پروژه تمدنى بود؛ از این رو قبایل عرب سرگرم کشمکشها و درگیرىهاى قبیلهاى بودهاند، و روزگاران عرب گواه این مطلب است و اشعار دوران جاهلیت عرب این کشمکشهاى فراگیر را به تصویر کشیده؛ به گونهاى که اعراب دوران جاهلیت نمىتوانستند آن را در زندگى خود رها سازند؛ چرا که بخشى از زندگى روزانه آنها بوده است. شاعران، این روح جاهلیت را که در دوران حکومت بنىامیه هم آرزوى بازگشت به آن وجود داشت بیان میکنند.<br> | ||
یکى از شاعران زندگى شهرى را مورد نکوهش قرار داده، بادیه نشینى را براى خود افتخار میداند و غارتگرى و یورش را در زندگى خود اصل میداند که همیشه باید وجود داشته باشد. حتى اگر دشمنانى وجود نداشت، باید با مجاوران و دوستان و حتى بستگان ستیز کرد.<br> | یکى از شاعران زندگى شهرى را مورد نکوهش قرار داده، بادیه نشینى را براى خود افتخار میداند و غارتگرى و یورش را در زندگى خود اصل میداند که همیشه باید وجود داشته باشد. حتى اگر دشمنانى وجود نداشت، باید با مجاوران و دوستان و حتى بستگان ستیز کرد.<br> | ||
قابل توجه است که شاعر در ابیات، از واژه «حضاره» یعنى تمدن در برابر «بادیه» استفاده کرده که این تقابل در احادیث اسلامى که مردم را از بدویت پس از هجرت یعنى از انتقال به بدویت پس از هجرت به شهر نهى میکند، وجود دارد، و این نهى در این زمینه شدید و نزدیک به تکفیر بوده است. چون تمدن نیاز به زندگى شهرى دارد و نمىتوان آن را فقط در زندگى بادیه نشینى فراهم کرد و نیز مسأله مورد توجه در این ابیات، دورى از زندگى با تمدن را با درگیرى با کسى به سبب چپاول او جایز میداند و چنانچه قبیله ثروتمندى را براى حمله به آن نیابند، به قبیله ضعیف یورش میبرند و اگر قبیله ضعیف را نیابند، آن گاه به برادرانشان از قبیله بنى بکر یورش برده، آن را غارت میکردند. مسأله مهم جنگ و درگیرى بود. <br> | قابل توجه است که شاعر در ابیات، از واژه «حضاره» یعنى تمدن در برابر «بادیه» استفاده کرده که این تقابل در احادیث اسلامى که مردم را از بدویت پس از هجرت یعنى از انتقال به بدویت پس از هجرت به شهر نهى میکند، وجود دارد، و این نهى در این زمینه شدید و نزدیک به تکفیر بوده است. چون تمدن نیاز به زندگى شهرى دارد و نمىتوان آن را فقط در زندگى بادیه نشینى فراهم کرد و نیز مسأله مورد توجه در این ابیات، دورى از زندگى با تمدن را با درگیرى با کسى به سبب چپاول او جایز میداند و چنانچه قبیله ثروتمندى را براى حمله به آن نیابند، به قبیله ضعیف یورش میبرند و اگر قبیله ضعیف را نیابند، آن گاه به برادرانشان از قبیله بنى بکر یورش برده، آن را غارت میکردند. مسأله مهم جنگ و درگیرى بود. <br> | ||
هنگامى که اسلام پروژه تمدنى خود را به این قبایل در حال نزاع و کشمکش ارائه کرد، | هنگامى که اسلام پروژه تمدنى خود را به این قبایل در حال نزاع و کشمکش ارائه کرد، هدفهاى این قبایل را به رسالت جهانى تبدیل کرده، آنها را در راه هدفهاى بزرگ قرار داد، و به همان میزانى که اسلام توانست جنبش تمدن را در جامعه پدید آورد، به چیره شدن بر از هم گسیختگى و کشمکش میان قبایل عرب موفق شد. همه پدیدههاى کشمکش که در جامعه اسلامى در ابتداى رسالت یا پس از آن ظاهر شده بود از رسوبات اختلاف قبیلهاى سرچشمه میگرفت که مخالف حرکت تمدن بود.<br> | ||
با وجود مشکلات، موانع قبیلهاى، قومى و سیاسى که براى زندگى اسلامى در دو قرن اول و دوم پدید آمده بود، حرکت تمدنى بزرگى که اسلام در دلهاى مردم به وجود آورده بود، همچنان ادامه داشت و در حال گسترش بود و پیوسته منافع خود را داشته، به ایجاد تمدنى انجامید که هیچکس منکر آن نیست و باعث ایجاد جنبش پیشرفت علمى و اجتماعى در زمینههاى گستردهاى شد.<br> | با وجود مشکلات، موانع قبیلهاى، قومى و سیاسى که براى زندگى اسلامى در دو قرن اول و دوم پدید آمده بود، حرکت تمدنى بزرگى که اسلام در دلهاى مردم به وجود آورده بود، همچنان ادامه داشت و در حال گسترش بود و پیوسته منافع خود را داشته، به ایجاد تمدنى انجامید که هیچکس منکر آن نیست و باعث ایجاد جنبش پیشرفت علمى و اجتماعى در زمینههاى گستردهاى شد.<br> | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
هنگامى که سرمشق والا خداوند متعالى باشد، کاروان بشرى را در راه بىنهایت از علم، عزت، توان، بخشش، رحمت، خیر و برکت قرار میدهد؛ چون همه اینها از ویژگىهاى الگوى والاى حق تعالى است و هنگامى که الگوى والا همچون سراب باشد، گروه بشر را اندکى به سوى خود میکشد و پس از آن فرو میپاشد و آن گروه دچار ناکامى و قهقرا خواهد شد؛ ولى اگر الگو پست باشد، گروه بشرى درجا خواهد زد و پیشرفتى نخواهد کرد و هر یک از افراد آن در اندیشههاى کوچک و منافع ویژه خود که به طور معمول با منافع دیگران برخورد میکند، به سر خواهد برد و به دنبال آن کشمکش و درگیرى روى خواهد داد. جامعههاى اسلامى ما با یک نگاه واقعگرایانه، بیشتر این الگوى پست را دنبال کردهاند.<ref>محمد باقر صدر، التفسیر الموضوعى.</ref><br> | هنگامى که سرمشق والا خداوند متعالى باشد، کاروان بشرى را در راه بىنهایت از علم، عزت، توان، بخشش، رحمت، خیر و برکت قرار میدهد؛ چون همه اینها از ویژگىهاى الگوى والاى حق تعالى است و هنگامى که الگوى والا همچون سراب باشد، گروه بشر را اندکى به سوى خود میکشد و پس از آن فرو میپاشد و آن گروه دچار ناکامى و قهقرا خواهد شد؛ ولى اگر الگو پست باشد، گروه بشرى درجا خواهد زد و پیشرفتى نخواهد کرد و هر یک از افراد آن در اندیشههاى کوچک و منافع ویژه خود که به طور معمول با منافع دیگران برخورد میکند، به سر خواهد برد و به دنبال آن کشمکش و درگیرى روى خواهد داد. جامعههاى اسلامى ما با یک نگاه واقعگرایانه، بیشتر این الگوى پست را دنبال کردهاند.<ref>محمد باقر صدر، التفسیر الموضوعى.</ref><br> | ||
رویکرد تربیتى و تبلیغاتى در جامعههاى ما اغلب این سقوط در منافع شخصى را تحقق بخشیدهاند. مثل اینکه هدف آدمى در این جوامع و در این زندگى، دستیابى هر چه بیشتر به این منافع است. فیلمها و مجموعههاى تلویزیونى و ادبیات ما، در موارد اندکى به سوى الگوى برترى که از منافع فردى بالاتر باشد، رو دارد؛ بلکه اغلب این وسایل بر خویشتن به نام «واقعیت» تأکید، و آن را به معبودى تبدیل میکند که در پرستشگاه آن همه ارزشها و فضیلتهاى انسانى قربانى میشوند. <br> | رویکرد تربیتى و تبلیغاتى در جامعههاى ما اغلب این سقوط در منافع شخصى را تحقق بخشیدهاند. مثل اینکه هدف آدمى در این جوامع و در این زندگى، دستیابى هر چه بیشتر به این منافع است. فیلمها و مجموعههاى تلویزیونى و ادبیات ما، در موارد اندکى به سوى الگوى برترى که از منافع فردى بالاتر باشد، رو دارد؛ بلکه اغلب این وسایل بر خویشتن به نام «واقعیت» تأکید، و آن را به معبودى تبدیل میکند که در پرستشگاه آن همه ارزشها و فضیلتهاى انسانى قربانى میشوند. <br> | ||
خداوند متعالى فقط یک نام نیست که ورد زبان ما باشد، و میان ما و او فاصله جغرافیایى وجود ندارد که به سوى او حرکت کنیم؛ بلکه حرکت به سوى خداوند همان حرکت به سوى این الگوى والا و صفات جلالیه و جمالیه او است، و بدین سان حرکت مسلمانان متمدن به سوى خداوند سبحان خواهد بود؛ از این رو ما نیازمند نهضتى فراگیر براى حرکت به سوى خدا با معناى تمدن هستیم. ما نیاز داریم به نسل خود معانى توحید و عبادت و سیر و سلوک به سوى الله را در این چارچوب بیاموزیم تا عبادت و بندگى ما در مقابل خداوند، نیروى محرکهاى باشد که ما را در حرکت خود به رستگارى و مدنیت و کامیابى کمک کند. ما نیاز داریم جامعههاى خود را از حرکت به سوى الگوهاى سرابى برهانیم با توجه به اینکه این الگوها با شعارهاى پر زرق و برق، خود مصیبتهاى فراوانى براى امت ما داشته است. ما نیاز داریم تا جوانان خود را از فرو رفتن در منجلاب خودخواهى و خودپرستى و گم کردن | خداوند متعالى فقط یک نام نیست که ورد زبان ما باشد، و میان ما و او فاصله جغرافیایى وجود ندارد که به سوى او حرکت کنیم؛ بلکه حرکت به سوى خداوند همان حرکت به سوى این الگوى والا و صفات جلالیه و جمالیه او است، و بدین سان حرکت مسلمانان متمدن به سوى خداوند سبحان خواهد بود؛ از این رو ما نیازمند نهضتى فراگیر براى حرکت به سوى خدا با معناى تمدن هستیم. ما نیاز داریم به نسل خود معانى توحید و عبادت و سیر و سلوک به سوى الله را در این چارچوب بیاموزیم تا عبادت و بندگى ما در مقابل خداوند، نیروى محرکهاى باشد که ما را در حرکت خود به رستگارى و مدنیت و کامیابى کمک کند. ما نیاز داریم جامعههاى خود را از حرکت به سوى الگوهاى سرابى برهانیم با توجه به اینکه این الگوها با شعارهاى پر زرق و برق، خود مصیبتهاى فراوانى براى امت ما داشته است. ما نیاز داریم تا جوانان خود را از فرو رفتن در منجلاب خودخواهى و خودپرستى و گم کردن هدفهاى بزرگ و شکست روانى نجات دهیم که همه این مسائل با هدایت امت به سوى خداوند به گونهاى که با نیازهاى عصر و زبان عصر متناسب باشد، فراهم خواهد شد. <br> | ||
=عزت = | =عزت= | ||
عزت، مفهوم انسانى و اسلامى بسیار مهمى است، و مخالف آن ذلّت است که اسلام آن را مردود و باعث مرگ شخص و جامعه میداند و خداوند بزرگ همه کارهاى انسان را به جز ذلیل شدن به خود انسان واگذاشت؛ همان گونه که در متون اسلامى وارد شده است. اسلام هنگامى که انسان را خلیفة الله دانست و خدا را به او نزدیک تر از رگ گردن معرفى، و جایگاه والاتر از فرشتگان و با شرافتتر از کعبه به او اعطا کرد، در حقیقت روح عزّت را در دل فرزندان خود دمید.<br> | عزت، مفهوم انسانى و اسلامى بسیار مهمى است، و مخالف آن ذلّت است که اسلام آن را مردود و باعث مرگ شخص و جامعه میداند و خداوند بزرگ همه کارهاى انسان را به جز ذلیل شدن به خود انسان واگذاشت؛ همان گونه که در متون اسلامى وارد شده است. اسلام هنگامى که انسان را خلیفة الله دانست و خدا را به او نزدیک تر از رگ گردن معرفى، و جایگاه والاتر از فرشتگان و با شرافتتر از کعبه به او اعطا کرد، در حقیقت روح عزّت را در دل فرزندان خود دمید.<br> | ||
مهمترین کارى که مصلحان اسلامى در طول تاریخ انجام دادهاند، همان بازگشت روح عزت به جامعه هنگام بروز عوامل ذلت در آن است. عزت نیز موضوعى است که فیلسوفان قدیم و نو درباره آن سخن گفتهاند؛ به طورى که افلاطون آن را «التیموس»، و تمایل فرد و گروه انسانى به کسب به رسمیت شناختن دانست و معتقد بود که انسان به سبب این احساس نیرومند درونى گاهى خود را قربانى میکند و چنانچه ما به توضیحاتى که درباره التیموس میدهد دقت کنیم، خواهیم دید که التیموس همان عزت نفس است. <br> | مهمترین کارى که مصلحان اسلامى در طول تاریخ انجام دادهاند، همان بازگشت روح عزت به جامعه هنگام بروز عوامل ذلت در آن است. عزت نیز موضوعى است که فیلسوفان قدیم و نو درباره آن سخن گفتهاند؛ به طورى که افلاطون آن را «التیموس»، و تمایل فرد و گروه انسانى به کسب به رسمیت شناختن دانست و معتقد بود که انسان به سبب این احساس نیرومند درونى گاهى خود را قربانى میکند و چنانچه ما به توضیحاتى که درباره التیموس میدهد دقت کنیم، خواهیم دید که التیموس همان عزت نفس است. <br> | ||
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
'''مهمترین محورهاى عرفان عبارتند از:'''<br> | '''مهمترین محورهاى عرفان عبارتند از:'''<br> | ||
* 1. تکیه بر جایگاه «انسان» در جهان، و آن چیزى است که روح عزت و شرافت را درون آدمى میآفریند و باعث آن میشود که انسان مأموریت خود را در روى زمین که خلاقیت و ابتکار است، به خوبى درک کند.<br> | *1. تکیه بر جایگاه «انسان» در جهان، و آن چیزى است که روح عزت و شرافت را درون آدمى میآفریند و باعث آن میشود که انسان مأموریت خود را در روى زمین که خلاقیت و ابتکار است، به خوبى درک کند.<br> | ||
انسان موجودى است که از سوى آفریننده خود شرافت یافته و شرافت او صرف نظر از دین و عقیده او ثابت است. ابن عربى در این زمینه به سیرت پیامبر در برخاستن جهت تعظیم و احترام به جنازه یهودى اشاره میکند به دلیل «انسان» بودن او... که میگوید آیا شما پیامبر(صلىاللهعلیهوآله) را نمىبینید که براى جنازه یهودى بر میخیزد. به حضرت گفته شد که جنازه از آن فردى یهودى است. پیامبر(صلىاللهعلیهوآله)گفت: آیا او یک نفس نیست؟ بنابراین چه انگیزهاى جز آن وجود داشت که پیامبر براى تکریم و تعظیم شرف و جایگاهش از جا برخاست؟ جز شرف چه چیزى میتواند باشد که همان دمیدن روح خدایى در او است؟ این نفس از همان جهان با شرافت ملکوتى و روحانى و پاکى است. <br> | انسان موجودى است که از سوى آفریننده خود شرافت یافته و شرافت او صرف نظر از دین و عقیده او ثابت است. ابن عربى در این زمینه به سیرت پیامبر در برخاستن جهت تعظیم و احترام به جنازه یهودى اشاره میکند به دلیل «انسان» بودن او... که میگوید آیا شما پیامبر(صلىاللهعلیهوآله) را نمىبینید که براى جنازه یهودى بر میخیزد. به حضرت گفته شد که جنازه از آن فردى یهودى است. پیامبر(صلىاللهعلیهوآله)گفت: آیا او یک نفس نیست؟ بنابراین چه انگیزهاى جز آن وجود داشت که پیامبر براى تکریم و تعظیم شرف و جایگاهش از جا برخاست؟ جز شرف چه چیزى میتواند باشد که همان دمیدن روح خدایى در او است؟ این نفس از همان جهان با شرافت ملکوتى و روحانى و پاکى است. <br> | ||
خداوند پس از دمیدن روح خود به انسان با نفس ناطقه، او را شرافت بخشید، و همه نامها را به او یاد داد و این نفس با شرافت است و امکان ندارد روز قیامت در معرض عذاب قرار گیرد؛ بلکه آنچه در معرض عذاب قرار میگیرد، نفس حیوانى او است که در انسان منحرف از راه خدا، بزرگ و ضخیم شده، و نفس ناطقه را پنهان میسازد. | خداوند پس از دمیدن روح خود به انسان با نفس ناطقه، او را شرافت بخشید، و همه نامها را به او یاد داد و این نفس با شرافت است و امکان ندارد روز قیامت در معرض عذاب قرار گیرد؛ بلکه آنچه در معرض عذاب قرار میگیرد، نفس حیوانى او است که در انسان منحرف از راه خدا، بزرگ و ضخیم شده، و نفس ناطقه را پنهان میسازد. |